شهدای ایران shohadayeiran.com

حدود 10، 15 روز یا شاید 20 روز بعد از عملیات والفجر مقدماتی بود که برادر محسن دستور تشکیل قرارگاه نصرت را دادند و مسئولیت قرارگاه را بر عهده من گذاشتند
به گزارش شهداي ايران به نقل از فارس، اصلی ترین قرارگاهی که طراحی و هدایت «عملیات خیبر» را بر عهده داشت، «قرارگاه نصرت» بود و فرماندهی این قرارگاه بر عهده شهید «علی هاشمی» قرار داشت. پس از فروکش کردن آتش عملیات خیبر در منطقه هور و تثبیت شدن «جزایر مجنون» در «قرارگاه نصرت» در تاریخ 13 فروردین 1363 با «علی هاشمی» فرمانده «قرارگاه نصرت» و معاون «قرارگاه بدر» در هنگام عملیات مصاحبه‌ای انجام شد.در این مصاحبه سردار شهید «علی هاشمی» در مورد نحوه پیشنهاد این منطقه برای عملیات، شناسایی‌های ویژه و یک ساله‌ای که در منطقه هور انجام شد، کارهای مهندسی خاص و ابتکاری طراحی شده برای عملیات در این منطقه ویژه، نقش هوانیروز، یگان دریایی و نیروهای شناسایی در عملیات، نحوه توجیه فرماندهان به عملیات، نتایج عملیات، علت ویژه بودن «عملیات خیبر» و آمار شهدا و مجروحین نیروهای شناسایی توضیحات شنیدنی و قابل توجهی را ارائه می‌دهد.

 

شهید علی هاشمی:

بسم‌الله الرحمن‌الرحیم. الحمدالله رب العالمین. به طور کلی اگر بخواهیم در مورد منطقه هور و منطقه عملیاتی خیبر صحبت کنیم، مطالب زیادی وجود دارد که شاید با یک جلسه و یا موضوع، بحث به اتمام نرسد و موضوعات زیادی را می‌توانیم در رابطه با عملیات خیبر طرح کنیم و روی آن صحبت کنیم. بعضی از صحبت‌ها در همین صحبت می‌گنجد و بعضی از مسائل را نمی‌شود مطرح کرد و باز کرد.

قبل از اینکه در مورد خود منطقه صحبت کنم لازم است که مقدار کمی در مورد وضع خود جنگ صحبت کنم و مقدمه‌ای را در مورد منطقه بگویم که چطور شد این تصمیم اصلاً گرفته شد؟ ما اگر بخواهیم بررسی کنیم می‌بینیم که جنگ تحمیلی عراق به ایران، جنگی بود که از لحظات اول تاکنون با فراز و نشیب‌ها و پستی و بلندی‌های زیادی مواجه بود. ما در جنگ با مسائل و مراحل زیادی مواجه شدیم که یک سری عوامل روی این مراحل مؤثر بود.

ما بعد از اینکه در جنگ خودمان را جمع و جور کردیم و توانستیم آن عملیات‌های گسترده را انجام بدهیم و ضربه‌های سنگین بر پیکر عراق وارد بکنیم و شکست را بر او تحمیل کنیم. منظور عملیات‌های گسترده ثامن‌الائمه، طریق‌القدس، بیت‌المقدس، فتح‌المبین و عملیات‌های این چنین بود که ضربه بزرگی را بر عراق وارد کرد.

بعد از اینکه پیروزی عملیات بیت‌المقدس منجر به آزادسازی خرمشهر شد، وقتی خواستیم عملیات رمضان را انجام بدهیم دیدیم که با مرحله جدیدی در جنگ مواجه شدیم، این مرحله هم مرحله بسیح استکبار جهانی در جهت کمک به صدام و پدافند کردن و ریختن طرح‌های تدافعی بسیار مشکل و سنگینی بود که عراق با کمک از مستشاران و مشاورین نظامی خارجی و داخلی توانست این طرح‌ها را به اجرا در بیاورد. ما در عملیات رمضان اولین مرتبه بود که با خطوط پدافندی و تشکیلات تدافعی سنگین مواجه شدیم که خود به خود نتیجه عملیات آن شد که برادرها بهتر می‌دانند و مطلع هستند. ما در عملیات رمضان با مواضع و استحکامات بسیار زیادی مواجه شدیم که سرفصل جدیدی در جنگ بعد از آن عملیات‌های موفق بود.

در عملیات‌های بعدی هم دیدیم که این طرح‌های پدافندی و استحکامات عراق شدت گرفت و در جاهای دیگر هم اجرا شد.

از این به بعد بود که ما دیدیم جنگ کردن و ادامه جنگ شاید کار ساده‌ای نمی‌توانست باشد بر همین اساس یک سری تجزیه و تحلیل داشتیم یعنی برادرهای مسئول نظامی سپاه یک سری تجزیه و تحلیل داشتند و در این تجزیه و تحلیل‌ها می‌خواستیم به این نتیجه برسیم که علت پیروزی ما درعملیات‌های قبل چی بود و علت شکست عراق در عملیات‌های قبل چی بود؟ علت عدم‌الفتح‌های ما در حال حاضر چیست؟ علت موفقیت عراق در جهت تدافع و پدافند چیست؟ این چهار موضوع بود که روی آن صحبت شد و به طور کلی وقتی این چهار موضوع یعنی علت پیروزی ما و علت شکست عراق در عملیات‌های قبل و علت عدم موفقیت ما و موفقیت عراق در طرح‌های پدافندی را بررسی کردیم دیدیم که یک سری عواملی بود که در عملیات‌های قبل در دست داشتیم یک سری مسائل در قبل در دست داشتیم که در حال حاضر در دست ما نیست. به علت نداشتن این چنین فاکتورهایی در جنگ و خود به خود در اثر نداشتین این فاکتورها ما نمی‌توانستیم آن مانورهای دورانی که منجر به دور زدن دشمن می‌شد را به انجام برسانیم. یکی از آن فاکتورها همین بود که مطرح کردیم که دوباره آن را مطرح می‌کنم. ما امکان دور زدن و گرفتن عقیه از دشمن را در عملیات‌های قبل در دست داشتیم یعنی شکل پدافندی و شکل مواضع دشمن به این شکل بود که می‌توانستیم برویم و آن را در منطقه دور بزنیم و عقبه او را ببندیم و او را به سقوط بکشانیم.

ما در عملیات‌های بعد از بیت‌المقدس یعنی عملیات بیت‌المقدس که تمام شد، در عملیات رمضان به بعد دیگر این چنین موقعیت‌ها را در دست نداشتیم و چنین فاکتورهایی را در اختیار نداشتیم. به جز یک مورد خیلی خیلی محدود که شاید قابل مطرح کردن نباشد. این یکی از فاکتورها بود.

فاکتور دیگر، فاکتور غافل‌گیری یعنی استفاده از اصل غافل‌گیری بود که متأسفانه ما بعد از عملیات بیت‌المقدس دیگر نمی‌توانستیم از این اصل استفاده کنیم.

برادر محسن و مسئولین بالاتر به این فکر افتادند که باید یک جناحی را از دشمن بگیریم و ما می‌توانیم به جناح دشمن بزنیم، عقبه او را ببندیم، پشت او را ببندیم و گرنه ما را به سقوط می‌کشاند.

اصلاً انجام تک‌های جبهه‌ای، موضوعی بود که در تاریخ جنگ‌ها مطرح است، از تک‌های جبهه‌ای معمولاً به عنوان تک‌های پشتیبانی استفاده می‌شود و از آن‌ها کم‌تر به عنوان تک اصلی و مانور اصلی استفاده می‌شود.

 

نحوه مطرح شدن عملیات در هور و تشکیل قرارگاه نصرت

بعد از عملیات والفجر مقدماتی که آن مسائل در این عملیات پیش آمد، من یادم است در همان روز که عملیات تمام شد برادر محسن رضایی آمدند سوسنگرد. آن موقع من در سوسنگرد بودم و بعد از عملیات تازه آمده بودم سوسنگرد و یکی، دو ساعت در سوسنگرد بودم که برادر محسن آمدند توی سپاه و مسئله هور مطرح شد که آیا می‌شود در جناح عماره، جاده غزیله و جاده شیب حمله کرد؟ آیا می‌توانیم به پشت شیب بزنیم؟ این موضوع مطرح شد و بذر کار کردن روی منطقه هور از آن زمان کاشته شد. بعد از آن دیگر برادر محسن مرتب تماس می‌گرفتند و خودشان تشریف می‌آوردند و گاهی می‌رفتند شناسایی. کم‌کم بذر تشکیلات قرارگاه نصرت و کار کردن در هور کاشته شد. حدود 10، 15 روز یا شاید 20 روز بعد از عملیات والفجر مقدماتی بود که برادر محسن دستور تشکیل قرارگاه نصرت را دادند و مسئولیت قرارگاه را بر عهده من گذاشتند.

نکته جالب در تشکیل قرارگاه، آن حالت معنوی بود که برای تشکیل آن در جلسه حاکم بود. برادر محسن آمده بود در یک دهات مخروبه‌ای به نام روفیع که عراق آن را خراب کرده بود و روی این حصیر نشسته بودیم که بحث تشکیل این قرارگاه پیش آمد و خیلی جالب مطرح شد.

 

نحوه‌ی شناسایی از منطقه

ابتدا قرار شد این تشکیلات روی شناسایی کل منطقه کار کند. ما هم سریعاً به تعداد محدودی از برادرهایی که قبل از عملیات والفجر مقدماتی روی منطقه هور و منطقه شمالی محور کار می‌کردند موضوع را گفتیم. تشکیلات نصرت تمام این‌ها را زیر پوشش قرارداد و قرار شد منظم‌تر، منسجم‌تر، جمع‌وجورتر، با قدرت‌تر و با توان بیشتری روی این منطقه کار کنیم. در هنگامی که می‌خواستیم کار را شروع کنیم برادر محسن یک سری نصایحی را مطرح کردند و یک سری دستوراتی دادند که قرار شد به عنوان مسائل اصلی کار مدنظر قرار گیرند. یکی از اصلی‌ترین مسئله‌ای که ایشان تذکر دادند حفاظت اطلاعات بود که ما از همان لحظه سعی کردیم که آن را رعایت کنیم. رعایت حفاظت به عنوان دستور کار اصلی برادرها قرار گرفت و از همان روز اول تمام فکر و ذکرها در این جهت بود که ما بتوانیم با پوشش کار کنیم. اگر نتوانیم با پوشش کار کنیم و عراق متوجه بشود، کارمان بی‌ارزش خواهد بود.

این است که یکی از با ارزش‌ترین ملاک‌ها و مسائلی که در کار برایش خیلی ارزش قائل بودیم، مسئله حفاظت اطلاعات بود.

به هر حال ما کار را از روفیع شروع کردیم و ابتدا کل منطقه را به دو قسمت تقسیم کردیم. یک منطقه حد فاصل بین عماره – بصره بود که منطقه عماره را به نام محور شهید باقری شروع کردیم. یک منطقه هم منطقه بصره بود که تقریباً رو به روی آن شط‌علی بود به سمت پایین که به نام منطقه شهید بقایی شروع کردیم.

برای کار در این دو محور، دو مسئول گذاشتیم و هر یک از مسئولین یک سری نیرو داشتند که شروع به کار کردند. البته شکل کار بعداً تغییر پیدا کرده و تمام این دو محور را به یک محور مبدل کردیم و اطلاعات عملیات را در قرارگاه راه انداختیم و کار همین جور تا عملیات خیبر ادامه پیدا کرد.

در هنگام شناسایی با اولین مسئله‌ای که رو به رو شدیم مسئله‌ای بود به نام هور که ما هیچ شناختی از هور نداشتیم و تا آن موقع به صورت فعال در هور حضور پیدا نکرده بودیم و یک وحشت عجیبی ما را فرا گرفته بود. مناطقی که تاکنون در آن شناسایی کرده بودیم تفاوت زیادی با هور داشتند و جمهوری اسلامی هیچ‌گونه تجربه‌ای در این منطقه نداشت و تمامی تجربیات ما در رابطه با تپه، کوه، زمین، دشت و کانال بود. تجربه نداشتن در هور و نداشتن امکانات مناسب و حتی نداشتن اطلاعات مناسب در رابطه با نحوه‌ی کار در هور موجب ایجاد سردرگمی در کارهای ما شده بود. ما با یک حالت وحشت کار خود را شروع کردیم و به امید خدا و لطف خدا شناسایی را شروع کردیم. در ابتدا برای بچه‌های شناسایی یک حد گذاشتیم که تا قبل از مرز به شناسایی بروند. کم‌کم پای بچه‌ها باز شد و یک مقدار بعد از مرز هم رفتند. در مراحل بعدی جلوتر رفتند تا اینکه بعد از چند ماه بچه‌ها کم‌کم جلو رفتند و پای بچه‌ها به خشکی رسید. رسیدن بچه‌ها به خشکی یکی از موفقیت‌های بالای ما بود. از آن پس حتی عملیات‌های نفوذ در شهرهای عراق انجام شد و نیروهای شناسایی به مراکز عراق هم رفت‌وآمد کردند و این مسئله برای ما حل شد و ما توانستیم به راحتی به درون مواضع عراق برویم و برگردیم.

نحوه و ترتیب کار نیروهای شناسایی ما به این صورت بود که ما یک سری از نیروهای پاسدار و بسیجی در تیم‌های اطلاعاتی داشتیم و یک سری نیروهای بومی منطقه در این تیم‌ها بودند. یکی از مسائل مطرح در کار شناسایی هور، استفاده از نیروهای بومی منطقه بود. ما در این جا از نیروهای بومی به خوبی استفاده کردیم و انصافاً آن‌ها هم به خوبی کار کردند. نیروهای بومی در جهت پارو زدن، در جهت آموزش بچه‌ها، در جهت بردن بچه‌ها روی هدف‌هایشان و در جهت نشان دادن مسیرها به بچه‌ها زحمت کشیدند و این کارها، کارهای بسیار مشکل و با ارزشی بودند که برادرهای بومی برای ما انجام می‌دادند. نیروهای شناسایی ما که با نیروهای بومی می‌رفتند ما یک مقدار خیال‌مان راحت بود. نیروهای بومی بچه‌ها را خوب توجیه می‌کردند. این نیروها حتی تا لحظات عملیات‌ها هم همراه بچه‌ها بودند.

بعد از انجام کارهای شناسایی، قرارگاه از وضعیت شناسایی خارج شد و در مسیر طرح‌ریزی قرار گرفت و کار بر روی عملیات آغاز شد. در این هنگام واحد طرح و عملیات در قرارگاه تشکیل شد و کار طرح‌ریزی روی عملیات شروع شد و یک سری طرح‌ها برای عملیات ارائه شد. یک سری طرح‌های پشتیبانی، طرح تأمین خود هور و طرح پدافند هور توسط بچه‌های واحد طرح و عملیات ارائه شد.

 

ضرورت رعایت حفاظت در منطقه هور

به هر حال کار شناسایی را به این شکل شروع کردیم و این روال تا عملیات ادامه داشت. یکی از مسائلی که در حین شناسایی با آن مواجه بودیم لو نرفتن کارها بود. بچه‌ها با وجود اینکه چیزی حدود 200 مأموریت ویژه انجام دادند؛ واقعاً حالت شناسایی بچه‌ها ویژه بود و بچه‌ها باید 30، 40 کیلومتر توی آب می‌رفتند. نیروها 30، 40 کیلومتر باید پارو می‌زدند و باید 30، 40 کیلومتر توی منطقه‌ای می‌رفتند که هیچ پایگاهی توی آن نداشتیم، منطقه‌ای که پر از افراد فراری بود، منطقه‌ای که پر از ماهیگیر بود، منطقه‌ای که پر از نیرو بود.

تازه وقتی نیروها 20، 30، 40 کیلومتر در بعضی از محورها می‌رفتند و تازه پای آن‌ها به خشکی می‌رسید باید توی خود شهرها و روستاها می‌رفتند. واقعاً خدا کمک می‌کرد که بچه‌ها به پشت دشمن و عقبه دشمن یا توی شهرهای دشمن، توی مراکز نظامی دشمن و یا توی مراکز اقتصادی دشمن می‌رفتند و شناسایی می‌کردند و به لطف خدا چند روز هم توی این منطقه می‌ماندند، یک هفته می‌ماندند و بعد هم بر‌می‌گشتند. در همه این شناسایی‌های انجام شده حتی یک نمونه لو رفتن که این برادرها را بگیرند یا اسیر کنند، توی منطقه نداشتیم.

و این یکی از مسائل بسیار جالب و مهمی بود که در عملیات داشتیم و همه این‌ها ناشی از این بود که برادرها حفاظت اطلاعات را خوب رعایت می‌کردند.

ما می‌بینیم در حالی که پیچیده‌ترین سازمان‌های ضد اطلاعاتی و ضد جاسوسی دنیا همه بسیج شده‌اند که اطلاعات جنگی ما را کشف کنند و در اختیار صدام بگذارند ولی در این جهت شکست می‌خورند و حتی نمی‌توانند برای یک مرتبه بچه‌ها را بگیرند یا از کار بچه‌ها در هور بویی ببرند.

با وجود آنکه یک سال و اندی روی این منطقه کار می‌شود، فرماندهی مستقیماً با این تشکیلات ارتباط داشت و گزارش کارها به صورت مستقیم به فرماندهی کل سپاه داده می‌شد و فرماندهی کل مستقیماً ما را پشتیبانی می‌کرد. البته این پشتیبانی به صورت غیر مستقیم و با پوشش صورت می‌گرفت.

در رابطه با مسئله پوشش در حین کار به شکل خیلی گسترده می‌دیدیم که تمام نیروها و عناصری که در رابطه با قرارگاه بودند، خود به خود خداوند در دل این‌ها تابانده بود که به یک شکلی پوشش ایجاد بکنند. بچه‌ها حتی برای گرفتن یک تکه آهن از تداکات هم با پوشش می‌رفتند و می‌گرفتند. حتی بچه‌ها برای گرفتن حقوق خود با پوشش می‌رفتند و پول می‌گرفتند. بچه‌ها با یک اسم‌های دیگر و با یک وضع دیگری می‌رفتند که اصلاً نفهمند این‌ها کی هستند. در تمام موارد برای گرفتن موارد تدارکاتی، موارد تسلیحاتی و همه موارد مورد نیاز پوشش را رعایت می‌کردند. برادرهایی که مسئول کار در این منطقه بودند، کارشان را با پوشش پیش می‌بردند. یکی از مسائلی که از رموز موفقیت ما در قرارگاه نصرت در این عملیات بود، این بود که در تمام کارها پوشش و حفاظت اطلاعات رعایت می‌شد.

حفاظت در منطقه به خوبی رعایت می‌شد و حتی قرارگاه در مورد ترددهایی که در منطقه انجام می‌شد نظر می‌داد و جلوگیری می‌کرد. حتی تمام ترددهای زیاد کمپرسی‌ها و تردد تریلی‌ها را زیر نظر می‌گرفت و با مشورت خود قرارگاه صورت می‌گرفت تا منطقه همیشه حالت عادی خود را داشته باشد. کوچک‌ترین کار مهندسی که توی این منطقه انجام می‌شد، قرارگاه عکس‌العمل نشان می‌داد. حتی قرارگاه روی آموزش ارتش هم عکس‌العمل نشان داد. در خیلی از موارد باید کارهایی در جهت رفاه و سهولت بچه‌ها انجام می‌شد و این کار باعث می‌شد که حتی نیم درصد کار را لو بدهد ولی بچه‌ها از حق خودشان می‌گذاشتند و این کارها را قبول نمی‌کردند و می‌پذیرفتند که مشکلات را بپذیرند.

موارد زیادی در رابطه با پوشش داشتیم که می‌توان چند نمونه را راحت نام برد که هر کدام آن‌ها واقعاً جای بحث است و جای قدردانی از بعضی‌ از برادرها که واقعاً تلاش کردند و اذیت شدند، دارد. مثلاً در شناسایی باید 20، 30 کیلومتر قایق را با 5-6 نفر آدم با پارو و مددی جلو ببرند که این کار ساده‌ای توی آب نیست آن هم در هوای گرم یا در هوای سرد. بچه‌ها می‌توانستند با موتور روشن هم بردند ولی به خاطر این‌که کار نباید لو می‌رفت و نباید سر و صدا ایجاد می‌شد و منطقه دست نخورده باقی بماند، این بود که بچه‌ها با پارو می‌رفتند و مشکلات و مشقات و سختی‌ها را تحمل می‌کردند تا قرارگاه نصرت بتواند یک نتیجه خوبی را ارائه بدهد که الحمدالله همین جور هم شد.

زحمات برادرها و سختی‌ها و مشقت‌ها و بدبختی‌هایی که در این مدت یک سال و خرده‌ای کشیدند الحمدالله نتیچه‌اش را داد و دیدیم که عملیات خیبر با موفقیت خیلی بالایی انجام شد. یکی از قشرهایی که نقش مؤثر و اساسی توی عملیات داشت، همین برادرهایی بودند که در تشکیلات قرارگاه نصرت عمل می‌کردند.

وضعیت منطقه را توی این برآورد اطلاعاتی که برادرهای قرارگاه نوشتند مفصلِ مفصل نوشتند و شما به راحتی می‌توانید از این‌ها استفاده کنید و اسم منطقه را بگیرید. اما چیزهایی که من می‌گویم غیر از تشریح وضعیت منطقه است.

 

ابتکارات مهندسی

ما در تشکیل قرارگاه به مسئله‌ای رسیدیم و با آن مواجه شدیم و برای رفع آن بخشی را به نام بخش ابتکارات مهندسی ایجاد کردیم و کار این برادرها خیلی ساده و بدون آلایش بود. کار این قسمت ابتکارات مناسب با این عملیات بود. در رابطه با نیازهای عملیات، این برادرها زیاد فکر می‌کردند و کارهای زیادی می‌کردند. جالب‌تر از همه اینها این بود که آنها فکر می‌کردند و طراحی را که می‌ریختند خودشان هم اجرا می‌کردند و علت آن هم این بود که نمی‌خواستیم پوشش و حفاظت منطقه به هم بخورد. این افراد برای یک تراش‌کاری و یک جوش‌کاری کلی مصبیب می‌کشیدند و کلی اذیت می‌شدند تا مثلاً یک جوش خیلی ساده را انجام بدهند.

موارد زیادی را در رابطه با مهندسی داشتیم که یکی از نمونه‌هایش همین پل‌های یونولیتی بود که در عملیات خیلی مصرف شد. الان از آن‌ها به عنوان سکوهای شناوری استفاده می‌شود که توی هور است و نیروهای تأمین تیپ امام حسن و تیپ امام صادق که در منطقه حضور دارند، از آنها‌ استفاده می‌کنند. از این پل‌ها در رابطه با خود عملیات استفاده شد. در رابطه با سکوها و اسکله‌ها استفاده‌های فراوانی شد. این ابتکار، ابتکار جالبی بود و جوری است که در کانال‌های چندمتری که دشمن جلوی مواضع خودش کنده بود، توانستیم به راحتی از آن‌ها استفاده کنیم و کارهای زیادی انجام شد نمونه‌اش این بود که تقریباً می‌شود گفت از تمامی اسلحه‌ها به جز چند نمونه نمی‌شد استفاده کرد. این بچه‌ها ابتکارات بسیار جالب و ظریف و با دقت زیادی را انجام دادند و این اسلحه‌ها را سوار بر قایق کردند و توانستیم مثلاً تفنگ 106 را در آب عملیاتی کنیم و این کاری بود که در جمهوری اسلامی ابتکارات و نو بود و توانستیم 106 را سوار بر قایق کنیم. برای این کار از قایق‌های مخصوص استفاده شد که با طرح‌ریزی دقیق توانستیم از آن‌ها توی آب استفاده کنیم. خمپاره‌ها و تیربارها و جنگ افزارهای سبک و نیمه سنگین نیز قابل حمل و نقل هستند که گروه ابتکارات قرارگاه نصرت روی این‌ها کار کرد. این برادرها در طی این یک سال کارهای زیادی کردند مثلاً روی شناور کردن ماشین هم کار شد که الان با توجه به وضعیت امنیتی شاید نشود نتیجه آن را گفت ولی در هر صورت کارهای زیادی را انجام دادند و این چیزهایی بود که می‌شود به شما گفت. به طور کلی کار واحد ابتکارات و مهندسی ما زحمات زیادی را انجام داده و ابتکارهای زیادی را ارائه داده که همه را با مشکلات و مشقات پیش برده است.

این وضعیت کلی قرارگاه نصرت بود و اینکه چرا تشکیل شد؟ هدف از تشکیل آن چه بود؟ چه طور تشکیل شد؟ دستور تشکیل آن را چه کسی داد؟ مسئله پشتیبانی و ارتباط آن چه طور بود؟ واحدهایی که خیلی لازم و فعال بودند را گفتیم که قسمت مهندسی، طرح و عملیات، اطلاعات عملیات بودند. وضعیت خود شناسایی‌ها به چه شکلی بود؟ کار اطلاعاتی عملیات به چه شکل بود؟ ترکیب مشکلات و مشقت‌ها و یک سری از رموز موفقیت در کارها را هم خدمت شما گفتیم.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار