توسل به حمله نظامی و تهدیدات نظامی، ایجاد فتنههای ۷۸ و ۸۸، تحریمهای بسیار سنگین و همهجانبه، بهرهگیری از انواع رسانهها مانند ماهواره و اینترنت و منابع قدرت نرم و سخت ایران از جمله ابزارهای آمریکا برای نابودی ایران بوده است.
شهدای ایران: سیدمحمود نبویان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی یادداشتی را با عنوان «استراتژی نفوذ» نگاشته اند که متن کامل این یادداشت به شرح ذیل است:
بسمالله الرحمن الرحیم
یکی از مسائل بسیار مهم که حیات دینی و مستقل مردم عزیز و بزرگ ایران را اکنون و پس از توافق هستهای وین مورد تهدید جدی قرار داده است، مسأله «نفوذ» دشمن است. شناخت دشمن، کیفیت نفوذ و راه های مقابله با آن از وظایف دلسوزان این ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران است.
نوشته زیر در سه بخش به بیان نکاتی در مورد نفوذ می پردازد: ۱- استراتژی نفوذ آمریکا پسا برجام، ۲- مسئله نفوذ در کلام رهبری معظم و ۳- مسأله نفوذ در قرآن کریم.
استراتژی آمریکا برای نفوذ در ایران پس از برجام
رژیم آمریکا با خوی استکباری و منفعت طلبی خود، در مخالفت با مردم ایران بعد از انقلاب اسلامی، ظلم های آشکاری را بر علیه این ملت إعمال کرده است، ظلم هایی از قبیل: بلوکه کردن ۲۰ ملیارد دلار پول این ملت در ابتدای انقلاب، پناه دادن به شاه فاسد و ظالم، حمایت از کودتاهای گوناگون –مانند کودتای نوژه-، حمایت از گروه های ضدانقلاب مانند گروه کومله و دموکرات در کردستان، گروه خلق عرب در خوزستان و حمایت از غائله گنبدکاووس، حمایت از گروه منافقین برای ترور مردم و شخصیتهای کشور در هفتم تیر و هشتم شهریور، حمایت از صدام برای حمله به کشور عزیز ایران و حضور مستقیم در جنگ و حمله به سکوها و کشتی ها و نیز حمله به هواپیمای مسافربری ما، طراحی و حمایت صریح از فتنه های بزرگ ۷۸ و ۸۸، تحمیل تحریم های بسیار سنگین علیه جمهوری اسلامی ایران، بلوکه کردن پولهای فروش نفت و ... .
سیاستهای کاخ سفید در تضاد با استراتژی جمهوری اسلامی ایران و در صدد تضعیف موقعیت ایران و مقابله با آن –تا قبل از توافق ژنو در تاریخ سوم آذرماه ۱۳۹۲- در قالب دو استراتژی إعمال گردیده است:
(۱)- استراتژی سلبی و انفعالی تا اواخر بوش پسر
در این سیاست برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران و از بین بردن منابع نرم و سخت آن، فشار از بیرون –مانند تحمیل جنگ- در دستور کار بوده است.
(۲)- استراتژی سلبی فعال از ابتدای دوره اوباما تا توافق ژنو.
با آمدن اوباما سیاست تغییر کرده و آمریکا سعی کرده است با استفاده از اهرم فشار، به سراغ منابع قدرت نرم و سخت نظام جمهوری اسلامی ایران رفته تا با ضربه زدن به آنها مانع دستیابی ملت ایران به اهدافشان شود.
برای تبیین این استراتژی باید از یک سو، ابزارهای فشار آمریکا علیه ملت ایران را بشناسیم، و از سوی دیگر، منابع قدرت نرم و سخت جمهوری اسلامی و در مرحله سوم، اهدافی که ملت ایران در پی دسیابی به آنها هستند.
الف- ابزارهای فشار علیه جمهوری اسلامی ایران
سیاستمداران آمریکا برای نابودی ملت ایران، از ابزارهای مختلفی بهره بردند، که برخی از مهمترین آنها به قرار زیر است:
۱- توسل به حمله نظامی و تهدیدات نظامی دائمی،
۲- ایجاد فتنه های بزرگ در کشور-مانند فتنه ۷۸ و ۸۸،
۳- تحریم های بسیار سنگین همه جانبه،
۴- بهره گیری از انواع رسانه ها –مانند ماهواره ها و اینترنت،
ب- منابع قدرت نرم و سخت جمهوری اسلامی ایران
نظام جمهوری اسلامی ایران، با تکیه به منابعی به اهداف خود رسیده است، که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
۱- مردم عزیز و بزرگ ایران اسلامی؛
یکی از اهداف دشمنان ملت ایران با وضع تحریم های سخت و بهره گیری از عوامل فشار دیگر، ناراضی کردن مردم و تقابل آنها با نظام بوده است.
رهبر معظم انقلاب در این مورد می فرماید:
«بدخواهان ملت ایران صریحا گفته اند که هدف آنها از فشار اقتصادی، یک هدف سیاسی، یعنی ایجاد نارضایتی در مردم و برهم زدن امنیت کشور با قرار دادن مردم در مقابل دولت و نظام است.» (سخنرانی مورخ ۱/۱/۱۳۹۴)
۲- اقتصاد ایران؛
هدف تحریم های سخت علیه جمهوری اسلامی ایران، نابودی کامل اقتصاد ایران بوده است.
۳- ایدئولوژی انقلابی و اسلامی مردم عزیز ایران،
اندیشه ای که کاملا الهام بخش مردم ایران در انقلاب و جنگ تحمیلی و حوادث بعد از آن بوده و اخیرا نیز منشأ مقاومت در سایر ملت های منطقه از جمله لبنان، عراق، یمن و ... گردیده است.
۴- توان دفاعی و موشکی.
ج- اهداف جمهوری اسلامی ایران
برخی از مهمترین اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران که با اعتماد به آن منابع قدرتمند،ملت ایران به اهدافش رسیده است، عبارتند از:
۱- پیشرفت علمی و صنعتی،
علیرغم تحریم ها و فشارهای سنگین آمریکا و هم پیمانانش، ملت ایران توانسته است در زمینه علمی، رشد بالایی داشته باشد، دستیابی به فناوری نانو، سلولهای بنیادی، فناوری پرتاب ماهواره، رشد بالا در تولید علم و مقالات علمی، رشد وسیع در زمینه پزشکی، سدسازی، رادارها و ...، تنها گوشه ای از پیشرفت علمی و صنعتی ملت ایران می باشد.
با پیشرفت های وسیع و آشکار ملت ایران، دشمن ذاتی و پلید ملت ایران یعنی آمریکا، در هدف خود شکست خورده است.
۲- پیشرفت هسته ای،
ملت ایران در اوج تحریم ها و فشارها و با اعتماد به خدای متعال و جوان های متخصص خود، توانسته است به چرخه کامل صنعت هسته ای دست پیدا کند، تولید سانتریفیوژها نسل جدید – نسل های ۲، ۴، ۵، ۶ و ۸-، تولید رآکتور ۴۰ مگاواتی آب سنگین اراک، دستیابی به ده ها کاربرد آب سنگین، تولید سوخت با غنای ۵ و ۲۰ درصد برای نیازهای گوناگون تولید برق و رادیوداروهای پزشکی و صنعتی و ... از مواردی هستند که ملت ایران، در اوج تحریم ها توانسته است به آن دست یابد.
آمریکا دریافت که تحریم ها نه صنعت هسته ای ایران می تواند متوقف کند و نه اینکه از پیشرفت آن جلوگیری کند، برای نمونه،
اوباما می گوید: «تحریم ها به تنهایی نمی توانستند برنامه هسته ای ایران را متوقف کنند.»
جان کری هم گفت: «تحریم ها رشد مداوم برنامه هسته ای ایران را متوقف نکرد.»
شرمن سرپرست تیم مذاکره کننده هسته ای آمریکایی گفت: «ما با تحریم نمی توانیم این دانش را از بین ببریم. به یاد داشته باشید تحریم ها رشد مستمر برنامه هسته ای ایران را متوقف نکردند. تحریم ها هیچ گاه برنامه هسته ای ایران را متوقف نمی کند.»
علاوه بر تحریم ها، ابزار و گزینه و تهدیدهای نظامی آمریکا نیز نتوانست ملت ایران را از پیشرفت هسته ای باز دارد،
اوباما در این مورد می گوید: « اگر من گزینه ای در اختیار داشتم که در آن ایران تک تک پیچ ها و مهره های برنامه هسته ای خود را از بین می برد و امکان داشتن برنامه هسته ای را برای همیشه از دست می داد و در اثر آن، از شر همه توانایی های نظامی اش رها می شد، این گزینه را انتخاب می کرد ولی ... دوست دارم همه این را درک کنند که چنین گزینه (خاصی) در دسترس نیست.»
جان کری هم گفت: « دانش موجود در باره برنامه هسته ای در ایران را نمی توان با بمباران از بین برد.»
۳- حفظ آرامش و ثبات در کشور،
از بین بردن ثبات نظام جمهوری اسلامی ایران و مقابله مردم با حکومت از اهداف عمده فشارهای گوناگون اقتصادی و غیر اقتصادی آمریکا بوده است که در این امر نیز دشمنان عنود این ملت شکست خورده اند.
رهبر معظم انقلاب در سال ۹۱ با اشاره به همین موضوع آورده اند:
«فشارها(ی غرب) برای این است که مردم را به ستوه بیاورند، مردم را دچار مشکلات کنند، تا از نظام جمهوری اسلامی دل بِبُرند، رابطه ی قلبی آن ها با نظام جمهوری اسلامی قطع شود.»
۴- پیشرفت دفاعی و موشکی؛
در اوج تحریم ها و فشارها ایران توانسته است به قدرت نظامی و موشکی بزرگی تبدیل شود و هیچ برنامه ای مانع آن نگردیده است، آمریکا به این نتیجه رسید که اگرچه ممکن است با حمله نظامی به ایران آسیب برساند اما عکس العمل ایران نیز سخت خواهد بود،
برژینیسکی از برترین استراتژیست های آمریکا می گوید: «اگرچه ایرانی ها می دانند در هر گونه جنگی ما می توانیم آسیب زیادی به آن ها بزنیم، اما واقعیت این است که آن ها نیز می توانند صدمات زیادی بر ما وارد کنند.»
جرج فریدمن مدیر کل آژانس اطلاعات و مراقبت راهبردی آمریکا می گوید:
«مشکل ما با ایران بر سر فعالیت هسته ای این کشور نیست، بلکه مشکل آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون حمایت آمریکا، بلکه در حال درگیری با آمریکا نیز می توان بزرگترین قدرت تکنولوژیک و نظامی منطقه بود. این پدیده ایران را یک الگو برای کشورهای اسلامی تبدیل کرده است و بهار عربی (انقلاب های اسلامی منطقه) را در پی داشته است.»
۵- نفوذ در منطقه و قدرت منطقه ای شدن؛
از دیگر اهداف ملت بزرگ و قهرمان ایران، صدور انقلاب به ملت های مظلوم جهان و تبدیل شدن به قدرت منطقه می باشد و به این هدف نیز در لبنان، یمن، بحرین، سوریه و عراق دست یافته است. در مقابل، آمریکا نتوانست با فشارهای گوناگونی که علیه ملت ایران تحمیل کرده است،مانع تحقق این هدف گردد، یعنی ایران هم از گروه های مقاومت حمایت کرده است و هم به قدرت اول منطقه تبدیل شده است.
اوباما می گوید:«ما شاهد کاهش حمایت آنها از حزب الله یا اسد در طول چهار یا پنج سال گذشته نبوده ایم که اقتصاد آنها خراب بود.»
چارلز کروثامر تحلیل گر واشنگتن پست در این زمینه می نویسد: «رویکرد رئیس جمهور آمریکا در خاورمیانه فقط به قدرتمندتر شدن ایران و افزایش نگرانی و تنش در خاورمیانه کمک کرده است.»
نتیجه
واقعیت ها ی فوق آمریکا را به این نتیجه رساند که:
اولا: سیاست تقابلی انفعالی و نابودی نظام ایران با فشار از خارج نمی تواند کارآمد باشد.
ثانیا: سیاست تقابلی فعال که به هدف تضعیف منابع ایران و در ادامه تضعیف اهداف و استراتژی های ایران و نابودی مردم ایران بوده است، نیز شکست خورده است.
ملت بزرگ و مقاوم ایران اسلامی توانست بر دشمن عنود و ظالم و مستکبر خود پیروز شود و علیرغم همه فشارها به اهداف مهم خود دست یابد.
براین اساس، آمریکا ناچار شده است که از استراتژی تقابلی خود –چه به صورت انفعالی و چه فعال- عدول کند و برای تغییر در نظام جمهوری اسلامی ایران، دست به تغییر سیاست خود بزند.
(۳)- استراتژی جدید آمریکا: استراتژی نفوذ
استراتژیست های کاخ سفید براساس واقعیات موجود، تغییر سیاست آمریکا را به ویژه در نیمه دوم سال ۹۱، در دستور کار خود قرار دادند، یعنی سیاست تقابلی و سلبی خود را به سیاست تعاملی و مذاکره و سپس نفوذ و سرنگونی تغییر داده اند، این سیاست را با مسأله هسته ای ایران آغاز و با شعار توافق با ایران پیش آمدند، تلاشهایی که با مذاکرات با عمان از سوی آقای دکتر صالحی پیش گرفته شد.
دکترین جدید آمریکا برای تغییر و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران
سیاست تعامل، مذاکره و نفوذ
چنانکه بیان گردید آمریکا با تغییر سیاست خود برای براندازی جمهوری اسلامی ایران، سیاست دیگری را در پیش گرفته است.
اوباما با استناد به شیوه نیکسون و ریگان در برخورد با چین و شوروی سابق می گوید:
«من اختلاف نظرهای بسیاری با ریچارد نیکسون داشتم اما او فهمید که یک احتمال در قبال چین برای اتخاذ مسیر متفاوت وجود داشت؛ وقتی رونالد ریگان و دیگران در باره توافقات تسلیحاتی با اتحاد شوری مذاکره کردند بله شما باید این موضوع را به رسمیت بشناسید و تشخیص دهید که این (شوروی) شیطان و اهریمن و سیستم آن وحشتناک است اما در درون آن افرادی با ایده ها و خاطرات تاریخی هستند و ما باید قادر به فهم آن چیزها باشیم و سعی کنیم مقداری با آنها ارتباط برقرار کنیم و این موضوع در ارتباط با توسل نیکسون و کیسینجر به چین صادق است که در نهایت معلوم شد بسیار به نفع منافع استراتژیک آمریکا بود.»
مایک مولن رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا در نشریه پولیتیکو می گوید:
«توافق هسته ای تنها راه تغییر رژیم ایران است.»
جالب آن است که مقام معظم رهبری دام ظله العالی در همین مورد در تاریخ ۲/۴/۱۳۹۴- یعنی ۲۱ روز قبل از توافق وین- می فرماید:
«نکته دوم این است که طرف مقابل ما، یعنی دولت کنونی و مدیریت کنونی آمریکا، به این توافق احتیاج دارد، این هم یک طرف دیگر قضیه است، اینها نیاز دارند به این، یک پیروزی بزرگی برای آنها محسوب می شود اگر بتوانند به آن مقصود خودشان در اینجا برسند، این در واقع پیروزی بر انقلاب اسلامی است، پیروزی بر ملتی است که داعیه استقلال دارد، پیروزی بر کشوری است که می تواند الگوی کشورهای دیگر باشد، دستگاه مدیریت آمریکا به این [توافق] احتیاج دارد.»
سناریوهای آمریکا برای نفوذ پس از توافق برجام
کاخ سفید در این سیاست تعاملی خودش، سناریوهای مختلفی برای نفوذ و سرنگونی جمهوری اسلامی ایران، در دو سطح تنظیم کرده است:
۱- داخلی،
۲- منطقه ای.
(اول)- سیاست نفوذ در داخل کشور
آمریکا با تغییر سیاست تقابل به سیاست تعامل و توافق در داخل کشور به دنبال سیاست های زیر است:
۱- تغییر در نسل جدید ایران
سیاستمداران کشور آمریکا با در پیش گرفتن سیاست تعاملی به دنبال تغییر جدی در نسل جدید ایران پس از توافق برجام هستند،
جان کری می گوید:
«گذست ۱۵ سال می تواند تغییرات زیادی در ایران ایجاد کند ... واقعیت این است که این جوانان که ۲۵درصد آنان بیکار هستند آینده می خواهند. اگر به تهران بروید، من نبوده ام ولی دوستان من که رفته اند، به من گفته اند که جوانان دنبال گوشی های هوشمند هستند و می خواهند بخشی از دنیا باشند. من نمی دانم تا ۱۵ سال دیگر چه اتفاقی می افتد جز اینکه می دانم اتفاقات زیادی روی می دهد.»
اوباما هم می گوید:
«در داخل ایران باید گذار صورت بگیرد، حتی اگر تدریجی باشد، گذاری که طی آن درک شود که شعار مرگ بر آمریکا و انکار هولوکاست توسط رهبران ایران، و تهدید اسرائیل به نابودی و دادن اسلحه به حزب الله، گروهی که در فهرست تروریستی قرار دارد، و کارهایی از این دست، از ایران، در چشم اعظم جهانیان، کشوری طرد شده می سازد. به شما قول می دهم در لحظه ای که رژیم ایران از این نوع گفتار و رفتار دست بردارد، بلافاصله در چشم جهانیان نفوذ و قدرت بیشتری پیدا خواهد کرد. امید من این است که چنین اتفاقی بیفتد. چنین امری نیازمند تغییر در سیاست و رهبری ایران است. تغییر طرز فکر در زمینه رویکرد ایران به بقیه جهان و رویکردشان به کشورهایی مثل ایالات متحده.»
۲- حمایت از جریانات غرب گرا در داخل
از موارد دیگر سیاست تعاملی پس از توافق برجام، حمایت جدی از جریانات غرب گرا در داخل کشور است،
اوباما در این مورد می گوید:
«به نظر من تندروهایی در داخل ایران حضور دارند که فکر می کنند مخالفت با ما (آمریکا) تلاش برای از بین بردن اسرائیل، ایجاد ناامنی در جاهایی مثل سوریه یا یمن یا لبنان کار درستی است. به نظر من در داخل ایران کسان دیگری هم هستند که معتقدند این کار سازنده نیست. اگر ما این توافق هسته ای را امضا کنیم، این امکان وجود دارد که موضع این نیروهای میانه رو را در داخل ایران تقویت کنیم.»
مرکز امنیت آمریکای جدید هم آورده است:
«با سرمایه گذاری روی توافق هسته ای باید به دنبال ایجاد اصلاحات سیاسی و تداوم حمایت آمریکا از فعالان حامی ایجاد اصلاحات در ایران بود.»
۳- استفاده از فرصت اقتصادی جامعه جهانی
سیاستمداران آمریکا معتقدند به میزان درگیر شدن ایران در چرخه جامعه جهانی، روند تغییر در ایران، سرعت بیشتری خواهدگرفت،
اوباما در این مورد می گوید:
«اگر آنها (ایرانی ها)درگیر تجارت بین المللی بشوند و سرمایه گذارانی در آنجا حاضر شوند و اقتصادشان در اقتصاد جهانی بیشتر ادغام شود، از بسیاری جهات برایشان سخت خواهد بود که رفتارهایی داشته باشند که برخلاف نُرم های بین المللی است.»
نشریه فارن افرز به قلم اریک لوربر و الیزابت روزنبرگ با اشاره به «دیپلماسی دلار» آورده است:
«وزارت خزانه داری آمریکا باید با افزایش صدور مجوزهای عمومی به شرکت های این کشور اجازه دهد در سرمایه گذاری هدفمند در ایران مشارکت کنند. همانطور که کاهش اخیر مجوزهای معین کوبا نشان داد، مجوزهای عمومی می تواند این امکان را برای بانک ها و سرمایه گذاران آمریکایی فراهم کند تا وجوه لازم برای توسعه و پیشرفت را در ایران فراهم سازند و در نتیجه با اجرای طرح ها و فعالیت های تجاری جدید موجب تقویت جوانان و کارآفرینان ایرانی شوند. این رویکرد به نوبه خود می تواند به پیشبرد منافع آمریکا از طریق ایجاد تغییرات مثبت در ایران کمک کند. علاوه براین، ارتباط ایران و شرکت های تجاری غرب موجب نفوذ اقتصادی ضروری در آینده خواهد شد.»
(دوم)- سناریوهای نفوذ در سطح منطقه
کاخ سفید در سطح منطقه برای خنثی سازی اهداف ایران و نفوذ گسترده آن، از سیاست های زیر پیروی می کند:
۱- تجارت و اقتصاد جهانی
مطرح کردن اینکه دخالت ایران در منطقه برای ایران هزینه های زیادی به لحاظ اقتصادی خواهد داشت، یکی از ابزارهایی است که مستلزم کمرنگ شدن نقش ایران در منطقه و مبارزه با سیاست های آمریکا و اسرائیل در منطقه خواهد شد،
اوباما در این مورد می گوید:
«اگر شما یک پایگاه متفاوتی از افراد حاضر در تجارت و تبادلات اقتصادی در داخل ایران داشته باشید این موضوع شاید نحوه تفکر آنها در باره هزینه ها و مخارج چنین رفتارهای ثبات زدا را تغییر دهد.»
فیلیپ هاموند وزیر خارجه انگلیس نیز می گوید:
«روشن است که صداهایی در داخل ایران وجود دارد، اما ما امیدواریم که با بازگشت ایران به تعامل با جامعه بین الملل، با تبدیل شدن به بازیگری با نقش بیشتر در جامعه بین الملل، در این مسیر شاید رفتارش در منطقه را اصلاح کند.»
۲- تقویت رابطه با آمریکا و گسترش حوزه های مذاکره
سیاستمداران آمریکا پس از توافق برجام معتقدند این نکته را تکرار کرده و جا بیاندازند که وقتی در موضوع هسته ای می توان با ایران، به توافق رسید چرا در موضوعات دیگر با ایران مذاکره نکنیم، از این رو، به شدت به دنبال آن هستند که موضوع بحران منطقه از جمله سوریه، عراق، یمن، بحرین و ... را نیز محور مذاکرات با ایران قرار دهند، و بدین طریق امتیازات خود را کاملا از ایران بگیرند و به اهداف خود برسند،
کامرون نخست وزیر انگلیس در این مورد می گوید:
«ما خواستار تغییر در نگرش ایران در موضوعاتی مانند سوریه و یمن و تروریسم در منطقه و تغییر در رفتار (ایران) هستیم.»
لذاست که رهبر معظم انقلاب در خطبه های نماز عید سعید فطر فرمودند:
«چه این متن تصویب بشود و چه نشود، ما از حمایت دوستانمان در منطقه دست نخواهیم کشید ... نکته بعدی این است که با این مذاکرات و با متنی که تهیه شده است، در هر صورت سیاست ما در مقابل دولت مستکبر آمریکا هیچ تغییری نخواهد کرد. همان طور که بارها تکرار کردیم ما با آمریکا در مورد مسائل گوناگون جهانی و منطقه ای مذاکره ای نداریم ... سیاست های آمریکا در منطقه با سیاست های جمهوری اسلامی ۱۸۰ درجه اختلاف دارد.»
همچنین در دیدار با وزیر خارجه، سفرا و مسئولان نمایندگی های جمهوری اسلامی در تاریخ ۱۰/۸/۱۳۹۴ فرمودند:
«اهداف آمریکا در منطقه ۱۸۰ درجه با اهداف ایران متفاوت است. سیاست خارجی کشور با رفت و آمد دولتها با سلایق سیاسی گوناگون تغییر نمی کند. اجرای سیاست انقلابی در عمل با برخی غفلتها، کم کاریها، ناهوشمندیها و موانع خارجی همراه بوده اما جایگاه عزتمند فعلی مدیون همین سیاستهای حکیمانه است، اگر به این اصول عمل نکرده بودیم، خدا می داند در داخل مرزها با چه مشکلات و ضربات عجیبی دست به گریبان می شدیم. مسئولین وزارت خارجه، سفرا کارداران با استحکام، اقتدار و افتخار ادامه اصول انقلابی و راهبردهای ثابت سیاست خارجی را تکرار کنند تا بیگانگان و دنباله های داخلی شان به تغییر در سیاست خارجی دلخوش نکنند.»
معنای نفوذ
با روشن شدن این امر که آمریکا برای مبارزه و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران، استراتژی سلبی و تقابلی خود را تغییر داده و به سیاست تعاملی از طریق مذاکره و نفوذ روی آورده است، لازم است به صورت دقیق، معنای نفوذ را روشن کنیم.
در مورد نفوذ دو معنا را می توان در نظر گرفت:
۱- خارج شدن امری از امری دیگر، مانند اینکه تیری از کمانی خارج می شود.
چنانکه در قرآن کریم آمده است: (یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا) اى گروه پریان و آدمیان اگر استطاعت و نیرو دارید که بگذرید و عبور کنید، یعنى بیرون روید براى گریختن و فرار کردن از مرگ.
می گویند: (نفذ الشیء من الشیء) گذشت چیزى از چیزى هر گاه خلاص از او شود مثل تیر که می گذرد بعد از انداختن و پرتاب کردن آن.
(مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) یعنى اطراف و جوانب آن و مقصود این است که آن وقتى که مرگ شما را ادراک کرد.
(فَانْفُذُوا) یعنى پس بیرون روید.( ترجمه مجمع البیان فى تفسیر القرآن،ج۲۴، ص۹۶ )
۲- داخل شدن و ورود:
النفاذ و الإنفاذ یقال: سلک الطریق أی نفذ فیه و سلک الخیط فی الإبرة-یعنی داخل شدن نخ در سوزن- أی أنفذه فیها (المیزان فى تفسیر القرآن،ج۱۲، ص۱۳۴)
آنچه که در محل بحث، مراد است، معنای دوم است. یعنی نفوذ به معنای ورود است و نفوذ کردن به معنای وارد شدن است.
لازمه معنای نفوذ
اگرچه نفوذ به معنای ورود است اما به هر ورودی، نفوذ اطلاق نمی شود، برای نمونه، وقتی که دریچه سدی را برای ورود آب به یک رودخانه، باز می کنند و آب، وارد رودخانه می شود، در این مورد بیان نمی شود که آب در رودخانه نفوذ کرده است، اما اگر آب رودخانه به اندازه ای زیاد شود که آب از سطح رودخانه بالا آمده و در خانه های اطراف رودخانه وارد شود، در این موارد گفته می شود که آب در خانه ها «نفوذ» کرده است.
یا سقف بام خانه را با ابزاری -مانند ایزوگام - چنان می پوشانیم که آب در آن نفوذ نکند.
براین اساس، نفوذ در مواردی اطلاق می شود که:
(اولا)- مکان و محل نفوذ (مَنفَذ) به گونه ای طراحی شده باشد که در مقابل شیء نفوذ کننده مقاوم باشد، برای مثال، ما خانه مسکونی را به گونه ای می سازیم، که آب باران، از سقف آن نفوذ نکند، یا ماشین را طوری می سازیم، که آب از سقف یا کف آن نفوذ نکند، نیز کفش را به گونه ای می سازیم که آب به داخل آن نفوذ نکند، و اگر علیرغم همه تمهیدات، آب در خانه، ماشین یا کفش وارد شود، گفته می شود که آب در خانه، ماشین و کفش «نفوذ» کرده است. به دیگر سخن، در هر موردی که ورود شیءای در شیء دیگر ممنوع باشد و در عین حال وارد شود، نفوذ اطلاق می شود.
بنابراین، وقتی که گفته می شود دشمن در یک کشور یا منطقه ای نفوذ کرده است، معنایش این است که علیرغم ممنوع بودن، دشمن وارد آن کشور یا منطقه شده است.
(ثانیا)- نفوذ همیشه از خلل های یک نقطه صورت می گیرد. در مورد خانه، نفوذ باران از سقف آن، از رخنه های موجود در سقف صورت می گیرد.
مقابله با نفوذ
در مسأله مقابله با نفوذ، سه امر مهم را باید مورد توجه قرار دهیم:
۱- شیء نفوذ کننده را دقیقا بشناسیم. در مثال بیان شده، تا شناخت دقیقی از آب و کیفیت نفوذ آن در خانه نداشته باشیم نمی توانیم تصمیم درستی بگیریم.
۲- راه های نفوذ و خلل ها را نیز باید کاملا شناخت. اینکه آب ممکن است از چه خلل هایی از سقف خانه نفوذ کند.
۳- کیفیت مقاوم سازی در برابر نفوذ را نیز باید کاملا شناخت. در برابر نفوذ آب از سقف یک خانه، نمی توان از اشیایی مانند کاغذ استفاده کرد، بلکه باید از امری استفاده کرد که ضد آب باشد. (مانند ایزوگام)
چشم بیدار و دقیق یک متخصص که هم آب و کیفیت ورود و نفوذ و جریان آن را دقیقا می شناسد و هم سقف یک خانه و خلل های موجود در آن را، و از سوی سوم، کیفیت مقاوم سازی سقف خانه و مقابله با نفوذ آب را؛ چنین مهندس حاذقی از یک سو، با معین کردن منافذ و خلل های سقف یک خانه، و از سوی دیگر، با بیان هشدارهای لازم به ساکنان آن خانه، معلوم می کند که آن منافذ را با وسایلی در برابر آب مقاوم سازی کنند، تا از نفوذ آب و در نتیجه از ویرانی سقف خانه در امان بمانند.
حال اگر برخی از ساکنان آن خانه، به هشدارهای لازم آن مهندس دلسوز و وارد، توجهی نکرده و متاسفانه به بیان این نکته برای ساکنان آن خانه بپردازند که چون در این خانه آب کم است، خوب است که سقف خانه را مقاوم سازی نکنیم و بلکه خودمان بخشهایی از سقف خانه را سوراخ کنیم تا آب باران بتواند کاملا از طریق سقف، وارد خانه شود و ما نیز از آن استفاده کنیم، یا اینکه بگوید آب، روشنایی و رحمت است، تا جایی که برای این عمل خود توجیه دینی و قرآنی هم کرده و بیان کند قرآن کریم در مورد آب فرموده است: «و جعلنا من المآء کلّ شیء حیّ، انبیاء/۳۰: ما از آب به همه اشیاء حیات بخشیدیم»، از این رو، نباید سقف خانه را مقاوم سازی در برابر ورود آب کنیم.
چنین استدلالی کاملا منتهی به ویرانی خانه خواهد شد. روشن است در صورت کمبود آب، راه دستیابی به آن باز گذاشتن سقف خانه برای ورود شیء ای بنام آب که عامل ویرانی خانه و دشمن بقای خانه است، نخواهد بود، آب را باید با تلاش و مجاهدت و کندن چاه در حیات این خانه که بر آب های فراوانی بنا شده است، بدست آورد.
بنابراین، دقت در معنای نفوذ روشن می سازد که نفوذ همیشه از سوی بیگانه صورت می گیرد، یعنی به گونه ای است که مورد یا مکان نفوذ، مقاومتی در برابر نفوذ کننده داشته و طوری طراحی شده است که نفوذ کننده نتواند در آن نفوذ کرده و وارد شود. ورود آب که از بین برنده سقف ساختمان و ریزش آن می شود، نفوذ نامیده می شود.
برای مقابله با نفوذ نیز:
۱- باید نفوذ کننده، ویژگی های آن و کیفیت نفوذ را دقیقا شناخت. آب ویژگی خاصی دارد که به راحتی از منافذ عبور می کند و این ویژگی ممکن است در همه اشیاء نباشد.
۲- خلل هایی که در یک نقطه وجود دارد و موجب می شود که شیء نفوذ کننده از آن خلل ها وارد گردد، باید کاملا مورد شناسایی قرار گیرند. در مثال ساختمان، باید خلل های سقف ساختمان که آب از آنها می تواند وارد ساختمان شود را دقیقا شناخت.
۳- راه مقابله با نفوذ و نیز پوشش خلل ها باید به صورت دقیق و کامل مورد شناسایی قرار گیرند. در مثال بیان شده، راه مقابله با نفوذ، استفاده از ابزارهای گوناگون مانند ایزوگام سقف ساختمان خواهد بود.
پس از روشن شدن معنای نفوذ، به بیان ابعاد نفوذ از دیدگاه مقام معظم رهبری می پردازیم.
نفوذ در کلام مقام معظم رهبری مدظله العالی
چشم بیدار این ملت و رهبر حکیم و متخصص جمهوری اسلامی ایران، اولا: دشمن را خوب می شناسد و ثانیا: راه های نفوذ آن را و به عبارتی دیگر، خلل های موجود در کشور و منافذ را بیان کرده است، و ثالثا: چگونگی مقاوم سازی در برابر نفوذ دشمن را نیز ذکر کرده است.
مناسب است که به کلام مقام معظم رهبری مد ظله العالی مراجعه کنیم.
آنچه که در کلام و هشدارهای ایشان آمده است به قرار زیر است:
(الف)- انواع نفوذ
معظم له به چهار نوع نفوذ: ۱- فرهنگی و فکری، ۲- سیاسی ، ۳- اقتصادی و ۴- امنیتی اشاره فرمودند و تاکید کردند که نفوذ فرهنگی و فکری از همه انواع دیگر خطرناک تر و مهم تر است، و بعد از آن نفوذ سیاسی است، سپس نفوذ اقتصادی و در انتها نفوذ امنیتی از درجه اهمیت برخوردارند:
« نقشهی دوّم دشمن نفوذ است؛ میخواهند در کشورهای اسلامی و در کشورهای این منطقه، یک نفوذی بهوجود بیاورند که تا دهها سال ادامه داشته باشد. امروز آمریکا آبروی گذشته را در این منطقه ندارد؛ میخواهند این را بازسازی کنند. در کشور ما هم قصدشان همین است؛ در ایران هم نیّتشان این است. آنها به خیال خودشان، در این جریان مذاکرات هستهای -این توافقی که حالا نه در اینجا هنوز تکلیفش معلوم است، نه در آمریکا؛ هم اینجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول، هم آنجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول- نیّت آنها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیلهای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور. ما این راه را بستیم و این راه را به طور قاطع خواهیم بست؛ نه نفوذ اقتصادی آمریکاییها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آنها را، نه حضور سیاسی آنها را، نه نفوذ فرهنگی آنها را؛ با همهی توان -که این توان هم بحمدالله امروز توان زیادی است- مقابله خواهیم کرد؛ اجازه نخواهیم داد». (بیانات در دیدار اعضای مجمع جهانی اهل بیت علیهمالسلام و اتحادیهی رادیو و تلویزیونهای اسلامی، ۲۶/۵/۱۳۹۴)
« عرض کردهایم، امروز نفوذ دشمن یکی از تهدیدهای بزرگ است برای این کشور؛ دنبال نفوذند. نفوذ یعنی چه؟ نفوذ اقتصادی ممکن است، که البتّه کماهمّیّتترین آن نفوذ اقتصادی است؛ و ممکن است که جزو کماهمّیّتترین [هم] نفوذ امنیّتی باشد. نفوذ امنیّتی چیز کوچکی نیست امّا در مقابل نفوذ فکری و فرهنگی و سیاسی، کماهمّیّت است. نفوذ امنیّتی عوامل خودش را دارد، مسئولین گوناگون -از جمله خود سپاه- جلوی نفوذ امنیّتی دشمن را با کمال قدرت انشاءالله میگیرند.
در زمینههای اقتصادی، چشمهای بینای مسئولین اقتصادی بایستی باز باشد و مواظب باشند که [دشمنان] نفوذ اقتصادی پیدا نکنند؛ چون نفوذ دشمن پایهی اقتصادِ محکم را متزلزل میکند. ... این هم البتّه خیلی مهم است؛ امّا در قبال نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی اهمیتش، کمتر است و از همه مهمتر، نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی است.» (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
۱- نفوذ فرهنگی و فکری
«دشمن سعی میکند در زمینهی فرهنگی، باورهای جامعه را دگرگون کند؛ و آن باورهایی را که توانسته این جامعه را سرِپا نگه دارد جابهجا کند، خدشه در آنها وارد کند، اختلال و رخنه در آنها بهوجود بیاورد. خرجها میکنند؛ میلیاردها خرج میکنند برای این مقصود؛ این رخنه و نفوذ فرهنگی است.» (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
«آنها بدنبال تأثیرگذاری بر مردم و تغییر طیف وسیعی از باورهای آنان بویژه جوانان و نخبگان هستند که باورهای اعتقادیِ دینی، سیاسی و فرهنگی مردم از جمله این باورها است.» (رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و مدیران سازمان صداوسیما ۲۰/۷/۱۳۹۴)
نفوذ در باورهای فکری و فرهنگی ممکن است به صورت های گوناگونی انجام شود، که برخی از آنها به قرار زیراست:
یکم- رخنه در باورهای دینی
«مردم ما باورهای اعتقادی درخصوص دین، خانواده، مسئله «زن و مرد»، استقلال، مقابله با بیگانه، مردم سالاری اسلامی و مسائل گوناگون فرهنگی دارند و طرف مقابل تلاش دارد این باورها را دستکاری کند و یا تغییر دهد.» (رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و مدیران سازمان صداوسیما ۲۰/۷/۱۳۹۴)
«یکی از خصوصیّات حیات طیّبه و خصوصیّات این انقلاب که در قرآن به آن تصریح شده، ایمان بالله و کفر به طاغوت است: فَمَن یَکفُر بِالطّاغوتِ وَ یُؤمِن بِاللهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی. «عروةالوثقی» یعنی شما مثلاً از یک جای خطرناکی، لغزشگاهی دارید عبور می کنید، یک ریسمان، یک چیزی هست که دستتان را می گیرید که نخورید زمین، لیز نخورید، پرت نشوید پایین؛ به این میگویند «عروةالوثقی» اگر ایمان بالله و کفر به طاغوت داشته باشید، این «عروةالوثقی» است. این هر دو با همدیگر است: ایمان بالله، کفر به طاغوت؛ این دو را از هم تفکیک نباید کرد. باز اینجا من اشاره کنم که ایمان بالله را از مردم بسختی می شود گرفت؛ تکیهی تبلیغات دشمنان، روی کفر به طاغوت است؛ کفر به طاغوت را ضعیف کنند بتدریج، این بخش از قضیّه را از دست مردم بگیرند خب بله، ایمان بالله هم داشته باشید، ایمان به طاغوت هم داشته باشید. این نمی شود؛ ایمان بالله با کفر به طاغوت، با هم همدوشند.» (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
دوم- رخنه در باورهای انقلابی
«یکی از راههای ورود و نفوذ -که حالا در مورد نفوذ هم یک کلمهای عرض خواهم کرد؛ ما همینطور مدام دربارهی نفوذ دشمن تکرار میکنیم، تأکید میکنیم- ایجاد خلل در باورها است؛ باور انقلابی، باور دینی. در معرفتهای انقلابی و دینی اختلال ایجاد میکنند؛ رخنه کردن در اینها است. و از همهی طرق هم استفاده میکنند و آدمهای گوناگونی هم دارند؛ استاد دانشگاه هم دارند، فعّال دانشجویی هم دارند، نخبهی فکری و علمی هم دارند؛ همهجور آدمی برای ایجاد این رخنهها هستند.»
(بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
سوم- ایدئولوژی زدایی
« ایدئولوژیزدایی یکی از حرفهای رایج [است.] حالا چند سالی بود، بعد یک چند سالی تعطیل شد، باز دوباره حالا شروع کردهاند. از دیپلماسی ایدئولوژیزدایی کنیم؛ از سیاست داخلی [ایدئولوژیزدایی کنیم]؛ نه، این درست ضدّ حق است، ضدّ حقیقت است؛ معنایش این است که اصول و مبانی انقلاب و اسلام را در سیاست داخلی و خارجی دخالت ندهیم. چطور دخالت ندهیم؟ اصلاً این سیاستها باید براساس این مبانی بهوجود بیاید؛ در همهی زمینهها اینجور است. ملاحظه کنید، این نکتهی ظریفی است؛ علم، یعنی رفتن به سمت یک واقعیّت، یک واقعیّتی را کشف کردن و آن را دانستن. البتّه در این زمینه ایدئولوژی معنی ندارد امّا اینکه ما دنبال کدام واقعیّت برویم، دنبال کدام واقعیّت نرویم؛ اینجا فکر و عقیده و ایدئولوژی -به قول فرنگیمآبها- دخالت دارد. ما دنبال این علم نمی خواهیم برویم؛ این علم، علم مضرّ است. این علم را انتخاب می کنیم، چون علم نافع است؛ علم نافع داریم، علم مضر داریم. بنابراین حتّی در قضیّهی علم هم تفکّر، اعتقاد، عقیده و به تعبیر فرنگیمآبها ایدئولوژی، مؤثّر است.
حالا یکی از چیزهایی که انسان زیاد می شنود، دو گزاره را مخالفین ما، دشمنان ما می گویند، عدّهای هم در داخل همانها را تکرار میکنند؛ که در واقع اینها با هم متناقضند، منتها به تناقض آنها توجّه نمی شود. یک گزاره این است و مکرّر تکرار می کنند که شما کشور قدرتمندی هستید؛ شما کشور بانفوذ و اثرگذاری هستید. این را زیاد امروز در دنیا ما می شنویم. حالا یک عدّهای -آدمهای ضعیف و کوتهبین در داخل- همین را هم حاضر نیستند قبول کنند امّا آنهایی که از خارج ناظر به مسائلند، مکرّر در مکرّر -چه دوستان ما، چه دشمنان ما- اعتراف می کنند که جمهوری اسلامی، امروز یک کشور قدرتمند در منطقه و اثرگذار بر روی حوادث منطقه است؛ دارای نفوذ است. این یک گزاره. گزارهی دوّم این است که می گویند آقا شما این کلمهی انقلاب و مسئلهی انقلاب و روحیّهی انقلابی را اینقدر دنبال نکنید. خب، اینها با هم متناقض است. اصلاً این اقتدار، این نفوذ، بهخاطر انقلاب است؛ اگر انقلاب نبود، اگر روحیّهی انقلابی نبود، اگر عملکرد انقلابی نبود، این نفوذ وجود نداشت. اینکه شما بانفوذید، شما قدرتمندید، انقلاب را بگذارید کنار که بتوانیم با هم زندگی بکنیم، معنایش این است که انقلاب را بگذارید کنار تا از این قدرت بیفتید تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. این را صریحاً به افرادی از جمهوری اسلامی می گویند و توجّه نمی شود به معنا و مفهوم واقعی این حرف. تا کِی میخواهید انقلابی باشید، تا کِی میخواهید مرتّب دم از انقلاب بزنید، بیایید جزو جامعهی جهانی؛ معنای این [حرف] این است که این نفوذی که الان دارید، این قدرتی که دارید، این تأثیرگذاریای که در منطقه دارید، این عمق راهبردیای را که شما در میان ملّتها دارید کنار بگذارید و از دست بدهید؛ یعنی ضعیف بشوید، تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. میگویند جزو جامعهی جهانی بشوید؛ خب، مرادشان از جامعهی جهانی، چند قدرت مستکبرِ زورگویِ ظالمند؛ یعنی بیایید در نقشههای ما حل بشوید؛ معنای این حرف این است. (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
چهارم- تغییر در شعارها و اهداف با حفظ صورت
«جنگ نرم برخلاف جنگ سخت، آشکار، قابل فهم و ملموس نیست و حتی در برخی موارد طرف مقابل ضربه خود را می زند اما جامعه هدف، دچار خواب آلودگی و عدم احساس حمله است.
... جنگ های سخت معمولاً موجب برانگیخته شدن احساسات مردم و ایجاد وحدت و انسجام ملی می شود در حالیکه جنگ نرم، انگیزه های مقابله را از بین می برد و زمینه ساز ایجاد اختلاف نیز می شود. ... جنگ نرم فقط مخصوص ایران نیست اما در موضوع ایران، هدف اصلی از این جنگ نرمِ فکر شده و حساب شده، استحاله جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن است. ... در چارچوب اهداف جنگ نرمِ دشمن، باقی ماندن نام «جمهوری اسلامی» و حتی حضور یک معمم در رأس آن مهم نیست، مهم آن است که ایران تأمین کننده اهداف امریکا، صهیونیسم و شبکه قدرت جهانی باشد. ... در مورد برنامه ریزی که در جنگ نرم برای مسئولان وجود دارد با آنان صحبت کرده و خواهم کرد اما مخاطبان اصلی جنگ نرم مردم به ویژه نخبگان، دانشگاهیان، دانشجویان، جوانان و عناصر فعال هستند. آنها بدنبال تأثیرگذاری بر مردم و تغییر طیف وسیعی از باورهای آنان بویژه جوانان و نخبگان هستند که باورهای اعتقادیِ دینی، سیاسی و فرهنگی مردم از جمله این باورها است. ... هدف اصلی و نهایی جنگ نرم طراحی شده، انحلال درونی و استحاله داخلی جمهوری اسلامی از طریق تغییر باورها و سست کردن ایمان مردم و بویژه جوانان است. (رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و مدیران سازمان صداوسیما ۲۰/۷/۱۳۹۴)
پنجم- تغییر باورها نسبت به گذشته، حال و آینده کشور
« مردم ما نسبت به رژیم فاسد و مستبد گذشته باورهایی دارند که در جنگ نرم تلاش بر این است تا این گذشته زشت و پلید و سیاه به گذشته ای درخشان و زیبا تغییر یابد.
آنها می خواهند با تغییر باور به گذشته، نتیجه بگیرند که لزومی به وقوع انقلاب اسلامی برای از بین بردن آن گذشته، وجود نداشته است.
... آنها می خواهند به جوان امروزی القاء کنند که وضع کنونی کشور مایه شرمندگی است و رسیدن به پیشرفت در آینده نیز غیرممکن است تا نشاط و تحرک و علم آموزی و امید به آینده را از نسل جوان بگیرند.» (رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و مدیران سازمان صداوسیما ۲۰/۷/۱۳۹۴)
ششم- دلسرد کردن جوانان
«امّا آن چیزی که به نظر من هشدار است، خطر است: ما در داخل کشور عناصر دلسردکننده داریم؛ مراقب باشید؛ مسئولین مراقب باشند. چهجوری دلسرد میکنند؟ موجودیها را نفی میکنند. حالا مراکز علمی که شاخصهای پیشرفت علمی را در دنیا معرّفی میکنند، مراکز مشخّصی هستند که همه میشناسید. اینها یک شهادتی میدهند به نفع جمهوری اسلامی، این حضرات در داخل کشور، یا در روزنامه و مجلّه، یا در تریبونهای رسمی و غیر رسمی این دستاوردها را انکار میکنند، اینها را توهّم میشمرند! که گاهی اوقات میشنفیم. [این] توهّم نیست، واقعیّت است. سلّولهای بنیادی واقعیّت است، نانوی پیشرفته واقعیّت است، پیشرفتهای هستهای واقعیّت است؛ همهی دنیا آن را میدانند؛ [امّا اینها] منکر میشوند. حالا یک روزی، حدود پانزده شانزده سال قبل از این، اگر کسی منکر میشد اشکالی نبود، [چون] شروع کار بود، خبر نداشتند؛ [امّا] امروز همهی دنیا میدانند -یعنی مراکزی که باید بدانند- که ایران در یک حرکت عظیم، سریع، در جادّهی علم و فنّاوری دارد پیشرفت میکند؛ این را همهی دنیا میدانند، آنوقت کسانی بیایند جوانهای ما را دلسرد کنند؛ هم دلسردی از حال، هم دلسردی از آینده؛ [این که بگویند] «آقا چه فایده دارد؟ برای که؟ برای چه؟» اینها دلسردکننده است، اینها خیانت است. هرکس بکند، خیانت است. مدیری انجام بدهد، خیانت است؛ استادی انجام بدهد، خیانت است؛ نویسندهی روزنامه و مجلّهای انجام بدهد، خیانت است؛ خیانت به کشور است، خیانت به ناموس ملّی است. یکی [دیگر] از خطرها: شناسایی کردن نخبهها برای عوامل بیرونی؛ این هم هست؛ از این هم بنده گزارشهایی دارم، خبرهایی دارم؛ بررسی میکنند، جستجو میکنند، نخبهها را پیدا میکنند؛ نه برای اینکه در داخل تشویق بشوند، تربیت بشوند؛ [بلکه] برای عوامل بیرونی، که به آنها معرّفی کنند، حلقهی واسطی بشوند برای مهاجرت نخبگان و به تعبیر رایج «فرار مغزها». این هم خیانت است؛ این خیانت است؛ این ولو ممکن است در پوشش دلسوزی برای این دانشجو انجام بگیرد امّا این دلسوزی نیست. اینکه ما دانشجو را تشویق کنیم و بگوییم «آقا! اینجا چیست؟ چه کسی به تو میرسد؟ چه کسی به تو اعتنا میکند؟ بگذار برو آنجا، زندگی کن، پیش برو، پیشرفت کن» این خیانت است، این پشتکردن به کشور و منافع کشور و آیندهی کشور است و وادارکردن یک جوان نخبه به این کار است. یکی از هشدارهایی که واقعاً باید وزرای محترم به آن توجّه کنند، مقابلهی با عناصر متدیّن و انقلابی در دانشگاهها است. عناصری هستند متعهّد به انقلاب، پایبند انقلاب، پایبند به مسائل دینی و ظواهر دینی، کسانی با اینها از مسئولین -حالا بین خود دانشجوها سلایق مختلفی هست، اشکالی هم ندارد؛ ممکن است بگومگویی هم بینشان بشود، اهمّیّتی ندارد؛ محیط دانشگاه است- از طرف اساتید، مدیران، با یک چنین عنصری، با یک چنین جوانی، با پسری یا دختری که متعهّد و پایبند است، مقابله کند، این قابل قبول نیست؛ باید عناصر مؤمن تشویق بشوند. حالا ازاینقبیل مسائل وجود دارد.» (بیانات در دیدار شرکتکنندگان در نهمین همایش ملی «نخبگان فردا» ۲۲/۷/۱۳۹۴)
۲- نفوذ سیاسی
نفوذ سیاسی ممکن است به صورت های مختلفی صورت گیرد، که برخی از آنها به قرار زیر است:
یکم- نفوذ در مراکز تصمیم گیری یا تصمیم سازی
«نفوذ سیاسی هم این است که در مراکز تصمیمگیری، و اگر نشد تصمیمسازی، نفوذ بکنند. وقتی دستگاههای سیاسی و دستگاههای مدیریّتی یک کشور تحتتأثیر دشمنان مستکبر قرار گرفت، آنوقت همهی تصمیمگیریها در این کشور بر طبقِ خواست و میل و ارادهی مستکبرین انجام خواهد گرفت؛ یعنی مجبور میشوند. وقتی یک کشوری تحت نفوذ سیاسی قرار گرفت، حرکت آن کشور، جهتگیری آن کشور در دستگاههای مدیریّتی، بر طبق ارادهی آنها است؛ آنها هم همین را میخواهند. آنها دوست نمیدارند که یک نفر از خودشان را بر یک کشوری مسلّط بکنند، مثل آن چیزی که در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ در هند این کار را کردند؛ از خودشان آنجا مأمور داشتند؛ یک نفر از انگلیس رئیس هند بود. امروز این امکانپذیر نیست؛ برای آنها بهتر این است که از خود آن ملّت کسانی در رأس آن کشور باشند که مثل آنها فکر کنند، مثل آنها اراده کنند، مثل آنها و بر طبق مصالح آنها تصمیم بگیرند؛ این نفوذ سیاسی است. [هدف این است که] در مراکز تصمیمگیری نفوذ کنند، اگر نتوانستند در مراکز تصمیمسازی [نفوذ کنند]؛ زیرا جاهایی هست که تصمیمسازی میکند. اینها کارهایی است که دشمن انجام میدهد. اگرچنانچه ما بیدار باشیم، امید آنها ناامید خواهد شد. آنها منتظر نشستهاند که یک روزی ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران خوابش ببرد؛ منتظر این هستند. وعده میدهند که ده سال بعد، ایران آن ایران نیست و دیگران هم که دیگر کاری نمیکنند! تصوّرشان این است. نباید گذاشت این فکر و این امید شیطانی در دل دشمن پا بگیرد؛ باید آنچنان پایههای انقلاب و فکر انقلابی در اینجا مستحکم باشد که مُردن و زنده بودن این و آن و زید و عمرو، تأثیری در حرکت انقلابی این کشور نگذارد؛ این وظیفهی اساسی نخبگان سپاه و همهی نخبگان انقلابی این کشور است.» (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
دوم- نفوذ از طریق مذاکره
« خیلی از نقشههای اینها بهخاطر اقتدار و حضور و ورود جمهوری اسلامی در آن جاهایی که باید وارد میشده، ناکام مانده، خنثی شده است؛ لذا خب، بیشترین تمرکز آنها برای دشمنی، نظام جمهوری اسلامی است و هر کار بتوانند [میکنند] و این هم که دم از مذاکره و گفتگو میزنند، برای نفوذ است.
یک عدّهای در قضیّهی مذاکره و مسئلهی مذاکره سهلانگاری میکنند، سهلاندیشی میکنند، مطلب را درست نمی فهمند. حالا بعضیها بیخیالند -بیخیالان جامعه، که هرچه پیش بیاید برایشان اهمّیّتی ندارد، مصالح کشور از بین برود، منافع ملّی نابود بشود- که حالا با آنها کاری نداریم امّا بعضی بیخیال هم نیستند لکن سهلاندیشند، عمق مسائل را نمیفهند. وقتی صحبت مذاکره میشود، میگویند آقا شما چرا با مذاکرهی با آمریکا مخالفت میکنید؟ خب امیرالمؤمنین هم مذاکره کرد با فلانکس، امام حسین هم مذاکره [کرد]. خب اینها نشاندهندهی سهلاندیشی است، نشاندهنده نرسیدن به عمق مسئله است. اینجور نمیشود مسائل کشور را تحلیل کرد؛ با این نگاه عامیانه و سادهاندیشانه نمیشود به مصالح کشور رسید.
اوّلاً امیرالمؤمنین که با زبیر یا امام حسین که با ابنسعد حرف میزند، او را نصیحت میکند؛ بحث مذاکرهی به معنای امروزی نیست؛ مذاکرهی امروزی یعنی معامله، یعنی یک چیزی بده، یک چیزی بگیر. امیرالمؤمنین با زبیر معامله میکرد که یک چیزی بده، یک چیزی بگیر؟ امام حسین با ابنسعد معامله میکرد که یک چیزی بده یا یک چیزی بگیر؟ [هدف] این بود؟ تاریخ را اینجور میفهمید؟ زندگی ائمّه را اینجور تحلیل میکنید؟ امام حسین رفت نهیب زد، نصیحت کرد، گفت از خدا بترس؛ امیرالمؤمنین زبیر را نصیحت کرد، خاطره زمان پیغمبر را یادش آورد، و گفت از خدا بترس؛ اتّفاقاً اثر هم کرد، زبیر خودش را از جنگ کنار کشید. امروز مذاکره به این معنا نیست؛ برای اینکه ما با آمریکا که شیطان بزرگ است، باید مذاکره کنیم یک عدّهای واقعاً با نگاه سهلاندیشانه و عوامانه و بدون فهمِ حقیقتِ حال مثال میآورند و در روزنامه می نویسند، در سایت مینویسند و در سخنرانی میگویند که چرا امیرالمؤمنین با زبیر مذاکره کرد، شما با آمریکا مذاکره نمی کنید؟ یعنی اینقدر اشتباه در فهم مسئله [وجود دارد]. این که حالا به این معنا مذاکره نبود.
ثانیاً ما با مذاکرهی با همان معنای امروزی مخالفتی نداریم؛ ما الان با همهی دنیا داریم مذاکره میکنیم. ما با دولتهای اروپایی مذاکره میکنیم، با دولتهای آمریکای لاتین [مذاکره میکنیم]؛ همهی اینها مذاکره است؛ ما با مذاکره مسئلهای نداریم. معنای اینکه میگوییم با آمریکا مذاکره نمیکنیم این نیست که با اصل مذاکره مخالفیم؛ نه، با مذاکرهی با آمریکا مخالفیم.
این یک علّتی دارد، این را انسان هوشمند باید بفهمد که چرا؛ والّا با دیگران هم که مذاکره میکنیم، آنچنان دوستان یقهچاک ما که نیستند -بعضی از آنها دشمنند، بعضی بیتفاوتند، با آنها مذاکره میکنیم مشکلی هم نداریم- امّا مذاکرهی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، یعنی نفوذ؛ تعریفی که آنها برای مذاکره کردند این است و آنها میخواهند راه را برای تحمیل باز کنند.
امروز غول عظیم تبلیغاتی دنیا در مشت آمریکا است؛ امروز جریان صهیونیستیِ بشدّت دشمن بشریّت و دشمن فضیلت، با آمریکا، هر دو در یک لباسند، دستشان از یک آستین میآید بیرون و با هم هستند. مذاکرهی با اینها یعنی راه را باز کردن برای اینکه بتوانند، هم در زمینهی اقتصادی، هم در زمینهی فرهنگی، هم در زمینههای سیاسی و امنیّتیِ کشور نفوذ کنند.
در همین مذاکرات مربوط به مسائل انرژی هستهای، هرجا فرصت پیدا کردند و میدان به آنها داده شد -که البتّه طرفهای ایرانی بحمدالله حواسشان جمع بود امّا یک جاهایی بالاخره آنها فرصتهایی پیدا کردند- یک نفوذی کردند، یک حرکت مضرِّ برای منافع ملّی انجام دادند؛ آنچه ممنوع است این است. مذاکرهی با آمریکا ممنوع است بهخاطر ضررهای بیشماری که دارد و منفعتی که اصلاً ندارد؛ این فرق میکند با مذاکره با فلان دولتی که نه چنین امکاناتی دارد، نه چنان انگیزهای دارد؛ اینها با همدیگر متفاوت است، این را نمی فهمند.
مشکل کنونی کشور متأسّفانه بهخاطر وجود آدمهای بعضاً بیخیال و بعضاً سهلاندیش [است] که البتّه معدودند، اقلّیّتند؛ در مقابل انبوه عظیم جمعیّت انقلابی و آگاه و بصیر کشور چیزی نیستند امّا فعّالند: مینویسند، میگویند، تکرار میکنند؛ تکرار میکنند! دشمن هم به اینها کمک میکند.» (بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خانوادههای آنان ۱۵/۷/۱۳۹۴)
مناسب است با مراجعه به کتب تاریخی، کیفیت مذاکره سیدالشهداء علیه السلام را با عمربن سعد مرور کنیم،
مذاکره امام حسین علیه السلام با عمربن سعد
«ابن اعثم پس از نقل پیام امام حسین علیه السلام جهت گفت و گو، و همراهی طرفین با بیست نفر و کناره گیری همراهان طرفین هنگام مذاکره، می نویسد: عباس بن علی و علی بن الحسین نزد حسین بن علی، و حفص فرزند عمر و غلامش به نام لاحق نزد او ماندند. حسین به ابن سعد فرمود: وای بر تو، آیا از خدایی که بازگشت تو، به سوی اوست نمی ترسی و با من می جنگی؟ در حالی که می دانی من فرزند کیستم و چه نسبتی با پیامبر صلی الله علیه و آله دارم، این گروه را رها کن و با من همراه شو تا مقرّب درگاه الهی شوی. عمربن سعد گفت: می ترسم خانه ام را خراب کنند. فرمود: من برایت خانه ای تهیه می کنم. گفت: اموالم را می گیرند. فرمود: من بهتر از آن را به تو می دهم. عمر سعد ساکت شد و جوابی نداد.
امام در حالی که آنجا را ترک می کرد، فرمود: خدا به زودی تو را در بسترت بکُشد و در روز قیامت نیامرزد؛ امید دارم از گندم عراق جز اندکی نخوری. [ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۹۲-۹۳؛ به نقل از:
گروهی از تاریخ پژوهان زیر نظر حجه الاسلام و المسلمین استاد مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء علیه السلام، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، قم، ۱۳۹۲، چاپ هفتم، ج۱، ص۷۱۱؛ همچنین مراجعه کنید به: خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام، ج۱، ص۲۴۵ به نقل از: محمدی ری شهری، شهادت نامه امام حسین علیه السلام بر پایه منابع معتبر، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ دوم، ۱۳۹۲، ج۱، ص۷۳۷-۷۳۸)
چنانکه ملاحظه می شود، در این مذاکره خبری از بازی بُرد-بُرد نیست، بلکه مواخذه و نهیبی است که امام علیه السلام در مورد عمربن سعد بکار می برد تا او را از خواب غفلت بیدار کرده و از دست زدن به جنایت برحذر دارد.
جالب آن است که امام حسین علیه السلام در موردی دیگر در حادثه کربلا به نامه ابن زیاد پاسخی نمی دهد، در تاریخ آمده است:
«حرّبن یزید، با هزار سوار آمد و رو به روی حسین علیه السلام فرود آمد. سپس به عبیدالله بن زیاد، خبر فرود آمدن حسین علیه السلام را به سرزمین کربلا نوشت. عبیدالله بن زیاد نیز به حسین علیه السلام چنین نوشت: اما بعد، ای حسین! خبر فرود آمدنت به کربلا، به من رسیده و امیر مومنان یزیدبن معاویه به من نوشته است که بستر نگُسترم و نان سیر نخورم تا آن که تو را به خدای دانای لطیف، ملحق کنم یا به حکم من و یزیدبن معاویه، گردن بنهی. والسلام.
هنگامی که نامه رسید، حسین علیه السلام آن را خواند. سپس آن را پرتاب کرد و فرمود: قومی که رضایت خودشان را بر رضایت آفریدگارشان مقدم بدارند، رستگار نمی شوند.
پیک به حسین علیه السلام گفت: ابا عبدالله، پاسخ نامه؟ حسین علیه السلام فرمود: من به او پاسخی نمی دهم، چرا که عذاب الهی بر او حتمی شده است. پیک این را به ابن زیاد گفت و او به شدت، خشمگین شد. (ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۸۴؛ خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام، ج۱، ص۲۳۹، به نقل از: محمدی ری شهری، شهادت نامه امام حسین علیه السلام بر پایه منابع معتبر، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ دوم، ۱۳۹۲، ج۱، ص۷۳۵)
سوم- تغییر در محاسبات مسئولین و مردم
«امروز یک فصل مهمّی از فعّالیّت دشمنان جمهوری اسلامی -که البتّه ما از آنها اطّلاع داریم و حواس ما هست که چهکار دارند میکنند- همین است که محاسبات مسئولین را تغییر بدهند و افکار مردم را دستکاری بکنند و اینها را در ذهن جوانهای ما [جا بیندازند]؛ چه افکار انقلابی، چه افکار دینی، چه ایدههایی که مربوط به مصالح کشور است. آماج اصلی هم جوانها هستند؛ در چنین وضعیّتی، جوانهای کشور خیلی باید بیدار باشند. الحمدلله بیدارند.» (بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خانوادههای آنان ۱۵/۷/۱۳۹۴)
چهارم- سیاه نمایی کردن
«در این چارچوب باید سیاه نمایی های بیگانگان را مد نظر داشت و متوجه بود که آنها در تحقق اهداف جنگ نرم، ایران را به جهانیان و حتی به خود ایرانیان واژگونه معرفی می کنند ضمن اینکه تصویر رسانه ای آنها از جهان نیز کاملاً مغرضانه است.» (رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و مدیران سازمان صداوسیما ۲۰/۷/۱۳۹۴)
۳- نفوذ اقتصادی
« در زمینههای اقتصادی، چشمهای بینای مسئولین اقتصادی بایستی باز باشد و مواظب باشند که [دشمنان] نفوذ اقتصادی پیدا نکنند؛ چون نفوذ دشمن پایهی اقتصادِ محکم را متزلزل میکند. آنجاهایی که نفوذ اقتصادی کردند، آنجاهایی که توانستند خودشان را بر اقتصاد کشورها و ملّتها مثل یک بختکی سوار بکنند، پدر آن کشورها درآمد. اینجا ده پانزده سال قبل از این، رئیس یکی از همین کشورهایی که جزو کشورهای پیشرفتهی منطقهی ما بود، در سفری که به تهران داشت و پیش ما آمد به من گفت آقا ما به خاطر نفوذ اقتصادی در ظرف یک شب تبدیل شدیم به فقیر، به گدا؛ راست میگفت. فلان سرمایهدار، بهخاطر فلان خصوصیّت اراده میکند این کشور را به زانو دربیاورد: سرمایهی خودش را میکشد بیرون یا تصرّفاتی میکند که اقتصاد آن کشور به زانو دربیاید.» (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
۴- نفوذ امنیتی
« نفوذ امنیّتی چیز کوچکی نیست امّا در مقابل نفوذ فکری و فرهنگی و سیاسی، کماهمّیّت است. نفوذ امنیّتی عوامل خودش را دارد، مسئولین گوناگون -از جمله خود سپاه- جلوی نفوذ امنیّتی دشمن را با کمال قدرت انشاءالله میگیرند.» (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
(ب)- مقابله با نفوذ
مقام معظم رهبری مدظله العالی پس از اینکه نفوذ و راه های نفوذ را مطرح کرده اند، شیوه های مقابله با نفوذ را ذکر کرده اند، که به بیان آن می پردازیم:
یکم- تقویت ایمان مردم و مسئولین
« همانطور که در مباهله همهی ایمان در مقابل کفر قرار گرفت، امروز، همهی ایمان در نظام جمهوری اسلامی در مقابل کفر قرار گرفته است؛ و همانطور که معنویّت و صفا و اقتدار معنوی پیغمبر اکرم و خانوادهاش توانست دشمن را از میدان خارج کند، به فضل الهی و به حول و قوّهی الهی ملّت ایران با اقتدار خود و با معنویّت خود دشمن را از میدان خارج خواهد کرد.» (بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خانوادههای آنان ۱۵/۷/۱۳۹۴)
دوم- یقین به وعده نصرت الهی
«بدانید که خدای متعال پشتیبان شما است؛ در این هیچ تردید نکنید که «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکم». همّت ما باید این باشد که ان تنصروا الله را تأمین کنیم؛ خدا را نصرت کنیم. اگر نیّت ما، عمل ما، حرکت ما تطبیق کند با ان تنصروا الله، دنبالش ینصرکم حتماً وجود دارد؛ وعدهی الهی تخلّفناپذیر است.» (بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خانوادههای آنان ۱۵/۷/۱۳۹۴)
سوم- ایستادگی و مقاومت در مسیر
« این حرکت را دنبال کنید، این کار را دنبال کنید؛ این جدّیّتها را دنبال کنید؛ آینده مال شما است. دشمنان اسلام و مسلمین، هم در منطقهی غرب آسیا شکست خواهند خورد، هم در مناطق دیگر؛ هم در زمینهی امنیّتی و نظامی شکست خواهند خورد، هم به توفیق الهی در زمینههای اقتصادی و در زمینههای فرهنگی؛ به شرط اینکه ما کار کنیم. اگر ما پابهرکاب باشیم، اگر ما بدرستی و به معنای واقعی کلمه حضور داشته باشیم، پای کار باشیم، قطعاً دشمن شکست خواهد خورد؛ در این هیچ تردیدی وجود ندارد.» (بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خانوادههای آنان ۱۵/۷/۱۳۹۴)
چهارم- شناخت دقیق نقاط قوت و ضعف دشمن
« یک بُعد دیگر از پاسداشت انقلاب و پاسداری انقلاب، شناخت دشمن است؛ دشمن را بشناسیم. البتّه شماها دشمن را میشناسید؛ دشمن استکبار جهانی است که مظهر کاملش هم، آمریکا است و عواملش هم رژیمهای مرتجع و آدمهای خودفروخته و آدمهای ضعیفالنّفس و مانند اینها هستند؛ دشمن برای شما شناختهشده است؛ بایستی از این شناخت استفاده کرد.
نقاط ضعف دشمن را -نقاط ضعف معرفتی و عملی دشمن را- باید شناسایی کرد و اینها را به رخ انسانهایی که احتیاج دارند این مطلب به رخ آنها کشیده بشود، کشاند. دشمنان انقلاب اسلامی همان کسانی هستند که ده پانزده سال قبل وارد منطقه شدند، شعارشان ایجاد امنیّت بود؛ امروز شما نگاه کنید کجای این منطقه امنیّت دارد؟ ناامنی سراسر این منطقه را گرفته؛ غرب آسیا و شمال آفریقا.
وقتی به افغانستان حمله کردند، شعارشان مبارزهی با تروریسم بود [امّا] امروز تروریسم همهی منطقه را فرا گرفته؛ آن هم چه تروریسمی! تروریسم وحشی و خشن؛ تروریسمی که آدمهایش انسانها را -دشمنان خودشان را- زندهزنده در آتش جلوی چشم همه می سوزانند؛ از امکانات گوناگون فنّی هم استفاده میکنند برای اینکه این منظره را درست به چشم و باور همهی مردم دنیا منتقل کنند و منعکس کنند؛ تروریسم اینجوری! عناصر تکفیری امروز اینجور هستند؛ بچّه را در مقابل مادرش میکُشند، پدر و مادر را در مقابل فرزندانشان سر میبُرند.
اینها آمده بودند تروریسم را در منطقه با این شعار و با این ادّعا -نمیگویم خواست واقعیشان این بود؛ شعارشان این بود- از منطقه برچینند؛ امروز کجای منطقه تروریسم نیست؟ آمده بودند به ادّعای خودشان دموکراسی ایجاد کنند؛ امروز مرتجعترین و مستبدترین و دیکتاتورترین رژیمهای این منطقه به کمک آمریکا و متّحدین آمریکا دارند سرِ پای خودشان میایستند و به جنایات خودشان ادامه میدهند. واقعاً یکی از مشکلات اساسی آمریکا این است؛ این مشکل به پَروپای سیاستمداران آمریکا هم پیچیده؛ حسابی درگیرند.
از رژیمهایی حمایت میکنند که در طول سالهای متمادی شعار ضدّ دیکتاتوری و شعار حقوق بشری آنها با وجود این رژیمها نقض میشود؛ این الان در بین روشنفکران و نخبگان سیاسی و فکری آمریکا، حسابی مسئله ایجاد کرده؛ نمیتوانند جواب بدهند؛ این دشمن یک چنین موجودی است. دشمنی که در مقابل ما است، آن مسئلهی حقوق بشرش، آن مسئلهی دموکراسیاش، آن مسئلهی تروریسمش، آن مسئلهی ایجاد امنیّتش، آن مسئلهی صلح؛ میگفتند ما میجنگیم برای صلح؛ کو صلح؟ همهی منطقه را آلودهی به جنگ کردند؛ کجای این منطقه الان جنگ نیست؟ دشمن این است. آنکه انقلاب در مقابل او ایستاده، آنکه شما در مقابلش سینه سپر کردهاید، این است؛ یک چنین موجودی با اینهمه تناقض، با اینهمه نقطهی ضعف، با اینهمه خلل معرفتی و عملی؛ این است آن دشمن. یکی از خصوصیّات پاسداری از انقلاب این است که چشم را باز کنیم، اینها را ببینیم، دشمن را بشناسیم؛ هم انقلاب را بشناسیم، هم دشمن را بشناسیم.» (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
پنجم- ارائه تحلیل درست از وضعیت کشور و مقایسه آن با کشورهای دیگر
« مقایسه صحیح موقعیت کشور با دوران متناظر انقلابهای مهم جهانی، می تواند به درک و اقع بینانه از شرایط کشور، کمک کند. ... باید موقعیت کنونی ایران را با موقعیت امریکا در حدود چهل سال پس از اعلامیه مهم استقلال آن کشور و موقعیت فرانسه پس از ۴ دهه از انقلاب کبیر فرانسه مقایسه کرد تا شرایط امروز ایران و پیشرفتهای چشمگیر کشور بهتر درک شود.» (رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و مدیران سازمان صداوسیما ۲۰/۷/۱۳۹۴)
ششم- شناخت و عمل به سخنان امام خمینی ره
«اگر ملت ایران بخواهد به آن هدفها برسد، بخواهد این راه را ادامه دهد، باید راه امام بزرگوار را درست بشناسد، اصول او را درست بشناسد، نگذارد شخصیت امام را تحریف کنند، که تحریف شخصیت امام، تحریف راه امام و منحرف کردن مسیر صراط مسقیم ملت ایران است. اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمدا به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد.» (بیانات در حرم مطهر امام خمینی ره ۱۴/۳/۱۳۹۴)
در اینجا مناسب است گوشه ای از دیدگاه امام خمینی ره در مورد خطر آمریکا و ماهیت این دشمن عنود ملت ایران، را بیان کنیم.
کلام امام خمینی (ره)
«اگر با دست جنایتکار آمریکا و شوروی از صفحه روزگار محو شویم و با خون سرخ، شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم بهتر از آن است که زیر پرچم ارتش سرخ و سیاه غرب زندگی اشرافی و مرفه داشته باشیم و این سیره و طریقه انبیاء عظام و ائمه مسلمین علیهم السلام و بزرگان دین مبین بوده است و ما باید از آن تبعیت کنیم.» (وصیت نامه حضرت امام خمینی ره)
امام خمینی ره در مورد آمریکا و رابطه با آن مواضع زیر را بیان داشته است:
۱- رابطه ما با آمریکا رابطه یک غارتگر با غارت شده است که حتما به نفع غارتگر و به زیان ملت مظلوم خواهد بود، امام معتقد بودند که: ما آنقدر صدمه که از آمریکا دیدیم از هیچ کس ندیدیم، سلطه آمریکا تمام بدبختی های ملل مستضعف را بدنبال دارد و تمام گرفتاریهای ما از آمریکاست.
۲- قطع رابطه آمریکا با ایران –که در اوایل انقلاب از سوی کارتر انجام شده است- را از الطاف الهی دانسته، آن را به فال نیک گرفته و تاکید کرده اند اگر کارتر در تمام عمر خود یک کار به خیر و صلاح مظلوم انجام داده باشد همین قطع رابطه آمریکا با ایران است،
۳- در مقابل کسانی که در داخل سعی داشتند چهره کریه آمریکا را بزک کرده و پای او را به کشور باز کنند، حضرت امام طی دهها سخنرانی، آمریکا را شیطان بزرگ، جهانخوار، جنایتکار، دیو بزرگ، کثیف، دشمن انسانیت، استعمارگر، خونخوار، دیو خون آشام، حیله گر، غاصبتر از اسرائیل، دشمن شماره یک محرومان و مستضعفان جهان، استثمارگر مردم، مکنده خون مردم بی پناه که برای هیچ کس دیگر حق حیات قائل نیست، قرارداشتن در رأس دشمنان اسلام و ... معرفی کرده است. به همین جهت می فرمود: هر چه فریاد دارید سر آمریکا بکِشید.
۴- امام ره تاکید می کنند که دشمنان و منافقان بدنبال آن هستند که شعار مرگ بر آمریکا فراموش شود: « بی جهت نیست که در آن نطقهاى با اجتماع زیاد روز عاشورا سوت مىزنند و کف مىزنند. امام مظلوم ما به شهادت رسیده، روز شهادت امام مظلوم ما، پاى نطق و سخنرانى یک نفر آدمى که با آنها دوست است کف مىزنند و سوت مىکشند و امریکا را از یاد مىبرند. خط این بود که اصلًا امریکا منسى بشود. یک دسته شوروى را طرح مىکردند تا امریکا منسى بشود، یک دسته «اللَّه اکبر» را کنار مىگذاشتند، سوت مىزدند و کف مىزدند آن هم روز عاشورا. خط این بود که این قضیه مرگ بر امریکا منسى بشود.» (صحیفه امام، ج۱۵:ص ۲۹ )
۵- امام ره با حمله به روشنفکران، می فرماید آیا ما باید از جمهوری اسلامی دست بکشیم و به دامن آمریکا پناه بیاوریم: « این نهى از منکر همهاش خلاصه شده است در همین هر چه اعلامیه مىدهند آقایان و هر چه صحبت مىکنند و هرجا مىروند صحبت مىکنند، همّ و غمّشان این است که این جمهورى اسلامى به درد نمىخورد! ما حتماً باید یا در آغوش امریکا باشیم تا بتوانیم زندگى کنیم؛ یا در آغوش شوروى. و چون شوروى الحاد دارد و امریکا موحّد است! و خیلى صحیح است و خوب است، یا کمتر از او بد است، ما خوب است که همراه اینها باشیم. این چه فکرى است که شماها دارید؟ چرا باید این طور باشید؟» (صحیفه امام ، ج۱۴،ص: ۴۵۸)
۶- امام ره در پیام به روحانیت تاکید می کند که باید مواظب روی کارآمدن انقلابی نماها و به ظاهر عقلای قوم بود:
«من به طلاب عزیز هشدار مىدهم که علاوه بر اینکه باید مواظب القائات روحانىنماها و مقدس مآبها باشند، از تجربه تلخ روى کار آمدن انقلابىنماها و به ظاهر عقلاى قوم که هر گز با اصول و اهداف روحانیت آشتى نکردهاند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزی هاى بی مورد و سادهاندیشی ها سبب مراجعت آنان به پست هاى کلیدى و سرنوشتساز نظام شود.
من امروز بعد از ده سال از پیروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مىکنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست ها و امور مهمه کشور به گروهى که عقیده خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشتهاند، اشتباهى بوده است که تلخى آثار آن به راحتى از میان نمىرود، گر چه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روى کار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم که آنان به چیزى کمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و هر حرکت به سوى امریکاى جهانخوار قناعت نمىکنند، در حالى که در کارهاى دیگر نیز جز حرف و ادعا هنرى ندارند.
امروز هیچ تأسفى نمىخوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهى بدهکارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروهها و لیبرالها مىخوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه براى پذیرفتن همه کسانى که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قیمت طلبکارى آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضد انقلابیون حکم خدا را جارى مىکنید؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى دادهاید؟ چرا لانه جاسوسى را اشغال کردهایم و صدها چراى دیگر. و نکته مهم در این رابطه اینکه نباید تحت تأثیر ترحمهاى بیجا و بی مورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونهاى تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهى زیر سؤال بروند.
من بعض از این موارد را نه تنها به سود کشور نمىدانم که معتقدم دشمنان از آن بهره مىبرند، من به آنهایى که دستشان به رادیو- تلویزیون و مطبوعات مىرسد و چه بسا حرفهاى دیگران را مىزنند صریحاً اعلام مىکنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بىپناه را از بین ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقى و نه غربى عدول نخواهم کرد، تا من هستم دست ایادى امریکا و شوروى را در تمام زمینهها کوتاه مىکنم و اطمینان کامل دارم که تمامى مردم در اصول همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامى خود هستند که علاوه بر دهها و صدها صحنه اعلام حضور و آمادگى خود امسال نیز در راهپیمایى ۲۲ بهمن حقیقت آمادگى کامل خویش را به جهانیان نشان دادند و واقعاً دشمنان انقلاب را شگفت زده کردند که تا کجا حاضر به فداکارىاند.
من در اینجا خود را شرمنده و کوچکتر از آن مىدانم که زبان به وصف و تقدیر از آنان بگشایم. خداوند پاداش عظیم این همه اخلاص و رشد و بندگى را خواهد داد ولى به آنان که ناآگاهانه مردم شریف و عزیز ما را متهم به رویگردانى از اصول و انقلاب و روحانیت مىکنند سفارش و نصیحت مىکنم که در گفتار و کلمات و نوشتهها با دقت و مطالعه عمل کنند و برداشتها و تصورات نابجاى خود را به حساب انقلاب و مردم نگذارند. (صحیفه امام، ج۲۱، ص: ۲۸۵-۲۸۶)
عوامل نفوذ در قرآن کریم
عوامل متعددی برای نفوذ دشمن و کفار در جامعه اسلامی و شکست این جامعه در قرآن کریم بیان شده است، که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
(۱)- تولّی کفار و مشرکان: محبت، نصرت و قیادت
قرآن کریم در آیات متعددی مسلمین را از دوستی، نصرت و پذیرش قیادت کفار و مشرکین کاملا نهی میکند، برخی از آیات به قرار زیراست:
۱- «ودّوا لو تکفرون کما کفروا فتکونون سوآء فلا تتخذوا منهم أولیآء حتی یهاجروا فی سبیل الله فإن تولّوا فخذوهم واقتلوهم حیث وجدتموهم ولاتتخذوا منهم ولیّا و لا نصیرا، نساء/۸۹: (این کافران) آرزو دارند که شما نیز مانند آنها کفر شوید و همه یکسان باشید، بنابراین، کسی را از آنها دوست برای خود نگیرید مگر اینکه در راه خدا هجرت کنند (و به مسلمانان بپیوندند) و اگر سرباز زنند (و به همین منوال باقی بمانند) هر کجا آنها را یافتید دستگیرشان کنید و بکشیدشان، و از آنها یاور و دوستی برای خود نگیرید.»
۲- «لا یتّخذِ المومنون الکافرین أولیاء من دون المومنین، آل عمران/۲۸: مومنان نباید کافران را به جای مردمان با ایمان به دوستی برگزینند.»
۳- «الذین یتّخذون الکافرین أولیآء من دون المومنین أیبتغون عندهم العزّۀ فإنّ العزۀ لله جمیعا،نساء/۱۳۹: همان ها که کافران را به جای مومنان برای خود دوست می گیرند، آیا (با این پیوند و دوستی) عزت و شوکتی پیش آن کافران می جویند با این که همه عزت ها از آن خداست.»
۴- «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الکافرین أولیاء من دون المومنین أتریدون أن تجعلوا لله علیکم سلطانا مبینا، نساء/۱۴۴: ای کسانی که ایمان آورده اید کافران را به جای مومنان دوست خود نگیرید، آیا می خواهید (این عمل را) دلیلی روشن بر ضد خودتان در پیشگاه خدا قرار دهید.»
۵- «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری أولیآء بعضهم أولیآء بعض و من یتولّهم منکم فإنّه منهم إن الله لا یهدی القوم الظالمین، مائده/۵۱: ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصاری را سرپرستان (و دوستان) خود نگیرید که برخی از آنان دوست یکدیگرند و هر کس از شما که آنها را به دوستی برگزیند از آنها خواهد بود. براستی که خداوند مردمان ستمکار را هدایت نخواهد کرد.»
۶- «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا و لعبا من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم
و الکفار اولیآء واتقوا الله إن کنتم مومنین،مائده/۵۷: ای آنانکه ایمان آورده اید، کسانی را که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانی) دادیم (ولی) دین شما را به مسخره و ریشخند گرفته اند و همچنین کافران را به دوستی نگیرید و اگر ایمان دارید از خدا بترسید.»
۷- «تری کثیرا منهم یتولّون الذین کفروا لبئس ما قدّمت لهم انفسهم أن سخط الله علیهم و فی العذاب هم خالدون- و لو کانوا یومنون بالله و النبیّ و ما أنزل إلیه ما اتخذوهم أولیآء و لکنّ کثیرا منهم فاسقون، مائده/۸۰-۸۱: بسیاری از آنها را می بینی با کسانی که کفر ورزیده اند (مانند بت پرستان) دوستی می کنند. براستی چه بد دستاوردی برای (معاد) خود از پیش فرستادند که سبب می شود خداوند بر آنها خشم گیرد، و در عذاب جاویدان بمانند- در صورتی که اگر به خدا و پیغمبر و آنچه بر او نازل شده است ایمان می آوردند، آنها (یعنی کافران) را به دوستی نمی گرفتند ولی بسیاری از آنها نافرمانند.»
۸- «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا عدوّی و عدوّکم أولیاء تُلقون الیهم بالمودّۀ و قد کفروا بما جآءکم من الحقّ یخرجون الرسول و إیاکم أن تومنوا بالله ربّکم، ممتحنه/۱: ای کسانی که ایمان آورده اید دشمنان من و دشمنان خودتان را به دوستی برمگیرید شما با آنها اظهار دوستی می کنید در صورتی که آنها نسبت به آن حقیقتی که برای شما آمده است کفر می ورزند، اینها پیغمبر (خدا) و شما را (از مکه) بیرون می کنند به خاطر این که به پروردگارتان ایمان آورده اید.»
۹- «مثل الذین اتخذوا من دون الله أولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتا و إن أوهن البیوت لبیت العنکبوت لوکانوا یعلمون، عنکبوت/۴۱: حکایت کسانی که غیر از خدا برای خود، سرپرستان دیگری گرفتند همچون حکایت عنکبوت است که خانه ای بساخت ولی اگر (آگاه بودند) می دانستند که سستترین خانهها همانا خانه عنکبوت است.»
۱۰- «قل أفأتخذتم من دونه أولیاء لایملکون لأنفسهم نفعا و لا ضرا، رعد/۱۶: بگو آیا جز او (برای خود) معبودانی برگزیده اید که (حتی) اختیار سود و زیان خود را ندارند (تا چه رسد به شما)؟.»
از مجموع آیات قرآن کریم بدست میآید که:
اولا: چون کفار نمیتوانند نسبت به خودشان نفع و ضرری داشته باشند چگونه مؤمنین میخواهند با ارتباط با آنها و غفلت از خدای متعال، منافعی را بدست آورده و از خودشان ضرری را دفع کنند. این امر در حقیقت، به توحید در خالقیت و ربوبیت بر میگردد.
ثانیا: علت نزدیک شدن به کفار عدم ایمان به خدای متعال و پیامبر و آنچه که بر ایشان نازل شده است، می باشد.
ثالثاً: نتیجه نزدیکی و دوستی با کفار و دشمنان اسلام و مسلمین، جز ذلت و خواری و ساختن خانه سست و بی پایه مانند خانه عنکبوت نیست.
علت نهی صریح قرآن نسبت به قبول دوستی یا سرپرستی کفار و یهود و نصاری
قرآن کریم چند علت را نسبت به مدعای خود بیان می کند، که برخی از آنها عبارتند از:
۱- کفار و مشرکین اهل رعایت خویشاوندی و حتی عهد و پیمان نیستند و اگر با شما پیمان می بندند، از روی ضعف آنها است و در صورتی که قدرت علیه شما پیدا کنند به هیچ عهد یا دوستی خود وفا نمی کنند: «کیف و إن یظهروا علیکم لایرقبوا فیکم إلّاً و لا ذمّةً یرضونکم بأفواههم و تأبی قلوبهم و أکثرهم فاسقون، توبه/۸: چگونه (اینها پای بند پیمان خود هستند) با این که اگر (روزی) بر شما پیروز شوند، نه مراعات خویشاوندی را در باره شما می کنند و نه ملاحظه پیمانی را (که بسته اند) خواهند کرد، اینها شما را با زبان دلگرم می کند ولی دل هایشان را (از دوستی با شما) ابا دارد و بیشترشان فاسق و نافرمانند.»
«لایرقبون فی مؤمن إلّاً و ذمّة و اولئک هم المعتدون، توبه/۱۰: در باره هیچ فرد با ایمانی رعایت خویشاوندی و پیمانی را نمی کنند و اینها همان تجاوزکارانند.»
۲- آنها به دنبال از بین بردن دین اسلام هستند، و ریشه دشمنی آنها ایمان شما به دین اسلام است و به غیر آن راضی نخواهند بود، به عبارت دیگر، قرآن کریم در موارد گوناگون تصریح می کند که ریشه دشمنی سران کفر با ملت مسلمان، مکتب حیات بخش اسلام است، و آنها به دنبال آن هستند که ملت مسلمان ایران، دست از اسلام بردارد: «و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا، بقره/۲۱۷: و اینها (یعنی مشرکان) پیوسته با شما کارزار می کنند تا شما را از آیین خود بازگردانند، اگر بتوانند.» یا «و ما نقموا منهم إلّا أن یؤمنوا بالله العزیز الحمید، بروج/۸: از آنها انتقام نگرفتند جز به این علت که آنها به خداوند عزیز و حمید ایمان آورده اند.»
«و لن ترضی عنک الیهود و لاالنصاری حتی تتّبع ملّتهم قل إنّ هدی الله هو الهدی و لئن اتّبعت أهواءهم بعد الّذی جاءک من العلم ما لک من الله من ولیِّ و لانصیر، بقره/۱۲۰: و یهود و نصاری از تو راضی نمی شوند مگر آن که از آیین آنها پیروی کنی. به آنها بگو: هداست واقعی، همان هدایت خداست، و اگر با وجود دانشی که دریافت کرده ای از خواسته های آنها پیروی کنی هیچ سرپرست و یاوری در برابر خدا نخواهی داشت.»
قرآن کریم تصریح می کند که کفار به دنبال آن هستند که:
(اولا)- مومنین، کافر شوند:
«ودّ کثیر من أهل الکتاب لو یردّونکم من بعد إیمانکم کُفّارا حسدا من عند أنفسهم، بقره/۱۰۹: بسیاری از اهل کتاب دوست دارند شما را پس از ایمان تان به کفر بازگردانند به خاطر حسدی که در نهادشان است.»
«ودّوا لو تکفرون کما کفروا فتکونون سوآء، نساء/۸۹: (این کافران) آرزو دارند که شما نیز مانند آنها کافر شوید و همه یکسان باشید.»
«ودّت طآئفة من أهل الکتاب لو یُضلّونکم و ما یُضلّون إلّا أنفسهم و ما یشعرون، آل عمران/۶۹: گروهی از اهل کتاب دوست می داشتند که ای کاش (بتوانند) شما را گمراه کنند، ولی اینها کسی جز خودشان را گمراه نمی کنند و نمی فهمند.»
(ثانیا)- اگر در تلاش برای کافر شدن شما موفق نشدند، به دنبال سستی شما هستند:
«فلا تُطعِ المُکذّبین- وَدّوا لو تُدهن فیُدهنون، قلم/۸-۹: پس، از تکذیب کنندگان فرمان مبر- آنها دوست دارند که تو (در آیین خود) نرمش نشان دهی تا آنها نیز مرمش کنند.»
(ثالثا)- اگر در سست کردن شما موفق نشدند، بدنبال آن هستند که شما نسبت به مسائل نظامی خود غفلت کنید:
«وَدّ الذین کفروا لو تغفلون عن أسلحتکم و أمتعتکم فیمیلون علیکم میلة واحدة، نساء/۱۰۲: کافران آرزو دارند که شما از سلاح ها و وسایل خود غافل شوید و ناگهان بر شما یورش برند.»
(رابعا)- در نهایت اگر در هیچ یک از موارد بالا یعنی کافر شدن شما، سست شدن شما و غفلتتان از مسائل نظامی موفق نشدند، به دنبال آن هستند که شما را در سختی قرار دهند:
«یا أیّها الذین آمنوا لا تتّخذوا بطانةً من دونکم لا یألونکم خبالاً ودّوا ما عنتّم قد بدت البغضآء من أفواههم و ما تُخفی صدورهم أکبر قد بیّنّاالآیات إن کنتم تعقلون، آل عمران/۱۱۸: ای کسانی که ایمان آورده اید از غیر خودتان (برای خود) هم رازی نگیرید، آنها در زیان رساندن به شما کوتاهی نخواهند کرد، رنج بردن شما را آنها دوست می دارند، دشمنی از گفتارشان آشکار است و آنچه در سینه های خود (از دشمنی با شما) پنهان می کنند بزرگتر است (از آنچه آشکار می سازند)، ما به خوبی نشانه ها (ی دوست و دشمن) را برای شما بیان کردیم اگر اندیشه و تعقل کنید.»
(۲)- ترساندن مردم از آسیب دشمنان
یکی از عوامل نفوذ این است که بیماردلان و منافقان در جامعه اسلامی در مقابل فرمان خداوند به عدم قبول دوستی با کفار و پذیرش سرپرستی آنها بر این امر تاکید می کنند که اگر با کفار و یهود و نصاری رابطه نداشته باشیم دچار مشکل و آسیب خواهیم شد، و بدین طریق موجب نفوذ دشمن در جامعه اسلامی می شوند:
«یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری أولیآء بعضهم أولیآء بعض و من یتولّهم منکم فإنّه منهم إن الله لا یهدی القوم الظالمین- فتری الذین فی قلوبهم مرض یسارعون فیهم یقولون نخشی أن تصیبنا دآئرة فعسی الله أن یأتی بالفتح أو امرٍ من عنده فیُصبحوا علی مآ أسرّوا فی أنفسهم نادمین، مائده/۵۱-۵۲: ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصاری را سرپرستان (و دوستان) خود نگیرید که برخی از آنان دوست یکدیگرند و هر کس از شما که آنها را به دوستی برگزیند از آنها خواهد بود. براستی که خداوند مردمان ستمکار را هدایت نخواهد کرد- (ولی برخلاف این دستو) افرادی را که دلی بیمار دارند می بینی که در دوستی با آنها (بر یکدیگر) پیشی می گیرند (و) می گویند: ترس آن را داریم که در (آینده) به ما آسیبی برسد (و به کمک آنها نیازمند شویم) اما امید است که خداوند پیروزی و فتحی، یا حادثه دیگری را (به نفع مسلمانان) از جانب خود پدید آورد و اینها از آنچه در دل هایشان پنهان می داشتند پشیمان گردند.»
