برچسب: خوابگاهی
"وقتی مطمئن شدم دری برای من باز نخواهد شد به فکر دوستان و آشنایان افتادم، هیچکس در آن شب نبود، تنها من ماندم و خیابان های تهران و صدای بوق و ترمز ماشین ها. ساعت 2 نیمه شب شده بود و هیچ جایی نداشتم و باید به دنبال سرپناهی امن برای این شب می گشتم. مهمانسراها راهم نمی دادند و به سالن ترمینال پناه بردم و تا خود صبح روی صندلی با چشمانی خیره به کفش های مسافران شب را صبح کردم."
کد خبر: ۴۷۸۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۰۱