به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ امروز مصادف با سوم خرداد سالروز عملیات بیتالمقدس است که منجر به آزادسازی خرمشهر شد و یکی از روزهای افتخارآفرین در تاریخ دفاع مقدس محسوب میشود.
به همین مناسبت گفتوگویی با جواد امینی فرمانده گروهان زرهی تیپ 25 کربلا که در این عملیات شرکت داشته است داشتهایم که در زیر میخوانید:
فارس: چه چیز باعث شد که عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر به عنوان یکی از مهمترین عملیاتهای دفاع مقدس در تاریخ ایران ثبت جاودانه شود؟
شهر خرمشهر در میان دیگر شهرهای مرزی کشور ایران که دشمن از در اوایل جنگ آن را اشغال کرده بود، تنها شهر بزرگ بندری و صنعتی با جمعیت قابل ملاحظه محسوب میشد و در واقع برگ برندهای در درست دشمن بود. این شهر از نظر نظامی نیز منطقهای استراتژیک محسوب میشد.
از سوی دیگر این عملیات از نظر گستردگی مناطق آزاد شده از اهمیت ویژهای برخوردار بود به گونهای که در عملیات آبادان 180 کیلومتر مربع، بستان 400 کیلومتر مربع، فتحالمبین 2 هزار و 500 کیلومتر آزاد شد و این در حالی است که در عملیات بیتالمقدس 5 هزار و 380 کیلومترمربع از مناطق مرزی کشورمان آزاد شد.
این آزادسازی از هویزه تا خرمشهر و از کارون تا مرز در مناطق طلائیه، پادگان حمید، جوفیر و کوشک را در بر میگرفت.
فارس: اهمیت شهر خرمشهر از دیدگاه دشمن تا چه اندازه بود؟ و با فتح آن چه ضرباتی بر پیکر دشمن وارد شد؟
این شهر یکی از مناطق بسیار مهم از نظر استراتژیک برای صدامیان و برگ برنده آنها بود به گونهای که آنها تصور میکردند که با گرفتن خرمشهر به زودی میتوانند پایتخت را فتح کنند.
در همین ارتباط است که صدام گفته بود اگر کسی بتواند خرمشهر را از دست من خارج کند به وی جایزه میدهم.
پس از 23 روز مقاومت رزمندگان اسلام در این عملیات 19 هزار نفر از دشمن اسیر و 16 هزار نفر نیز کشته شدند و ضربات سختی بر پیکره دشمن وارد شد و تصورات موهوم آنها در هم پیچیده شد.
فارس: از دیدگاه شما چه عواملی باعث شد که رزمندگان ما علیرغم امکانات کم در این عملیات پیروز شوند؟
از دیدگاه من مقدمات پیروزی در این عملیات از عملیاتهای قبلی ایجاد شده بود که زمینهساز این پیروزی شد
پس از آغاز جنگ ما به مدت 9 ماه در زمینهای منطقه مرزی زمینگیر بودیم و تنها عملیاتهای کوچکی در حد شبیخون انجام میدادیم.
از خرداد 60 با آغاز عملیات فرماندهی کل قوا و سپس حصر آبادان زمینه جنگ مردمی و حزبالله و استفاده از نیروی پیاده و عملیاتی در شهر آغاز شد و در طی این عملیاتها برخی شهرهای مرزی آزاد شد.
به تدریج عملیاتها گستردهتر و اعزام نیرو به جبهه بیشتر شده و از چند گردان در عملیات ثامنالائمه به چند تیپ برای عملیات طریقالقدس رسیدیم به گونهای که در عملیات فتحالمبین 100 گردان داشتیم و در بیتالمقدس نیز تعداد نیروها به حد قابل توجهی رسید. همچنین در این عملیات از امکانات و تجهیزات نظامی ارتش نیز استفاده شد.
فارس: با توجه به اینکه در این عملیات هم نیرویهای ارتشی و هم سپاهی حضور داشتند این دو گروه چگونه با یکدیگر برای آزادسازی خرمشهر همراهی کردند؟
سپاه و ارتش پیش از عملیات بیتالمقدس با یکدیگر همراه شدند، درست پس از برکناری بنیصدر و پیشنهاد متحد شدن این دو قوا توسط سردار صیاد شیرازی موفقیتهای عملیاتی ما آغاز شد.
