شهدای ایران shohadayeiran.com

هشتم آذر ۸۹ روز تلخی بود که تلخی آن هنوز پس از گذشت یک سال از آن تاریخ، در کام ملت علم دوست، معتقد و متعهد ایران حس می‌شود؛ روزی که دشمنان تاب تحمل یکی از برجستگان علمی کشور که را در عرصه اخلاق و تعهد نیز سرآمد بود، نداشتند و با توسل به «ترور»، به گمان خود در راه پیشرفت انقلاب اسلامی گودالی بزرگ ایجاد کردند.
شهدای ایران:هشتم آذر ۸۹ روز تلخی بود که تلخی آن هنوز پس از گذشت پنج سال از آن تاریخ، در کام ملت علم دوست، معتقد و متعهد ایران حس می‌شود؛ روزی که دشمنان تاب تحمل یکی از برجستگان علمی کشور که را در عرصه اخلاق و تعهد نیز سرآمد بود، نداشتند و با توسل به «ترور»، به گمان خود در راه پیشرفت انقلاب اسلامی گودالی بزرگ ایجاد کردند.

از

به گزارش رجانیوز، شهید شهریاری که از اساتید برجسته دانشگاه در زمینه علوم هسته‌ای بود و به عنوان یکی از مؤثر‌ترین فعالان بخش تکنولوژی هسته‌ای ایران فعالیت می‌کرد، سال گذشته درحالی که همراه با همسر خود به سمت دانشگاه شهید بهشتی حرکت می‌کرد تا طبق روال کاری روزانه‎اش، به تحقیق و پژوهش مشغول شود، با انفجار بمبی که از سوی یک موتورسوار بر روی خودروی وی نصب شد، به شهادت رسید.
 
 
از

از غسل شهادت صبحگاهی تا شهادت در محراب تفکر
 
دکتر شهریاری چنان شتاب زندگی داشت که هشت روز پیش از تاریخ تولدش به پیش‎واز تولدی دیگر رفت. می‌دانست دنیا دیگر به کارش نمی‌آید و کار‌هایش را باید تمام کند. گرفتن غسل شهادت عادت هر روزه‌اش شده بود؛ مثل صبح‌‌ همان روز. در خودرو که نشست، شروع کرد به مطالعه دوباره پایان‌نامه دکترای یکی از دانشجویانش که آن روز جلسه دفاعش بود. چنان غرق مطالعه بود که نه متوجه تروریست موتورسوار شد و نه فریادهای محافظ و همسرش را شنید.
 
روایت جزئیات این ترور از زبان همسر شهید شهریاری که از این سوءقصد جان سالم به در برد، خواندنی و شنیدنی است:
 
 «روز قبل از حادثه، دکتر از دانشگاه به من زنگ زد و گفت در دانشگاه جلسه‌ای هست که من هم باید بروم، چون من یک طرح در دست اجرا داشتم که مدتی بود به مشکل خورده بودم و دکتر گفت مشکل طرح من در آن جلسه حل می‌شود. فردای آن روز من خیلی خوشحال بودم. صبح روز بعد با دکتر از منزل بیرون رفتیم. به‌علت آلودگی هوا و زوج و فرد شدن خودرو‌ها، دکتر نمی‌توانست خودرو بیاورد به همین دلیل با خودروی من رفتیم و به پسرم محسن هم گفتیم با ما بیاید اما گفت کلاس دانشگاه او ساعت ۱۰ صبح است و نیامد و این لطف خدا بود که نیاید تا شاهد این حادثه تلخ نباشد.
 
از

دکتر و راننده جلو نشستند و من هم عقب، دکتر مطابق معمول که بیشترین استفاده را از وقتش می‌کرد در ماشین شروع به گوش کردن تفسیر قرآن آیت‌الهر جوادی آملی کرد، حدود پانصد، ششصد متر در بزرگراه ارتش رفته بودیم که یک موتوری نزدیک ماشین شد، در همین حین راننده فریاد زد دکتر برو بیرون. دکتر پس از فریاد راننده گفت چی شده؟ من چون کمربند نداشتم بلافاصله از ماشین پیاده شدم، راننده هم سریع پیاده شد من رفتم در سمت دکتر را باز کنم تا دکتر سریع پیاده شود که در همین حین بمب جلوی صورت من منفجر شد. بیهوش نشدم، فقط حرارت اولیه انفجار را در صورتم احساس می‌کردم. خواستم بروم به مجید کمک کنم اما نمی‌توانستم حرکت کنم و فقط می‌گفتم مجید من. راننده آمد بالای سر من به او گفتم برو مجید را کمک کن، اما راننده که آمد بالای سر مجید، دیدم توی سر خود می‌زند. یک نگاه به من می‌کرد و یک نگاه به مجید. دیدم کسی نبود کمک کند خودم را کشان کشان رساندم به درب خودرو دیدم مجید بی‌سر و صدا سرش به سمت راننده بی‌حرکت افتاده، فهمیدم که مجید شهید شده در این دقایق من فقط داد می‌زدم و ناله می‌کردم مجید من.
 
لحظه‌ای بعد فهمیدم روی برانکارد نیروهای امداد هستم، بی‌اختیار تا یاد مجید افتادم صحنه کربلا به ذهنم خطور کرد که سر فرزند زهرا (س) را بریدند و چه بلاهایی که بر سر اهل بیت نیاوردند، اما مجید من که خاک پای آن‌ها هم نمی‌شود. پس از آن گفتم الحمدلله. من چون نزدیک بمب بودم خیلی صدمه دیدم و یکی از ترکش‌ها تا نزدیکی قلبم نفوذ کرده بود و واقعا معجزه الهی بود که خطر مرگ رفع شد، پای چپ من هم از ده جا شکسته و تکه تکه شده بود که پزشکان با پیوند عضله آن را ترمیم کردند.»
 
شهید شهریاری؛ دانشمندی که گفت جمهوری اسلامی «می‌تواند» و «باید بتواند»
 
روایت عجیبی است حکایت زندگی انسان‌هایی که قبل از شهادت گمنام هستند و بعد از شهادت، شبیه افسانه. شهریاری، شهریار بلامنازع دانش هسته‌ای در ایران بود اما به جز شاگردان و دوستان نزدیکش، کسی او را نمی‌شناخت. کمتر کسی می‌دانست غنی‌سازی ۲۰ درصد اورانیوم که میلیارد‌ها دلار برای ایران ارزش داشت و دیپلمات‌ها در سخت‌ترین شرایط با استفاده از مهره ۲۰ درصد صفحه شطرنج را به نفع کشورمان تغییر داده‌اند، دستپخت آدمی بی‌ادعا به نام مجید شهریاری است. چند نفر در این دیار می‌دانند که شهریاری این کار بزرگ را بدون دریافت ریالی انجام داده است؟ این‌ها را علی اکبر صالحی، رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی ایران می‌گوید و می‌افزاید: «برای ساخت صفحات سوخت، ما نیاز به تکنولوژی جدیدی داشتیم. اصلا ما چرا تقاضای سوخت کرده بودیم؟ برای اینکه بلد نبودیم بسازیم! و خب در محاسبات هسته‌ای کسی را نداشتیم و همچین محاسباتی نیز پیش از این انجام نشده بود. اما شهید شهریاری با اعتماد به نفسی که داشت، و ما هم با اعتقادی که به ایشان داشتیم، این کار را به ایشان واگذار کردیم و ایشان هم به خوبی آن را انجام دادند. یعنی اگر در آن زمان شهید شهریاری می‌گفت که من مثلاً ۱۰ میلیارد تومان دستمزد می‌گیرم تا این کار را انجام دهم، ما مجبور بودیم که بدهیم؛ هر چه می‌گفت، مجبور بودیم که بدهیم برای اینکه کس دیگری نبود که این کار را انجام دهد. تنها کسی که در مملکت می‌توانست این کار را انجام دهد، شخص شهید شهریاری بود ولاغیر. با این حال، ایشان حتی یک ریال هم دستمزد نگرفت. حتی وقتی من خواستم دستمزد ایشان را پرداخت کنم، ناراحت شدند و گفتند که من این کار را برای کشورم انجام دادم. من یک کلمه به شما بگویم. اگر شهید شهریاری را در زمینه علم هسته‌ای نمره ۱۰۰ بدانیم، به بهترین نفر بعدی در کشورمان در این زمینه شاید بتوان نمره ۵۰ داد. یعنی واقعا ایشان روی قله ایستاده بود.»
ا
گر شهادت نبود، کی می‌شد بفهمیم استاد سخت‎گیر و شوخ طبع دانشگاه شهید بهشتی که هنوز هم جزوه‌هایش دست به دست بین دانشجویان می‌گردد، گوهر یک‌دانه فناوری هسته‌ای کشورمان بود؟ وی دروسی همچون فیزیک عمومی و پایه، فیزیک راکتور و دینامیک راکتورهای هسته‌ای را تدریس می‌کرد و چهار کتاب مرتبط با حوزه کاری خود و چندین مقاله بین المللی در زمینه مهندسی هسته‌ای در مجلات معتبر به چاپ رسانده است.
 
روزی که مجید شهریاری ترور شد، فریدون عباسی که اکنون رئیس سازمان انرژی اتمی کشور است هم مورد سوءقصد قرار گرفت اما جان سالم به در برد تا اکنون برای ما از رفاقت ۱۶ ساله‌اش با شهید شهریاری بگوید و تعریف کند که باسواد‌ترین مرد هسته‌ای ایران، شاگر آیت‌الله جوادی آملی در تفسیر قرآن بوده است: «من چند روز پیش از ترور ایشان که به اتاقش در دانشگاه رفتم، با ذوق به من گفت که تفسیر یک سوره دیگر هم از طرف آیت‌الله جوادی آملی تمام شد. در بحث‌های علمی هم ایشان خیلی شاخص بود؛ یعنی واقعا کامل بر علوم تسلط داشتند و در رشته‌های دیگر هم وارد می‌شدند. اگر جایی تصمیم می‌گرفت که وارد علوم دیگر بشوند، خیلی خوب و کامل آن‌ها را مطالعه می‌کرد و یاد می‌گرفت. یعنی اگر لازم بود برای کاری، شیمی یاد بگیرد، می‌رفت و به‌طور کامل و خوب یاد می‌گرفت و خیلی جالب بود که تخصص‌های مختلف خیلی زود جذب ایشان می‌شدند. قدرت عجیبی در جذب و گردآوری افراد با تخصص‌های مختلف برای پیشبرد پروژه‌های گوناگون داشت.»
 
 
البته وزیر امور خارجه فعلی کشورمان می‌گوید که شهریاری قبل از رفتن، راه را به شاگردانش آموخته است: «شهید شهریاری پروژه‌های دیگری هم برای غنی‌سازی ۲۰ درصد انجام داد و در این زمینه، یک راه جدید برای تحقیقات علمی کشور باز کرد. وقتی که ایشان شهید شد، من واقعاً نگران نتیجه این پروژه شدم و گفتم خدایا، ما الان شهید شهریاری را از دست دادیم درحالی که این پروژه هنوز کامل نشده. پس چطور ادامه بدهیم؟ وقتی این مطلب را با همکاران و اطرافیان شهید شهریاری در میان گذاشتم، گفتند اصلاً نگران نباش. ایشان برای ما کلاس گذاشته بود و تمام شیوه‌های محاسباتی را به ما آموخته بود. انشاالله ظرف یک ماه آینده این کارخانه که مدرن‌ترین کارخانه در جهان است با نام شهید شهریاری راه خواهد افتاد و نتیجه زحمات ایشان که توسط شاگردانش محقق شده، کام مردم را شیرین خواهد کرد.»
 
اما شهادت دکرت شهریاری از زبان دکتر صالحی: «شهادت مجید واقعا کمر من را شکست. واقعا از لحاظ علمی، یک پدیده نایاب بودند و باعث افتخار جامعه علمی کشور ما. او تمام زندگی‌اش را وقف اموزش دادن به شاگردانش کرد تا پس از شهادتش، کمر صنعت هسته‌ای ایران خم نشود.»
 
 «نفر اول کنکور ارشد هسته‌ای» که «عارف و عابد برگزیده الهی» هم بود
 
سال گذشته چند ماه پس از شهادت شهید دکتر شهریاری، خلاصه‌ای از سوابق علمی و فعالیتهای آموزشی و پژوهشی وی به دستخط این شهید والامقام منتشر شد که شهید شهریاری در این یادداشت عنوان کرده که در کنکور کار‌شناسی ارشد مهندسی هسته‌ای با کسب رتبه اول در دانشگاه شریف پذیرفته شد است.
 
شهید شهریاری در این متن آورده است: اینجانب در کنکور سراسری سال ۱۳۶۳ با کسب رتبه دوم در سهمیه مربوطه در رشته الکترونیک دانشگاه صنعتی امیرکبیر پذیرفته شده و پس از فراغت تحصیل در کنکور کار‌شناسی ارشد مهندسی هسته‌ای شرکت کرده و با کسب رتبه اول تحصیلات خود را از سال ۱۳۶۹ در دانشگاه صنعتی شریف آغاز کردم. در سال ۱۳۷۱ نیز دوره کار‌شناسی ارشد خود را به پایان رساندم و با توجه به کسب رتبه اول در دوره مذکور با استفاده از آیین نامه دانشجویان رتبه اول، در دوره دکتری علوم و تکنولوژی هسته‌ای دانشگاه صنعتی امیرکبیر پذیرفته شدم. تحصیلات دوره دکتری خود را نیز در سال ۱۳۷۷ به پایان رسانده و از آبان ماه ۱۳۷۷ نیز به عنوان عضو هیئت علمی در دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی امیرکبیر مشغول به کار شدم.
 
دکتر شهریاری در ادامه به خاتمه همکاری خود با دانشگاه امیرکبیر اشاره کرده و یادآور شده است: با توجه به عدم شرایط مناسب برای ادامه فعالیت علمی در دانشکده مذکور عدم تمایل خود به ادامه همکاری با دانشگاه امیرکبیر اعلام کرده و با پذیرش استعفای اینجانب از سوی دانشگاه امیرکبیر قرار داد همکاری اینجانب با دانشگاه امیرکبیر از تاریخ ۱۵ بهمن ماه سال ۱۳۸۰ به اتمام رسید.
 
 
این سوابق درخشان علمی را بگذارید در کنار یک جمله تاریخی که آیت‌الله جوادی آملی درباره شهید شهریاری بیان کرده‌اند که خود نشان دهنده عظمت شخصیت معنوی این بزرگوار است: «راز موفقیت شهیدِ شاهد دکتر شهریاری، پی‌بردن به حقیقت علم و هجرت از آن به معلوم و ترغیب به چنین هجرتی است.»
 
 «آقا» به خانواده شهید چه گفت؟
 
چند روز پس از ترور شهید شهریاری، رهبر انقلاب برای تسلی خاطر خانواده شهید به دیدار ایشان می‌رود. متن زیر، حاشیه‌نگاری پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از این دیدار است؛ دیداری که دریای مواج عشق شهید شهریاری به ولایت در آن موج می‌زند:
 
 «فرقی نمی‌کند استاد دانشگاه باشد یا خانه‌دار؛ به هر کسی بگویند میهمانی که وارد خانه‌اش می‌شود، رهبر است، دست و پایش را گم می‌کند. با این‌که خانه را به خاطر همین میهمان‌ها‌تر و تمیز کرده و میوه و شیرینی را هم آماده، اما باز هم انگار حس می‌کند چیزی کم است. همسر دکتر مجید شهریاری هم از این قاعده مستثنی نیست. هرچند چهره بسیار آرامی دارد، اما از وقتی خبر را شنیده مرتب این طرف و آن طرف می‌رود؛ با‌‌‌ همان عصایی که به خاطر ماجرای ترور مجبور شده در دست بگیرد. اولین چیزی هم که درست می‌کند، قاب عکس استاد شهریاری و چند نفر از همکارانش است: «اگه قراره این فیلم رو جایی پخش کنید، بذارید این قاب رو بردارم. چون عکس یکی دیگه از دانشمندان هم توش هست.» حواسش هست که مبادا خاطره تلخ خودش، برای کس دیگری تکرار شود. اما توی قاب، دکتر دارد می‌خندد؛ مثل بقیه اطرافیانش که با او عکس یادگاری گرفته‌اند. گوشه قاب هم نوشته: «یاد آن روز به خیر... همه می‌خندیدند.» عکس برای بهار همین امسال است.
 
رهبر که وارد می‌شود، پسر دکتر به استقبالش می‌رود. همسر دکتر اما، کنار مادر و دختر شهید، نشسته روی مبل. نمی‌تواند جلوی رهبر بلند شود. پایش را گذاشته روی میز جلویش و پارچه‌ای انداخته روی آن. همان‌طور نشسته خیرمقدم می‌گوید. استخوان‌های پایش در اثر انفجار خُرد شده؛ اما خودش نه. صورت زخمی‌اش پر است از صلابت زینبی. انگار نمی‌خواهد کسی غم سنگین دلش را در چهره‌اش بخواند. دقیقاً به همین دلیل هم پس از انفجار، در بیمارستان خواسته بود که هیچ خبرنگاری بالای سرش نرود: «آخه من زخمی بودم و داغدار. ممکن بود حرفی بزنم که دشمن سوءاستفاده کنه.»
 
رهبر که قبلاً صحبت‌های همسر شهید را از تلویزیون دیده، تقدیری از شهید و خانواده‌اش می‌کند: «شهادت دکترشهریاری، آبرویی داد به جامعه علمی کشور. شهادت همچنین شخصیت برجسته و مورد قبولی، به دشمن نشان داد که در محیط علمی جمهوری اسلامی، اینجور شخصیت‌ها و انگیزه‌هایی وجود دارد.» و بعد هم از مقام شهید می‌گوید و از عنایت الهی که موجب تسلی بازماندگان است: مهم‌ترین تسلایی که انسان در اینجور حوادث به خودش می‌دهد این است که می‌داند خدای متعال برای اینجانفشانی‌ها و این شهادت‌ها و این خون‌های به ناحق ریخته شده، ثواب‌هایی را معین و مدون کرده که به ذهن ما هم خطور نمی‌کند! به قدری این مقامات و درجات الهی، عالی و غیرقابل توصیف است که ما اصلاً نمی‌توانیم درک کنیم؛ و مطمئن باشید ایشان الان در بهترینِ حالات است، که هر مؤمنی و هر انسان صالحی، اگر چنانچه اندکی از آن مراتب را بتواند با دیدهٔ بصیرت خودش ببیند، آرزو می‌کند که ای‌کاش ما به همین سرنوشت دچار بشویم. و الحمدلله رب‌العالمین ایشان (شهید شهریاری) وضعشان اینطور است؛ و بزرگ‌ترین تسلی این است. لکن تسلای دومی هم وجود دارد و آن قدردانی مردم است. دیدید که مردم ما چه قدردانی و چه ارزش‌گذاری کردند از این شهید بزرگوار.»
 
خانم دکتر که در دانشگاه هم همکار دکتر شهریاری بوده، می‌‌رود سراغ خاطرات همسرش: «نماز شبش به‌راه بود. حتی شب عروسی هم سجاده نماز شبش جمع نشد.» می‌‌داند که همه می‌دانند همسرش از دانشمندان طراز اول مملکت بوده، دیگر چه اهمیتی دارد که رتبه ‌۲ کنکور بوده و مهندسی برق دانشگاه امیرکبیر خوانده، یا نمره درس ریاضی۲ را ۱۹. ۵گرفته؛ درسی که تقریبا هر مهندسی سابقه یکی‌دوبار افتادن در آن را دارد.
 
دوست دارد مردم از دین و ایمان همسرش هم بدانند: «سرپرستی مالی چند خانواده رو برعهده داشت. تازه، مطمئنم خیلی‌هاش رو هم ما خبر نداریم.» بعد هم از تأسیس صندوق قرض‌الحسنه مسجد و چند کار دیگر می‌گوید. مطمئن است که شهادت دکتر به خاطر این تزکیه نفس بوده، نه آن مدارج علمی. این تلقی را رهبر هم تأیید می‌کند. رهبر از احوال جسمی خانم دکتر می‌پرسد. ۲۰۰ ترکش در بدن خانم دکتر، رهبر را هم به تعجب می‌اندازد. اما وقتی از ترکشی می‌گوید که در کنار قلبش جا خوش کرده، رهبر را می‌برد به ۳۰سال پیش؛ روزی که خودش را ترور کرده ‌بودند: «توقع اینکه من زنده بمونم نبود. وقتی به هوش می‌آمدم، به نظرم می‌رسید دارم می‌رم. مرگ رو می‌دیدم.»
 
رهبر این‌ها را که می‌گوید، به دست راستش اشاره می‌کند؛ یادگار‌‌‌ همان ترور: «وقتی خوب شدم، با خودم گفتم حتما علتی داشته؛ خدای متعال از من توقعی داشته. همون موقع به امام (ره) هم گفتم این حرف‌ها رو. البته اون موقع فکر می‌کردم به خاطر جبهه و جنگ و این‌جور چیزهاست. شما هم همین فرض رو بکنید. اگر ترکشی تا نزدیکی قلب می‌ره و وارد قلب نمی‌شه، اتفاقی نیست. می‌شود گفت که تصادفیه، اما همه تصادف‌ها با اراده الهی صورت می‌گیره. حتما خدا توقع دارد کاری بکنید. زمینه‌اش هم هست. هم زمینه فعالیت علمی دارید، هم دانشجویان و جوانان زیادی زیر دست شما هستند.» خانم دکتر که فرصت را مناسب دیده، نکته‌ای را برای حفاظت بهتر از دانشمندان مطرح می‌کند و می‌گوید: «من راضی‌ام به رضای خدا. مطمئنم که این شهادت، تقدیر مجیدم بود. برای خودم نمی‌گویم. اما می‌خواهم که بیشتر مواظب دانشمندان دیگر باشند.» بعد هم می‌شنود که رهبر این دستور را قبلاً داده. درددل‌ها که تمام می‌شود، رهبر به رسم همیشه، قرآنی را به همسر و مادر شهید هدیه می‌کند. اما جمله یادگاری رهبر، این بار کمی با یادگاری‌های دیگر متفاوت است؛ درحد یک کلمه: «بسم الله الرحمن الرحیم. اهدایی به خانواده دانشمند شهید عزیز؛ آقای دکتر مجید شهریاری. سیدعلی خامنه‌ای ۸۹/۱۰/۳۰» و انگار تمام ماجرا در همین یک کلمه‌ «دانشمند» بود تا برای خیلی‌ها ثابت شود که درِ باغ شهادت هنوز باز است.»
 
 
مسئولیت ترور شهید شهریاری با کیست؟
 
ترور دکتر شهریاری آنطور که در آغاز تصور می‌شد، مدتی طولانی بدون بانی و مسبب باقی نماند. لبخند‌ها و قهقهه‌های مستانه دشمنان ایران که تا مدتی پس از شهادت ایشان ادامه داشت، دیری نپایید که جای خود را در رسانه‌ها هم باز کرد و چند روز پس از ترور، بانیان آن خودشان را لو دادند؛ نه در یک وبلاگ یا سایت گمنام خبری بلکه در بخش فارسی سایت رسمی وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی. ماجرای این لو دادن را دکتر سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی در پایان مذاکرات هسته‌ای ژنو این‌طور توضیح داد:
 
 «چند روز پس از این ترور، سایت رسمی وزارت خارجه رژیم صهیونیستی رسما اعلام می‌کند این اقدامی غیرجنگی برای ممانعت از دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای بود. صهیونیست‌ها البتده پس از آنکه متوجه این گاف شدند، مطلب را از روی سایتشان برداشتند و اینگونه توجیه کردند که ما صرفا گمانه‌زنی کردیم، نه اینکه به ترور اعتراف کنیم. چند هفته قبل از این اقدام، رئیس سرویس امنیتی یکی از کشورهای اروپایی، به ضراحت اعلام کرد که ما می‌خواهیم با اقدامات امنیتی اطلاعاتی مانع پیشرفت هسته‌ای ایران شویم.»
 
اکنون و با گذشت یک سال از شهادت این دانشمند بزرگ، هنوز به یک سوال پاسخ داده نشده است: «این یک سوال بزرگ برای جامعه جهانی است که باید پاسخ بدهند که چه رابطه‌ای است میان قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل که جریان‌های تروریستی اقدام به اجرای آن‌ها می‌کنند؟!»
 
در واقع سمفونی تروریسم بین‌الملل چند صباحی است که خوب می‌نوازد. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ساز را با انتشار اسامی اساتید دانشگاه‌های معتبر ایران به بهانه همکاری با برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز ایران کوک می‌کند؛ شورای امنیت این نام‌ها را در فهرست تحریم و قطعنامه می‌آورد و تروریست‌ها یک به یک در کنار اسامی اساتید ایرانی تیک می‌زنند.
 
 
و اما حرف آخر؛ ما همه فرزندان امام روح‌الله هستیم
 
همسر استاد شهریاری خود را مدیون شوهر می‌داند و می‌گوید باید تلاش کنیم در عرصه انرژی هسته‌ای یک جایگزین برای مجید پیدا کنم و طرح‌های نیمه تمام او را تمام کنیم وگرنه دین خودم را به او ادا نکرده‌ایم. ضمن آنکه دشمن بداند ما فرزندان امام روح‌الهی هستم و با این شهادت‌ها و مصائب از میدان خارج نمی‌شویم و دکتر شهریاری هم خود را فرزند امام می‌دانست و درک کردن دوران امام راحل را از الطاف خداوندی برای خود می‌خواند.
 
دکتر قاسمی همچنین از نکته‌ای رازآلود سخن می‌گوید؛ «با همسر شهیدم عهدی بسته‌ام که به کسی نمی‌گویم و فقط خدا شاهد وفای به عهد من خواهد بود.»
 
وی از عروسی و زندگی ساده‌اش در ابتدای زندگی با «مجیدش» می‌گوید که با لباس عروس از پله‌های خوابگاه دانشجویی متأهلی بالا رفته است و در‌‌ همان سوئیت کوچک دانشجویی احساس عزت می‌کرده است. محافظ دکتر شهریاری هم پایانی بر این داستان الهی می‌زند؛ آنجایی که از علاقه‌اش برای دفن در حیاط امام‌زاده صالح (ع) سخن می‌گفت: «یک روز با ایشان برای زیارت به امام‌زاده صالح آمده بودیم که همانجا بالای سر مقبره شهدا رفتند و گفتند خوش به حال این شهدا که اینجا دفن هستند. کاش می‌شد ما هم اینجا دفن بشویم.»
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار