شهدای ایران shohadayeiran.com

کتاب «از ری تا شام» شرح یک عمر جهاد سردار «احمد غلامی» است که از آغاز جنگ تحمیلی وارد میدان نبرد شد و تا آخرین لحظه عمرش در سوریه دست از جهاد برنداشت.
گام به گام با مسافر «ری تا شام»شهدای ایران: «از ری تا شام» تاریخ شفاهی سردار «احمد غلامی» جانشین تیپ 10 سیدالشهدا (ع) و فرمانده تیپ 110 خاتم‌الانبیا (ص) در دوران دفاع مقدس است. این کتاب در شش بخش شامل «از کودکی تا انقلاب اسلامی»، «مهار بحران‌های امنیتی در نخستین ماه‌های انقلاب»، «مقاومت در خرمشهر، عملیات در بازی‌دراز»، «بیرون راندن متجاوز از بستان تا خرمشهر»، «ناکامی‌ها در جنوب، توفیق محدوده در حاج عمران» و «توقف در هور و ماجراهای سپاه منطقه 10 (تهران)» تدوین شده است.
 
نتیجه 18 جلسه گفت‌وگو مرحوم علی مژدهی با سردار غلامی، کتاب «تاریخ شفاهی سردار احمد غلامی» است که این گفت‌وگوها از 22 اردیبهشت 1394 آغازشده و تا اول اردیبهشت 1395 ادامه یافته است. در این کتاب در خصوص زندگی و فعالیت‌های احمد غلامی از تولد تا قبل از انتصاب او به فرماندهی تیپ 110 خاتم‌الانبیا (ص) گفت‌وگو شده است.

در جریان برگزاری جلسات تاریخ شفاهی «احمد غلامی» دو اتفاق ناگوار رخ داد که گفت‌وگوها را ناتمام گذاشت. نخست آنکه «علی مژدهی» مجری پروژه سردار «احمد غلامی» به دیار حق شتافت و دوم اینکه سردار غلامی که از مدت‌ها قبل به عنوان مستشار نظامی در صحنه‌های نبرد علیه داعش در عراق و سوریه حضورت می‌یافت، روز نهم شهریور 1395 در آخرین مأموریت خود در حلب سوریه هدف اصابت ترکش قرار گرفت و به شهادت رسید.

*بخش از متن کتاب:

«من اطمینان دارم اگر جنگی دیگر شکل بگیرد، ما به همان شیوه‌ای که قبلاً جنگ کردیم عمل می‌کنیم، چون شیوه‌ای درست‌تر از آن نبود و نگاهمان را در هر عملیات نسبت به عملیات قبل باید تغییر بدهیم. دانشگاه‌های دنیا جنگ ما را به‌دقت مطالعه می‌کنند ولی خود ما به آن اهمیت نمی‌دهیم. خود آقایان تعریف می‌کنند پاکستانی‌ها آمدند پرسیدند شما چطور از رودخانه اروند عبور کردید؟

ارتش صدام با آن عظمتش و با آن همه امکانات نتوانست از اروند عبور کند. ما از اروند یا از آن همه آب در خیبر عبور کردیم و در جزایر رفتیم ولی نتوانستیم از موفقیت‌های به دست آمده استفاده کنیم چرا جزایر جای پای ما نماند؟ چرا برای ماندن در جزایر گرفتن طلاییه برنامه‌ریزی نکردیم؟ بحث بچه‌ها از اینجا شروع شد.  می‌گفتند چرا برای جزیره برنامه نداشتید؟

آقایان یک روز می‌گفتند حفظ جزایر فرمان امام است باید آنجا را نگه داریم همه جمهوری اسلامی یک روز دیگر می‌گفتند حالا یک‌تکه‌اش را قبول کنیم بگذارید آن را منفجر کنیم. راحت‌ترین قسمت آب را بازکنیم یا اصلاً صدام در دست باید همه‌اش را بردارد و ببرد.

عراقی‌ها جنگ تغییر کردند. به قول خودشان از ۱۶ شکر به ۶۰ شکر رسیدند، ولی ما از ظرفیت‌هایمان نتوانستیم خوب استفاده کنیم روزهای آخر ما در پادگان دوکوهه بودیم. عراق داشت  پیشروی می‌کرد. ما داشتیم ول می‌کردیم می‌رفتیم. بچه‌ها همین‌طوری دور هم می‌چرخیدند فرماندهان یگان‌های نتوانستند به نیروها چادر یا غذا و آب بدهند.

پشتیبانی ضعیف بود که حضرت آقا آن موقع رئیس‌جمهور بودند به‌عنوان امام‌جمعه آمده بودند اینجا ایشان با فرماندهان گردان‌ها صحبت کردند که ببینند مشکلاتشان چیست آنها مشکلاتشان را گفتند خود من هم بودم. ولی داخل جلسه نرفتم گفتم این جلسه فایده ندارد دیگر کار از کار گذشته است آن موقع به این فکر می‌کردم که ما چه فرصت‌هایی داشتیم ولی از آنها استفاده نکردیم و به خودم گفتم حالا رئیس‌جمهور آمده است اینجا ببیند ضعف کار ما چه بوده است...»

«از ری تا شام» در 536 صفحه به کوشش «علی مژدهی» تدوین و توسط انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس روانه بازار کتاب شده است.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار