یوسف پناهی، تهیه کننده آثار برادر بزرگترش، جعفر و البته تولید کننده آثار دیگر ضد ایرانی بوده که در ضدیت با نگاه نظام اسلامی ایران قرار دارند. آثاری که گرچه در داخل به دلیل گمنامی فیلمسازانشان، شناخته شده نیستند، اما به دلیل زاویه مغرضانه ای که با سیاست های داخلی دارند، در خارج از کشور حسابی مورد تحویل دشمنان ایران اسلامی قرار می گیرند.
به گزارش شهدای ایران، بسیار از جعفر پناهی گفته و نوشته اند و نگاه مغرضانه وی را در آثار سینمایی و در میان عملیات توطئه ورزانه در ساخت فیلم علیه ایران اسلامی در اتفاقات سال 88 خوانده ایم که منجر به تعلیق فیلمسازی وی شد. مساله ای که البته ابعاد رسانه ای آن برای فیلمساز موثر واقع شد و عاملی جهت مظلوم نمایی او و در واقع ایجاد شوی روانی در جهت کسب جوایز رنگین خارجی بود، چرا که در واقع در این سال ها فیلمساز راحت تر از هر کارگردانی در ویلای شخصی خود هر آن چه می خواست، ساخت و آن را به هر نحوی-گیریم از طریق فلش در داخل کیکی- به صاحبان اصلی آن در خارج از کشور رساند! و البته خرس گرانقدر برلین و هواخواهان سیاست زده غربی هم در سالن هایی خوش رنگ، چشم انتظار بسته اهدایی کارگردان بودند.
اما جدای از جعفر شناخته شده سینما، فرد دیگری را می توان در این یادداشت مورد رونمایی قرار دارد که تاکنون پرداخت رسانه ای نشده و در زیر سایه جعفرخان! مانده است. این کاراکتر پشت پرده اگر چه جعفر نام ندارد، اما پناهی است و در دامن غربی ها تلمذ می کند. یوسف پناهی، تهیه کننده آثار برادر بزرگترش، جعفر و البته تولید کننده آثار ضد ایرانی بوده که در ضدیت با نگاه نظام ایران قرار دارند. آثاری که گرچه در داخل به دلیل گمنامی فیلمسازانشان، شناخته شده نیستند، اما به دلیل زاویه مغرضانه ای که با سیاست های داخلی دارند، در خارج از کشور حسابی مورد تحویل دشمنان ایران اسلامی قرار می گیرند و جوایز کوچک و بزرگی را از آن خود می کنند. جدا از نقش یوسف در ساخت فیلم های برادرش در این سال های به ظاهر انزوا و محکومیت! که در شرایطی کاملا عیان شده در ضدیت با وضعیت سیاسی و زیست ایران امروز ساخته شده است، یوسف پناهی در ساخت فیلم های ضد ایرانی دیگری که لایه هایی کمرنگ در مواجهه با ایران داشته هم مشارکت نموده است. آثاری که به دلیل موضوع و ساختاری مغایر با الزامات داخلی، شرایط اکران نیافته و چشم به حضور و اکران در کشورهای خارجی داشتند.
فیلم «ما در بهشت» ساخته سینا عطاییان دنا و محصول مشترک ایران و آلمان از جمله این فیلم ها بوده که با داستان زیرکانه خود از حاشیه شهر تهران جایزه جانبی سواچ را از شصت و هشتمین دورهی جشنواره لوکارنو بدست آورد. سینا عطاییان دنا، کارگردان جوان این فیلم با دست مایه قرار دادن زندگی دختری پُرتنش با نام هانیه که اتفاقا چادری است، به مشکلات وی در راه رسیدن به خواسته هایش می پردازد. این دختر با بازی درنا دیباج معلمی است که به اجبار باید در اطراف تهران به تدریس بپردازد و در این میان معضلات بسیاری را در حاشیه شهر درمی یابد و تلاش های او برای رهایی از این وضعیت هم نتیجه نمی دهد. نوع دیالوگ های جهت دار نویسنده و زاویه دوربین مغرضانه فیلمساز در راستای تسری دادن ذهن مخاطب به معضلات زندگی امروز ایران بوده و تصویری سیاه و تلخ را از زن ایرانی در وضعیتی محدود نشان می دهد! حالا یوسف پناهی به عنوان تهیه کننده این اثر ضمن لابی کردن با دست اندرکاران خارجی و کمپانی های کشورهای دیگر در صدد ساخت سه گانه ای از این روایت مخدوش بوده و آن را با عنوان پروژه خشونت! دنبال می کند. سه گانه خشونت ورزانه ای که با حمایت کمپانی های غربی ساخته می شود، سعی بر نمایش تصویری تاریک و فلاکت زده از ایران امروز و فاصله های مانده در حاشیه شهری مدرن چون تهران دارد. نکته جالب توجه، ساخت این گونه آثار مخدوش در داخل خاک ایران بوده که بدون هیچگونه مشکلی صورت می پذیرد! و کنترلی بر آن صورت نمی گیرد. یوسف پناهی تولید این پروژه ها را در جهت آثار سینمای پیشرو در ایران می داند و آنچه پیداست پیش رو بودن این گونه آثار نه در فرم اجرایی بلکه در انتخاب موضوعاتی حساسیت برانگیز و قابل توجه برای خارجی ها می باشد.
* سراج 24اما جدای از جعفر شناخته شده سینما، فرد دیگری را می توان در این یادداشت مورد رونمایی قرار دارد که تاکنون پرداخت رسانه ای نشده و در زیر سایه جعفرخان! مانده است. این کاراکتر پشت پرده اگر چه جعفر نام ندارد، اما پناهی است و در دامن غربی ها تلمذ می کند. یوسف پناهی، تهیه کننده آثار برادر بزرگترش، جعفر و البته تولید کننده آثار ضد ایرانی بوده که در ضدیت با نگاه نظام ایران قرار دارند. آثاری که گرچه در داخل به دلیل گمنامی فیلمسازانشان، شناخته شده نیستند، اما به دلیل زاویه مغرضانه ای که با سیاست های داخلی دارند، در خارج از کشور حسابی مورد تحویل دشمنان ایران اسلامی قرار می گیرند و جوایز کوچک و بزرگی را از آن خود می کنند. جدا از نقش یوسف در ساخت فیلم های برادرش در این سال های به ظاهر انزوا و محکومیت! که در شرایطی کاملا عیان شده در ضدیت با وضعیت سیاسی و زیست ایران امروز ساخته شده است، یوسف پناهی در ساخت فیلم های ضد ایرانی دیگری که لایه هایی کمرنگ در مواجهه با ایران داشته هم مشارکت نموده است. آثاری که به دلیل موضوع و ساختاری مغایر با الزامات داخلی، شرایط اکران نیافته و چشم به حضور و اکران در کشورهای خارجی داشتند.
فیلم «ما در بهشت» ساخته سینا عطاییان دنا و محصول مشترک ایران و آلمان از جمله این فیلم ها بوده که با داستان زیرکانه خود از حاشیه شهر تهران جایزه جانبی سواچ را از شصت و هشتمین دورهی جشنواره لوکارنو بدست آورد. سینا عطاییان دنا، کارگردان جوان این فیلم با دست مایه قرار دادن زندگی دختری پُرتنش با نام هانیه که اتفاقا چادری است، به مشکلات وی در راه رسیدن به خواسته هایش می پردازد. این دختر با بازی درنا دیباج معلمی است که به اجبار باید در اطراف تهران به تدریس بپردازد و در این میان معضلات بسیاری را در حاشیه شهر درمی یابد و تلاش های او برای رهایی از این وضعیت هم نتیجه نمی دهد. نوع دیالوگ های جهت دار نویسنده و زاویه دوربین مغرضانه فیلمساز در راستای تسری دادن ذهن مخاطب به معضلات زندگی امروز ایران بوده و تصویری سیاه و تلخ را از زن ایرانی در وضعیتی محدود نشان می دهد! حالا یوسف پناهی به عنوان تهیه کننده این اثر ضمن لابی کردن با دست اندرکاران خارجی و کمپانی های کشورهای دیگر در صدد ساخت سه گانه ای از این روایت مخدوش بوده و آن را با عنوان پروژه خشونت! دنبال می کند. سه گانه خشونت ورزانه ای که با حمایت کمپانی های غربی ساخته می شود، سعی بر نمایش تصویری تاریک و فلاکت زده از ایران امروز و فاصله های مانده در حاشیه شهری مدرن چون تهران دارد. نکته جالب توجه، ساخت این گونه آثار مخدوش در داخل خاک ایران بوده که بدون هیچگونه مشکلی صورت می پذیرد! و کنترلی بر آن صورت نمی گیرد. یوسف پناهی تولید این پروژه ها را در جهت آثار سینمای پیشرو در ایران می داند و آنچه پیداست پیش رو بودن این گونه آثار نه در فرم اجرایی بلکه در انتخاب موضوعاتی حساسیت برانگیز و قابل توجه برای خارجی ها می باشد.