شهدای ایران: حمیدرضا مقدمفر:
باسمه تعالی
1- اگر مذاکره با آمریکا به معنای نفوذ است، چرا مقام معظم رهبری با مذاکرات هستهای موافقت کردند؟
بلاشک علت "موافقت" نظام با مذاکره با آمریکا در موضوع هستهای از 2 رکن اساسی خارج نیست: "تجربه ملت" و "تفکر دولت"؛ این دو را باید دو عامل اصلی تصمیم نظام برای انجام این مذاکرات دانست.
از سالها پیش و بهویژه از سال 89 به بعد یک فضای گفتمانی غلط که منجر به ایجاد دوقطبی کاذب "اقتصاد-هستهای" شد، در کشور شکل گرفت. بدین ترتیب در داخل کشور بخش قابل توجهی از افکار عمومی "شرطی" شده و به غلط حل مشکلات اقتصادی را در گرو حل و فصل موضوع هستهای و دستیابی به یک توافق میدیدند.
از سوی دیگر در دو سال پایانی دولت دهم و از ابتدای شروع به کار دولت یازدهم "ایده" و "تفکر" حل مشکلات اقتصادی را از طریق حل مسئله هستهای با آمریکا از سوی برخی مسئولان بروز و ظهور یافت و مطرح شد.
در این شرایط نظام تصمیم گرفت با "مذاکره موردی" با آمریکا در این "موضوع خاص" موافقت کند تا یک "تجربه تاریخی برای ملت" شکل گرفته و از سوی دیگر "دولتها" نیز "ناکارآمدی" و "عقیم" بودن چنین ایدهای(توسعه برونزا) را عملاً تجربه کنند.
رهبر فرزانه انقلاب با تصریح به این که مذاکره هستهای به اصرار دولت فعلی و قبل صورت گرفت، فرمودند: "عدهای وانمود میکردند که اگر با آمریکاییها دور میز مذاکره بنشینیم بسیاری از مشکلات حل میشود، البته ما میدانستیم اینجور نیست ...این، یک تجربهی ذیقیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکایی ها، مطلقاً تأثیری در کم کردن "دشمنی" آنها ندارد و بدون فایده است."
علاوه بر این با توجه به حجم تبلیغات وسیع رسانههای دشمن، برای بخش مهمی از افکار عمومی در جهان و حتی بسیاری از دولتها چنین شائبه ای پیش آمد که حقیقتاً آمریکا به دنبال حل و فصل منطقی مسئله ایران است و این جمهوری اسلامی است که منطق مذاکره را نمیپذیرد و بنا را بر مخاصمه و مقابله با رژیم آمریکا گذاشته است. صدور مجوز مذاکره میتوانست این حربه را نیز از دشمن بگیرد.
سئوال بعدی این است که چرا چنین "تجربهای" در سایر موارد مناقشه ایران و آمریکا قابل تکرار نیست؟
پاسخ به این سوال میتواند برخی گرهها را از بعضی اذهان خوشنیت بگشاید و از سوی دیگر میتواند به عنوان برهانی مهم علیه تلاشهای برخی غربگرایان داخلی به منظور توسعه زیرساختهای مذاکره ایران و آمریکا در موضوع هستهای و امتداد آن به سایر مسائل به کار گرفته شود.
کلید پاسخ به این سئوال را باید در "ماهیت" متفاوت موضوع هستهای و با سایر موضوعات فیمابین ایران و آمریکا جستجو کرد.
موضوع هستهای، به عنوان یک "فناوری" و "تکنولوژی" مهم و به عنوان حق مسلم ملت ایران علیرغم تمام اهمیت و بزرگی، هیچگاه از ماهیتی همتراز با آرمانهای اصلی جمهوری اسلامی برخوردار نیست. ماهیت مسئله هستهای کاملاً متفاوت از مسائلی مانند حقوق بشر، حمایت از مظلومان منطقه و نهضتهای آزادیبخش است. مانند حمایت از حزبالله لبنان، حماس، مردم مظلوم یمن و بحرین و ...که برخلاف مسئله هستهای، بده بستان در این مسائل با جبهه استکبار به معنای "قلب ماهیت" انقلاب اسلامی است.
بدین جهت، اگر در برههای با اتخاذ "تاکتیک" "نرمش قهرمانانه" و با اهداف فوقالذکر، بدهبستانی "موقت" بر سر تعداد سانتریفیوژها یا درصدغنیسازی و مواردی از این دست صورت گیرد، در ماهیت اصلی و آرمانهای کلان جمهوری اسلامی خللی وارد نمیسازد.
جمهوری اسلامی ایران نظامی است که بر مبنای اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و اله و سلم بنا نهاده شده و بر اساس مکتب فکری امام خمینی(ره) دارای ارزشها و آرمانهای متعالی و غزتآفرینی است که این آرمانها و ارزشها در هیچ شرایطی قابل مذاکره و معامله نبوده و نخواهد بود چرا که اساسا ماهیت و هویت انقلابی و اسلامی کشور و ملت وابسته به آن است. به عنوان مثال یکی از ارکان آن پای بندب به قاعده "لاتَظلمون و لاتُظلمون" است که مبنای تعاملات داخلی و خارجی نظام جمهوری اسلامی در سیاست داخلی و خارجی قرار گرفته است.
اگر ایران از حمایت از مظلومانی مانند مردم فلسطین، یمن، سوریه، عراق و ... دست کشیده و بر سر خون این مظلومان وارد دادوستد با مصداق اتم استکبار یعنی آمریکا شود و برای حمایت نکردن از آنان "حق السکوت" بگیرد، و یا اگر روزی ایران درباره حقوق بشر با آمریکا بر سر میز مذاکره نشسته و در مسائلی مانند اجرای احکام و شرایع اسلامی مانند موضوع همجنسبازی و...، داد و ستد کند، دیگر میتوان ادعا کرد چیزی به نام انقلاب اسلامی و یا جمهوری اسلامی اساساً "وجود خارجی" دارد؟
بنابراین همسانسازی و یکسان دیدن سایر مسائل مورد مناقشه ایران و آمریکا از قبیل مسائل منطقهای، حقوقبشر و ... و تبلیغ برای آن، در بهترین حالت از هیچ خاستگاهی بالاتر از "سادهاندیشی" و "سهلانگاری" نشات نمیگیرد.
آنچه باید بدان توجه داشت اصل قرار گرفتن انقلاب اسلامی است و نه مسائل انقلاب. انقلاب اسلامی نشان داده است در طول حیات پربرکتش توانایی حل بسیاری از مسائل و چالش ها را داشته و دارد بنابر این نباید دایره انقلاب را آنقدر تنگ گرفت که محدود به یک مسئله شود. ضمن آن که انقلاب اسلامی در حالی وارد مذاکره در موضوع هسته ای با آمریکا شد که توانسته بود عقبههای استراتژیک آن در منطقه را متزلزل و ابهت ابرقدرتی او را در نزد ملتهای منطقه به چالش بکشد.
3- فرصتهایی که در طی مذاکرات هسته ای غفلتا برای نفوذ به دشمن داده شد چه بود؟
در این باره نیز علیرغم برخی برداشتها باید تاکید کرد، هرچند نگرانیهای متعددی در زمینههای امنیتی، اقتصادی، فنی و ... میتوان درباره متن برجام مطرح کرد، با این حال به اعتقاد نگارنده اتفاقاتی از قبیل "تماس تلفنی با اوباما توسط جناب روحانی"، "قدم زدن آقای ظریف با جان کری در کنار رودخانه لوزان"، "دست دادن آقای ظریف با اوباما و خوش وبش چند دقیقهای آن دو" که تماما با برنامه ریزی آمریکاییها و غفلت طرف ایرانی صورت پذیرفت در عرف دیپلماتیک معانی خاص خود را داشته و آثار و پیامدهایی دارد که از نظرگاه "نفوذ" برای آمریکا از اهمیتی به مراتب بالاتر برخوردار است و سطح تهدید آن برای نظام اسلامی به مراتب خطرناکتر از دغدغههای موجود در متن برجام است.
اولین اثر اینگونه غفلتها و اقدامات نابجا، مخابره پیام "عادیسازی" ارتباط و تعامل یک انقلاب و نظام مدعی استکبارستیزی و ظلمستیزی با مصداق اتم استکبار و ظلم در عالم به افکار عمومی در جهان و بویژه افکار عمومی منطقه است که بلافاصله یاس و ناامیدی احتمالی آزادیخواهان و مستضعفان جهان نسبت به جمهوری اسلامی به عنوان یک مصداق عینی موفق که توانست 36 سال در برابر نظام سلطه بایستد و مستقل بماند، پیشرفت کند و امروز یک قدرت بزرگ منطقهای با انواع توانمندیهای علمی و ....بر سر آرمانها و ارزشهای خود بایستد را در پی خواهد داشت. هرچند الحمدلله با هوشیاری و تدبیر عالی رهبر معظم انقلاب و مواضع بهنگام و مقتدرانه ایشان، تا حد بسیار زیادی از اثرات سوء چنین اقدامات نابجایی کاسته شد.
سایر آزادیخواهان جهان و مظلومان عالم که انقلاب اسلامی را به حق الگوی راستینی برای مقابله با ظلم و ظالم میدانند، ممکن است با مشاهده چنین تصاویر و سهلانگاریهایی در عرصه دیپلماسی خارجی بخشی از دولت یازدهم که در جریان و یا به بهانه مذاکرات هستهای به وقوع پیوسته است، چنین تصور کنند که جمهوری اسلامی مدعی ظلمستیزی نیز نهایتاً از آرمانهای اصلی خود مجبور به عدول از مواضع و تسلیم در برابر آمریکا شد، بنابراین هرچند "استکبارستیزی" و "حمایت از مستضعفین" در نظر، شعار زیبا و مقدسی است اما در عمل نمیتواند پیادهسازی شود.
بنا براین چنین آثار سوئی از قِبَل اقدامات نابجای فوقالذکر است که میتواند عمق استراتژیک و نفوذ معنوی بسیار اثرگذار ایران اسلامی در منطقه و جهان و حتی افکار عمومی در داخل کشور دچار زیانهای بسیار جدی کند؛ زیانهایی که با برخی نگرانیهای امنیتی از متن برجام به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
باسمه تعالی
1- اگر مذاکره با آمریکا به معنای نفوذ است، چرا مقام معظم رهبری با مذاکرات هستهای موافقت کردند؟
بلاشک علت "موافقت" نظام با مذاکره با آمریکا در موضوع هستهای از 2 رکن اساسی خارج نیست: "تجربه ملت" و "تفکر دولت"؛ این دو را باید دو عامل اصلی تصمیم نظام برای انجام این مذاکرات دانست.
از سالها پیش و بهویژه از سال 89 به بعد یک فضای گفتمانی غلط که منجر به ایجاد دوقطبی کاذب "اقتصاد-هستهای" شد، در کشور شکل گرفت. بدین ترتیب در داخل کشور بخش قابل توجهی از افکار عمومی "شرطی" شده و به غلط حل مشکلات اقتصادی را در گرو حل و فصل موضوع هستهای و دستیابی به یک توافق میدیدند.
از سوی دیگر در دو سال پایانی دولت دهم و از ابتدای شروع به کار دولت یازدهم "ایده" و "تفکر" حل مشکلات اقتصادی را از طریق حل مسئله هستهای با آمریکا از سوی برخی مسئولان بروز و ظهور یافت و مطرح شد.
در این شرایط نظام تصمیم گرفت با "مذاکره موردی" با آمریکا در این "موضوع خاص" موافقت کند تا یک "تجربه تاریخی برای ملت" شکل گرفته و از سوی دیگر "دولتها" نیز "ناکارآمدی" و "عقیم" بودن چنین ایدهای(توسعه برونزا) را عملاً تجربه کنند.
رهبر فرزانه انقلاب با تصریح به این که مذاکره هستهای به اصرار دولت فعلی و قبل صورت گرفت، فرمودند: "عدهای وانمود میکردند که اگر با آمریکاییها دور میز مذاکره بنشینیم بسیاری از مشکلات حل میشود، البته ما میدانستیم اینجور نیست ...این، یک تجربهی ذیقیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکایی ها، مطلقاً تأثیری در کم کردن "دشمنی" آنها ندارد و بدون فایده است."
علاوه بر این با توجه به حجم تبلیغات وسیع رسانههای دشمن، برای بخش مهمی از افکار عمومی در جهان و حتی بسیاری از دولتها چنین شائبه ای پیش آمد که حقیقتاً آمریکا به دنبال حل و فصل منطقی مسئله ایران است و این جمهوری اسلامی است که منطق مذاکره را نمیپذیرد و بنا را بر مخاصمه و مقابله با رژیم آمریکا گذاشته است. صدور مجوز مذاکره میتوانست این حربه را نیز از دشمن بگیرد.
سئوال بعدی این است که چرا چنین "تجربهای" در سایر موارد مناقشه ایران و آمریکا قابل تکرار نیست؟
پاسخ به این سوال میتواند برخی گرهها را از بعضی اذهان خوشنیت بگشاید و از سوی دیگر میتواند به عنوان برهانی مهم علیه تلاشهای برخی غربگرایان داخلی به منظور توسعه زیرساختهای مذاکره ایران و آمریکا در موضوع هستهای و امتداد آن به سایر مسائل به کار گرفته شود.
کلید پاسخ به این سئوال را باید در "ماهیت" متفاوت موضوع هستهای و با سایر موضوعات فیمابین ایران و آمریکا جستجو کرد.
موضوع هستهای، به عنوان یک "فناوری" و "تکنولوژی" مهم و به عنوان حق مسلم ملت ایران علیرغم تمام اهمیت و بزرگی، هیچگاه از ماهیتی همتراز با آرمانهای اصلی جمهوری اسلامی برخوردار نیست. ماهیت مسئله هستهای کاملاً متفاوت از مسائلی مانند حقوق بشر، حمایت از مظلومان منطقه و نهضتهای آزادیبخش است. مانند حمایت از حزبالله لبنان، حماس، مردم مظلوم یمن و بحرین و ...که برخلاف مسئله هستهای، بده بستان در این مسائل با جبهه استکبار به معنای "قلب ماهیت" انقلاب اسلامی است.
بدین جهت، اگر در برههای با اتخاذ "تاکتیک" "نرمش قهرمانانه" و با اهداف فوقالذکر، بدهبستانی "موقت" بر سر تعداد سانتریفیوژها یا درصدغنیسازی و مواردی از این دست صورت گیرد، در ماهیت اصلی و آرمانهای کلان جمهوری اسلامی خللی وارد نمیسازد.
جمهوری اسلامی ایران نظامی است که بر مبنای اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و اله و سلم بنا نهاده شده و بر اساس مکتب فکری امام خمینی(ره) دارای ارزشها و آرمانهای متعالی و غزتآفرینی است که این آرمانها و ارزشها در هیچ شرایطی قابل مذاکره و معامله نبوده و نخواهد بود چرا که اساسا ماهیت و هویت انقلابی و اسلامی کشور و ملت وابسته به آن است. به عنوان مثال یکی از ارکان آن پای بندب به قاعده "لاتَظلمون و لاتُظلمون" است که مبنای تعاملات داخلی و خارجی نظام جمهوری اسلامی در سیاست داخلی و خارجی قرار گرفته است.
اگر ایران از حمایت از مظلومانی مانند مردم فلسطین، یمن، سوریه، عراق و ... دست کشیده و بر سر خون این مظلومان وارد دادوستد با مصداق اتم استکبار یعنی آمریکا شود و برای حمایت نکردن از آنان "حق السکوت" بگیرد، و یا اگر روزی ایران درباره حقوق بشر با آمریکا بر سر میز مذاکره نشسته و در مسائلی مانند اجرای احکام و شرایع اسلامی مانند موضوع همجنسبازی و...، داد و ستد کند، دیگر میتوان ادعا کرد چیزی به نام انقلاب اسلامی و یا جمهوری اسلامی اساساً "وجود خارجی" دارد؟
بنابراین همسانسازی و یکسان دیدن سایر مسائل مورد مناقشه ایران و آمریکا از قبیل مسائل منطقهای، حقوقبشر و ... و تبلیغ برای آن، در بهترین حالت از هیچ خاستگاهی بالاتر از "سادهاندیشی" و "سهلانگاری" نشات نمیگیرد.
آنچه باید بدان توجه داشت اصل قرار گرفتن انقلاب اسلامی است و نه مسائل انقلاب. انقلاب اسلامی نشان داده است در طول حیات پربرکتش توانایی حل بسیاری از مسائل و چالش ها را داشته و دارد بنابر این نباید دایره انقلاب را آنقدر تنگ گرفت که محدود به یک مسئله شود. ضمن آن که انقلاب اسلامی در حالی وارد مذاکره در موضوع هسته ای با آمریکا شد که توانسته بود عقبههای استراتژیک آن در منطقه را متزلزل و ابهت ابرقدرتی او را در نزد ملتهای منطقه به چالش بکشد.
3- فرصتهایی که در طی مذاکرات هسته ای غفلتا برای نفوذ به دشمن داده شد چه بود؟
در این باره نیز علیرغم برخی برداشتها باید تاکید کرد، هرچند نگرانیهای متعددی در زمینههای امنیتی، اقتصادی، فنی و ... میتوان درباره متن برجام مطرح کرد، با این حال به اعتقاد نگارنده اتفاقاتی از قبیل "تماس تلفنی با اوباما توسط جناب روحانی"، "قدم زدن آقای ظریف با جان کری در کنار رودخانه لوزان"، "دست دادن آقای ظریف با اوباما و خوش وبش چند دقیقهای آن دو" که تماما با برنامه ریزی آمریکاییها و غفلت طرف ایرانی صورت پذیرفت در عرف دیپلماتیک معانی خاص خود را داشته و آثار و پیامدهایی دارد که از نظرگاه "نفوذ" برای آمریکا از اهمیتی به مراتب بالاتر برخوردار است و سطح تهدید آن برای نظام اسلامی به مراتب خطرناکتر از دغدغههای موجود در متن برجام است.
اولین اثر اینگونه غفلتها و اقدامات نابجا، مخابره پیام "عادیسازی" ارتباط و تعامل یک انقلاب و نظام مدعی استکبارستیزی و ظلمستیزی با مصداق اتم استکبار و ظلم در عالم به افکار عمومی در جهان و بویژه افکار عمومی منطقه است که بلافاصله یاس و ناامیدی احتمالی آزادیخواهان و مستضعفان جهان نسبت به جمهوری اسلامی به عنوان یک مصداق عینی موفق که توانست 36 سال در برابر نظام سلطه بایستد و مستقل بماند، پیشرفت کند و امروز یک قدرت بزرگ منطقهای با انواع توانمندیهای علمی و ....بر سر آرمانها و ارزشهای خود بایستد را در پی خواهد داشت. هرچند الحمدلله با هوشیاری و تدبیر عالی رهبر معظم انقلاب و مواضع بهنگام و مقتدرانه ایشان، تا حد بسیار زیادی از اثرات سوء چنین اقدامات نابجایی کاسته شد.
سایر آزادیخواهان جهان و مظلومان عالم که انقلاب اسلامی را به حق الگوی راستینی برای مقابله با ظلم و ظالم میدانند، ممکن است با مشاهده چنین تصاویر و سهلانگاریهایی در عرصه دیپلماسی خارجی بخشی از دولت یازدهم که در جریان و یا به بهانه مذاکرات هستهای به وقوع پیوسته است، چنین تصور کنند که جمهوری اسلامی مدعی ظلمستیزی نیز نهایتاً از آرمانهای اصلی خود مجبور به عدول از مواضع و تسلیم در برابر آمریکا شد، بنابراین هرچند "استکبارستیزی" و "حمایت از مستضعفین" در نظر، شعار زیبا و مقدسی است اما در عمل نمیتواند پیادهسازی شود.
بنا براین چنین آثار سوئی از قِبَل اقدامات نابجای فوقالذکر است که میتواند عمق استراتژیک و نفوذ معنوی بسیار اثرگذار ایران اسلامی در منطقه و جهان و حتی افکار عمومی در داخل کشور دچار زیانهای بسیار جدی کند؛ زیانهایی که با برخی نگرانیهای امنیتی از متن برجام به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
دفاع عراقچی از «توافق» در بهارستان
عراقچی در پاسخ به این سؤال
از نظر ما هم لغو تحریمهای تسليحاتی و موشکی خط قرمز نبوده و نيازی هم به لغو
نداشتيم چون دراین زمينه به پيشرفتهای قابل ملاحظهای دست یافتيم و تحریمهای
آن را هم رعایت نمیکنيم.
برای ما «امنيت ملی»
کشورمان مهمتر از آن عواقب است. پس آن قسمت از قطعنامه را که مربوط به امنيت
ملی کشورمان است٬ اجرا نمیکنيم»
http://iran-newspaper.com/Newspaper/BlockPrint/83077
...
وقتی بخشی از قطعنامه را اجرا نمی کنید یعنی اینکه دو کار می توانند بکنند :
1- یا با ایران وارد جنگ شوند ؟!
2- یا تحریم های ایران را زیادتر کنند ؟!
اگر حتماً تحریم های موشکی و تسلیحاتی را اجرا نمی کنید .؟!
و دولت محترم و مجلس محترم و ارتش و سپاه و مردم عزیز هم اجازه لغو موشکی
و تسلیحاتی را نمی دهند ؟!
و سازمان ملل هم طبق عدم اجرای قطعنامه ؛ یا جنگ و یا تحریم را به ما تحمیل
می کند ؟!
چه دلیلی دارد که :
هسته ای را تضیعف کنیم و و بازرسی امنیتی و هسته ای از ما بکنند .
و:
نفت را از 100 دلار به 40 دلار بفروشیم .؟!
و :
رکود در کشور اجرا کنیم .؟!
و استقلال و حاکمیت را در خطر بیاندازیم .؟!
برجام را خیلی بد تنظیم کرده اند ؟!
وبرجام و قطعنامه اش ؛ ایران را و اسلام را ضربه پذیر می کند ؟!
و باید رد بشود ؟!
و یا اجرای آن آنقدر بحث شود و به درازا بکشد :
تا قطعنامه ای و برجامی جدید املا شود ؟!
http://mkhakpour9.persianblog.ir/
...