جوانی که پخش شدن 28 عکس از وی به همراه 14 دختر در شبکههای اجتماعی و تلگرام وی را حسابی مشهور کرده بود، پس از بازداشتش با ابراز پشیمانی از این ماجرا میگوید: انتشار کلیپی که در آن گفتم پلیس فتا حواسش به همه چیز هست بزرگترین اشتباه زندگیام بود.
به گزارش شهدای ایران به نقل از تسنیم، پسر جوانی که بههمراه تعداد زیادی از دختران در نقاط مختلف تهران اقدام به تهیه تصاویر نامناسب کرده بود، بعد از انتشار گسترده این عکسها در فضای مجازی، بازداشت شد.
این جوان سیساله که حدود 25 عکس از وی به همراه بیش از 10 دختر در مکانهای مختلف منتشر شده است، پس از دستگیریاش در گفتوگو با خبرنگار تسنیم، ماجرای انتشار عکسها، ساختن کلیپی که بعد از انتشار عکسها منتشر کرد و نحوه دستگیریاش را تشریح میکند؛ او که دست بند و پابند به دست و پایش زده شده و پیراهن و شلوار آبی راه راه به تن کرده، میگوید: هیچ وقت فکر نمیکردم موضوع به اینجا کشیده بشه؛ کاش هیچ وقت آن کلیپ را منتشر نمیکردم...
متن این گفتوگو را در زیر بخوانید:
- اسمت چیه؟
وحید.
- چند سالته؟
سی سال.
- بچه کجایی؟
تهران.
- کجای تهران؟
سعادتآباد.
- میگن یکی از بچهپولدارای تهرانی و مازراتی داری...
به خدا دروغه. من یه کارگرم؛ یه کارگر ساده؛ به خدا من نه خونه دارم نه ماشین؛ چه برسه به مازراتی؛ به خدا من مستاجرم. وضع مالیام هم خوب نیس.
- چرا اینجایی؟
یه سری عکس با دوستام توی گوشیام داشتم، برای دو سه سال پیش، که پخش شد...
دوستات؟
آره.
دختر بودن؟
آره؟
چند نفر؟
14 تا دختر بودن و 28 تا عکس. (سرش را تکان میدهد و به گریه میافتد) به خدا شرمندهام. هیچ وقت فکر نمیکردم کارم به اینجا بکشه... به خدا پشیمونم.
- کل ماجرا رو توضیح میدی...
17 آبان، گوشی هوآوی v6 من گم شد؛ توی اون گوشیام یه سری عکس از دوستام بود که مربوط میشد به سه چهار سال پیش؛ به خدا من این عکسها رو پخش نکردم. من حتی توی دادسرای سعادتآباد هم شکایت کردم بابت گم شدن گوشیام.
- ولی پلیس میگه هیچ شکایتی از تو به هیچ جایی ثبت نشده.
من گم شدن گوشیام رو به پلیس فتا گزارش نکردم. حقیقتاش ترسیدم...
- شاکیهات میگن اغفال شدن...
نه آقا. همچین چیزی نیس. ولی من از همشون معذرت میخوام که عکسهاشون پخش شد. به خدا پشیمونم.
- از خانواده دخترهایی که توی عکسهات بودن خبر داری؟
آره
- چطوره حالشون؟
بده. خب عکس دخترشون پخش شده ولی به خدا من قصد و نیتم این نبود که مشهور شم. عاجزانه میخوام که منو ببخشن.
- این عکسها رو کجا گرفتی؟
خونه خودم نبود. خونه دوستام بود. جاهایی که دعوتمون میکردن...
- اون کلیپ رو برای چی ساختی و گفتی پلیس فتا حواسش به همه چی هست؟
اون کلیپ بزرگترین اشتباه زندگیام بود.
- قبول داری صادقانه نبود؟
(سرش را پایین میاندازد و سکوت میکند)
- مخصوصا اون جملهای که گفتی پلیس فتا حواسش به همه چی هست...
اگه حواسش به همه چی نبود که من الان اینجا نبودم ولی یه سری آدم بیکار این حرف منو به مسخره گرفتن و باهاش شوخی کردن...
روژین و سمیرا حدوداً 23 - 24 سالهاند؛ دو دختر از همان 14 دختری که عکسهایشان در کنار وحید پخش شده و دست به دست میشود؛ اصلاً دوست ندارند حرف بزنند و از این نگرانند که دوستها و آشناهای دیگری هم که تا به حال این عکسها را ندیدند، از ماجرا مطلع شوند؛ عصبیاند و تند مزاج؛ وقتی در مورد غیرعمدی بودن پخش عکسهایشان میپرسم، روژین میگوید: من هیچ ارتباطی باهاش نداشتم؛ از طریق یکی از دوستام باهاش آشنا شدیم و توی هیچ کدام از عکسها هم فاصله نزدیکی باهاش ندارم. ولی وقتی عکسها را توی شبکههای اجتماعی دیدم به اون زنگ زدم و اون گفت که یا با این کار معروف میشم یا زندگیام از بین میره...
سمیرا هم که حسابی از این ماجرا عصبی است میگوید: 7-8 ماه پیش بود که با روژین برای گرفتن برنامه بدنسازی، خونه مربیام که دوست وحید بود رفتیم؛ اونها به ما تعارف زدند و ما هم قبول کردیم؛ ما توی اتاق نشسته بودیم و اونا داشتن از ما پذیرایی میکردن؛ من اصلا حواسم نبود و داشتم یه سمت دیگه رو نگاه میکردم که یه دفعه یکی از اونا منو صدا کرد؛ تا من صورتم رو برگردوندم اون از ما یه عکس سلفی گرفت؛ من اعتراض کردم و اون هم قول داد که عکس رو پاک کنه...
این جوان سیساله که حدود 25 عکس از وی به همراه بیش از 10 دختر در مکانهای مختلف منتشر شده است، پس از دستگیریاش در گفتوگو با خبرنگار تسنیم، ماجرای انتشار عکسها، ساختن کلیپی که بعد از انتشار عکسها منتشر کرد و نحوه دستگیریاش را تشریح میکند؛ او که دست بند و پابند به دست و پایش زده شده و پیراهن و شلوار آبی راه راه به تن کرده، میگوید: هیچ وقت فکر نمیکردم موضوع به اینجا کشیده بشه؛ کاش هیچ وقت آن کلیپ را منتشر نمیکردم...
متن این گفتوگو را در زیر بخوانید:
- اسمت چیه؟
وحید.
- چند سالته؟
سی سال.
- بچه کجایی؟
تهران.
- کجای تهران؟
سعادتآباد.
- میگن یکی از بچهپولدارای تهرانی و مازراتی داری...
به خدا دروغه. من یه کارگرم؛ یه کارگر ساده؛ به خدا من نه خونه دارم نه ماشین؛ چه برسه به مازراتی؛ به خدا من مستاجرم. وضع مالیام هم خوب نیس.
- چرا اینجایی؟
یه سری عکس با دوستام توی گوشیام داشتم، برای دو سه سال پیش، که پخش شد...
دوستات؟
آره.
دختر بودن؟
آره؟
چند نفر؟
14 تا دختر بودن و 28 تا عکس. (سرش را تکان میدهد و به گریه میافتد) به خدا شرمندهام. هیچ وقت فکر نمیکردم کارم به اینجا بکشه... به خدا پشیمونم.
- کل ماجرا رو توضیح میدی...
17 آبان، گوشی هوآوی v6 من گم شد؛ توی اون گوشیام یه سری عکس از دوستام بود که مربوط میشد به سه چهار سال پیش؛ به خدا من این عکسها رو پخش نکردم. من حتی توی دادسرای سعادتآباد هم شکایت کردم بابت گم شدن گوشیام.
- ولی پلیس میگه هیچ شکایتی از تو به هیچ جایی ثبت نشده.
من گم شدن گوشیام رو به پلیس فتا گزارش نکردم. حقیقتاش ترسیدم...
- شاکیهات میگن اغفال شدن...
نه آقا. همچین چیزی نیس. ولی من از همشون معذرت میخوام که عکسهاشون پخش شد. به خدا پشیمونم.
- از خانواده دخترهایی که توی عکسهات بودن خبر داری؟
آره
- چطوره حالشون؟
بده. خب عکس دخترشون پخش شده ولی به خدا من قصد و نیتم این نبود که مشهور شم. عاجزانه میخوام که منو ببخشن.
- این عکسها رو کجا گرفتی؟
خونه خودم نبود. خونه دوستام بود. جاهایی که دعوتمون میکردن...
- اون کلیپ رو برای چی ساختی و گفتی پلیس فتا حواسش به همه چی هست؟
اون کلیپ بزرگترین اشتباه زندگیام بود.
- قبول داری صادقانه نبود؟
(سرش را پایین میاندازد و سکوت میکند)
- مخصوصا اون جملهای که گفتی پلیس فتا حواسش به همه چی هست...
اگه حواسش به همه چی نبود که من الان اینجا نبودم ولی یه سری آدم بیکار این حرف منو به مسخره گرفتن و باهاش شوخی کردن...
روژین و سمیرا حدوداً 23 - 24 سالهاند؛ دو دختر از همان 14 دختری که عکسهایشان در کنار وحید پخش شده و دست به دست میشود؛ اصلاً دوست ندارند حرف بزنند و از این نگرانند که دوستها و آشناهای دیگری هم که تا به حال این عکسها را ندیدند، از ماجرا مطلع شوند؛ عصبیاند و تند مزاج؛ وقتی در مورد غیرعمدی بودن پخش عکسهایشان میپرسم، روژین میگوید: من هیچ ارتباطی باهاش نداشتم؛ از طریق یکی از دوستام باهاش آشنا شدیم و توی هیچ کدام از عکسها هم فاصله نزدیکی باهاش ندارم. ولی وقتی عکسها را توی شبکههای اجتماعی دیدم به اون زنگ زدم و اون گفت که یا با این کار معروف میشم یا زندگیام از بین میره...
سمیرا هم که حسابی از این ماجرا عصبی است میگوید: 7-8 ماه پیش بود که با روژین برای گرفتن برنامه بدنسازی، خونه مربیام که دوست وحید بود رفتیم؛ اونها به ما تعارف زدند و ما هم قبول کردیم؛ ما توی اتاق نشسته بودیم و اونا داشتن از ما پذیرایی میکردن؛ من اصلا حواسم نبود و داشتم یه سمت دیگه رو نگاه میکردم که یه دفعه یکی از اونا منو صدا کرد؛ تا من صورتم رو برگردوندم اون از ما یه عکس سلفی گرفت؛ من اعتراض کردم و اون هم قول داد که عکس رو پاک کنه...