در عملیات بیتالمقدس ارتش این مسئله را مد نظر را داشت که رزمندگان از طرف اهواز به دشمن حمله و رودرو با دشمن بجنگند اما نظر سپاه این بود که از رودخانه کارون به صورت غافلگیرانه وارد عمل شوند که هر دو طرح عملی شد.
عملیات اصلی از رودخانه کارون انجام شد که غافلگیری دشمن را در پی داشت و در واقع غافلگیری دشمن نسبت به مکان حمله را میتوان از جمله عوامل دخیل ر این پیروزی دانست. پیروزی این عملیات داشت بود.
دشمن پس از عملیات فتحالمبین متوجه شد که عملیات بعدی ایران آزادسازی خرمشهر است اما آنها از اینکه حمله از کدام سو آغاز میشود اطلاع نداشتند و از این لحاظ غافلگیر شدند.
بدین ترتیب بسیاری از نیروهای دشمن در خط اول اسیر شدند و یا به هلاکت رسیدند و این عملیات در روز 10 اردیبهشتماه با رمز یا علی ابن ابیطالب با توجه به نزدیکی میلاد حضرت علی ع آغاز شد.
فارس: بنابراین شما عوامل این پیروزی را در چه خلاصه میکنید
از دیدگاه من بسیج عمومی مردم به فرمان امام (ره)، هماهنگی ارتش و سپاه و طرحهای مشترک فرماندهان این دو گروه نظامی آقایان صیاد شیرازی و رضایی در این عملیات برای غافلگیری دشمن پس از 23 روز درگیری به موفقیت ختم شد.
* داستان تانکی که خاطرهآفرین شد
فارس: خاطره شاخص و به یادماندنی شما از این عملیات چیست؟
من در این عملیات از ناحیه صورت، چشم راست جانباز شدم و در این عملیات یک تانک توانست چند خاطره مختلف را برای من رقم بزند.
بنده در این عملیات معاون گروهان زرهی تیپ 25 کربلا بودم و تعدادی از تانکهای عراقی را غنیمت گرفته و کنار جاده آسفالت خرمشهر رفتیم.
ما یک هفته در کنار جاده مستقر بودیم و دشمن هر روز پاتک میزد تا جاده را از دست رزمندگان بگیرد و ما این اجازه را به وی ندادیم.
یادم هست در روز اولی که ما پشت جاده آسفالت خرمشهر رسیدیم حتی فرماندهمان باور نمیکرد که ما به این زودی این بخش را گرفته باشیم و بچهها در تماس بیسیمی با کوبیدن پایشان بر روی آسفالت جاده و نشانی دادن درباره ریل قطار در آن منطقه این اطمینان را به آنها دادند که جاده را فتح کردهایم و پس از آن سردار رحیم صفوی و چند نفر دیگر از فرماندهان به نزد ما آمدند.
دشمن در این منطقه تانکی داشت که دوستان از من خواستند برای آوردن آن اقدام کنم و من با فردی دیگری به نام نصرالله میرزایی برای گرفتن این تانک از دشمن اقدام کردیم.
وقتی ما نزدیک تانک روسی و نو دشمن رسیدیم از سروصدای زیاد آن متوجه شدیم که تانک روشن است و با نزدیکتر شدن به تانک متوجه شدیم که راننده تانک در حال فرار با گلولهای که برای هدف گرفتن تانک شلیک شده مرده و گلوله نیز مستقیم پیشانی وی هدف قرار گرفته بود.
به هر حال ما جنازه چاق این نظامی عراقی را بیرون کشیده و تانک را تصرف کردیم و در حالی که من تانک را میراندم نصرالله نیز بر روی برجک تانک با فریادهای یا زهرا (س) و یا حسین (ع) و تکان دادن پرچم خودی سعی داشت کاری کند که بچهها ما را با عراقیها اشتباه نکنند.
در مسیر ما یک خاکریز ساخت بود که گردانهای پیاده که با کیلومترها پیادهروی به این نقطه رسیده بودند خسته پشت این خاکریزی دراز کشیده بودند که ما با تانک بالای سر آنها رسیدم.
