تلاش برای پذیرش قطعنامه
آقای هاشمی گفت : شما بیا همین صحبت ها رو به امام بگو ؛ایشون از شما که داخل متن جنگ هستین؛ بهتر قبول می کنن که صلح رو بپذیریم.» این مساله باعث شده بود که قاسم سلیمانی متوجه منظور آقای هاشمی بشود و بابت آن ؛ خون خودش را می خورد . ناگفته نماند این قضیه مربوط به مقطعی از جنگ است که هنوز هیچ صحبتی از قبول قطعنامه و آتش بس در میان نبود.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ حاج صادق آهنگران در بخشی از خاطراتش به احضار حاج قاسم توسط هاشمی رفسنجانی خبر داده و نوشته است: سال 1366؛درست زمانی که حضرت امام فرمود: «جنگ مساله ی اصلی است »؛در قرارگاه زمزمه ای بین فرماندهان جریان داشت که بعضی از مسئولین از جمله آقای «هاشمی رفسنجانی » آن طور که باید و شاید، طالب ادامه جنگ تا حصول نهایی نیستند و دنبال آتش بس و هم آوردن سروته ماجرا هستند؛ البته شاید این آقایان برای خود دلیل هم داشتند و این احتمال را می دادند که نیروهای ایرانی نتوانند از دشمنی که تمامی استکبار جهانی پشت سر او بود برآیند؛ اما به هر ترتیب؛ هم زمان با آن رهنمود امام خمینی صلح طلبی در عملکرد این حضرات نمود عینی داشت .
یک روز به اتفاق تنی چند از فرماندهان در قرار گاه بودیم؛ که «قاسم سلیمانی » فرمانده وقت لشکر 41 ثارالله کرمان؛ توسط آقای هاشمی احضار شد تا گزارشی درباره وضعیت جنگ بدهد.
وقتی قاسم سلیمانی از پیش آقای هاشمی برگشت؛ به شدت در هم و نطقش کور شده بود؛ ناراحتی در چهره اش موج می زد. از او پرسیدم : «چی شده آقا قاسم ؛ ناراحتی ؟ » از شدت غضب ؛ چهره اش برافروخته شده بود . پس از چند لحظه گفت : « از من خواستن گزارشی از مشکلات جنگ بدم ؛ وقتی گزارشم رو دادم ؛ آقای هاشمی گفت : شما بیا همین صحبت ها رو به امام بگو ؛ایشون از شما که داخل متن جنگ هستین؛ بهتر قبول می کنن که صلح رو بپذیریم.» این مساله باعث شده بود که قاسم سلیمانی متوجه منظور آقای هاشمی بشود و بابت آن؛ خون خودش را می خورد . ناگفته نماند این قضیه مربوط به مقطعی از جنگ است که هنوز هیچ صحبتی از قبول قطعنامه و آتش بس در میان نبود.
یک روز به اتفاق تنی چند از فرماندهان در قرار گاه بودیم؛ که «قاسم سلیمانی » فرمانده وقت لشکر 41 ثارالله کرمان؛ توسط آقای هاشمی احضار شد تا گزارشی درباره وضعیت جنگ بدهد.