شهدای ایران shohadayeiran.com

بر آستان جانان
آمد در مقابل ایشان ایستاد، و یک اسکناس یک دیناری به ایشان داد. مرحوم قاضی روی خود را به عقب برگردانده و به من فرمود: دیدی خداوند قادر است؟!
شهدای ایران: دعای روز دهم ماه مبارک رمضان: اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ‏ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ إِلَیْکَ بِإِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِین‏.
ای خدا، مرا در این روز از آنان که بر تو توکل کنند و نزد تو فوز و سعادت یابند، قرار ده و مرا از آنان که مقربان درگاه تو باشند، قرار ده، به حق احسانت ای منتهای آرزوی طالبان.

معنای توکل:
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ


خدایا، من را در ماه رمضان از کسانی قرار ده که اهل توکل به تو هستند، «توکل» مقابل «توکیل» است و توکیل به معنی این است که دیگری را وکیل می کنم ؛ اما توکل به معنای این است که من از طرف دیگری وکیلم ؛ پس معنا اینگونه است که من از طرف خدا وکیل هستم تا بدانم که اصل کارها، دردست خداوند است، من به‌عنوان وکالت تو این کارها را انجام می‌دهم و اصل تو هستی، در قرآن وقتی راجع به توکل سخن می‌گوید، در بعض آیات بیان می‌دارد که، خدا وکیل است، در بعض آیات نیز می‌فرماید ما وکیل هستیم و هر یک به اعتبار و جهتی بیان شده است.
البته نباید در فهم معنای توکل به اشتباه افتاد و گمان کرد توکل یعنی دست روی دست گذاشتن، عده‏ای می‏گفتند: توکّل بر خدا می‏کنیم، خدا خود روزی رسان است، ما چرا به دنبال کار برویم؟ امام صادق علیه السلام می‏فرمود: « لَا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ مِنْ حِلِّهِ، فَإِنَّهُ أَعْوَنُ لَکَ عَلَی دِینِکَ، وَ اعْقِلْ رَاحِلَتَکَ وَ تَوَکَّلْ؛اأمالی (طوسی)، ص: 193 » دست از طلب رزق از راه حلال بر ندارید، این روش، کمک بر دین شماست، مثلاً می‌گویند همیشه شترت را ببند اما توکّل هم بکن (مثل معروف عرب/ اعقل البعیر ثمّ توکّل).

توکل مرحوم قاضی:


آقای حاج شیخ عبّاس قوچانی وصیّ مرحوم قاضی، که مدّت سیزده سال کسب فیوضات از محضر ایشان نموده است می‌گفتند: مرحوم قاضی یک حجره در مسجد کوفه و یک حجره در مسجد سهله داشت و غالباً در مسجد کوفه و یا مسجد سهله بود، و بسیاری از شبها را در آنجا بیتوته می‌کرد، و به تهجّد، تلاوت قرآن و شب زنده داری می‌گذرانید و غالباً هم مسافت میان نجف و کوفه و یا سهله را پیاده می‏ پیمود، در بین راه غرق ذکر خدا بود. و گهگاهی هم این راه را با واگن اسبی که روی ریل حرکت می‌کرد، میان کوفه و نجف دایر بود طیّ می‌نمود. و برای رفتن به کوفه که یکی دو روز ممکن بود به طول انجامد، قند و چای گذشته از نان و دوغ که غذای معمولی او بود، لازم بود.
یکی از شاگردان او که تازه به او پیوسته بود، حکایت کرد: روزی مرحوم قاضی را دیدم از بازار بزرگ (بازار ساعت) به طرف دروازه کوفه می‌رود. دانستم: قصد مسجد کوفه را دارد. من می‌دانستم: او هیچ پولی در جیب ندارد، در شگفت افتادم که ایشان قند و چای حتماً لازم دارد، گذشته از این هم هوا گرم است و پیاده رفتن امکان ندارد. ایشان که با کمال طمأنینه بازار را طیّ می‌نمود. من هم از پشت سر او می‌رفتم تا ببینم آخر کار به کجا منتهی می‏شود؟!
به اواخر بازار که رسیدیم؛ یک مرد عرب که سر و صورت خود را با چفیّه (کوفیه- دستمال سربند) پیچیده بود و به صورت أعراب بود؛ آمد در مقابل ایشان ایستاد، و یک اسکناس یک دیناری به ایشان داد. مرحوم قاضی روی خود را به عقب برگردانده و به من فرمود: دیدی خداوند قادر است؟!
من بسیار شرمنده شدم، زیرا دانستم از تمام أفکار و خاطرات من، او اطّلاع داشته، و سبب سازی خداوند را بدین گونه به من گوشزد نموده است‏.

چه کسانی رستگارند:
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ


خدایا، مرا از رستگاران قرار ده ؛ نه از اهل شقاوت، این دعای مهمی است؛ رستگاران، نامه اعمال روشنی دارند که وقتی در قیامت نامه اعمالشان را دریافت می کنند از خوشحالی فریاد می زنند« ُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَه‏؛ الحاقه 19» بیایید نامه اعمال مرا بخوانید

وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ إِلَیْکَ


خدایا، مرا از مقربین در گاهت قرار بده؛ «مقرّبین» کسانی هستند که یک سره خود را و جمیع شؤون خود و جمیع تعلّقات خود را وقف حضرت محبوب نموده‏اند و در مقام انقیاد و اطاعت، آنچنان دلباخته، پاکباخته، شیفته و شیدای حضرت حقّ شده‏اند که اصلًا وجودی برای خود نمی‏بینند، تا بر اساس آن خدای را در مقابل خویش قرار داده، به عبادت بپردازند. اینان از مرتبه و مرحله فعل، اخلاص و ثواب درگذشته‏اند و هیچ مؤثّری را سوای پروردگار به رسمیّت نمی‏شناسند، و هیچ اثری را بالطّبع به‏ غیر از پروردگار نسبت نمی‏دهند.

بِإِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِین‏


به حق احسانت، خواسته‌های من را اجابت کن ؛ ای کسی که غایت طالبین تویی ! انسان اگر به دنبال مادیات و دیگر امور باشد، آرام نمی شود مگر زمانی که به کمال مطلق برسد، که او غایت الغایات است.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار