شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۸۹۹۹
تاریخ انتشار: ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۰:۰۰
متعجب مانده بودم که « آقا » چطور تا ریز مسائل را هم در جریان هستند . البته ایشان می دانستند که من عضوی از هیئت امنای هیات رزمندگان تهران و مسئول هیات رزمندگان خوزستان هستم ، اما تعجب من از ماجرای گردان جعفر و کربلا بود . ما در اهواز گردان جعفر و گردان کرب
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدی ایران مقام معظم رهبری بعد از فتح خرمشهر به خوزستان سفر می کند که اهنگران در خصوص در خصوص این بازدید به ذکر خاطره ای پرداخته است که در زیر به آن اشاره می شود. بعد از جنگ آیت الله خامنه ای برای دیداری چند روزه به خوزستان آمد . در همان ایام ، در مسجد اعظم اهواز مردم به دیدار ایشان می آمدند . وقتی اذان دادند ، دیدارها قطع شد تا « آقا » نماز را به جا آورند . به همراه علی شمخانی ، آقا محسن [ رضایی ] و چند نفر دیگر نماز را به اقامت ایشان به جا آوردیم .

بعد از نماز ، « آقا » به طرف سکویی که برای دیدار ها تدارک دیده شده بود ، رفتند . من و [ علی ] شمخانی و آقا محسن [ رضایی ] تقریبا روبروی « آقا » ، نزدیک درب ورودی مسجد نشسته بودیم . « آقا » از دور نگاهی به من کرد و به یکی از همراهان مطلبی گفت ، هنوز درب مسجد را باز نکرده بودند . همان کسی که « آقا » با او صحبت کرده بود ، به سمت من آمد و گفت : « آقا شما را کار دارد . » از طرفی تعجب کردم که « آقا » چه کاری با من دارد ، از طرف دیگر خوشحال بودم که مورد خطاب ایشان قرار گرفتم ، به سمت شان رفتم و عرض ادب کردم . « آقا » ابتدا کمی با من حال و احوال کرد و بعد ، چون می دانست با خانواده [ شهید ] علم الهدی در ارتباطم ، جویای احوال آن ها شد . پس از این فرمود : « هیئت رزمندگان در چه حال است ؟ گردان جعفر ! گردان کربلا ! » بعد هم با لحنی شوخ ادامه داد : « شنیدم سینما را به حسینیه تبدیل می کنید . »

متعجب مانده بودم که « آقا » چطور تا ریز مسائل را هم در جریان هستند . البته ایشان می دانستند که من عضوی از هیئت امنای هیات رزمندگان تهران و مسئول هیات رزمندگان خوزستان هستم ، اما تعجب من از ماجرای گردان جعفر و کربلا بود . ما در اهواز گردان جعفر و گردان کربلا را با هم ادغام کرده و « هیات رزمندگان اهواز » را تاسیس کرده بودیم .

 

اما قضیه تبدیل سینما به حسینیه ماجرایی دیگر داشت ، به این قرار که ، در اهواز قبل از انقلاب ، سینمایی بود به نام « سینما کارون . » در این سینما فیلم های بسیار فاسدی به نمایش در می آمد . وقتی جنگ شد ، این سینما هدف چند موشک قرار گرفت و به خرابه ای تبدیل شد و بعضا محل تردد اراذل و اوباش هم بود . ما تصمیم گرفتیم که این مکان را به حسینیه تبدیل کنیم ، لذا پس از طی مراحل اداری و قانونی و هماهنگی  های لازم با شهرداری و وزارت ارشاد و بنیاد مستضعفان ، از آن مکان مخروبه و بلا استفاده ، حسینیه ای ساختیم و نامش را « حسینیه ثارالله » گذاشتیم ، که هنوز هم در همان مکان برقرار است . اطلاع « آقا » از این مسائل برایم جالب بود .

به هر ترتیب ، گزارش مختصری در باب این دو مساله و فعالیت های هیات خدمت حضرت « آقا » دادم . بعد از گزارش من ، « آقا » فرمود : « در این حسینیه ای که ساختید ، تدارک کتاب خانه هم دیده شده یا نه ؟» گفتم : « خیر ، کتاب خانه نداریم . » ایشان فرمود : « حتما در این جا کتاب خانه ای درست کنید . » این مساله توجه و عنایت بالای ایشان را به کتاب و کتاب خوانی و کلا مسایل فرهنگی ، به ما نشان داد . Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA

 

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار