همسر شهید میثم حسینی که به تازگی در شهر جوادآباد تشییع شد به خانواده همسر شهیدش اعلام کرد که هیچ کس حق شیون بر پیکر شهید حسینی را ندارد.
به گزارش شهدای ایران؛ به میدان ورودی جوادآباد که رسیدم خودروهای مختلفی دور میدان پارک بودند و افراد زیادی نیز منتظر، اما انتظاری از جنسی دیگر، انتظاری که خواسته ای پشت آن بود، خواسته ای آسمانی، خواستن برای پرواز.
همگان مات و مبهوت، اصلاً فکرش را نمی کردم که این همه آرزو و خواسته پرواز و شفاعت از یک شهید افغان وجود داشته باشد ولی به چشم دیدم که شهادت ایرانی، افغان و یا کشورهای دیگر نمی شناسد، شهادت فقط دل می شناسد و عشق به امام حسین(ع) و اهل بیت عصمت و طهارت.
اینجا بود که یاد تاکیدات مقام معظم رهبری در خصوص رسیدگی به اتباع افغان و همچنین یکی بودن فرهنگ های دو ملت توسط ایشان افتادم.
آمبولانس وارد میدان شد و همه نگاه ها به سمت آن برگشت، هنوز پاها توان حرکت نداشت، آمبولانس ایستاد و راننده درب کانتین عقب را باز کرد، امام جمعه جوادآباد فردی بود که قفل پاها را باز کرد و به سراغ پیکر پاک شهید میثم حسینی رفت، مابقی حضار نیز پشت سر وی برای زیارت پیکر این شهید مدافع حرم رفتند.
زیارت ها تمام شد و همه سوار بر خودروهای خود شدند، کاروان همراهی پیکر این شهید به راه افتاد و به سمت روستای حصار حسن بیک حرکت کرد.
همه حتی از روستاهای اطراف آمده بودند، تابوت را بر روی دستان خود گرفته و شروع به حرکت کردند، اشک از چشام بزرگ و کوچک، ایرانی و افغان جاری شده بود و همه تلاش می کردند تا حتی برای لحظاتی زیر تابوت شهید میثم حسینی را برای تبرک بگیرند.
انگار دختر کوچک شهید نمی دانست که پدرش شهید شده و یا اینکه نمی خواست آن را قبول کند، دست در دستان عمه پا به پای تابوت پدر حرکت می کرد.
حاضران به جلوی منزل شهید حسینی رسیدند و تابوت را برای وداع وارد حیاط منزل کردند، منزلی که بسیار ساده بود، سادگی که در بسیاری از منزل ها دیگر نیست.
تابوت به بیرون از منزل منتقل شد که بلندگو اعلام کرد که نماز بر پیکر شهید در صحن امامزاده جعفربن موسی کاظم(ع) پیشوا قرائت می شود که در این زمان حجت الاسلام حسینی امام جمعه جوادآباد که برای اقامه نماز آماده شده بود اعلام کرد اگر در برنامه ریزی ها قرائت نماز در صحن امامزاده جعفر پیش بینی شده است برنامه را به صورت دقیق اجرا کنید و ما اینجا نماز نخوانیم.
در این بین مسئولین بنیاد شهید شهرستان ورامین با بیان مطالبی از جمله اجازه ندادن نیروی انتظامی برای اجرای برنامه بیشتر و اقامه نماز در صحن امامزاده جعفر بن موسی کاظم(ع) پیشوا و دیگر موارد، حجت الاسلام حسینی را متقاعد برای اقامه نماز کردند و نماز میت برای اولین بار درب منزل شهید قرائت شد.
پیکر شهید دوباره به آمبولانس منتقل شده و حاضران در مراسم تشییع نیز توسط خودروهای در نظر گرفته شده به صحن امامزاده جعفر بن موسی کاظم(ع) منتقل شدند.
اما برخلاف آنچه که توسط مسئولین بنیاد شهید اعلام کرده بودند مراسم تشییع پیکر مفصلی با حضور برخی از مسئولین شهرستان پیشوا برگزار شد.
پیکر پاک شهید میثم حسینی را در کنار مزار شریف امامزاده جعفر بن موسی کاظم(ع) قرار دادند و فقط به خانواده شهید اجازه ورود را دادند، به محض اینکه پارچه سبز که دور تابوت را گرفته بود پاره شد، خانم های حاضر در کنار ضریح امامزاده شروع به شیون کردند، آن زمان بود که کربلایی دیگر را دیدیم.
همسر شهید میثم حسینی با صدای بلند خطاب به تمام حاضران اعلام کرد هیچکس حق ندارد که شیون کرده و بلند گریه کند، ۲۱ روز است که منتظر پیکر همسرم هستم ولی حتی یک بار شیون نکردم و اگر قرار بر زاری و شیون باشد من اولین نفر هستم که باید اینگونه باشم ولی او شهید شده است پس حق شیون کردن را ندارید، اگر هم کسی شیون کند او را بیرون می کنم و اجازه باز کردن تابوت را نمی دهم.
این استقامت همسر شهید ناگهان من را به قسمت از تاریخ برد، اولین آن زمان جنگ تحمیلی و خاطراتی که از آن شنیده و خوانده ام دوم نیز صحنه کربلا که حضرت زینب(س) علی رقم تمام آن شهادت های یاران و اصحاب لحظه ای کاری نکرد که دشمن را راضی کند.
کودک خردسال شهید که تا آن زمان اصلاً به سراغ تابوت نیامده بود، انگار که مجبور بود قبول کند پدرش شهید شده و جسمش قرار است در خاک قرار گیرد، آن زمان بود که گریه هایش شروع شد و ناله های اشک چشمان را چند برابر کرد.
بی قراری کودک به جایی رسید که برادر شهید به سراغ او آید و بعد از در آغوش کشیدن کودک او را تسلی دهد، آن هم تسلی دادن کودکانه، کودکی که کاملاً می داند چه شده ولی تا آن زمان نمی خواست که آن را قبول کند.
وداع خانواده با پیکر شهید تمام شد و تابوت را به صحن امامزاده منتقل کردند که برای بار دوم دیدیم پیکر را رو به سوی قبله گذاشته و جماعت در صف قرار می گیرند تا نماز میت را مجدد بخوانند.
بعد از نماز پیکر را بر روی قبر حاضر کردند که نیروی انتظامی نیز با اجرای تشریفات نظامی با خانواده شهید همدلی و احترام ویژه ای نیز به این شهید مدافع حرم کردند.
اما لحظه ای که بسیار دردآور بود در زمان خاکسپاری فرزندان شهید که هیچکدام در مراسم خاکسپاری پدرشان لباس مشکی بر تن نکرده بودند می خواستند این لحظات آخر را نیز ببینند ولی فرزند کوچکتر سراسیمه از میان پاهای حاضران بر قبر می خواست به زور این لحظات را ببیند ولی نتوانست از این لحظات استفاده کند.
همگان مات و مبهوت، اصلاً فکرش را نمی کردم که این همه آرزو و خواسته پرواز و شفاعت از یک شهید افغان وجود داشته باشد ولی به چشم دیدم که شهادت ایرانی، افغان و یا کشورهای دیگر نمی شناسد، شهادت فقط دل می شناسد و عشق به امام حسین(ع) و اهل بیت عصمت و طهارت.
اینجا بود که یاد تاکیدات مقام معظم رهبری در خصوص رسیدگی به اتباع افغان و همچنین یکی بودن فرهنگ های دو ملت توسط ایشان افتادم.
آمبولانس وارد میدان شد و همه نگاه ها به سمت آن برگشت، هنوز پاها توان حرکت نداشت، آمبولانس ایستاد و راننده درب کانتین عقب را باز کرد، امام جمعه جوادآباد فردی بود که قفل پاها را باز کرد و به سراغ پیکر پاک شهید میثم حسینی رفت، مابقی حضار نیز پشت سر وی برای زیارت پیکر این شهید مدافع حرم رفتند.
زیارت ها تمام شد و همه سوار بر خودروهای خود شدند، کاروان همراهی پیکر این شهید به راه افتاد و به سمت روستای حصار حسن بیک حرکت کرد.
همه حتی از روستاهای اطراف آمده بودند، تابوت را بر روی دستان خود گرفته و شروع به حرکت کردند، اشک از چشام بزرگ و کوچک، ایرانی و افغان جاری شده بود و همه تلاش می کردند تا حتی برای لحظاتی زیر تابوت شهید میثم حسینی را برای تبرک بگیرند.
انگار دختر کوچک شهید نمی دانست که پدرش شهید شده و یا اینکه نمی خواست آن را قبول کند، دست در دستان عمه پا به پای تابوت پدر حرکت می کرد.
حاضران به جلوی منزل شهید حسینی رسیدند و تابوت را برای وداع وارد حیاط منزل کردند، منزلی که بسیار ساده بود، سادگی که در بسیاری از منزل ها دیگر نیست.
تابوت به بیرون از منزل منتقل شد که بلندگو اعلام کرد که نماز بر پیکر شهید در صحن امامزاده جعفربن موسی کاظم(ع) پیشوا قرائت می شود که در این زمان حجت الاسلام حسینی امام جمعه جوادآباد که برای اقامه نماز آماده شده بود اعلام کرد اگر در برنامه ریزی ها قرائت نماز در صحن امامزاده جعفر پیش بینی شده است برنامه را به صورت دقیق اجرا کنید و ما اینجا نماز نخوانیم.
در این بین مسئولین بنیاد شهید شهرستان ورامین با بیان مطالبی از جمله اجازه ندادن نیروی انتظامی برای اجرای برنامه بیشتر و اقامه نماز در صحن امامزاده جعفر بن موسی کاظم(ع) پیشوا و دیگر موارد، حجت الاسلام حسینی را متقاعد برای اقامه نماز کردند و نماز میت برای اولین بار درب منزل شهید قرائت شد.
پیکر شهید دوباره به آمبولانس منتقل شده و حاضران در مراسم تشییع نیز توسط خودروهای در نظر گرفته شده به صحن امامزاده جعفر بن موسی کاظم(ع) منتقل شدند.
اما برخلاف آنچه که توسط مسئولین بنیاد شهید اعلام کرده بودند مراسم تشییع پیکر مفصلی با حضور برخی از مسئولین شهرستان پیشوا برگزار شد.
پیکر پاک شهید میثم حسینی را در کنار مزار شریف امامزاده جعفر بن موسی کاظم(ع) قرار دادند و فقط به خانواده شهید اجازه ورود را دادند، به محض اینکه پارچه سبز که دور تابوت را گرفته بود پاره شد، خانم های حاضر در کنار ضریح امامزاده شروع به شیون کردند، آن زمان بود که کربلایی دیگر را دیدیم.
همسر شهید میثم حسینی با صدای بلند خطاب به تمام حاضران اعلام کرد هیچکس حق ندارد که شیون کرده و بلند گریه کند، ۲۱ روز است که منتظر پیکر همسرم هستم ولی حتی یک بار شیون نکردم و اگر قرار بر زاری و شیون باشد من اولین نفر هستم که باید اینگونه باشم ولی او شهید شده است پس حق شیون کردن را ندارید، اگر هم کسی شیون کند او را بیرون می کنم و اجازه باز کردن تابوت را نمی دهم.
این استقامت همسر شهید ناگهان من را به قسمت از تاریخ برد، اولین آن زمان جنگ تحمیلی و خاطراتی که از آن شنیده و خوانده ام دوم نیز صحنه کربلا که حضرت زینب(س) علی رقم تمام آن شهادت های یاران و اصحاب لحظه ای کاری نکرد که دشمن را راضی کند.
کودک خردسال شهید که تا آن زمان اصلاً به سراغ تابوت نیامده بود، انگار که مجبور بود قبول کند پدرش شهید شده و جسمش قرار است در خاک قرار گیرد، آن زمان بود که گریه هایش شروع شد و ناله های اشک چشمان را چند برابر کرد.
بی قراری کودک به جایی رسید که برادر شهید به سراغ او آید و بعد از در آغوش کشیدن کودک او را تسلی دهد، آن هم تسلی دادن کودکانه، کودکی که کاملاً می داند چه شده ولی تا آن زمان نمی خواست که آن را قبول کند.
وداع خانواده با پیکر شهید تمام شد و تابوت را به صحن امامزاده منتقل کردند که برای بار دوم دیدیم پیکر را رو به سوی قبله گذاشته و جماعت در صف قرار می گیرند تا نماز میت را مجدد بخوانند.
بعد از نماز پیکر را بر روی قبر حاضر کردند که نیروی انتظامی نیز با اجرای تشریفات نظامی با خانواده شهید همدلی و احترام ویژه ای نیز به این شهید مدافع حرم کردند.
اما لحظه ای که بسیار دردآور بود در زمان خاکسپاری فرزندان شهید که هیچکدام در مراسم خاکسپاری پدرشان لباس مشکی بر تن نکرده بودند می خواستند این لحظات آخر را نیز ببینند ولی فرزند کوچکتر سراسیمه از میان پاهای حاضران بر قبر می خواست به زور این لحظات را ببیند ولی نتوانست از این لحظات استفاده کند.