برچسب: صندلی پارک
ما زیاران چشم یاری داشتیم...
نه حتی در آلونک و چادر، دو ماه را شب و روز روی صندلی پارک گذرانده است؛ جایی که هر روز مسئولان زیادی از آن عبور میکنند اما هیچکس او را ندیده است. چشمهای ابوطالب دریای اشک است وقتی به سینهاش میزند و میگوید: «اینقدر بیرحم هستید؟ من از اینها باید بپرسم شما جز پشت میز نشستن چکار کردهاید؟ من برای حفظ حریم این کشور جنگیدم، حالا ناموس خودم باید آواره خیابانهای همین کشور باشد؟»
کد خبر: ۱۵۲۶۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۰۵