شهدای ایران shohadayeiran.com

ساعتی پیش در معراج شهدا
خانواده سردار شهید تازه تفحص شده منصور سودی فرمانده اطلاعات عملیات تیپ انصار المهدی(عج) بعد از گذشت ۲۸ سال از شهادت او پیکرش را در معراج شهدای تهران برای نخستین بار زیارت کردند.
لحظه دیدار دختر شهید سودی با پدر بعد از 28 سال +فیلمبه گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ خانواده سردار شهید تازه تفحص شده منصور سودی فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ انصار المهدی(عج) از لشکر 31 عاشورا با پیکر مطهر شهیدشان بعد از گذشت 28 سال از شهادتش برای نخستین بار ساعتی پیش در معراج شهدای مرکز با پیکر مطهر شهیدشان دیدار کردند.

در این دیدار مادر، فرزند، همسر، خواهران و برادران شهید حضور داشتند. آن‌ها از شهر زنجان زادگاه شهید برای دیدار پیکر منصور سودی به تهران آمده و پیکر شهید 24 ساله خود را بعد از گذشت سال‌ها زیارت کردند.

با توجه به محل شهادت سردار شهید منصور سودی و نشانه‌های موجود به همراه پیکر، پیکر مطهرش توسط همرزمان او شناسایی شده است.

پیکر پاک شهید منصور سودی 8 شهریور ماه 94 به همراه پیکر مطهر 16 شهید تازه تفحص شده دیگر از مرز باشماق وارد کشور شده و پس از طی مراحل قانونی برای تشییع به زنجان انتقال داده می‌شود. شهید سودی فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ انصارالمهدی(ع) از لشکر 31 عاشورا در زنجان بود که در سال 1342 و در روستای امند زنجان به دنیا آمد و در 16 مردادماه سال 1366 و در عملیات نصر 7 و در ارتفاعات "بلفت" به شهادت رسید. او چهار برادر و پنج خواهر دارد که یکی از برادران او به نام علی از نیروهای رزمی لشکر 31 عاشورا و غواصان عملیات کربلای 4 از همرزمان شهید در جبهه‌های جنگ تحمیلی بوده است. از شهید منصور سودی یک فرزند به نام زینب به یادگار مانده است که در زمان شهادت پدر خردسال بود. ناصر شهبازی داماد خانواده شهید سودی نیز معاون اطلاعات عملیات لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع) بود که در هشت سال جنگ تحمیلی به شهادت رسید.

گزارش تصویری مربوط به این دیدار را اینجا ببینید

دانلود



انتشار یافته: ۲
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۱
0
1
محسن رضایی:

دندان متجاوز را در دهانش خورد می کنیم/ رزمایش اقتدار ثارالله بر امنیت کشور می افزاید


http://basijpress.ir/55814
ناشناس
|
Netherlands
|
۰۳:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۲
0
1
بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

به مناسبت باز گشت پیكر پاک و مطهر۷۶ شهید دفاع مقدس به خاک ایران اسلامی مثنوی «غافلۀ عشق» به ساحت مقدس غافله سالار عشق، بی‌بی دو عالم ، فاطمه زهرا سلام الله علیها تقدیم می‌گردد
از شفق آوازه‌ای آید به گوش - آید از ره کاروانی پُرخروش
می‌رسد از خاکِ گلگون عراق - کاروان اشک و آه و درد و داغ
کاروان لاله‌های کِشته رنج - شاهدان کربلای چهار و پنج
خاکیان را شُهره مفقود الجسد - در خَمِ افلاکیان صاحب رَصَد
مُشت خاک و استخوانی و پلاک - مانده جا از عاشقانِ سینه چاک
لاله لاله، خفته در خون می‌رسد - عاشقی از دشت مجنون می‌رسد
می‌زند سر آفتابی از فَلَق - عاشقی گردیده از نورَش خَلَق
تارِ عشق حیدری را بوده پود - ساربانی قد کمان و رو کبود
مانده جا بین دَر و دیوار عشق - بسته بر محمل به ناقه بار عشق
عرشیان را قاتل از فرط حسد - در قفایش کاروانی می‌رسد
می‌رسد با کاروانِ حِلّه ماه - بر نگاه مستِ حیدر بسته را ه
فصل غم را نو بهاری می‌رسد - غرقه در خون گل عذاری می‌رسد
کاروان اشک و ناله می‌رسد - در کفن‌ها بسته لاله می‌رسد
لاله‌های پرپر دشت جنون - کرده بر تن‌ها کفن از خاک و خون
شد خبر دل را که بویی می‌رسد - صاحب سِرِّ مگویی می‌رسد
محرم رازِ شقایق می‌رسد - غرقه در خون، قُویِ عاشق می‌رسد
عاشقی را شهره مفقود الجسد - استخوانی و پلاکی می‌رسد
یادگار روزگار سخت جنگ - یار و غمخوار ولی در روز تنگ
با خمینی پیر مَستان، یار عشق - میر میدان بلا، سردار عشق
در میان شعله چون پروانه‌ها - کربلا را رهسپار جبهه‌ها
جبهه گفتم کربلا تصویر شد - دل از این دنیای فانی سیر شد
غسل خون کردم نفس آزاد شد - کربلای جبهه‌ها را یاد شد
گفتم از جبهه سحر شد شام عشق - عینِ صحت شد همه آلامِ عشق
در گلو بشکسته بغض کوه و دشت - جبهه گفتم آسمان شوریده گشت
جبهه گفتم کربلا آمد به یاد - لاله‌ها را داغ خون بر دل نهاد
جبهه گفتم شد قلم شوریده مست - بغض باران در گلوی او شکست
خون چکید از چشم شیدای قلم - بیرق سرخ حسینی شد علم
جبهه بود و عاشقانی بی‌بَدیل - بی عصا بگذشته‌ها از رود نیل
کرده از اعجاز خون، شقُّ‌ُّالقمر - سینه‌ها را کرده بر زهرا سپر
جبهه بود و آتش و عشق و خلیل - دستِ دل را بسته بر زهرا دخیل
بسته بر سر نام یا زهرا کسی - رهسپار کوچۀ دلواپسی
مست صهبای لثارات الحسین - کربلا را برگزیده کعبتین
بیرق سرخ حسینی را به دست - وز میِ آل عبا گردیده مست
جبهه بود و سادگی بود و صفا - عهدِ بسته با ولایت را وفا
عهد و پیمان بسته با مولای خویش – خود به مقتل رفته‌ها با پای خویش
هم قطار همَّت آن سردار عشق - لشکر حق را علم بردار عشق
از دو کوهه تا شلمچه خاک عشق - رهسپار وادیِّ افلاکِ عشق
نینوا بود و بلا بود و وَلی - عاشقانی واله بر گِردِ علی
کوچه بود و آتش و دیوار و دَر - یک به یک، میدان مین‌ها را گذر
معبر دل را نهادن پای عشق - پر کشیدن تا فراسوهای عشق
بر سر مین پا نهادن از طرب - غرقه در خون ذکر یا زهرا به لب
رقص مستی بر سر مین کرده‌ها - جان فدا در مقتل دین کرده‌ها
جبهه بود و سینه‌هایی چاک عشق - پاره تن افتادن بر خاک عشق
جبهه بود و نیمه شب‌ها اشک و آه - گفتن درد دل همت به چاه
کربلایی هر طرف گردیده پا - عاشقانی گشته سر از تن جدا
دشت خونین شلمچه کوی یار - کربلا را عاشقانی بی‌قرار
باده نوشان شراب لم‌یزل - وارثان ذکر احلی مِن عسل
داغ سرخ فکه شهر آشوب عشق - عاشقان فاطمه مصلوب عشق
دست و بازو بسته‌های گشته خاک - تیر و ترکش کرده نعش لاله چاک
جبهه بود و کربلایی ناتمام - عاشقان را شور و شوقی مستدام
تپه الله و اکبر قاف عشق - تنگۀ چزابه آن اعراف عشق
سالکانی در پی سیمرغ حق - گشته محوِ آفتاب اندر فلق
جبهه بود و صد مسیحا بر صلیب - عاشقانی گشته مست از بوی سیب
کربلا بود و وَلا بود و بلا - قوم گشته عاشقی را مبتلا
می‌تراوید از صبا بوی بهشت - از شلمچه وادی زهرا سرشت
لاله لاله دسته‌دسته چیده عشق - آفتاب کربلا تابیده عشق
منزل جانان گزیده کربلا - بسته محمل ناقۀِ دل را ولا
بغض غم آورده خونین دل، جَرَس - سینه‌ها را می‌دمد، آتش نفس
از تبار لاله‌های خون جگر - خرقۀِ سرخ بلا را کرده بَر
بی‌سر وبی پا، سبک‌باران مست - غرقه در گردابِ مَوّاج الست
می رسند آن شاهدان بی مزار - می رسد آخر به پایان انتظار
شاهدان بی مزار و بی‌نشان - چَشم دریا گشته طوفانیِ‌ّشان
لاله لاله، سینه سینه، درد و داغ - بوی یوسف آید از سمت عراق
بسته بسته، دست و بازوهایشان - اقتدا آورده برمولایشان
منتقم بر درد و رنج فاطمه - کرده بر پا محشری بی خاتمه
گرچه پوسیده تن و اندامشان - کربلایی کرده بر پا نامشان
سر به دار عاشقی منصور عشق - یادشان آورده بر پا شور عشق
کرده گُم در شهر عُشّاقی جَسد - استخوانیُّ و پلاکی می‌رسد
ناوَک غم کرده دل‌ها را نشان - نافه خونین دل، ز داغ و دَردِشان
کاروانی می‌رسد همپای عشق - عاشقانِ غرقه در دیایِ عشق
بی‌سر و بی پا و مَستان می‌رسند - ساغر کوثر به دستان می‌رسند
اندک‌اندک می پرستان می‌رسند - قوم زهرا را پرستان می رسند
غرقه در خون روی و مویی می‌رسد - عاشقی را آبرویی می‌رسد
کهنه بر تن پیرهن‌ها می‌رسند - بی کفن‌ها ، پاره تن‌ها می‌رسند
به امید ظهور یار....
منصور نظری
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار