شهدای ایران shohadayeiran.com

سپاس افزون تر ، آنکه روزگاری دراین جهان موقت زیستم که پس از قرن ها برای نخستین بار، پرچم دین اینچنین با عزت ، بدست خمینی بزرگ بالا رفت و خدای را که دگرباره فرو نیفتد و حاشا که به قصور و تقصیر ما.
وصیت نامه خواندنی مرحوم حیدر رحیم پور ازغدی
به گزارش شهدای ایران، «سالهای متمادی تلاش صادقانه‌ی برخاسته از غیرت دینی و انگیزه‌ی تحقق احکام و معارف اسلامی، نمایشگر بخش مهم زندگی آن مرحوم است و این موجب رضا و رحمت الهی و علّو درجات اخروی ایشان خواهد بود». این عبارات بخشی از پیام تسلیت رهبرانقلاب به مناسبت ارتحال مرحوم حیدر رحیم پور ازغدی در شهریورماه سال جاری است.

و اکنون بخشی از وصیت نامه معلم "بیقراری" و آموزگار "دردمندی" را در ادامه خواهید خواند:

بسم الله الرحمن الرحیم

۱. در آستانه آخرت، با قلبی مالامال از امید به رحمت خداوند، اینک حیدر رحیم پور ازغدی ، فرزند مرحوم حاج محمد علی،  او را سپاس می گوید بر تفضل مسلمانی و تشیع جعفری، و بر دریافت اسلام  با تعریف آخرین سخنگوی آسمان و مرسل آخرالزمان، که صلوات خدا و فرشتگانش بر او ، و نیز برنعمت شناخت قرآن با تفسیر اوصیائ او، ائمه اثناعشر ، علیهم السلام ،حجت های تمام ،  از غدیر تا فرج بزرگ در پایان تاریخ.

هزار سپاس ،خدای را که نه تسلیم اسلام ، بل مومن بدان بودم و به رسم محمد ص، نه تمکین، که عشق ورزیدم و هرچه پیرتر شدم این عشق جوانتر شد و با من خواهد ماند زیرا با هرچه در این عالم ، مانوس تر باشیم، در عوالم پس از مرگ ،  محشور تر خواهیم بود.

و امان از روز حسرت و خوف بزرگ، چه قیامتی که آبها آتش گیرند، کوهها چون پنبه، ازهم بگسلند، خورشید تاریک شود، ستاره ها فروپاشند، گورها بشکافند و اولین وآخرین برای محاکمه بزرگ ، برون آیند و هر کس بر شاکله ای که خود را برآن  ساخته و پرداخته ، برانگیخته شود و ازخویشان ، و بلکه از خویش نیز بگریزد ، کودکان پیر شوند و مادران ،فرزند بر زمین گذارند....

اما خدایی که من میشناسم، ما را  از شر خودمان، پناه خواهد داد و ما را با خودمان تنها نخواهد گذارد و ما هکذا الظن بک. شیعه علی ع چنین گمانی در حق پروردگار ندارد.
 
۲. سپاس افزون تر، آنکه روزگاری دراین جهان موقت زیستم که پس از قرن ها برای نخستین بار، پرچم دین اینچنین با عزت ، بدست خمینی بزرگ بالا رفت و خدای را که دگرباره فرو نیفتد و حاشا که به قصور و تقصیر ما.

و سپاس دوباره، عنایت خاص خدای را که دست مرا در دست اساتید و بزرگانی چون حاج شیخ (مجتبی قزوینی خراسانی) گذارد و به اشاره او، دست دیگرم از همان سال ۴۱ تا پایان در دست خمینی بود. خجسته آن روز که در رکاب شیخ در آغاز نهضت، برای بیعت به قم رفتیم و از آن پس در هیچ صحنه ای امام را تنها نگذاردم.

پس از او خامنه ای، صالح برای امامت امت بود که پیش از انقلاب، مجاهد بود و از سر وظیفه و نه هوس، سیاست می ورزید و پس از انقلاب، زاهد ماند و تغییر مسیر نداد.

۳.  تصمیم گیران کشور را دعوت میکنم به خواندن آن نقدها که در این چهل سال از باب نصیحت ائمه مسلمین کردم و آن هزاران برگ که با سه قوه و دانشگاه و حوزه  ، باخون دل نوشتم تا بفهمند تولید کار و شغل، بدون اصلاحات انقلابی نمیشود و تا ادارات دولتی و دستگاه قضا ، بازنگری و بازسازی نشوند، بخدا سوگند انقلاب اسلامی در خطر است و ناکارآمدی و بیعدالتی ، علاج نمیشود. اما گرچه بانک ها و دیوان سالاری غیر عاقلانه، تولیدکننده را بخاک سیاه نشاندند اما مشکل مسکن، کشاورزی، صنعت ،دامداری و... بسرعت قابل حل است و ایران براحتی آباد و ثروتمند میشود اگر و اگر..!

یقین دارم شبکه ای از جاسوسها در ادارات کشور ، کمر به قتل تولید بسته اند و هیچکس نمی فهمد. دانشگاهها طوطی وار هرساله ، هزاران فارغ التحصیل بیکار یا ناکارآمد تحویل جامعه می دهند و هیچکس جرئت بازنگری ندارد. مسئولان می ایند و میروند و نمیتوانند یا نمیخواهند ریل گذاری ها را تغییر دهند و به رنگ انقلاب درآورند. با اینهمه، خدای را  سپاس که هرگز حتی وسوسه هم نشدم که راه طی شده را بازگردم.

کم نبودند همرزمانی که از دهه بیست تا کنون ، هریک به دلیلی یا علتی لغزیدند و سست شدند و یا پی کار خود رفتند. یکبار پس از کودتای ۳۲ و یکبار پس از خرداد ۴۲ و تبعیدامام، شاهد چند موج ریزش از سر ترس و یاس میان یاران سابق بودیم . گروهی نیز پس از  انقلاب، از سر طمع و مزدطلبی و سهم خواهی یا شتابزدگی از نهضت خمینی بریدند ودر لجاج افتادند و برخی نیز درون دولت های پس از انقلاب ، مکتب و هدف را به پول سیاه ،معامله کردند، دنیا خریدند و آخرت فروختند، اما سپاس، خدای را که  نه شبهه ای از دشمن، ذهن مرا  و نه لقمه ای از بیت المال ، دهان مرا آلود . هفتاد سال در دفاع از  پیشوایانم و مکتب امیرالمومنین ع کوشیدم و گفتم و نوشتم ، حتی اگر نبینند و نشنوند ونخوانند اما هرگز  "وجوب تکلیف" را مشروط به "نتیجه محسوس" ندانستم.

 کجا لغزیدیم؟ هرجا که در خدا و آخرت، شک کردیم و شک نکردن ، میان اینهمه وسوسه ، کار سهلی نیست، اما شک های برنامه ریزی شده و عمدی ، همه از سر طمعی یا خوفی بود و علاج آن، نه "آگاهی"، که "بیداری" است.

۴. اکنون که مسافر عالم دیگر ودر آستانه جهانی بس فراخ تر ایستاده و ابعاد دیگر هستی و عالم بیکران الهی را شهود خواهم کرد که مشخصاتش را رسولان او پیش تر بما گفته بودند، به فضل و رحمت خداوند و به شفاعت پیشوایانم، اولیای دین و به دعای امام خمینی و حاج شیخ مجتبی ، دلگرمم و میدانم که حمید شهیدم به استقبال من خواهد آمد.

از مال دنیا دیگر جز زمین پنجراه... ندارم و همه آرزویم این بود که بتوانم آن را بفروشم و پس از تصفیه بدهی ها وحل مشکلات فرزندانم، پول آن را خرج خوابگاهی برای طلاب بویژه دختران غریب و مهاجر غیر ایرانی کنم اما هرچه کوشیدم، موانع اداری و شهرداری و....نگذاشتند و زمین بفروش نرفت و همکاری نشد و کاش پس از مرگ من چنین شود.

۵. بدن مرا بی سروصدا گرچه با یک وانت به روستای ....(محل کار و زراعت) ببرید و غسل دهید . کفن من آماده است.  هزینه کفن و دفن و حتی آب غسل را از پولی بپردازید که علاوه برخمس معمول ، خمس دیگری از آن نیز احتیاطا جهت تطهیر مال از آلودگی های اجتناب ناپذیری که مقتضای تمدن کج و معوج بشری است، پرداخت شده باشد سپس در حرم امامم علی بن موسی الرضا ع ، جنازه مرا پشت پنجره ضریح مطهر بر خاک بگذارید و زیارت بخوانید و از مولایم بخواهید در محضر خداوند،  شفاعت کنند تا مرا بپذیرند.

 پیرامون محل دفن، نه از مال خودم و نه ازمال دیگری،  وجهی فراتر از میزان حداقلی داده نشود و به فرهنگ تجارت قبر، دامن نزنید بویژه که طبق روایات ، پس از مرگ، ذره وجودی هر کس ،توسط فرشتگان نقال، به همان عالمی در برزخ،  منتقل میشود که متناسب با نوع زندگانی این جهانی اوست و حیات پس از مرگ،  با میزان پول مقبره ، تغییر ماهیت نمیدهد و حیات برزخی و قیامتی انسان ، مولود عقائد و اخلاق و اعمال او خواهد بود. به علاوه اگر حتی یک نخ از لباس نماز نیز حرام و غصبی باشد گرفتار و محروم از فیض عبادتی خواهیم بود که با تضییع حدود خدا و غصب حقوق الناس همراه باشد پس چه بر سر کسی می آید که خانه آخرتش نیز آلوده به  حرام و ستم باشد.

تکاثر و تجمل حتی در تشریفات مرگ و تفاخر بر قبور؟

۶. خبر مرگ من در حدی بیش از اطلاع رسانی به آشنایان نباشد و هیچ هزینه ای بویژه از بیت المال، صرف تسلیتهای روزنامه ای و پرده نویسی و....نشود و اگر دیگران پرده یا دسته گلی آوردند به مسجد راه ندهید. سخنران مجلس ختم ، به مدح بنده یا دیگران نپردازد و با مستمعان ، از مرگ و آخرت بگوید تا بیاد آورند که خود نیز زودتر از آنچه بپندارند، نامشان میان  درگذشتگان شنیده و بتدریج در دنیا فراموش خواهند شد. مستمعان را تکان دهید تا فردای خود را ببینند و به آنچه در پیش دارند، با چشمهایی کاملا باز بنگرند. هرچه خرج مکتب کنید، به هدف رسیده و هرچه خرج خود کنیم، هدر داده ایم و هبائ منثورا شده است. در مجلس ختم ، حلوا، شیرینی، میوه و قهوه و چایی توزیع نشود. نام اشخاص و مشاهیر ، جدا از نام مردم، برده و تجلیل نشود. بنویسید هر که میخواهد برای امور بی حاصل وبدعت آلودی چون خرید گل سر قبر و.... ، هزینه بپردازد آن را تبدیل به دعا و استغفار و صدقه و انفاق بر محرومان ، تهیه لوازم التحریر برای طلاب و دانشحویان تنگدست کرده وخانواده، چند برابر بر آن بیفزایند و اگر خواستند از صاحب این قلم یاد کنند بگویند این هدیه نویسنده‌ای است که پیش و پس از انقلاب، قلمش به حرام آلوده نشد و شما را به آنچه خود عمل کرد،  وصیت میکند.

۷. اما طلاب و دانشجویان که به راستی نور چشم من بودند و در نشر افکار مرا یاری کردند ، در مسجدی و پس از نمازی، بدون خرج و پس از کلمات خداوند ، فاتحه ای بخوانند و به ادامه این راه بیندیشند. هرکه خواست هزینه کند، صرف تبلیغ هدف و تربیت شاگردانی کند که تداوم این مسلک باشند. و کاش حوزه بفهمد که جامعه به تکثیر  علمایی امثال جوادی آملی و مصباح یزدی و... چه محتاج و از بعضی دیگر، چه بی نیاز است.

۸.  در خصوص اطعام، گرچه میدانم فرزندانم به وظیفه خود، آگاهند اما دستکم هزارخانواده در روستاهای اطراف مزرعه، اطعام و همزمان درخصوص نماز و روزه و پرهیز از حرام ، توجه و آگاهی داده شوند. در شهر نیز درمحلی که مشهور به تقوی و معنویت باشد و آلوده به عیش اغنیای بیدرد نباشد، اطعام شود.

و دیگر، التماس دعا.

 این آخرین کلمات در پایان دنیا و آستانه آخرت است و "الوداع" تا دوباره شاید یکدیگر را در قیامت، دیدیم و ان شالله، با روی سپید.

 ولاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آل محمد .
 
محتاج دعا، حیدر رحیم پور ازغدی
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار