مظلومیت جانبازان ایران در 14 کشور
روایتهای جاهلانه درباره رزمندگان و جانبازان ما وجود دارد که آن را باید به پای مظلومیت آنها نوشت. سربازان خارجی با ۷۰ گلوله آرپیجی معاف از رزم میشوند.
به گزارش سرویس اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ در بین ۱۴ کشوری که بعد از جنگ جهانی دوم درگیر جنگ شدند، انگار ایران کمترین خدمات و امکانات را به از جنگ برگشتههای خود داده است. اما در عین حال به دلیل تبلیغات خلاف واقع، بیشترین منت بر سر این افراد و خانوادههایشان گذاشته می شود؛ به همین دلیل بعضی جانبازها از گفتن اینکه جانباز هستند ابا دارند. بسیـــــاری از رزمندههای دفاع مقدس، به ویژه بسیجیها، به دلایل اعتقادی و باورهای دینی در جبههها حاضر شده بودند. این رزمندهها اگر خسارتی هم دیدند، در وهله اول مخاطب خود را خداوند متعال می دیدند. اگر به یک فرد سالم با دانستههای خیلی عادی گفته شود که سلامتی و جان تو را با امکانات مادی و سهمیه معاوضه کنیم، وی نمی تواند این حرف را بپذیرد اما روایتهای جاهلانه درباره رزمندگان و جانبازان ما وجود دارد که آن را باید به پای مظلومیت آنها نوشت. سربازان خارجی با ۷۰ گلوله آرپیجی معاف از رزم میشوند.
موضوعی که باید درباره رزمندگان و جانبازان پرسیده شود این است که آیا جانبازان ما بهلحاظ اجتماعی و روانی همانند معلولین جنگی جنگ جهانی دوم یا کهنهسربازان دیگر کشورها هستند؟ به هیچ عنوان اینگونه نیست. به این دلیل که رزمندگی این افراد نیز متفاوت بوده است. طبق استانداردهایی که در بسیاری از ارتشهای دنیا وجود دارد، اگر یک سرباز در طول خدمت نظامی خود، ۷۰ بار موشک آرپیجی در کنارش شلیک شود یا خود آن را شلیک کند، برای همیشه معاف از رزم میشود. این در حالی است که ما افرادی را در دوران دفاع مقدس داشتیم که در طول یک روز ـمثلا در عملیات کربلای۵ یا کارخانه نمک فاوـ بیش از ۷۰ آرپیجی به تنهایی شلیک کردند یا این تعداد آرپی جی در کنار آنها شلیک شد.
حداقلهای برخورد انسانی
نکتهای که اینجا مطرح میشود این است که بعد از اینکه رزمندهها جانباز شدند، اسیر شدند یا با همان آسیبهای رایج یک رزمنده به خانه برگشتند، چه رفتارهایی با آنها شد. اینها کسانی نبودند که بهدنبال امکانات مادی باشند، ولی بهواسطه شرایط جسمیشان، جامعه وظیفه داشت امکاناتی را در اختیار آنها قرار دهد.
بسیاری از جانبازان شیمیایی، اعصاب و روان و قطعنخاعی، شرایط خاصی برای زندگی دارند. این افراد اگر میخواستند آن سلامت باقیمانده را حفظ کنند، با هزینههای سرسامآوری روبهرو بودند که امکانات بهداشتی و درمانی ویژهای را طلب میکرد. جامعه بهعنوان حداقل وظیفه خود، باید امکانات لازم را برای جانبازان فراهم میکرد. جانبازان و ایثارگران از جامعه طلبی نداشتند ولی اگر جامعه میخواست حداقل برخورد انسانی را با این افراد تنها برای اینکه بتوانند به زندگیشان ادامه دهند داشته باشد، باید امکانات لازم را در اختیارشان قرار میداد که متاسفانه در بسیاری از اوقات این اتفاق رخ نداد.
جانبازان و غارت بیتالمال
نهادهایی که مسئول رسیدگی به جانبازان چه زمان بنیاد جانبازان و چه امروز بنیاد شهیدـ هستند، متاسفانه به جانبازان به چشم زحمتهای اداری و مالی نگاه میکنند. مسئولین بنیاد احساس میکنند اینها آمدهاند بیتالمال را مصرف کنند و آنها موظفند کاری کنند که هزینهها را کاهش دهند.
البته در این بین ممکن است جانبازان معدودی از خدمات بهداشتی و درمانی مناسب برخوردار شده باشند، ولی بقیه اینگونه نیستند. با این وضعیت بسیاری از رزمندهها از رفتن به بنیاد و پیگیری افزایش درصد و کاهش هزینههای درمانی ابا داشتند. برخی جانبازان هزینههای درمانی بالایی داشتند و بنیاد برای فرار از این هزینهها، سعی میکرد درصد جانبازان را کاهش دهد.
متاسفانه در بنیاد اصل بر این بود که یک جانباز در مورد وضعیت خود دروغ میگوید، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود! اینگونه بود که جانبازان باید به لطایفالحیلی ثابت میکردند در فلان تاریخ آسیب شیمیایی دیدهاند و این آسیب ناشی از آلودگی هوای تهران نیست!
امروز بنیاد بعضی از رزمندهها را به این دلیل که در دوران دفاع مقدس بهدنبال جمعآوری مدارک و صورت سانحه نبودند، بهعنوان جانباز شیمیایی نمیپذیرد. جانبازهای اعصاب و روان نیز که به مرور زمان عوارض منفی جانبازی آنها مشخص شد، چون ظاهر سالمی دارند نتوانستند درصد جانبازی بگیرند.
برخورد جامعه با قهرمانان خود
جامعه با این افراد نهتنها بهعنوان مجاهد فیسبیلالله و مدافع دین و کشور برخورد نکرد، بلکه نهادهای مسئول چنان برخورد زننده و غیرانسانی ای با این رزمندهها داشتند که این بچهها برخلاف خواسته امام راحل، در کوچه پس کوچههای زندگی به فراموشی سپرده شدند. هرچند رزمندهها با خدا معامله کرده بودند، اما حقشان نیز این نبود که بهعنوان «مزاحم» با آنها برخورد شود؛ بهخصوص از طرف بنیاد و مسئولی که وظیفه داشت به آنان خدمت کند. نحوه رفتار با جانبازانی که در بیمارستانها و آسایشگاهها بستری میشدند در حد قهرمانان ملی و دینی نبود؛ کمتر جامعهای پیدا میشود که با قهرمانان خود اینگونه برخورد کند.
رتبه آخر دنیا در ارائه خدمات به از جنگ برگشتهها!
در بین ۱۴ کشوری که بعد از جنگ جهانی دوم درگیر جنگ شدند، جمهوری اسلامی ایران کمترین خدمات و امکانات را به از جنگ برگشتههای خود داده است. اما در عین حال بهدلیل تبلیغات دروغ، بیشترین منت بر سر این افراد و خانوادههایشان گذاشته میشود؛ به همین دلیل بعضی جانبازها از گفتن اینکه جانباز هستند ابا دارند. در کنار آسیبی که جانبازان دیدهاند، همسران و فرزندان آنان نیز دچار آسیب شدهاند. فرزندان این جانبازان هربار که از خانه خارج میشوند استرس این را دارند که آیا وقتی به خانه برمیگردند هنوز پدرشان نفس میکشد یا نه و این اضطراب همیشه همراه آنان است. اعضای خانواده جانبازان بهدلیل شدت فشارهای روحی که به آنها وارد میشود، جانباز شدهاند!
چه باید کرد؟
از ۲۶ سال پیش تاکنون، هرچند جمع زیادی از جانبازان به شهادت رسیده و از مصائب جانبازی راحت شدهاند، اما هنوز تعدادی از آنها ماندهاند و انسانیت، دین و میهنپرسیتی ما حکم میکند با جانبازان درست رفتار کنیم.
ـ مسئولان یادشان باشد اگر به جایی رسیدهاند، میزهایشان روی استخوانهای خُرد جانبازان بنا شده است. پس باید حداقل بهعنوان یک حرکت تبلیغاتی با سر زدن به جانبازان دین خود را ادا کنند.
ـ لطفا از این به بعد مسئولین برای جانبازان تبلیغات نکنند. بهدلیل تبلیغاتی که نسبت به خدماتدهی به جانبازان صورت میگیرد، عدهای فکر میکنند بخش عمدهای از ثروت کشور برای جانبازان هزینه میشود. این تبلیغات رسانهای باید متوقف شود. نسل جوان و دانشجویان به یاد داشته باشند هرچه این مملکت دارد، مدیون زحمات جانبازان و خانوادههایشان است و لازم است آنها کمکاری مسئولین را جبران کنند. چه خوب است دانشجوها، بچهمسجدیها، بسیجیها و دیگران، با تشکیل گروههایی بهصورت هفتگی یا ماهانه به جانبازان سر بزنند.
ـ سالانه هزینههای زیادی صرف برنامهها و همایشهایی میشود که برگزاری یا عدم برگزاری آنها تأثیری در پیشبرد اهداف آن سازمان یا حل مشکلات مردم ندارد. اگر هر سازمان و وزارتخانه هر سال یک همایش خود را برگزار نکند، هزینه درمان بسیاری از جانبازان فراهم میشود. گاهی اوقات صداوسیما در بخشهای اصلی خبر، گزارشهای گوناگونی از مریضی و وخامت حال بازیگران سینما و تلویزیون منتشر میکند. رسانه ملی باید به اندازه یک بازیگر، وضعیت زندگی و درمان جانبازان را منعکس کند.
رسانهها و مطبوعات ما نیز نباید جانبازان را فراموش کنند. ما با هر نگاهی که داشته باشیم، مدیون جانبازانیم. با نگاه غربی اینان قهرمانان ملی هستند و با نگاه الهی نیز این افراد کسانی هستند که با خدا معامله و دینش را حفظ کردهاند. در پایان نیاز است مسئولین قبل از رسیدگی به زندگی مادی جانبازان و ایثارگران، هزینههای درمانی آنان را پرداخت کنند. امروز بسیاری از همسران جانبازان بهدلیل جابهجایی جانبازان، تخت و کپسولهای اکسیژن آنان، دچار دیسک کمر شدهاند. این خانوادهها که زجر و سختی بیماری را تحمل میکنند، باید با پرداخت هزینه درمان، دیگر متحمل سختی هزینهها نشوند. بعد از ۲۶ سال لازم است این فداکاریها جبران شود. به راستی جانبازان و خانوادههایشان تا چه زمانی میتوانند صبر کنند؟
موضوعی که باید درباره رزمندگان و جانبازان پرسیده شود این است که آیا جانبازان ما بهلحاظ اجتماعی و روانی همانند معلولین جنگی جنگ جهانی دوم یا کهنهسربازان دیگر کشورها هستند؟ به هیچ عنوان اینگونه نیست. به این دلیل که رزمندگی این افراد نیز متفاوت بوده است. طبق استانداردهایی که در بسیاری از ارتشهای دنیا وجود دارد، اگر یک سرباز در طول خدمت نظامی خود، ۷۰ بار موشک آرپیجی در کنارش شلیک شود یا خود آن را شلیک کند، برای همیشه معاف از رزم میشود. این در حالی است که ما افرادی را در دوران دفاع مقدس داشتیم که در طول یک روز ـمثلا در عملیات کربلای۵ یا کارخانه نمک فاوـ بیش از ۷۰ آرپیجی به تنهایی شلیک کردند یا این تعداد آرپی جی در کنار آنها شلیک شد.
حداقلهای برخورد انسانی
نکتهای که اینجا مطرح میشود این است که بعد از اینکه رزمندهها جانباز شدند، اسیر شدند یا با همان آسیبهای رایج یک رزمنده به خانه برگشتند، چه رفتارهایی با آنها شد. اینها کسانی نبودند که بهدنبال امکانات مادی باشند، ولی بهواسطه شرایط جسمیشان، جامعه وظیفه داشت امکاناتی را در اختیار آنها قرار دهد.
بسیاری از جانبازان شیمیایی، اعصاب و روان و قطعنخاعی، شرایط خاصی برای زندگی دارند. این افراد اگر میخواستند آن سلامت باقیمانده را حفظ کنند، با هزینههای سرسامآوری روبهرو بودند که امکانات بهداشتی و درمانی ویژهای را طلب میکرد. جامعه بهعنوان حداقل وظیفه خود، باید امکانات لازم را برای جانبازان فراهم میکرد. جانبازان و ایثارگران از جامعه طلبی نداشتند ولی اگر جامعه میخواست حداقل برخورد انسانی را با این افراد تنها برای اینکه بتوانند به زندگیشان ادامه دهند داشته باشد، باید امکانات لازم را در اختیارشان قرار میداد که متاسفانه در بسیاری از اوقات این اتفاق رخ نداد.
جانبازان و غارت بیتالمال
نهادهایی که مسئول رسیدگی به جانبازان چه زمان بنیاد جانبازان و چه امروز بنیاد شهیدـ هستند، متاسفانه به جانبازان به چشم زحمتهای اداری و مالی نگاه میکنند. مسئولین بنیاد احساس میکنند اینها آمدهاند بیتالمال را مصرف کنند و آنها موظفند کاری کنند که هزینهها را کاهش دهند.
البته در این بین ممکن است جانبازان معدودی از خدمات بهداشتی و درمانی مناسب برخوردار شده باشند، ولی بقیه اینگونه نیستند. با این وضعیت بسیاری از رزمندهها از رفتن به بنیاد و پیگیری افزایش درصد و کاهش هزینههای درمانی ابا داشتند. برخی جانبازان هزینههای درمانی بالایی داشتند و بنیاد برای فرار از این هزینهها، سعی میکرد درصد جانبازان را کاهش دهد.
متاسفانه در بنیاد اصل بر این بود که یک جانباز در مورد وضعیت خود دروغ میگوید، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود! اینگونه بود که جانبازان باید به لطایفالحیلی ثابت میکردند در فلان تاریخ آسیب شیمیایی دیدهاند و این آسیب ناشی از آلودگی هوای تهران نیست!
امروز بنیاد بعضی از رزمندهها را به این دلیل که در دوران دفاع مقدس بهدنبال جمعآوری مدارک و صورت سانحه نبودند، بهعنوان جانباز شیمیایی نمیپذیرد. جانبازهای اعصاب و روان نیز که به مرور زمان عوارض منفی جانبازی آنها مشخص شد، چون ظاهر سالمی دارند نتوانستند درصد جانبازی بگیرند.
برخورد جامعه با قهرمانان خود
جامعه با این افراد نهتنها بهعنوان مجاهد فیسبیلالله و مدافع دین و کشور برخورد نکرد، بلکه نهادهای مسئول چنان برخورد زننده و غیرانسانی ای با این رزمندهها داشتند که این بچهها برخلاف خواسته امام راحل، در کوچه پس کوچههای زندگی به فراموشی سپرده شدند. هرچند رزمندهها با خدا معامله کرده بودند، اما حقشان نیز این نبود که بهعنوان «مزاحم» با آنها برخورد شود؛ بهخصوص از طرف بنیاد و مسئولی که وظیفه داشت به آنان خدمت کند. نحوه رفتار با جانبازانی که در بیمارستانها و آسایشگاهها بستری میشدند در حد قهرمانان ملی و دینی نبود؛ کمتر جامعهای پیدا میشود که با قهرمانان خود اینگونه برخورد کند.
رتبه آخر دنیا در ارائه خدمات به از جنگ برگشتهها!
در بین ۱۴ کشوری که بعد از جنگ جهانی دوم درگیر جنگ شدند، جمهوری اسلامی ایران کمترین خدمات و امکانات را به از جنگ برگشتههای خود داده است. اما در عین حال بهدلیل تبلیغات دروغ، بیشترین منت بر سر این افراد و خانوادههایشان گذاشته میشود؛ به همین دلیل بعضی جانبازها از گفتن اینکه جانباز هستند ابا دارند. در کنار آسیبی که جانبازان دیدهاند، همسران و فرزندان آنان نیز دچار آسیب شدهاند. فرزندان این جانبازان هربار که از خانه خارج میشوند استرس این را دارند که آیا وقتی به خانه برمیگردند هنوز پدرشان نفس میکشد یا نه و این اضطراب همیشه همراه آنان است. اعضای خانواده جانبازان بهدلیل شدت فشارهای روحی که به آنها وارد میشود، جانباز شدهاند!
چه باید کرد؟
از ۲۶ سال پیش تاکنون، هرچند جمع زیادی از جانبازان به شهادت رسیده و از مصائب جانبازی راحت شدهاند، اما هنوز تعدادی از آنها ماندهاند و انسانیت، دین و میهنپرسیتی ما حکم میکند با جانبازان درست رفتار کنیم.
ـ مسئولان یادشان باشد اگر به جایی رسیدهاند، میزهایشان روی استخوانهای خُرد جانبازان بنا شده است. پس باید حداقل بهعنوان یک حرکت تبلیغاتی با سر زدن به جانبازان دین خود را ادا کنند.
ـ لطفا از این به بعد مسئولین برای جانبازان تبلیغات نکنند. بهدلیل تبلیغاتی که نسبت به خدماتدهی به جانبازان صورت میگیرد، عدهای فکر میکنند بخش عمدهای از ثروت کشور برای جانبازان هزینه میشود. این تبلیغات رسانهای باید متوقف شود. نسل جوان و دانشجویان به یاد داشته باشند هرچه این مملکت دارد، مدیون زحمات جانبازان و خانوادههایشان است و لازم است آنها کمکاری مسئولین را جبران کنند. چه خوب است دانشجوها، بچهمسجدیها، بسیجیها و دیگران، با تشکیل گروههایی بهصورت هفتگی یا ماهانه به جانبازان سر بزنند.
ـ سالانه هزینههای زیادی صرف برنامهها و همایشهایی میشود که برگزاری یا عدم برگزاری آنها تأثیری در پیشبرد اهداف آن سازمان یا حل مشکلات مردم ندارد. اگر هر سازمان و وزارتخانه هر سال یک همایش خود را برگزار نکند، هزینه درمان بسیاری از جانبازان فراهم میشود. گاهی اوقات صداوسیما در بخشهای اصلی خبر، گزارشهای گوناگونی از مریضی و وخامت حال بازیگران سینما و تلویزیون منتشر میکند. رسانه ملی باید به اندازه یک بازیگر، وضعیت زندگی و درمان جانبازان را منعکس کند.
رسانهها و مطبوعات ما نیز نباید جانبازان را فراموش کنند. ما با هر نگاهی که داشته باشیم، مدیون جانبازانیم. با نگاه غربی اینان قهرمانان ملی هستند و با نگاه الهی نیز این افراد کسانی هستند که با خدا معامله و دینش را حفظ کردهاند. در پایان نیاز است مسئولین قبل از رسیدگی به زندگی مادی جانبازان و ایثارگران، هزینههای درمانی آنان را پرداخت کنند. امروز بسیاری از همسران جانبازان بهدلیل جابهجایی جانبازان، تخت و کپسولهای اکسیژن آنان، دچار دیسک کمر شدهاند. این خانوادهها که زجر و سختی بیماری را تحمل میکنند، باید با پرداخت هزینه درمان، دیگر متحمل سختی هزینهها نشوند. بعد از ۲۶ سال لازم است این فداکاریها جبران شود. به راستی جانبازان و خانوادههایشان تا چه زمانی میتوانند صبر کنند؟
خدایا این هم ما بی خوابی و مشکلات اعصاب و روان رو تحمل کردیم که اگه یکی از مسئولین یک شب تحمل می کرد الان قهرمان ملی بود.