و لله الحمد
۲۰ آبان ۹۴
* فارس
بسمالله الرحمن الرحیم
یکی از مسائل بسیار مهم که حیات دینی و مستقل مردم عزیز و بزرگ ایران را اکنون و پس از توافق هستهای وین مورد تهدید جدی قرار داده است، مسأله «نفوذ» دشمن است. شناخت دشمن، کیفیت نفوذ و راه های مقابله با آن از وظایف دلسوزان این ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران است.
نوشته زیر در سه بخش به بیان نکاتی در مورد نفوذ می پردازد: ۱- استراتژی نفوذ آمریکا پسا برجام، ۲- مسئله نفوذ در کلام رهبری معظم و ۳- مسأله نفوذ در قرآن کریم.
استراتژی آمریکا برای نفوذ در ایران پس از برجام
رژیم آمریکا با خوی استکباری و منفعت طلبی خود، در مخالفت با مردم ایران بعد از انقلاب اسلامی، ظلم های آشکاری را بر علیه این ملت إعمال کرده است، ظلم هایی از قبیل: بلوکه کردن ۲۰ ملیارد دلار پول این ملت در ابتدای انقلاب، پناه دادن به شاه فاسد و ظالم، حمایت از کودتاهای گوناگون –مانند کودتای نوژه-، حمایت از گروه های ضدانقلاب مانند گروه کومله و دموکرات در کردستان، گروه خلق عرب در خوزستان و حمایت از غائله گنبدکاووس، حمایت از گروه منافقین برای ترور مردم و شخصیتهای کشور در هفتم تیر و هشتم شهریور، حمایت از صدام برای حمله به کشور عزیز ایران و حضور مستقیم در جنگ و حمله به سکوها و کشتی ها و نیز حمله به هواپیمای مسافربری ما، طراحی و حمایت صریح از فتنه های بزرگ ۷۸ و ۸۸، تحمیل تحریم های بسیار سنگین علیه جمهوری اسلامی ایران، بلوکه کردن پولهای فروش نفت و ... .
سیاستهای کاخ سفید در تضاد با استراتژی جمهوری اسلامی ایران و در صدد تضعیف موقعیت ایران و مقابله با آن –تا قبل از توافق ژنو در تاریخ سوم آذرماه ۱۳۹۲- در قالب دو استراتژی إعمال گردیده است:
(۱)- استراتژی سلبی و انفعالی تا اواخر بوش پسر
در این سیاست برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران و از بین بردن منابع نرم و سخت آن، فشار از بیرون –مانند تحمیل جنگ- در دستور کار بوده است.
(۲)- استراتژی سلبی فعال از ابتدای دوره اوباما تا توافق ژنو.
با آمدن اوباما سیاست تغییر کرده و آمریکا سعی کرده است با استفاده از اهرم فشار، به سراغ منابع قدرت نرم و سخت نظام جمهوری اسلامی ایران رفته تا با ضربه زدن به آنها مانع دستیابی ملت ایران به اهدافشان شود.
برای تبیین این استراتژی باید از یک سو، ابزارهای فشار آمریکا علیه ملت ایران را بشناسیم، و از سوی دیگر، منابع قدرت نرم و سخت جمهوری اسلامی و در مرحله سوم، اهدافی که ملت ایران در پی دسیابی به آنها هستند.
الف- ابزارهای فشار علیه جمهوری اسلامی ایران
سیاستمداران آمریکا برای نابودی ملت ایران، از ابزارهای مختلفی بهره بردند، که برخی از مهمترین آنها به قرار زیر است:
۱- توسل به حمله نظامی و تهدیدات نظامی دائمی،
۲- ایجاد فتنه های بزرگ در کشور-مانند فتنه ۷۸ و ۸۸،
۳- تحریم های بسیار سنگین همه جانبه،
۴- بهره گیری از انواع رسانه ها –مانند ماهواره ها و اینترنت،
ب- منابع قدرت نرم و سخت جمهوری اسلامی ایران
نظام جمهوری اسلامی ایران، با تکیه به منابعی به اهداف خود رسیده است، که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
۱- مردم عزیز و بزرگ ایران اسلامی؛
یکی از اهداف دشمنان ملت ایران با وضع تحریم های سخت و بهره گیری از عوامل فشار دیگر، ناراضی کردن مردم و تقابل آنها با نظام بوده است.
رهبر معظم انقلاب در این مورد می فرماید:
«بدخواهان ملت ایران صریحا گفته اند که هدف آنها از فشار اقتصادی، یک هدف سیاسی، یعنی ایجاد نارضایتی در مردم و برهم زدن امنیت کشور با قرار دادن مردم در مقابل دولت و نظام است.» (سخنرانی مورخ ۱/۱/۱۳۹۴)
۲- اقتصاد ایران؛
هدف تحریم های سخت علیه جمهوری اسلامی ایران، نابودی کامل اقتصاد ایران بوده است.
۳- ایدئولوژی انقلابی و اسلامی مردم عزیز ایران،
اندیشه ای که کاملا الهام بخش مردم ایران در انقلاب و جنگ تحمیلی و حوادث بعد از آن بوده و اخیرا نیز منشأ مقاومت در سایر ملت های منطقه از جمله لبنان، عراق، یمن و ... گردیده است.
۴- توان دفاعی و موشکی.
ج- اهداف جمهوری اسلامی ایران
برخی از مهمترین اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران که با اعتماد به آن منابع قدرتمند،ملت ایران به اهدافش رسیده است، عبارتند از:
۱- پیشرفت علمی و صنعتی،
علیرغم تحریم ها و فشارهای سنگین آمریکا و هم پیمانانش، ملت ایران توانسته است در زمینه علمی، رشد بالایی داشته باشد، دستیابی به فناوری نانو، سلولهای بنیادی، فناوری پرتاب ماهواره، رشد بالا در تولید علم و مقالات علمی، رشد وسیع در زمینه پزشکی، سدسازی، رادارها و ...، تنها گوشه ای از پیشرفت علمی و صنعتی ملت ایران می باشد.
با پیشرفت های وسیع و آشکار ملت ایران، دشمن ذاتی و پلید ملت ایران یعنی آمریکا، در هدف خود شکست خورده است.
۲- پیشرفت هسته ای،
ملت ایران در اوج تحریم ها و فشارها و با اعتماد به خدای متعال و جوان های متخصص خود، توانسته است به چرخه کامل صنعت هسته ای دست پیدا کند، تولید سانتریفیوژها نسل جدید – نسل های ۲، ۴، ۵، ۶ و ۸-، تولید رآکتور ۴۰ مگاواتی آب سنگین اراک، دستیابی به ده ها کاربرد آب سنگین، تولید سوخت با غنای ۵ و ۲۰ درصد برای نیازهای گوناگون تولید برق و رادیوداروهای پزشکی و صنعتی و ... از مواردی هستند که ملت ایران، در اوج تحریم ها توانسته است به آن دست یابد.
آمریکا دریافت که تحریم ها نه صنعت هسته ای ایران می تواند متوقف کند و نه اینکه از پیشرفت آن جلوگیری کند، برای نمونه،
اوباما می گوید: «تحریم ها به تنهایی نمی توانستند برنامه هسته ای ایران را متوقف کنند.»
جان کری هم گفت: «تحریم ها رشد مداوم برنامه هسته ای ایران را متوقف نکرد.»
شرمن سرپرست تیم مذاکره کننده هسته ای آمریکایی گفت: «ما با تحریم نمی توانیم این دانش را از بین ببریم. به یاد داشته باشید تحریم ها رشد مستمر برنامه هسته ای ایران را متوقف نکردند. تحریم ها هیچ گاه برنامه هسته ای ایران را متوقف نمی کند.»
علاوه بر تحریم ها، ابزار و گزینه و تهدیدهای نظامی آمریکا نیز نتوانست ملت ایران را از پیشرفت هسته ای باز دارد،
اوباما در این مورد می گوید: « اگر من گزینه ای در اختیار داشتم که در آن ایران تک تک پیچ ها و مهره های برنامه هسته ای خود را از بین می برد و امکان داشتن برنامه هسته ای را برای همیشه از دست می داد و در اثر آن، از شر همه توانایی های نظامی اش رها می شد، این گزینه را انتخاب می کرد ولی ... دوست دارم همه این را درک کنند که چنین گزینه (خاصی) در دسترس نیست.»
جان کری هم گفت: « دانش موجود در باره برنامه هسته ای در ایران را نمی توان با بمباران از بین برد.»
۳- حفظ آرامش و ثبات در کشور،
از بین بردن ثبات نظام جمهوری اسلامی ایران و مقابله مردم با حکومت از اهداف عمده فشارهای گوناگون اقتصادی و غیر اقتصادی آمریکا بوده است که در این امر نیز دشمنان عنود این ملت شکست خورده اند.
رهبر معظم انقلاب در سال ۹۱ با اشاره به همین موضوع آورده اند:
«فشارها(ی غرب) برای این است که مردم را به ستوه بیاورند، مردم را دچار مشکلات کنند، تا از نظام جمهوری اسلامی دل بِبُرند، رابطه ی قلبی آن ها با نظام جمهوری اسلامی قطع شود.»
۴- پیشرفت دفاعی و موشکی؛
در اوج تحریم ها و فشارها ایران توانسته است به قدرت نظامی و موشکی بزرگی تبدیل شود و هیچ برنامه ای مانع آن نگردیده است، آمریکا به این نتیجه رسید که اگرچه ممکن است با حمله نظامی به ایران آسیب برساند اما عکس العمل ایران نیز سخت خواهد بود،
برژینیسکی از برترین استراتژیست های آمریکا می گوید: «اگرچه ایرانی ها می دانند در هر گونه جنگی ما می توانیم آسیب زیادی به آن ها بزنیم، اما واقعیت این است که آن ها نیز می توانند صدمات زیادی بر ما وارد کنند.»
جرج فریدمن مدیر کل آژانس اطلاعات و مراقبت راهبردی آمریکا می گوید:
«مشکل ما با ایران بر سر فعالیت هسته ای این کشور نیست، بلکه مشکل آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون حمایت آمریکا، بلکه در حال درگیری با آمریکا نیز می توان بزرگترین قدرت تکنولوژیک و نظامی منطقه بود. این پدیده ایران را یک الگو برای کشورهای اسلامی تبدیل کرده است و بهار عربی (انقلاب های اسلامی منطقه) را در پی داشته است.»
۵- نفوذ در منطقه و قدرت منطقه ای شدن؛
از دیگر اهداف ملت بزرگ و قهرمان ایران، صدور انقلاب به ملت های مظلوم جهان و تبدیل شدن به قدرت منطقه می باشد و به این هدف نیز در لبنان، یمن، بحرین، سوریه و عراق دست یافته است. در مقابل، آمریکا نتوانست با فشارهای گوناگونی که علیه ملت ایران تحمیل کرده است،مانع تحقق این هدف گردد، یعنی ایران هم از گروه های مقاومت حمایت کرده است و هم به قدرت اول منطقه تبدیل شده است.
اوباما می گوید:«ما شاهد کاهش حمایت آنها از حزب الله یا اسد در طول چهار یا پنج سال گذشته نبوده ایم که اقتصاد آنها خراب بود.»
چارلز کروثامر تحلیل گر واشنگتن پست در این زمینه می نویسد: «رویکرد رئیس جمهور آمریکا در خاورمیانه فقط به قدرتمندتر شدن ایران و افزایش نگرانی و تنش در خاورمیانه کمک کرده است.»
نتیجه
واقعیت ها ی فوق آمریکا را به این نتیجه رساند که:
اولا: سیاست تقابلی انفعالی و نابودی نظام ایران با فشار از خارج نمی تواند کارآمد باشد.
ثانیا: سیاست تقابلی فعال که به هدف تضعیف منابع ایران و در ادامه تضعیف اهداف و استراتژی های ایران و نابودی مردم ایران بوده است، نیز شکست خورده است.
ملت بزرگ و مقاوم ایران اسلامی توانست بر دشمن عنود و ظالم و مستکبر خود پیروز شود و علیرغم همه فشارها به اهداف مهم خود دست یابد.
براین اساس، آمریکا ناچار شده است که از استراتژی تقابلی خود –چه به صورت انفعالی و چه فعال- عدول کند و برای تغییر در نظام جمهوری اسلامی ایران، دست به تغییر سیاست خود بزند.
(۳)- استراتژی جدید آمریکا: استراتژی نفوذ
استراتژیست های کاخ سفید براساس واقعیات موجود، تغییر سیاست آمریکا را به ویژه در نیمه دوم سال ۹۱، در دستور کار خود قرار دادند، یعنی سیاست تقابلی و سلبی خود را به سیاست تعاملی و مذاکره و سپس نفوذ و سرنگونی تغییر داده اند، این سیاست را با مسأله هسته ای ایران آغاز و با شعار توافق با ایران پیش آمدند، تلاشهایی که با مذاکرات با عمان از سوی آقای دکتر صالحی پیش گرفته شد.
دکترین جدید آمریکا برای تغییر و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران
سیاست تعامل، مذاکره و نفوذ
چنانکه بیان گردید آمریکا با تغییر سیاست خود برای براندازی جمهوری اسلامی ایران، سیاست دیگری را در پیش گرفته است.
اوباما با استناد به شیوه نیکسون و ریگان در برخورد با چین و شوروی سابق می گوید:
«من اختلاف نظرهای بسیاری با ریچارد نیکسون داشتم اما او فهمید که یک احتمال در قبال چین برای اتخاذ مسیر متفاوت وجود داشت؛ وقتی رونالد ریگان و دیگران در باره توافقات تسلیحاتی با اتحاد شوری مذاکره کردند بله شما باید این موضوع را به رسمیت بشناسید و تشخیص دهید که این (شوروی) شیطان و اهریمن و سیستم آن وحشتناک است اما در درون آن افرادی با ایده ها و خاطرات تاریخی هستند و ما باید قادر به فهم آن چیزها باشیم و سعی کنیم مقداری با آنها ارتباط برقرار کنیم و این موضوع در ارتباط با توسل نیکسون و کیسینجر به چین صادق است که در نهایت معلوم شد بسیار به نفع منافع استراتژیک آمریکا بود.»
مایک مولن رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا در نشریه پولیتیکو می گوید:
«توافق هسته ای تنها راه تغییر رژیم ایران است.»
جالب آن است که مقام معظم رهبری دام ظله العالی در همین مورد در تاریخ ۲/۴/۱۳۹۴- یعنی ۲۱ روز قبل از توافق وین- می فرماید:
«نکته دوم این است که طرف مقابل ما، یعنی دولت کنونی و مدیریت کنونی آمریکا، به این توافق احتیاج دارد، این هم یک طرف دیگر قضیه است، اینها نیاز دارند به این، یک پیروزی بزرگی برای آنها محسوب می شود اگر بتوانند به آن مقصود خودشان در اینجا برسند، این در واقع پیروزی بر انقلاب اسلامی است، پیروزی بر ملتی است که داعیه استقلال دارد، پیروزی بر کشوری است که می تواند الگوی کشورهای دیگر باشد، دستگاه مدیریت آمریکا به این [توافق] احتیاج دارد.»
سناریوهای آمریکا برای نفوذ پس از توافق برجام
کاخ سفید در این سیاست تعاملی خودش، سناریوهای مختلفی برای نفوذ و سرنگونی جمهوری اسلامی ایران، در دو سطح تنظیم کرده است:
۱- داخلی،
۲- منطقه ای.
(اول)- سیاست نفوذ در داخل کشور
آمریکا با تغییر سیاست تقابل به سیاست تعامل و توافق در داخل کشور به دنبال سیاست های زیر است:
۱- تغییر در نسل جدید ایران
سیاستمداران کشور آمریکا با در پیش گرفتن سیاست تعاملی به دنبال تغییر جدی در نسل جدید ایران پس از توافق برجام هستند،
جان کری می گوید:
«گذست ۱۵ سال می تواند تغییرات زیادی در ایران ایجاد کند ... واقعیت این است که این جوانان که ۲۵درصد آنان بیکار هستند آینده می خواهند. اگر به تهران بروید، من نبوده ام ولی دوستان من که رفته اند، به من گفته اند که جوانان دنبال گوشی های هوشمند هستند و می خواهند بخشی از دنیا باشند. من نمی دانم تا ۱۵ سال دیگر چه اتفاقی می افتد جز اینکه می دانم اتفاقات زیادی روی می دهد.»
اوباما هم می گوید:
«در داخل ایران باید گذار صورت بگیرد، حتی اگر تدریجی باشد، گذاری که طی آن درک شود که شعار مرگ بر آمریکا و انکار هولوکاست توسط رهبران ایران، و تهدید اسرائیل به نابودی و دادن اسلحه به حزب الله، گروهی که در فهرست تروریستی قرار دارد، و کارهایی از این دست، از ایران، در چشم اعظم جهانیان، کشوری طرد شده می سازد. به شما قول می دهم در لحظه ای که رژیم ایران از این نوع گفتار و رفتار دست بردارد، بلافاصله در چشم جهانیان نفوذ و قدرت بیشتری پیدا خواهد کرد. امید من این است که چنین اتفاقی بیفتد. چنین امری نیازمند تغییر در سیاست و رهبری ایران است. تغییر طرز فکر در زمینه رویکرد ایران به بقیه جهان و رویکردشان به کشورهایی مثل ایالات متحده.»
۲- حمایت از جریانات غرب گرا در داخل
از موارد دیگر سیاست تعاملی پس از توافق برجام، حمایت جدی از جریانات غرب گرا در داخل کشور است،
اوباما در این مورد می گوید:
«به نظر من تندروهایی در داخل ایران حضور دارند که فکر می کنند مخالفت با ما (آمریکا) تلاش برای از بین بردن اسرائیل، ایجاد ناامنی در جاهایی مثل سوریه یا یمن یا لبنان کار درستی است. به نظر من در داخل ایران کسان دیگری هم هستند که معتقدند این کار سازنده نیست. اگر ما این توافق هسته ای را امضا کنیم، این امکان وجود دارد که موضع این نیروهای میانه رو را در داخل ایران تقویت کنیم.»
مرکز امنیت آمریکای جدید هم آورده است:
«با سرمایه گذاری روی توافق هسته ای باید به دنبال ایجاد اصلاحات سیاسی و تداوم حمایت آمریکا از فعالان حامی ایجاد اصلاحات در ایران بود.»
۳- استفاده از فرصت اقتصادی جامعه جهانی
سیاستمداران آمریکا معتقدند به میزان درگیر شدن ایران در چرخه جامعه جهانی، روند تغییر در ایران، سرعت بیشتری خواهدگرفت،
اوباما در این مورد می گوید:
«اگر آنها (ایرانی ها)درگیر تجارت بین المللی بشوند و سرمایه گذارانی در آنجا حاضر شوند و اقتصادشان در اقتصاد جهانی بیشتر ادغام شود، از بسیاری جهات برایشان سخت خواهد بود که رفتارهایی داشته باشند که برخلاف نُرم های بین المللی است.»
نشریه فارن افرز به قلم اریک لوربر و الیزابت روزنبرگ با اشاره به «دیپلماسی دلار» آورده است:
«وزارت خزانه داری آمریکا باید با افزایش صدور مجوزهای عمومی به شرکت های این کشور اجازه دهد در سرمایه گذاری هدفمند در ایران مشارکت کنند. همانطور که کاهش اخیر مجوزهای معین کوبا نشان داد، مجوزهای عمومی می تواند این امکان را برای بانک ها و سرمایه گذاران آمریکایی فراهم کند تا وجوه لازم برای توسعه و پیشرفت را در ایران فراهم سازند و در نتیجه با اجرای طرح ها و فعالیت های تجاری جدید موجب تقویت جوانان و کارآفرینان ایرانی شوند. این رویکرد به نوبه خود می تواند به پیشبرد منافع آمریکا از طریق ایجاد تغییرات مثبت در ایران کمک کند. علاوه براین، ارتباط ایران و شرکت های تجاری غرب موجب نفوذ اقتصادی ضروری در آینده خواهد شد.»
(دوم)- سناریوهای نفوذ در سطح منطقه
کاخ سفید در سطح منطقه برای خنثی سازی اهداف ایران و نفوذ گسترده آن، از سیاست های زیر پیروی می کند:
۱- تجارت و اقتصاد جهانی
مطرح کردن اینکه دخالت ایران در منطقه برای ایران هزینه های زیادی به لحاظ اقتصادی خواهد داشت، یکی از ابزارهایی است که مستلزم کمرنگ شدن نقش ایران در منطقه و مبارزه با سیاست های آمریکا و اسرائیل در منطقه خواهد شد،
اوباما در این مورد می گوید:
«اگر شما یک پایگاه متفاوتی از افراد حاضر در تجارت و تبادلات اقتصادی در داخل ایران داشته باشید این موضوع شاید نحوه تفکر آنها در باره هزینه ها و مخارج چنین رفتارهای ثبات زدا را تغییر دهد.»
فیلیپ هاموند وزیر خارجه انگلیس نیز می گوید:
«روشن است که صداهایی در داخل ایران وجود دارد، اما ما امیدواریم که با بازگشت ایران به تعامل با جامعه بین الملل، با تبدیل شدن به بازیگری با نقش بیشتر در جامعه بین الملل، در این مسیر شاید رفتارش در منطقه را اصلاح کند.»
۲- تقویت رابطه با آمریکا و گسترش حوزه های مذاکره
سیاستمداران آمریکا پس از توافق برجام معتقدند این نکته را تکرار کرده و جا بیاندازند که وقتی در موضوع هسته ای می توان با ایران، به توافق رسید چرا در موضوعات دیگر با ایران مذاکره نکنیم، از این رو، به شدت به دنبال آن هستند که موضوع بحران منطقه از جمله سوریه، عراق، یمن، بحرین و ... را نیز محور مذاکرات با ایران قرار دهند، و بدین طریق امتیازات خود را کاملا از ایران بگیرند و به اهداف خود برسند،
کامرون نخست وزیر انگلیس در این مورد می گوید:
«ما خواستار تغییر در نگرش ایران در موضوعاتی مانند سوریه و یمن و تروریسم در منطقه و تغییر در رفتار (ایران) هستیم.»
لذاست که رهبر معظم انقلاب در خطبه های نماز عید سعید فطر فرمودند:
«چه این متن تصویب بشود و چه نشود، ما از حمایت دوستانمان در منطقه دست نخواهیم کشید ... نکته بعدی این است که با این مذاکرات و با متنی که تهیه شده است، در هر صورت سیاست ما در مقابل دولت مستکبر آمریکا هیچ تغییری نخواهد کرد. همان طور که بارها تکرار کردیم ما با آمریکا در مورد مسائل گوناگون جهانی و منطقه ای مذاکره ای نداریم ... سیاست های آمریکا در منطقه با سیاست های جمهوری اسلامی ۱۸۰ درجه اختلاف دارد.»
همچنین در دیدار با وزیر خارجه، سفرا و مسئولان نمایندگی های جمهوری اسلامی در تاریخ ۱۰/۸/۱۳۹۴ فرمودند:
«اهداف آمریکا در منطقه ۱۸۰ درجه با اهداف ایران متفاوت است. سیاست خارجی کشور با رفت و آمد دولتها با سلایق سیاسی گوناگون تغییر نمی کند. اجرای سیاست انقلابی در عمل با برخی غفلتها، کم کاریها، ناهوشمندیها و موانع خارجی همراه بوده اما جایگاه عزتمند فعلی مدیون همین سیاستهای حکیمانه است، اگر به این اصول عمل نکرده بودیم، خدا می داند در داخل مرزها با چه مشکلات و ضربات عجیبی دست به گریبان می شدیم. مسئولین وزارت خارجه، سفرا کارداران با استحکام، اقتدار و افتخار ادامه اصول انقلابی و راهبردهای ثابت سیاست خارجی را تکرار کنند تا بیگانگان و دنباله های داخلی شان به تغییر در سیاست خارجی دلخوش نکنند.»
معنای نفوذ
با روشن شدن این امر که آمریکا برای مبارزه و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران، استراتژی سلبی و تقابلی خود را تغییر داده و به سیاست تعاملی از طریق مذاکره و نفوذ روی آورده است، لازم است به صورت دقیق، معنای نفوذ را روشن کنیم.
در مورد نفوذ دو معنا را می توان در نظر گرفت:
۱- خارج شدن امری از امری دیگر، مانند اینکه تیری از کمانی خارج می شود.
چنانکه در قرآن کریم آمده است: (یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا) اى گروه پریان و آدمیان اگر استطاعت و نیرو دارید که بگذرید و عبور کنید، یعنى بیرون روید براى گریختن و فرار کردن از مرگ.
می گویند: (نفذ الشیء من الشیء) گذشت چیزى از چیزى هر گاه خلاص از او شود مثل تیر که می گذرد بعد از انداختن و پرتاب کردن آن.
(مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) یعنى اطراف و جوانب آن و مقصود این است که آن وقتى که مرگ شما را ادراک کرد.
(فَانْفُذُوا) یعنى پس بیرون روید.( ترجمه مجمع البیان فى تفسیر القرآن،ج۲۴، ص۹۶ )
۲- داخل شدن و ورود:
النفاذ و الإنفاذ یقال: سلک الطریق أی نفذ فیه و سلک الخیط فی الإبرة-یعنی داخل شدن نخ در سوزن- أی أنفذه فیها (المیزان فى تفسیر القرآن،ج۱۲، ص۱۳۴)
آنچه که در محل بحث، مراد است، معنای دوم است. یعنی نفوذ به معنای ورود است و نفوذ کردن به معنای وارد شدن است.
لازمه معنای نفوذ
اگرچه نفوذ به معنای ورود است اما به هر ورودی، نفوذ اطلاق نمی شود، برای نمونه، وقتی که دریچه سدی را برای ورود آب به یک رودخانه، باز می کنند و آب، وارد رودخانه می شود، در این مورد بیان نمی شود که آب در رودخانه نفوذ کرده است، اما اگر آب رودخانه به اندازه ای زیاد شود که آب از سطح رودخانه بالا آمده و در خانه های اطراف رودخانه وارد شود، در این موارد گفته می شود که آب در خانه ها «نفوذ» کرده است.
یا سقف بام خانه را با ابزاری -مانند ایزوگام - چنان می پوشانیم که آب در آن نفوذ نکند.
براین اساس، نفوذ در مواردی اطلاق می شود که:
(اولا)- مکان و محل نفوذ (مَنفَذ) به گونه ای طراحی شده باشد که در مقابل شیء نفوذ کننده مقاوم باشد، برای مثال، ما خانه مسکونی را به گونه ای می سازیم، که آب باران، از سقف آن نفوذ نکند، یا ماشین را طوری می سازیم، که آب از سقف یا کف آن نفوذ نکند، نیز کفش را به گونه ای می سازیم که آب به داخل آن نفوذ نکند، و اگر علیرغم همه تمهیدات، آب در خانه، ماشین یا کفش وارد شود، گفته می شود که آب در خانه، ماشین و کفش «نفوذ» کرده است. به دیگر سخن، در هر موردی که ورود شیءای در شیء دیگر ممنوع باشد و در عین حال وارد شود، نفوذ اطلاق می شود.
بنابراین، وقتی که گفته می شود دشمن در یک کشور یا منطقه ای نفوذ کرده است، معنایش این است که علیرغم ممنوع بودن، دشمن وارد آن کشور یا منطقه شده است.
(ثانیا)- نفوذ همیشه از خلل های یک نقطه صورت می گیرد. در مورد خانه، نفوذ باران از سقف آن، از رخنه های موجود در سقف صورت می گیرد.
مقابله با نفوذ
در مسأله مقابله با نفوذ، سه امر مهم را باید مورد توجه قرار دهیم:
۱- شیء نفوذ کننده را دقیقا بشناسیم. در مثال بیان شده، تا شناخت دقیقی از آب و کیفیت نفوذ آن در خانه نداشته باشیم نمی توانیم تصمیم درستی بگیریم.
۲- راه های نفوذ و خلل ها را نیز باید کاملا شناخت. اینکه آب ممکن است از چه خلل هایی از سقف خانه نفوذ کند.
۳- کیفیت مقاوم سازی در برابر نفوذ را نیز باید کاملا شناخت. در برابر نفوذ آب از سقف یک خانه، نمی توان از اشیایی مانند کاغذ استفاده کرد، بلکه باید از امری استفاده کرد که ضد آب باشد. (مانند ایزوگام)
چشم بیدار و دقیق یک متخصص که هم آب و کیفیت ورود و نفوذ و جریان آن را دقیقا می شناسد و هم سقف یک خانه و خلل های موجود در آن را، و از سوی سوم، کیفیت مقاوم سازی سقف خانه و مقابله با نفوذ آب را؛ چنین مهندس حاذقی از یک سو، با معین کردن منافذ و خلل های سقف یک خانه، و از سوی دیگر، با بیان هشدارهای لازم به ساکنان آن خانه، معلوم می کند که آن منافذ را با وسایلی در برابر آب مقاوم سازی کنند، تا از نفوذ آب و در نتیجه از ویرانی سقف خانه در امان بمانند.
حال اگر برخی از ساکنان آن خانه، به هشدارهای لازم آن مهندس دلسوز و وارد، توجهی نکرده و متاسفانه به بیان این نکته برای ساکنان آن خانه بپردازند که چون در این خانه آب کم است، خوب است که سقف خانه را مقاوم سازی نکنیم و بلکه خودمان بخشهایی از سقف خانه را سوراخ کنیم تا آب باران بتواند کاملا از طریق سقف، وارد خانه شود و ما نیز از آن استفاده کنیم، یا اینکه بگوید آب، روشنایی و رحمت است، تا جایی که برای این عمل خود توجیه دینی و قرآنی هم کرده و بیان کند قرآن کریم در مورد آب فرموده است: «و جعلنا من المآء کلّ شیء حیّ، انبیاء/۳۰: ما از آب به همه اشیاء حیات بخشیدیم»، از این رو، نباید سقف خانه را مقاوم سازی در برابر ورود آب کنیم.
چنین استدلالی کاملا منتهی به ویرانی خانه خواهد شد. روشن است در صورت کمبود آب، راه دستیابی به آن باز گذاشتن سقف خانه برای ورود شیء ای بنام آب که عامل ویرانی خانه و دشمن بقای خانه است، نخواهد بود، آب را باید با تلاش و مجاهدت و کندن چاه در حیات این خانه که بر آب های فراوانی بنا شده است، بدست آورد.
بنابراین، دقت در معنای نفوذ روشن می سازد که نفوذ همیشه از سوی بیگانه صورت می گیرد، یعنی به گونه ای است که مورد یا مکان نفوذ، مقاومتی در برابر نفوذ کننده داشته و طوری طراحی شده است که نفوذ کننده نتواند در آن نفوذ کرده و وارد شود. ورود آب که از بین برنده سقف ساختمان و ریزش آن می شود، نفوذ نامیده می شود.
برای مقابله با نفوذ نیز:
۱- باید نفوذ کننده، ویژگی های آن و کیفیت نفوذ را دقیقا شناخت. آب ویژگی خاصی دارد که به راحتی از منافذ عبور می کند و این ویژگی ممکن است در همه اشیاء نباشد.
۲- خلل هایی که در یک نقطه وجود دارد و موجب می شود که شیء نفوذ کننده از آن خلل ها وارد گردد، باید کاملا مورد شناسایی قرار گیرند. در مثال ساختمان، باید خلل های سقف ساختمان که آب از آنها می تواند وارد ساختمان شود را دقیقا شناخت.
۳- راه مقابله با نفوذ و نیز پوشش خلل ها باید به صورت دقیق و کامل مورد شناسایی قرار گیرند. در مثال بیان شده، راه مقابله با نفوذ، استفاده از ابزارهای گوناگون مانند ایزوگام سقف ساختمان خواهد بود.
پس از روشن شدن معنای نفوذ، به بیان ابعاد نفوذ از دیدگاه مقام معظم رهبری می پردازیم.
نفوذ در کلام مقام معظم رهبری مدظله العالی
چشم بیدار این ملت و رهبر حکیم و متخصص جمهوری اسلامی ایران، اولا: دشمن را خوب می شناسد و ثانیا: راه های نفوذ آن را و به عبارتی دیگر، خلل های موجود در کشور و منافذ را بیان کرده است، و ثالثا: چگونگی مقاوم سازی در برابر نفوذ دشمن را نیز ذکر کرده است.
مناسب است که به کلام مقام معظم رهبری مد ظله العالی مراجعه کنیم.
آنچه که در کلام و هشدارهای ایشان آمده است به قرار زیر است:
(الف)- انواع نفوذ
معظم له به چهار نوع نفوذ: ۱- فرهنگی و فکری، ۲- سیاسی ، ۳- اقتصادی و ۴- امنیتی اشاره فرمودند و تاکید کردند که نفوذ فرهنگی و فکری از همه انواع دیگر خطرناک تر و مهم تر است، و بعد از آن نفوذ سیاسی است، سپس نفوذ اقتصادی و در انتها نفوذ امنیتی از درجه اهمیت برخوردارند:
« نقشهی دوّم دشمن نفوذ است؛ میخواهند در کشورهای اسلامی و در کشورهای این منطقه، یک نفوذی بهوجود بیاورند که تا دهها سال ادامه داشته باشد. امروز آمریکا آبروی گذشته را در این منطقه ندارد؛ میخواهند این را بازسازی کنند. در کشور ما هم قصدشان همین است؛ در ایران هم نیّتشان این است. آنها به خیال خودشان، در این جریان مذاکرات هستهای -این توافقی که حالا نه در اینجا هنوز تکلیفش معلوم است، نه در آمریکا؛ هم اینجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول، هم آنجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول- نیّت آنها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیلهای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور. ما این راه را بستیم و این راه را به طور قاطع خواهیم بست؛ نه نفوذ اقتصادی آمریکاییها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آنها را، نه حضور سیاسی آنها را، نه نفوذ فرهنگی آنها را؛ با همهی توان -که این توان هم بحمدالله امروز توان زیادی است- مقابله خواهیم کرد؛ اجازه نخواهیم داد». (بیانات در دیدار اعضای مجمع جهانی اهل بیت علیهمالسلام و اتحادیهی رادیو و تلویزیونهای اسلامی، ۲۶/۵/۱۳۹۴)
« عرض کردهایم، امروز نفوذ دشمن یکی از تهدیدهای بزرگ است برای این کشور؛ دنبال نفوذند. نفوذ یعنی چه؟ نفوذ اقتصادی ممکن است، که البتّه کماهمّیّتترین آن نفوذ اقتصادی است؛ و ممکن است که جزو کماهمّیّتترین [هم] نفوذ امنیّتی باشد. نفوذ امنیّتی چیز کوچکی نیست امّا در مقابل نفوذ فکری و فرهنگی و سیاسی، کماهمّیّت است. نفوذ امنیّتی عوامل خودش را دارد، مسئولین گوناگون -از جمله خود سپاه- جلوی نفوذ امنیّتی دشمن را با کمال قدرت انشاءالله میگیرند.
در زمینههای اقتصادی، چشمهای بینای مسئولین اقتصادی بایستی باز باشد و مواظب باشند که [دشمنان] نفوذ اقتصادی پیدا نکنند؛ چون نفوذ دشمن پایهی اقتصادِ محکم را متزلزل میکند. ... این هم البتّه خیلی مهم است؛ امّا در قبال نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی اهمیتش، کمتر است و از همه مهمتر، نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی است.» (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
۱- نفوذ فرهنگی و فکری
«دشمن سعی میکند در زمینهی فرهنگی، باورهای جامعه را دگرگون کند؛ و آن باورهایی را که توانسته این جامعه را سرِپا نگه دارد جابهجا کند، خدشه در آنها وارد کند، اختلال و رخنه در آنها بهوجود بیاورد. خرجها میکنند؛ میلیاردها خرج میکنند برای این مقصود؛ این رخنه و نفوذ فرهنگی است.» (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
«آنها بدنبال تأثیرگذاری بر مردم و تغییر طیف وسیعی از باورهای آنان بویژه جوانان و نخبگان هستند که باورهای اعتقادیِ دینی، سیاسی و فرهنگی مردم از جمله این باورها است.» (رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و مدیران سازمان صداوسیما ۲۰/۷/۱۳۹۴)
نفوذ در باورهای فکری و فرهنگی ممکن است به صورت های گوناگونی انجام شود، که برخی از آنها به قرار زیراست:
یکم- رخنه در باورهای دینی
«مردم ما باورهای اعتقادی درخصوص دین، خانواده، مسئله «زن و مرد»، استقلال، مقابله با بیگانه، مردم سالاری اسلامی و مسائل گوناگون فرهنگی دارند و طرف مقابل تلاش دارد این باورها را دستکاری کند و یا تغییر دهد.» (رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و مدیران سازمان صداوسیما ۲۰/۷/۱۳۹۴)
«یکی از خصوصیّات حیات طیّبه و خصوصیّات این انقلاب که در قرآن به آن تصریح شده، ایمان بالله و کفر به طاغوت است: فَمَن یَکفُر بِالطّاغوتِ وَ یُؤمِن بِاللهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی. «عروةالوثقی» یعنی شما مثلاً از یک جای خطرناکی، لغزشگاهی دارید عبور می کنید، یک ریسمان، یک چیزی هست که دستتان را می گیرید که نخورید زمین، لیز نخورید، پرت نشوید پایین؛ به این میگویند «عروةالوثقی» اگر ایمان بالله و کفر به طاغوت داشته باشید، این «عروةالوثقی» است. این هر دو با همدیگر است: ایمان بالله، کفر به طاغوت؛ این دو را از هم تفکیک نباید کرد. باز اینجا من اشاره کنم که ایمان بالله را از مردم بسختی می شود گرفت؛ تکیهی تبلیغات دشمنان، روی کفر به طاغوت است؛ کفر به طاغوت را ضعیف کنند بتدریج، این بخش از قضیّه را از دست مردم بگیرند خب بله، ایمان بالله هم داشته باشید، ایمان به طاغوت هم داشته باشید. این نمی شود؛ ایمان بالله با کفر به طاغوت، با هم همدوشند.» (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
دوم- رخنه در باورهای انقلابی
«یکی از راههای ورود و نفوذ -که حالا در مورد نفوذ هم یک کلمهای عرض خواهم کرد؛ ما همینطور مدام دربارهی نفوذ دشمن تکرار میکنیم، تأکید میکنیم- ایجاد خلل در باورها است؛ باور انقلابی، باور دینی. در معرفتهای انقلابی و دینی اختلال ایجاد میکنند؛ رخنه کردن در اینها است. و از همهی طرق هم استفاده میکنند و آدمهای گوناگونی هم دارند؛ استاد دانشگاه هم دارند، فعّال دانشجویی هم دارند، نخبهی فکری و علمی هم دارند؛ همهجور آدمی برای ایجاد این رخنهها هستند.»
(بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
سوم- ایدئولوژی زدایی
« ایدئولوژیزدایی یکی از حرفهای رایج [است.] حالا چند سالی بود، بعد یک چند سالی تعطیل شد، باز دوباره حالا شروع کردهاند. از دیپلماسی ایدئولوژیزدایی کنیم؛ از سیاست داخلی [ایدئولوژیزدایی کنیم]؛ نه، این درست ضدّ حق است، ضدّ حقیقت است؛ معنایش این است که اصول و مبانی انقلاب و اسلام را در سیاست داخلی و خارجی دخالت ندهیم. چطور دخالت ندهیم؟ اصلاً این سیاستها باید براساس این مبانی بهوجود بیاید؛ در همهی زمینهها اینجور است. ملاحظه کنید، این نکتهی ظریفی است؛ علم، یعنی رفتن به سمت یک واقعیّت، یک واقعیّتی را کشف کردن و آن را دانستن. البتّه در این زمینه ایدئولوژی معنی ندارد امّا اینکه ما دنبال کدام واقعیّت برویم، دنبال کدام واقعیّت نرویم؛ اینجا فکر و عقیده و ایدئولوژی -به قول فرنگیمآبها- دخالت دارد. ما دنبال این علم نمی خواهیم برویم؛ این علم، علم مضرّ است. این علم را انتخاب می کنیم، چون علم نافع است؛ علم نافع داریم، علم مضر داریم. بنابراین حتّی در قضیّهی علم هم تفکّر، اعتقاد، عقیده و به تعبیر فرنگیمآبها ایدئولوژی، مؤثّر است.
حالا یکی از چیزهایی که انسان زیاد می شنود، دو گزاره را مخالفین ما، دشمنان ما می گویند، عدّهای هم در داخل همانها را تکرار میکنند؛ که در واقع اینها با هم متناقضند، منتها به تناقض آنها توجّه نمی شود. یک گزاره این است و مکرّر تکرار می کنند که شما کشور قدرتمندی هستید؛ شما کشور بانفوذ و اثرگذاری هستید. این را زیاد امروز در دنیا ما می شنویم. حالا یک عدّهای -آدمهای ضعیف و کوتهبین در داخل- همین را هم حاضر نیستند قبول کنند امّا آنهایی که از خارج ناظر به مسائلند، مکرّر در مکرّر -چه دوستان ما، چه دشمنان ما- اعتراف می کنند که جمهوری اسلامی، امروز یک کشور قدرتمند در منطقه و اثرگذار بر روی حوادث منطقه است؛ دارای نفوذ است. این یک گزاره. گزارهی دوّم این است که می گویند آقا شما این کلمهی انقلاب و مسئلهی انقلاب و روحیّهی انقلابی را اینقدر دنبال نکنید. خب، اینها با هم متناقض است. اصلاً این اقتدار، این نفوذ، بهخاطر انقلاب است؛ اگر انقلاب نبود، اگر روحیّهی انقلابی نبود، اگر عملکرد انقلابی نبود، این نفوذ وجود نداشت. اینکه شما بانفوذید، شما قدرتمندید، انقلاب را بگذارید کنار که بتوانیم با هم زندگی بکنیم، معنایش این است که انقلاب را بگذارید کنار تا از این قدرت بیفتید تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. این را صریحاً به افرادی از جمهوری اسلامی می گویند و توجّه نمی شود به معنا و مفهوم واقعی این حرف. تا کِی میخواهید انقلابی باشید، تا کِی میخواهید مرتّب دم از انقلاب بزنید، بیایید جزو جامعهی جهانی؛ معنای این [حرف] این است که این نفوذی که الان دارید، این قدرتی که دارید، این تأثیرگذاریای که در منطقه دارید، این عمق راهبردیای را که شما در میان ملّتها دارید کنار بگذارید و از دست بدهید؛ یعنی ضعیف بشوید، تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. میگویند جزو جامعهی جهانی بشوید؛ خب، مرادشان از جامعهی جهانی، چند قدرت مستکبرِ زورگویِ ظالمند؛ یعنی بیایید در نقشههای ما حل بشوید؛ معنای این حرف این است. (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
چهارم- تغییر در شعارها و اهداف با حفظ صورت
«جنگ نرم برخلاف جنگ سخت، آشکار، قابل فهم و ملموس نیست و حتی در برخی موارد طرف مقابل ضربه خود را می زند اما جامعه هدف، دچار خواب آلودگی و عدم احساس حمله است.
... جنگ های سخت معمولاً موجب برانگیخته شدن احساسات مردم و ایجاد وحدت و انسجام ملی می شود در حالیکه جنگ نرم، انگیزه های مقابله را از بین می برد و زمینه ساز ایجاد اختلاف نیز می شود. ... جنگ نرم فقط مخصوص ایران نیست اما در موضوع ایران، هدف اصلی از این جنگ نرمِ فکر شده و حساب شده، استحاله جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن است. ... در چارچوب اهداف جنگ نرمِ دشمن، باقی ماندن نام «جمهوری اسلامی» و حتی حضور یک معمم در رأس آن مهم نیست، مهم آن است که ایران تأمین کننده اهداف امریکا، صهیونیسم و شبکه قدرت جهانی باشد. ... در مورد برنامه ریزی که در جنگ نرم برای مسئولان وجود دارد با آنان صحبت کرده و خواهم کرد اما مخاطبان اصلی جنگ نرم مردم به ویژه نخبگان، دانشگاهیان، دانشجویان، جوانان و عناصر فعال هستند. آنها بدنبال تأثیرگذاری بر مردم و تغییر طیف وسیعی از باورهای آنان بویژه جوانان و نخبگان هستند که باورهای اعتقادیِ دینی، سیاسی و فرهنگی مردم از جمله این باورها است. ... هدف اصلی و نهایی جنگ نرم طراحی شده، انحلال درونی و استحاله داخلی جمهوری اسلامی از طریق تغییر باورها و سست کردن ایمان مردم و بویژه جوانان است. (رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و مدیران سازمان صداوسیما ۲۰/۷/۱۳۹۴)
پنجم- تغییر باورها نسبت به گذشته، حال و آینده کشور
« مردم ما نسبت به رژیم فاسد و مستبد گذشته باورهایی دارند که در جنگ نرم تلاش بر این است تا این گذشته زشت و پلید و سیاه به گذشته ای درخشان و زیبا تغییر یابد.
آنها می خواهند با تغییر باور به گذشته، نتیجه بگیرند که لزومی به وقوع انقلاب اسلامی برای از بین بردن آن گذشته، وجود نداشته است.
... آنها می خواهند به جوان امروزی القاء کنند که وضع کنونی کشور مایه شرمندگی است و رسیدن به پیشرفت در آینده نیز غیرممکن است تا نشاط و تحرک و علم آموزی و امید به آینده را از نسل جوان بگیرند.» (رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و مدیران سازمان صداوسیما ۲۰/۷/۱۳۹۴)
ششم- دلسرد کردن جوانان
«امّا آن چیزی که به نظر من هشدار است، خطر است: ما در داخل کشور عناصر دلسردکننده داریم؛ مراقب باشید؛ مسئولین مراقب باشند. چهجوری دلسرد میکنند؟ موجودیها را نفی میکنند. حالا مراکز علمی که شاخصهای پیشرفت علمی را در دنیا معرّفی میکنند، مراکز مشخّصی هستند که همه میشناسید. اینها یک شهادتی میدهند به نفع جمهوری اسلامی، این حضرات در داخل کشور، یا در روزنامه و مجلّه، یا در تریبونهای رسمی و غیر رسمی این دستاوردها را انکار میکنند، اینها را توهّم میشمرند! که گاهی اوقات میشنفیم. [این] توهّم نیست، واقعیّت است. سلّولهای بنیادی واقعیّت است، نانوی پیشرفته واقعیّت است، پیشرفتهای هستهای واقعیّت است؛ همهی دنیا آن را میدانند؛ [امّا اینها] منکر میشوند. حالا یک روزی، حدود پانزده شانزده سال قبل از این، اگر کسی منکر میشد اشکالی نبود، [چون] شروع کار بود، خبر نداشتند؛ [امّا] امروز همهی دنیا میدانند -یعنی مراکزی که باید بدانند- که ایران در یک حرکت عظیم، سریع، در جادّهی علم و فنّاوری دارد پیشرفت میکند؛ این را همهی دنیا میدانند، آنوقت کسانی بیایند جوانهای ما را دلسرد کنند؛ هم دلسردی از حال، هم دلسردی از آینده؛ [این که بگویند] «آقا چه فایده دارد؟ برای که؟ برای چه؟» اینها دلسردکننده است، اینها خیانت است. هرکس بکند، خیانت است. مدیری انجام بدهد، خیانت است؛ استادی انجام بدهد، خیانت است؛ نویسندهی روزنامه و مجلّهای انجام بدهد، خیانت است؛ خیانت به کشور است، خیانت به ناموس ملّی است. یکی [دیگر] از خطرها: شناسایی کردن نخبهها برای عوامل بیرونی؛ این هم هست؛ از این هم بنده گزارشهایی دارم، خبرهایی دارم؛ بررسی میکنند، جستجو میکنند، نخبهها را پیدا میکنند؛ نه برای اینکه در داخل تشویق بشوند، تربیت بشوند؛ [بلکه] برای عوامل بیرونی، که به آنها معرّفی کنند، حلقهی واسطی بشوند برای مهاجرت نخبگان و به تعبیر رایج «فرار مغزها». این هم خیانت است؛ این خیانت است؛ این ولو ممکن است در پوشش دلسوزی برای این دانشجو انجام بگیرد امّا این دلسوزی نیست. اینکه ما دانشجو را تشویق کنیم و بگوییم «آقا! اینجا چیست؟ چه کسی به تو میرسد؟ چه کسی به تو اعتنا میکند؟ بگذار برو آنجا، زندگی کن، پیش برو، پیشرفت کن» این خیانت است، این پشتکردن به کشور و منافع کشور و آیندهی کشور است و وادارکردن یک جوان نخبه به این کار است. یکی از هشدارهایی که واقعاً باید وزرای محترم به آن توجّه کنند، مقابلهی با عناصر متدیّن و انقلابی در دانشگاهها است. عناصری هستند متعهّد به انقلاب، پایبند انقلاب، پایبند به مسائل دینی و ظواهر دینی، کسانی با اینها از مسئولین -حالا بین خود دانشجوها سلایق مختلفی هست، اشکالی هم ندارد؛ ممکن است بگومگویی هم بینشان بشود، اهمّیّتی ندارد؛ محیط دانشگاه است- از طرف اساتید، مدیران، با یک چنین عنصری، با یک چنین جوانی، با پسری یا دختری که متعهّد و پایبند است، مقابله کند، این قابل قبول نیست؛ باید عناصر مؤمن تشویق بشوند. حالا ازاینقبیل مسائل وجود دارد.» (بیانات در دیدار شرکتکنندگان در نهمین همایش ملی «نخبگان فردا» ۲۲/۷/۱۳۹۴)
۲- نفوذ سیاسی
نفوذ سیاسی ممکن است به صورت های مختلفی صورت گیرد، که برخی از آنها به قرار زیر است:
یکم- نفوذ در مراکز تصمیم گیری یا تصمیم سازی
«نفوذ سیاسی هم این است که در مراکز تصمیمگیری، و اگر نشد تصمیمسازی، نفوذ بکنند. وقتی دستگاههای سیاسی و دستگاههای مدیریّتی یک کشور تحتتأثیر دشمنان مستکبر قرار گرفت، آنوقت همهی تصمیمگیریها در این کشور بر طبقِ خواست و میل و ارادهی مستکبرین انجام خواهد گرفت؛ یعنی مجبور میشوند. وقتی یک کشوری تحت نفوذ سیاسی قرار گرفت، حرکت آن کشور، جهتگیری آن کشور در دستگاههای مدیریّتی، بر طبق ارادهی آنها است؛ آنها هم همین را میخواهند. آنها دوست نمیدارند که یک نفر از خودشان را بر یک کشوری مسلّط بکنند، مثل آن چیزی که در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ در هند این کار را کردند؛ از خودشان آنجا مأمور داشتند؛ یک نفر از انگلیس رئیس هند بود. امروز این امکانپذیر نیست؛ برای آنها بهتر این است که از خود آن ملّت کسانی در رأس آن کشور باشند که مثل آنها فکر کنند، مثل آنها اراده کنند، مثل آنها و بر طبق مصالح آنها تصمیم بگیرند؛ این نفوذ سیاسی است. [هدف این است که] در مراکز تصمیمگیری نفوذ کنند، اگر نتوانستند در مراکز تصمیمسازی [نفوذ کنند]؛ زیرا جاهایی هست که تصمیمسازی میکند. اینها کارهایی است که دشمن انجام میدهد. اگرچنانچه ما بیدار باشیم، امید آنها ناامید خواهد شد. آنها منتظر نشستهاند که یک روزی ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران خوابش ببرد؛ منتظر این هستند. وعده میدهند که ده سال بعد، ایران آن ایران نیست و دیگران هم که دیگر کاری نمیکنند! تصوّرشان این است. نباید گذاشت این فکر و این امید شیطانی در دل دشمن پا بگیرد؛ باید آنچنان پایههای انقلاب و فکر انقلابی در اینجا مستحکم باشد که مُردن و زنده بودن این و آن و زید و عمرو، تأثیری در حرکت انقلابی این کشور نگذارد؛ این وظیفهی اساسی نخبگان سپاه و همهی نخبگان انقلابی این کشور است.» (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
دوم- نفوذ از طریق مذاکره
« خیلی از نقشههای اینها بهخاطر اقتدار و حضور و ورود جمهوری اسلامی در آن جاهایی که باید وارد میشده، ناکام مانده، خنثی شده است؛ لذا خب، بیشترین تمرکز آنها برای دشمنی، نظام جمهوری اسلامی است و هر کار بتوانند [میکنند] و این هم که دم از مذاکره و گفتگو میزنند، برای نفوذ است.
یک عدّهای در قضیّهی مذاکره و مسئلهی مذاکره سهلانگاری میکنند، سهلاندیشی میکنند، مطلب را درست نمی فهمند. حالا بعضیها بیخیالند -بیخیالان جامعه، که هرچه پیش بیاید برایشان اهمّیّتی ندارد، مصالح کشور از بین برود، منافع ملّی نابود بشود- که حالا با آنها کاری نداریم امّا بعضی بیخیال هم نیستند لکن سهلاندیشند، عمق مسائل را نمیفهند. وقتی صحبت مذاکره میشود، میگویند آقا شما چرا با مذاکرهی با آمریکا مخالفت میکنید؟ خب امیرالمؤمنین هم مذاکره کرد با فلانکس، امام حسین هم مذاکره [کرد]. خب اینها نشاندهندهی سهلاندیشی است، نشاندهنده نرسیدن به عمق مسئله است. اینجور نمیشود مسائل کشور را تحلیل کرد؛ با این نگاه عامیانه و سادهاندیشانه نمیشود به مصالح کشور رسید.
اوّلاً امیرالمؤمنین که با زبیر یا امام حسین که با ابنسعد حرف میزند، او را نصیحت میکند؛ بحث مذاکرهی به معنای امروزی نیست؛ مذاکرهی امروزی یعنی معامله، یعنی یک چیزی بده، یک چیزی بگیر. امیرالمؤمنین با زبیر معامله میکرد که یک چیزی بده، یک چیزی بگیر؟ امام حسین با ابنسعد معامله میکرد که یک چیزی بده یا یک چیزی بگیر؟ [هدف] این بود؟ تاریخ را اینجور میفهمید؟ زندگی ائمّه را اینجور تحلیل میکنید؟ امام حسین رفت نهیب زد، نصیحت کرد، گفت از خدا بترس؛ امیرالمؤمنین زبیر را نصیحت کرد، خاطره زمان پیغمبر را یادش آورد، و گفت از خدا بترس؛ اتّفاقاً اثر هم کرد، زبیر خودش را از جنگ کنار کشید. امروز مذاکره به این معنا نیست؛ برای اینکه ما با آمریکا که شیطان بزرگ است، باید مذاکره کنیم یک عدّهای واقعاً با نگاه سهلاندیشانه و عوامانه و بدون فهمِ حقیقتِ حال مثال میآورند و در روزنامه می نویسند، در سایت مینویسند و در سخنرانی میگویند که چرا امیرالمؤمنین با زبیر مذاکره کرد، شما با آمریکا مذاکره نمی کنید؟ یعنی اینقدر اشتباه در فهم مسئله [وجود دارد]. این که حالا به این معنا مذاکره نبود.
ثانیاً ما با مذاکرهی با همان معنای امروزی مخالفتی نداریم؛ ما الان با همهی دنیا داریم مذاکره میکنیم. ما با دولتهای اروپایی مذاکره میکنیم، با دولتهای آمریکای لاتین [مذاکره میکنیم]؛ همهی اینها مذاکره است؛ ما با مذاکره مسئلهای نداریم. معنای اینکه میگوییم با آمریکا مذاکره نمیکنیم این نیست که با اصل مذاکره مخالفیم؛ نه، با مذاکرهی با آمریکا مخالفیم.
این یک علّتی دارد، این را انسان هوشمند باید بفهمد که چرا؛ والّا با دیگران هم که مذاکره میکنیم، آنچنان دوستان یقهچاک ما که نیستند -بعضی از آنها دشمنند، بعضی بیتفاوتند، با آنها مذاکره میکنیم مشکلی هم نداریم- امّا مذاکرهی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، یعنی نفوذ؛ تعریفی که آنها برای مذاکره کردند این است و آنها میخواهند راه را برای تحمیل باز کنند.
امروز غول عظیم تبلیغاتی دنیا در مشت آمریکا است؛ امروز جریان صهیونیستیِ بشدّت دشمن بشریّت و دشمن فضیلت، با آمریکا، هر دو در یک لباسند، دستشان از یک آستین میآید بیرون و با هم هستند. مذاکرهی با اینها یعنی راه را باز کردن برای اینکه بتوانند، هم در زمینهی اقتصادی، هم در زمینهی فرهنگی، هم در زمینههای سیاسی و امنیّتیِ کشور نفوذ کنند.
در همین مذاکرات مربوط به مسائل انرژی هستهای، هرجا فرصت پیدا کردند و میدان به آنها داده شد -که البتّه طرفهای ایرانی بحمدالله حواسشان جمع بود امّا یک جاهایی بالاخره آنها فرصتهایی پیدا کردند- یک نفوذی کردند، یک حرکت مضرِّ برای منافع ملّی انجام دادند؛ آنچه ممنوع است این است. مذاکرهی با آمریکا ممنوع است بهخاطر ضررهای بیشماری که دارد و منفعتی که اصلاً ندارد؛ این فرق میکند با مذاکره با فلان دولتی که نه چنین امکاناتی دارد، نه چنان انگیزهای دارد؛ اینها با همدیگر متفاوت است، این را نمی فهمند.
مشکل کنونی کشور متأسّفانه بهخاطر وجود آدمهای بعضاً بیخیال و بعضاً سهلاندیش [است] که البتّه معدودند، اقلّیّتند؛ در مقابل انبوه عظیم جمعیّت انقلابی و آگاه و بصیر کشور چیزی نیستند امّا فعّالند: مینویسند، میگویند، تکرار میکنند؛ تکرار میکنند! دشمن هم به اینها کمک میکند.» (بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خانوادههای آنان ۱۵/۷/۱۳۹۴)
مناسب است با مراجعه به کتب تاریخی، کیفیت مذاکره سیدالشهداء علیه السلام را با عمربن سعد مرور کنیم،
مذاکره امام حسین علیه السلام با عمربن سعد
«ابن اعثم پس از نقل پیام امام حسین علیه السلام جهت گفت و گو، و همراهی طرفین با بیست نفر و کناره گیری همراهان طرفین هنگام مذاکره، می نویسد: عباس بن علی و علی بن الحسین نزد حسین بن علی، و حفص فرزند عمر و غلامش به نام لاحق نزد او ماندند. حسین به ابن سعد فرمود: وای بر تو، آیا از خدایی که بازگشت تو، به سوی اوست نمی ترسی و با من می جنگی؟ در حالی که می دانی من فرزند کیستم و چه نسبتی با پیامبر صلی الله علیه و آله دارم، این گروه را رها کن و با من همراه شو تا مقرّب درگاه الهی شوی. عمربن سعد گفت: می ترسم خانه ام را خراب کنند. فرمود: من برایت خانه ای تهیه می کنم. گفت: اموالم را می گیرند. فرمود: من بهتر از آن را به تو می دهم. عمر سعد ساکت شد و جوابی نداد.
امام در حالی که آنجا را ترک می کرد، فرمود: خدا به زودی تو را در بسترت بکُشد و در روز قیامت نیامرزد؛ امید دارم از گندم عراق جز اندکی نخوری. [ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۹۲-۹۳؛ به نقل از:
گروهی از تاریخ پژوهان زیر نظر حجه الاسلام و المسلمین استاد مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء علیه السلام، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، قم، ۱۳۹۲، چاپ هفتم، ج۱، ص۷۱۱؛ همچنین مراجعه کنید به: خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام، ج۱، ص۲۴۵ به نقل از: محمدی ری شهری، شهادت نامه امام حسین علیه السلام بر پایه منابع معتبر، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ دوم، ۱۳۹۲، ج۱، ص۷۳۷-۷۳۸)
چنانکه ملاحظه می شود، در این مذاکره خبری از بازی بُرد-بُرد نیست، بلکه مواخذه و نهیبی است که امام علیه السلام در مورد عمربن سعد بکار می برد تا او را از خواب غفلت بیدار کرده و از دست زدن به جنایت برحذر دارد.
جالب آن است که امام حسین علیه السلام در موردی دیگر در حادثه کربلا به نامه ابن زیاد پاسخی نمی دهد، در تاریخ آمده است:
«حرّبن یزید، با هزار سوار آمد و رو به روی حسین علیه السلام فرود آمد. سپس به عبیدالله بن زیاد، خبر فرود آمدن حسین علیه السلام را به سرزمین کربلا نوشت. عبیدالله بن زیاد نیز به حسین علیه السلام چنین نوشت: اما بعد، ای حسین! خبر فرود آمدنت به کربلا، به من رسیده و امیر مومنان یزیدبن معاویه به من نوشته است که بستر نگُسترم و نان سیر نخورم تا آن که تو را به خدای دانای لطیف، ملحق کنم یا به حکم من و یزیدبن معاویه، گردن بنهی. والسلام.
هنگامی که نامه رسید، حسین علیه السلام آن را خواند. سپس آن را پرتاب کرد و فرمود: قومی که رضایت خودشان را بر رضایت آفریدگارشان مقدم بدارند، رستگار نمی شوند.
پیک به حسین علیه السلام گفت: ابا عبدالله، پاسخ نامه؟ حسین علیه السلام فرمود: من به او پاسخی نمی دهم، چرا که عذاب الهی بر او حتمی شده است. پیک این را به ابن زیاد گفت و او به شدت، خشمگین شد. (ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۸۴؛ خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام، ج۱، ص۲۳۹، به نقل از: محمدی ری شهری، شهادت نامه امام حسین علیه السلام بر پایه منابع معتبر، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ دوم، ۱۳۹۲، ج۱، ص۷۳۵)
سوم- تغییر در محاسبات مسئولین و مردم
«امروز یک فصل مهمّی از فعّالیّت دشمنان جمهوری اسلامی -که البتّه ما از آنها اطّلاع داریم و حواس ما هست که چهکار دارند میکنند- همین است که محاسبات مسئولین را تغییر بدهند و افکار مردم را دستکاری بکنند و اینها را در ذهن جوانهای ما [جا بیندازند]؛ چه افکار انقلابی، چه افکار دینی، چه ایدههایی که مربوط به مصالح کشور است. آماج اصلی هم جوانها هستند؛ در چنین وضعیّتی، جوانهای کشور خیلی باید بیدار باشند. الحمدلله بیدارند.» (بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خانوادههای آنان ۱۵/۷/۱۳۹۴)
چهارم- سیاه نمایی کردن
«در این چارچوب باید سیاه نمایی های بیگانگان را مد نظر داشت و متوجه بود که آنها در تحقق اهداف جنگ نرم، ایران را به جهانیان و حتی به خود ایرانیان واژگونه معرفی می کنند ضمن اینکه تصویر رسانه ای آنها از جهان نیز کاملاً مغرضانه است.» (رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و مدیران سازمان صداوسیما ۲۰/۷/۱۳۹۴)
۳- نفوذ اقتصادی
« در زمینههای اقتصادی، چشمهای بینای مسئولین اقتصادی بایستی باز باشد و مواظب باشند که [دشمنان] نفوذ اقتصادی پیدا نکنند؛ چون نفوذ دشمن پایهی اقتصادِ محکم را متزلزل میکند. آنجاهایی که نفوذ اقتصادی کردند، آنجاهایی که توانستند خودشان را بر اقتصاد کشورها و ملّتها مثل یک بختکی سوار بکنند، پدر آن کشورها درآمد. اینجا ده پانزده سال قبل از این، رئیس یکی از همین کشورهایی که جزو کشورهای پیشرفتهی منطقهی ما بود، در سفری که به تهران داشت و پیش ما آمد به من گفت آقا ما به خاطر نفوذ اقتصادی در ظرف یک شب تبدیل شدیم به فقیر، به گدا؛ راست میگفت. فلان سرمایهدار، بهخاطر فلان خصوصیّت اراده میکند این کشور را به زانو دربیاورد: سرمایهی خودش را میکشد بیرون یا تصرّفاتی میکند که اقتصاد آن کشور به زانو دربیاید.» (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
۴- نفوذ امنیتی
« نفوذ امنیّتی چیز کوچکی نیست امّا در مقابل نفوذ فکری و فرهنگی و سیاسی، کماهمّیّت است. نفوذ امنیّتی عوامل خودش را دارد، مسئولین گوناگون -از جمله خود سپاه- جلوی نفوذ امنیّتی دشمن را با کمال قدرت انشاءالله میگیرند.» (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
(ب)- مقابله با نفوذ
مقام معظم رهبری مدظله العالی پس از اینکه نفوذ و راه های نفوذ را مطرح کرده اند، شیوه های مقابله با نفوذ را ذکر کرده اند، که به بیان آن می پردازیم:
یکم- تقویت ایمان مردم و مسئولین
« همانطور که در مباهله همهی ایمان در مقابل کفر قرار گرفت، امروز، همهی ایمان در نظام جمهوری اسلامی در مقابل کفر قرار گرفته است؛ و همانطور که معنویّت و صفا و اقتدار معنوی پیغمبر اکرم و خانوادهاش توانست دشمن را از میدان خارج کند، به فضل الهی و به حول و قوّهی الهی ملّت ایران با اقتدار خود و با معنویّت خود دشمن را از میدان خارج خواهد کرد.» (بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خانوادههای آنان ۱۵/۷/۱۳۹۴)
دوم- یقین به وعده نصرت الهی
«بدانید که خدای متعال پشتیبان شما است؛ در این هیچ تردید نکنید که «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکم». همّت ما باید این باشد که ان تنصروا الله را تأمین کنیم؛ خدا را نصرت کنیم. اگر نیّت ما، عمل ما، حرکت ما تطبیق کند با ان تنصروا الله، دنبالش ینصرکم حتماً وجود دارد؛ وعدهی الهی تخلّفناپذیر است.» (بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خانوادههای آنان ۱۵/۷/۱۳۹۴)
سوم- ایستادگی و مقاومت در مسیر
« این حرکت را دنبال کنید، این کار را دنبال کنید؛ این جدّیّتها را دنبال کنید؛ آینده مال شما است. دشمنان اسلام و مسلمین، هم در منطقهی غرب آسیا شکست خواهند خورد، هم در مناطق دیگر؛ هم در زمینهی امنیّتی و نظامی شکست خواهند خورد، هم به توفیق الهی در زمینههای اقتصادی و در زمینههای فرهنگی؛ به شرط اینکه ما کار کنیم. اگر ما پابهرکاب باشیم، اگر ما بدرستی و به معنای واقعی کلمه حضور داشته باشیم، پای کار باشیم، قطعاً دشمن شکست خواهد خورد؛ در این هیچ تردیدی وجود ندارد.» (بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خانوادههای آنان ۱۵/۷/۱۳۹۴)
چهارم- شناخت دقیق نقاط قوت و ضعف دشمن
« یک بُعد دیگر از پاسداشت انقلاب و پاسداری انقلاب، شناخت دشمن است؛ دشمن را بشناسیم. البتّه شماها دشمن را میشناسید؛ دشمن استکبار جهانی است که مظهر کاملش هم، آمریکا است و عواملش هم رژیمهای مرتجع و آدمهای خودفروخته و آدمهای ضعیفالنّفس و مانند اینها هستند؛ دشمن برای شما شناختهشده است؛ بایستی از این شناخت استفاده کرد.
نقاط ضعف دشمن را -نقاط ضعف معرفتی و عملی دشمن را- باید شناسایی کرد و اینها را به رخ انسانهایی که احتیاج دارند این مطلب به رخ آنها کشیده بشود، کشاند. دشمنان انقلاب اسلامی همان کسانی هستند که ده پانزده سال قبل وارد منطقه شدند، شعارشان ایجاد امنیّت بود؛ امروز شما نگاه کنید کجای این منطقه امنیّت دارد؟ ناامنی سراسر این منطقه را گرفته؛ غرب آسیا و شمال آفریقا.
وقتی به افغانستان حمله کردند، شعارشان مبارزهی با تروریسم بود [امّا] امروز تروریسم همهی منطقه را فرا گرفته؛ آن هم چه تروریسمی! تروریسم وحشی و خشن؛ تروریسمی که آدمهایش انسانها را -دشمنان خودشان را- زندهزنده در آتش جلوی چشم همه می سوزانند؛ از امکانات گوناگون فنّی هم استفاده میکنند برای اینکه این منظره را درست به چشم و باور همهی مردم دنیا منتقل کنند و منعکس کنند؛ تروریسم اینجوری! عناصر تکفیری امروز اینجور هستند؛ بچّه را در مقابل مادرش میکُشند، پدر و مادر را در مقابل فرزندانشان سر میبُرند.
اینها آمده بودند تروریسم را در منطقه با این شعار و با این ادّعا -نمیگویم خواست واقعیشان این بود؛ شعارشان این بود- از منطقه برچینند؛ امروز کجای منطقه تروریسم نیست؟ آمده بودند به ادّعای خودشان دموکراسی ایجاد کنند؛ امروز مرتجعترین و مستبدترین و دیکتاتورترین رژیمهای این منطقه به کمک آمریکا و متّحدین آمریکا دارند سرِ پای خودشان میایستند و به جنایات خودشان ادامه میدهند. واقعاً یکی از مشکلات اساسی آمریکا این است؛ این مشکل به پَروپای سیاستمداران آمریکا هم پیچیده؛ حسابی درگیرند.
از رژیمهایی حمایت میکنند که در طول سالهای متمادی شعار ضدّ دیکتاتوری و شعار حقوق بشری آنها با وجود این رژیمها نقض میشود؛ این الان در بین روشنفکران و نخبگان سیاسی و فکری آمریکا، حسابی مسئله ایجاد کرده؛ نمیتوانند جواب بدهند؛ این دشمن یک چنین موجودی است. دشمنی که در مقابل ما است، آن مسئلهی حقوق بشرش، آن مسئلهی دموکراسیاش، آن مسئلهی تروریسمش، آن مسئلهی ایجاد امنیّتش، آن مسئلهی صلح؛ میگفتند ما میجنگیم برای صلح؛ کو صلح؟ همهی منطقه را آلودهی به جنگ کردند؛ کجای این منطقه الان جنگ نیست؟ دشمن این است. آنکه انقلاب در مقابل او ایستاده، آنکه شما در مقابلش سینه سپر کردهاید، این است؛ یک چنین موجودی با اینهمه تناقض، با اینهمه نقطهی ضعف، با اینهمه خلل معرفتی و عملی؛ این است آن دشمن. یکی از خصوصیّات پاسداری از انقلاب این است که چشم را باز کنیم، اینها را ببینیم، دشمن را بشناسیم؛ هم انقلاب را بشناسیم، هم دشمن را بشناسیم.» (بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۲۵/۶/۱۳۹۴)
پنجم- ارائه تحلیل درست از وضعیت کشور و مقایسه آن با کشورهای دیگر
« مقایسه صحیح موقعیت کشور با دوران متناظر انقلابهای مهم جهانی، می تواند به درک و اقع بینانه از شرایط کشور، کمک کند. ... باید موقعیت کنونی ایران را با موقعیت امریکا در حدود چهل سال پس از اعلامیه مهم استقلال آن کشور و موقعیت فرانسه پس از ۴ دهه از انقلاب کبیر فرانسه مقایسه کرد تا شرایط امروز ایران و پیشرفتهای چشمگیر کشور بهتر درک شود.» (رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و مدیران سازمان صداوسیما ۲۰/۷/۱۳۹۴)
ششم- شناخت و عمل به سخنان امام خمینی ره
«اگر ملت ایران بخواهد به آن هدفها برسد، بخواهد این راه را ادامه دهد، باید راه امام بزرگوار را درست بشناسد، اصول او را درست بشناسد، نگذارد شخصیت امام را تحریف کنند، که تحریف شخصیت امام، تحریف راه امام و منحرف کردن مسیر صراط مسقیم ملت ایران است. اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمدا به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد.» (بیانات در حرم مطهر امام خمینی ره ۱۴/۳/۱۳۹۴)
در اینجا مناسب است گوشه ای از دیدگاه امام خمینی ره در مورد خطر آمریکا و ماهیت این دشمن عنود ملت ایران، را بیان کنیم.
کلام امام خمینی (ره)
«اگر با دست جنایتکار آمریکا و شوروی از صفحه روزگار محو شویم و با خون سرخ، شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم بهتر از آن است که زیر پرچم ارتش سرخ و سیاه غرب زندگی اشرافی و مرفه داشته باشیم و این سیره و طریقه انبیاء عظام و ائمه مسلمین علیهم السلام و بزرگان دین مبین بوده است و ما باید از آن تبعیت کنیم.» (وصیت نامه حضرت امام خمینی ره)
امام خمینی ره در مورد آمریکا و رابطه با آن مواضع زیر را بیان داشته است:
۱- رابطه ما با آمریکا رابطه یک غارتگر با غارت شده است که حتما به نفع غارتگر و به زیان ملت مظلوم خواهد بود، امام معتقد بودند که: ما آنقدر صدمه که از آمریکا دیدیم از هیچ کس ندیدیم، سلطه آمریکا تمام بدبختی های ملل مستضعف را بدنبال دارد و تمام گرفتاریهای ما از آمریکاست.
۲- قطع رابطه آمریکا با ایران –که در اوایل انقلاب از سوی کارتر انجام شده است- را از الطاف الهی دانسته، آن را به فال نیک گرفته و تاکید کرده اند اگر کارتر در تمام عمر خود یک کار به خیر و صلاح مظلوم انجام داده باشد همین قطع رابطه آمریکا با ایران است،
۳- در مقابل کسانی که در داخل سعی داشتند چهره کریه آمریکا را بزک کرده و پای او را به کشور باز کنند، حضرت امام طی دهها سخنرانی، آمریکا را شیطان بزرگ، جهانخوار، جنایتکار، دیو بزرگ، کثیف، دشمن انسانیت، استعمارگر، خونخوار، دیو خون آشام، حیله گر، غاصبتر از اسرائیل، دشمن شماره یک محرومان و مستضعفان جهان، استثمارگر مردم، مکنده خون مردم بی پناه که برای هیچ کس دیگر حق حیات قائل نیست، قرارداشتن در رأس دشمنان اسلام و ... معرفی کرده است. به همین جهت می فرمود: هر چه فریاد دارید سر آمریکا بکِشید.
۴- امام ره تاکید می کنند که دشمنان و منافقان بدنبال آن هستند که شعار مرگ بر آمریکا فراموش شود: « بی جهت نیست که در آن نطقهاى با اجتماع زیاد روز عاشورا سوت مىزنند و کف مىزنند. امام مظلوم ما به شهادت رسیده، روز شهادت امام مظلوم ما، پاى نطق و سخنرانى یک نفر آدمى که با آنها دوست است کف مىزنند و سوت مىکشند و امریکا را از یاد مىبرند. خط این بود که اصلًا امریکا منسى بشود. یک دسته شوروى را طرح مىکردند تا امریکا منسى بشود، یک دسته «اللَّه اکبر» را کنار مىگذاشتند، سوت مىزدند و کف مىزدند آن هم روز عاشورا. خط این بود که این قضیه مرگ بر امریکا منسى بشود.» (صحیفه امام، ج۱۵:ص ۲۹ )
۵- امام ره با حمله به روشنفکران، می فرماید آیا ما باید از جمهوری اسلامی دست بکشیم و به دامن آمریکا پناه بیاوریم: « این نهى از منکر همهاش خلاصه شده است در همین هر چه اعلامیه مىدهند آقایان و هر چه صحبت مىکنند و هرجا مىروند صحبت مىکنند، همّ و غمّشان این است که این جمهورى اسلامى به درد نمىخورد! ما حتماً باید یا در آغوش امریکا باشیم تا بتوانیم زندگى کنیم؛ یا در آغوش شوروى. و چون شوروى الحاد دارد و امریکا موحّد است! و خیلى صحیح است و خوب است، یا کمتر از او بد است، ما خوب است که همراه اینها باشیم. این چه فکرى است که شماها دارید؟ چرا باید این طور باشید؟» (صحیفه امام ، ج۱۴،ص: ۴۵۸)
۶- امام ره در پیام به روحانیت تاکید می کند که باید مواظب روی کارآمدن انقلابی نماها و به ظاهر عقلای قوم بود:
«من به طلاب عزیز هشدار مىدهم که علاوه بر اینکه باید مواظب القائات روحانىنماها و مقدس مآبها باشند، از تجربه تلخ روى کار آمدن انقلابىنماها و به ظاهر عقلاى قوم که هر گز با اصول و اهداف روحانیت آشتى نکردهاند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزی هاى بی مورد و سادهاندیشی ها سبب مراجعت آنان به پست هاى کلیدى و سرنوشتساز نظام شود.
من امروز بعد از ده سال از پیروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مىکنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست ها و امور مهمه کشور به گروهى که عقیده خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشتهاند، اشتباهى بوده است که تلخى آثار آن به راحتى از میان نمىرود، گر چه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روى کار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم که آنان به چیزى کمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و هر حرکت به سوى امریکاى جهانخوار قناعت نمىکنند، در حالى که در کارهاى دیگر نیز جز حرف و ادعا هنرى ندارند.
امروز هیچ تأسفى نمىخوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهى بدهکارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروهها و لیبرالها مىخوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه براى پذیرفتن همه کسانى که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قیمت طلبکارى آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضد انقلابیون حکم خدا را جارى مىکنید؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى دادهاید؟ چرا لانه جاسوسى را اشغال کردهایم و صدها چراى دیگر. و نکته مهم در این رابطه اینکه نباید تحت تأثیر ترحمهاى بیجا و بی مورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونهاى تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهى زیر سؤال بروند.
من بعض از این موارد را نه تنها به سود کشور نمىدانم که معتقدم دشمنان از آن بهره مىبرند، من به آنهایى که دستشان به رادیو- تلویزیون و مطبوعات مىرسد و چه بسا حرفهاى دیگران را مىزنند صریحاً اعلام مىکنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بىپناه را از بین ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقى و نه غربى عدول نخواهم کرد، تا من هستم دست ایادى امریکا و شوروى را در تمام زمینهها کوتاه مىکنم و اطمینان کامل دارم که تمامى مردم در اصول همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامى خود هستند که علاوه بر دهها و صدها صحنه اعلام حضور و آمادگى خود امسال نیز در راهپیمایى ۲۲ بهمن حقیقت آمادگى کامل خویش را به جهانیان نشان دادند و واقعاً دشمنان انقلاب را شگفت زده کردند که تا کجا حاضر به فداکارىاند.
من در اینجا خود را شرمنده و کوچکتر از آن مىدانم که زبان به وصف و تقدیر از آنان بگشایم. خداوند پاداش عظیم این همه اخلاص و رشد و بندگى را خواهد داد ولى به آنان که ناآگاهانه مردم شریف و عزیز ما را متهم به رویگردانى از اصول و انقلاب و روحانیت مىکنند سفارش و نصیحت مىکنم که در گفتار و کلمات و نوشتهها با دقت و مطالعه عمل کنند و برداشتها و تصورات نابجاى خود را به حساب انقلاب و مردم نگذارند. (صحیفه امام، ج۲۱، ص: ۲۸۵-۲۸۶)
عوامل نفوذ در قرآن کریم
عوامل متعددی برای نفوذ دشمن و کفار در جامعه اسلامی و شکست این جامعه در قرآن کریم بیان شده است، که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
(۱)- تولّی کفار و مشرکان: محبت، نصرت و قیادت
قرآن کریم در آیات متعددی مسلمین را از دوستی، نصرت و پذیرش قیادت کفار و مشرکین کاملا نهی میکند، برخی از آیات به قرار زیراست:
۱- «ودّوا لو تکفرون کما کفروا فتکونون سوآء فلا تتخذوا منهم أولیآء حتی یهاجروا فی سبیل الله فإن تولّوا فخذوهم واقتلوهم حیث وجدتموهم ولاتتخذوا منهم ولیّا و لا نصیرا، نساء/۸۹: (این کافران) آرزو دارند که شما نیز مانند آنها کفر شوید و همه یکسان باشید، بنابراین، کسی را از آنها دوست برای خود نگیرید مگر اینکه در راه خدا هجرت کنند (و به مسلمانان بپیوندند) و اگر سرباز زنند (و به همین منوال باقی بمانند) هر کجا آنها را یافتید دستگیرشان کنید و بکشیدشان، و از آنها یاور و دوستی برای خود نگیرید.»
۲- «لا یتّخذِ المومنون الکافرین أولیاء من دون المومنین، آل عمران/۲۸: مومنان نباید کافران را به جای مردمان با ایمان به دوستی برگزینند.»
۳- «الذین یتّخذون الکافرین أولیآء من دون المومنین أیبتغون عندهم العزّۀ فإنّ العزۀ لله جمیعا،نساء/۱۳۹: همان ها که کافران را به جای مومنان برای خود دوست می گیرند، آیا (با این پیوند و دوستی) عزت و شوکتی پیش آن کافران می جویند با این که همه عزت ها از آن خداست.»
۴- «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الکافرین أولیاء من دون المومنین أتریدون أن تجعلوا لله علیکم سلطانا مبینا، نساء/۱۴۴: ای کسانی که ایمان آورده اید کافران را به جای مومنان دوست خود نگیرید، آیا می خواهید (این عمل را) دلیلی روشن بر ضد خودتان در پیشگاه خدا قرار دهید.»
۵- «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری أولیآء بعضهم أولیآء بعض و من یتولّهم منکم فإنّه منهم إن الله لا یهدی القوم الظالمین، مائده/۵۱: ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصاری را سرپرستان (و دوستان) خود نگیرید که برخی از آنان دوست یکدیگرند و هر کس از شما که آنها را به دوستی برگزیند از آنها خواهد بود. براستی که خداوند مردمان ستمکار را هدایت نخواهد کرد.»
۶- «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا و لعبا من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم
و الکفار اولیآء واتقوا الله إن کنتم مومنین،مائده/۵۷: ای آنانکه ایمان آورده اید، کسانی را که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانی) دادیم (ولی) دین شما را به مسخره و ریشخند گرفته اند و همچنین کافران را به دوستی نگیرید و اگر ایمان دارید از خدا بترسید.»
۷- «تری کثیرا منهم یتولّون الذین کفروا لبئس ما قدّمت لهم انفسهم أن سخط الله علیهم و فی العذاب هم خالدون- و لو کانوا یومنون بالله و النبیّ و ما أنزل إلیه ما اتخذوهم أولیآء و لکنّ کثیرا منهم فاسقون، مائده/۸۰-۸۱: بسیاری از آنها را می بینی با کسانی که کفر ورزیده اند (مانند بت پرستان) دوستی می کنند. براستی چه بد دستاوردی برای (معاد) خود از پیش فرستادند که سبب می شود خداوند بر آنها خشم گیرد، و در عذاب جاویدان بمانند- در صورتی که اگر به خدا و پیغمبر و آنچه بر او نازل شده است ایمان می آوردند، آنها (یعنی کافران) را به دوستی نمی گرفتند ولی بسیاری از آنها نافرمانند.»
۸- «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا عدوّی و عدوّکم أولیاء تُلقون الیهم بالمودّۀ و قد کفروا بما جآءکم من الحقّ یخرجون الرسول و إیاکم أن تومنوا بالله ربّکم، ممتحنه/۱: ای کسانی که ایمان آورده اید دشمنان من و دشمنان خودتان را به دوستی برمگیرید شما با آنها اظهار دوستی می کنید در صورتی که آنها نسبت به آن حقیقتی که برای شما آمده است کفر می ورزند، اینها پیغمبر (خدا) و شما را (از مکه) بیرون می کنند به خاطر این که به پروردگارتان ایمان آورده اید.»
۹- «مثل الذین اتخذوا من دون الله أولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتا و إن أوهن البیوت لبیت العنکبوت لوکانوا یعلمون، عنکبوت/۴۱: حکایت کسانی که غیر از خدا برای خود، سرپرستان دیگری گرفتند همچون حکایت عنکبوت است که خانه ای بساخت ولی اگر (آگاه بودند) می دانستند که سستترین خانهها همانا خانه عنکبوت است.»
۱۰- «قل أفأتخذتم من دونه أولیاء لایملکون لأنفسهم نفعا و لا ضرا، رعد/۱۶: بگو آیا جز او (برای خود) معبودانی برگزیده اید که (حتی) اختیار سود و زیان خود را ندارند (تا چه رسد به شما)؟.»
از مجموع آیات قرآن کریم بدست میآید که:
اولا: چون کفار نمیتوانند نسبت به خودشان نفع و ضرری داشته باشند چگونه مؤمنین میخواهند با ارتباط با آنها و غفلت از خدای متعال، منافعی را بدست آورده و از خودشان ضرری را دفع کنند. این امر در حقیقت، به توحید در خالقیت و ربوبیت بر میگردد.
ثانیا: علت نزدیک شدن به کفار عدم ایمان به خدای متعال و پیامبر و آنچه که بر ایشان نازل شده است، می باشد.
ثالثاً: نتیجه نزدیکی و دوستی با کفار و دشمنان اسلام و مسلمین، جز ذلت و خواری و ساختن خانه سست و بی پایه مانند خانه عنکبوت نیست.
علت نهی صریح قرآن نسبت به قبول دوستی یا سرپرستی کفار و یهود و نصاری
قرآن کریم چند علت را نسبت به مدعای خود بیان می کند، که برخی از آنها عبارتند از:
۱- کفار و مشرکین اهل رعایت خویشاوندی و حتی عهد و پیمان نیستند و اگر با شما پیمان می بندند، از روی ضعف آنها است و در صورتی که قدرت علیه شما پیدا کنند به هیچ عهد یا دوستی خود وفا نمی کنند: «کیف و إن یظهروا علیکم لایرقبوا فیکم إلّاً و لا ذمّةً یرضونکم بأفواههم و تأبی قلوبهم و أکثرهم فاسقون، توبه/۸: چگونه (اینها پای بند پیمان خود هستند) با این که اگر (روزی) بر شما پیروز شوند، نه مراعات خویشاوندی را در باره شما می کنند و نه ملاحظه پیمانی را (که بسته اند) خواهند کرد، اینها شما را با زبان دلگرم می کند ولی دل هایشان را (از دوستی با شما) ابا دارد و بیشترشان فاسق و نافرمانند.»
«لایرقبون فی مؤمن إلّاً و ذمّة و اولئک هم المعتدون، توبه/۱۰: در باره هیچ فرد با ایمانی رعایت خویشاوندی و پیمانی را نمی کنند و اینها همان تجاوزکارانند.»
۲- آنها به دنبال از بین بردن دین اسلام هستند، و ریشه دشمنی آنها ایمان شما به دین اسلام است و به غیر آن راضی نخواهند بود، به عبارت دیگر، قرآن کریم در موارد گوناگون تصریح می کند که ریشه دشمنی سران کفر با ملت مسلمان، مکتب حیات بخش اسلام است، و آنها به دنبال آن هستند که ملت مسلمان ایران، دست از اسلام بردارد: «و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا، بقره/۲۱۷: و اینها (یعنی مشرکان) پیوسته با شما کارزار می کنند تا شما را از آیین خود بازگردانند، اگر بتوانند.» یا «و ما نقموا منهم إلّا أن یؤمنوا بالله العزیز الحمید، بروج/۸: از آنها انتقام نگرفتند جز به این علت که آنها به خداوند عزیز و حمید ایمان آورده اند.»
«و لن ترضی عنک الیهود و لاالنصاری حتی تتّبع ملّتهم قل إنّ هدی الله هو الهدی و لئن اتّبعت أهواءهم بعد الّذی جاءک من العلم ما لک من الله من ولیِّ و لانصیر، بقره/۱۲۰: و یهود و نصاری از تو راضی نمی شوند مگر آن که از آیین آنها پیروی کنی. به آنها بگو: هداست واقعی، همان هدایت خداست، و اگر با وجود دانشی که دریافت کرده ای از خواسته های آنها پیروی کنی هیچ سرپرست و یاوری در برابر خدا نخواهی داشت.»
قرآن کریم تصریح می کند که کفار به دنبال آن هستند که:
(اولا)- مومنین، کافر شوند:
«ودّ کثیر من أهل الکتاب لو یردّونکم من بعد إیمانکم کُفّارا حسدا من عند أنفسهم، بقره/۱۰۹: بسیاری از اهل کتاب دوست دارند شما را پس از ایمان تان به کفر بازگردانند به خاطر حسدی که در نهادشان است.»
«ودّوا لو تکفرون کما کفروا فتکونون سوآء، نساء/۸۹: (این کافران) آرزو دارند که شما نیز مانند آنها کافر شوید و همه یکسان باشید.»
«ودّت طآئفة من أهل الکتاب لو یُضلّونکم و ما یُضلّون إلّا أنفسهم و ما یشعرون، آل عمران/۶۹: گروهی از اهل کتاب دوست می داشتند که ای کاش (بتوانند) شما را گمراه کنند، ولی اینها کسی جز خودشان را گمراه نمی کنند و نمی فهمند.»
(ثانیا)- اگر در تلاش برای کافر شدن شما موفق نشدند، به دنبال سستی شما هستند:
«فلا تُطعِ المُکذّبین- وَدّوا لو تُدهن فیُدهنون، قلم/۸-۹: پس، از تکذیب کنندگان فرمان مبر- آنها دوست دارند که تو (در آیین خود) نرمش نشان دهی تا آنها نیز مرمش کنند.»
(ثالثا)- اگر در سست کردن شما موفق نشدند، بدنبال آن هستند که شما نسبت به مسائل نظامی خود غفلت کنید:
«وَدّ الذین کفروا لو تغفلون عن أسلحتکم و أمتعتکم فیمیلون علیکم میلة واحدة، نساء/۱۰۲: کافران آرزو دارند که شما از سلاح ها و وسایل خود غافل شوید و ناگهان بر شما یورش برند.»
(رابعا)- در نهایت اگر در هیچ یک از موارد بالا یعنی کافر شدن شما، سست شدن شما و غفلتتان از مسائل نظامی موفق نشدند، به دنبال آن هستند که شما را در سختی قرار دهند:
«یا أیّها الذین آمنوا لا تتّخذوا بطانةً من دونکم لا یألونکم خبالاً ودّوا ما عنتّم قد بدت البغضآء من أفواههم و ما تُخفی صدورهم أکبر قد بیّنّاالآیات إن کنتم تعقلون، آل عمران/۱۱۸: ای کسانی که ایمان آورده اید از غیر خودتان (برای خود) هم رازی نگیرید، آنها در زیان رساندن به شما کوتاهی نخواهند کرد، رنج بردن شما را آنها دوست می دارند، دشمنی از گفتارشان آشکار است و آنچه در سینه های خود (از دشمنی با شما) پنهان می کنند بزرگتر است (از آنچه آشکار می سازند)، ما به خوبی نشانه ها (ی دوست و دشمن) را برای شما بیان کردیم اگر اندیشه و تعقل کنید.»
(۲)- ترساندن مردم از آسیب دشمنان
یکی از عوامل نفوذ این است که بیماردلان و منافقان در جامعه اسلامی در مقابل فرمان خداوند به عدم قبول دوستی با کفار و پذیرش سرپرستی آنها بر این امر تاکید می کنند که اگر با کفار و یهود و نصاری رابطه نداشته باشیم دچار مشکل و آسیب خواهیم شد، و بدین طریق موجب نفوذ دشمن در جامعه اسلامی می شوند:
«یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری أولیآء بعضهم أولیآء بعض و من یتولّهم منکم فإنّه منهم إن الله لا یهدی القوم الظالمین- فتری الذین فی قلوبهم مرض یسارعون فیهم یقولون نخشی أن تصیبنا دآئرة فعسی الله أن یأتی بالفتح أو امرٍ من عنده فیُصبحوا علی مآ أسرّوا فی أنفسهم نادمین، مائده/۵۱-۵۲: ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصاری را سرپرستان (و دوستان) خود نگیرید که برخی از آنان دوست یکدیگرند و هر کس از شما که آنها را به دوستی برگزیند از آنها خواهد بود. براستی که خداوند مردمان ستمکار را هدایت نخواهد کرد- (ولی برخلاف این دستو) افرادی را که دلی بیمار دارند می بینی که در دوستی با آنها (بر یکدیگر) پیشی می گیرند (و) می گویند: ترس آن را داریم که در (آینده) به ما آسیبی برسد (و به کمک آنها نیازمند شویم) اما امید است که خداوند پیروزی و فتحی، یا حادثه دیگری را (به نفع مسلمانان) از جانب خود پدید آورد و اینها از آنچه در دل هایشان پنهان می داشتند پشیمان گردند.»
و لله الحمد
۲۰ آبان ۹۴
* فارس