برچسب: خاطرات خواندنی
نگاه کردم دیدم منصور جمشیدی روی مین رفته و پایش قطع شده دیگر چارهای نبود یک کلت هم بیشتر نداشتیم سریع پای او را بسته و جمشیدی روی شانهام انداختم. حرکت کردیم تا انتهای کانال، دیدم نمیتوانم.
کد خبر: ۱۲۹۷۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۰۴
خاطرات خواندنی یک آزاده جانباز؛ هشتمین روز اسیر شدم
راق از خیلی از عملیاتها اطلاع داشت. تقریباً هر جا که میخواستیم عملیات کنیم عراق در جریان بود. علتش هم این بود که منافقین و ستون پنجم در جریان قرار میگرفتند و به عراق گزارش میدادند.
کد خبر: ۸۷۴۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۲۸