یکی از رزمندگان در این نقطه از من خواست که این تانک را که در آن زمان 500 میلیون قیمت داشت به وی بدهم که من نیز آن را به عنوان غنیمتی به بچهها وی دادم.
فارس: خاطره شاخصی از شهادت دوستانتان در این عملیات دارید؟
این خاطره نیز توسط همین تانک رقم خورده است، در طول یک هفته عراقیها برای گرفتن این جاده خرمشهر حمله میکردند و ما نیز بر روی تانک میرفتیم نفرات دشمن را هدف میگرفتیم.
اردیبهشتماه بود و ما برای مرحله دوم عملیات آماده میشدیم که فردی به نام آقای سعیدزاده که فردی عاشق بود تانک را بالای خاکریز برد. وی با وجود اینکه 16 سال بیشتر نداشت به واقع فردی مخلص بود و هر کاری که از او میخواستیم انجام میداد.
حتی یادم هست حمامی داشتیم که این فرد مسئولیت تمیز کردن آن و گرم کردن آب آن را به شکل هر روزه برعهده گرفت و از این گونه کارها را مخلصانه انجام میداد ضمن اینکه این فرد در تعمیر تانک هم تبحر داشت.
به هر حال صبح عملیات وی تانک را به جاده آسفالت برد، من پشت تانک بودم که متوجه شدم چیزی به تانک اصابت کرد اما منفجر نشد.
من سریع دویدم که به سعیدزاده بگویم از تانک بیرون بیاید، که با صحنهای مواجه شدم که هیچگاه از یاد نمیبرم؛ سر وی دیگر بر بدنش قرار نداشت و تنها گردنش از تانک بیرون بود، در واقع زمانی که وی تانک را روی جاده آسفالت مستقر کرده ترکش به گردن وی اصابت کرده بود.
در این حالت خون از رگهای گردن وی در حال فوران بود و بخشی از پوست صورت وی نیز بر گردنش افتاده بود. ما به همراه چند نفر این شهید عزیز را از تانک بیرون آوردیم، در واقع من از همان تانکی که و من یک روز جسد آن فرد عراقی را بیرون آورده بودم پیکر دوست عزیزم را بیرون آوردم و در بررسی متوجه شدم وی با آرامش خاطر تانک را کاملا آماده کرده بود تا گلولهها دقیقاً به هدف بخورد.
لباسهای من پر از خون شده بود و من در آن لحظه خطاب به سعید زاده گفتم که دوست عزیز خون ما یکی شده است شفیع ما باش.
یادم هست آن روز آقای رحیم صفوی نیز به منطقه آمد و پتویی که شهید را در آن گذاشته بودیم دید و ماجرا را شنید و تا مدتها میگریست.
فارس: در نهایت شما چگونه مجروح شدید؟
خاطره نحوه مجروح شدن من نیز با همان تانک گره خورده است،آن شب ما با همان تانک که دوستمان در آن شهید شد به سمت مرز پیش رفتیم. دشمن دیگر در این مرحله آن غافلگیری قبلی را نداشت؛ ما با چندین تانک حرکت کردیم و من در تانک نخست بودی.
در آن شب در یک درگیری موشکی به طرف تانک من شلیک شد که یک وجبی راست صورت من منفجر شد که من از ناحیه چشم، صورت و پیشانی مجروح و بیهوش شدم. خوشبختانه چون تانک ما مسلح نبود منفجر نشد و به بقیه آسیبی نرسید.
من در زمان عملیات بیتالمقدس 17 ساله بودم و در طول انتقال به اتاق عمل لحظهای به هوش آمدم و صدای خانمی را شنیدم که میگفت برادر اگر کاری داری بگو انجام بدهم. من نیز از او خواستم که به آدرس من تلگراف بزند که سالم هستم تا خانوادهام نگران نشوند.
پس از 20 روز که ترخیص شدم همه با تعجب به من گفتند چند روز پیش تلگراف شما آمد که سالمی و برای من جالب بود که این خانم به سختی پیام من را ارسال کرده بود.
فارس: و سخن پایانی:
یاد آن روزها در من زنده شد، از همه مردم میخواهم که با حضور قوی در عرصههای مختلف سیاسی کشور حافظ و ادامهدهنده راه شهدا باشند.