شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۸۸۶۷
تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۰:۰۰
بعثی‌ها بالای سرم آمدند. یکی از آنها می‌خواست تیر خلاصی ‌به من بزند؛ اما دیگری لگدی به پهلویم زد و با پوتین دست شکسته ام را فشار داد. درد تمام وجودم را گرفت، ولی صدایی از دهانم بیرون نیامد. همین کار باعث شد تا به من تیر خلاص نزنند .سرما و درد به سراغم آمد
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبریشهدای ایران؛سردار شهید «عباس شعف»، فرمانده گردان میثم از لشکر حضرت رسول (ص) ‌در آخرین مرحله و در آستانه پیشروی به سوی آزادسازی نهایی ‌خرمشهر، شربت گوارای شهادت را نوشید.

به سال 1338 عباس‌ در تهران متولد شد‌ و‌ پس از پشت سر گذاشتن دوران ابتدایی و پشت سر گذاشتن دو سال از نظام قدیم متوسطه تحصیلی به دلیل فوت پدرش، درس و مشق خود را رها کرد و در یک کارخانه چای مشغول به کار شد تا کمک خرج خانواده باشد.

او پس از تغییر نظام آموزشی قدیم به جدید، دوباره ادامه تحصیل داد. پایان تحصیلات متوسطه عباس، همزمان با اوج‌گیری انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) بود‌. عباس به دلیل گرایش‌های مذهبی، همواره تلاش می‌کرد تا یکی از مبلغین نهضت اسلامی مردم ایران باشد.

 وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به جرگه پاسداران انقلاب پیوست و در دوره آموزش 12 سپاه، آموزش نظامی را گذراند و سپس برای ادامه خدمت به فرودگاه مهرآباد تهران معرفی شد.

همزمان با یورش ارتش بعثی به خاک میهن اسلامی ایران، عباس با پافشاری فراوان، خود را به مناطق عملیاتی رساند و در محور قصر شیرین سر پل ذهاب به همراه هم‌رزمانش همچون محسن وزوایی، علیرضا موحد دانش، اصغر رنجبران و ... عملیات‌‌ موفقی بر ‌ارتفاعات بازی دراز انجام دادند، که در یکی از همین عملیات‌ها، شعف به شدت مجروح شد و دوستانش به خیال اینکه او شهید شده، وی را همراه پیکرهای شهدا به معراج شهدا بردند. او پیش از آغاز عملیات الی بیت المقدس به تیپ 27 محمد رسول الله(ص) منتقل شد. نخست به عنوان جانشین گردان میثم و سپس به سمت فرمانده این گردان در عملیات شرکت کرد. در مرحله نخست این عملیات نیز به شدت مجروح شد، به گونه‌ای که در پشت بی سیم، خبر شهادت او را ‌به حاج احمد متوسلیان اعلام کردند. اما این بار هم عباس شهید نشده بود و گویا تقدیر وی چنین نگاشته شده بود که در آستانه ورود به خرمشهر ،شهد شیرین شهادت را نوش جان کند.

 چه اینکه عباس پس از بهبودی نسبی و فرار از بیمارستان دوباره به خط مقدم بازگشت و در مرحله سوم عملیات الی بیت المقدس، به تاریخ 27 /2/ 61 تنها یک هفته پس از شهادت دوست صمیمی اش محسن وزوایی‌ و در حالی که مزدوران بعثی درون خرمشهر در محاصره کامل بودند و شهر در آستانه آزاد‌سازی بود، وی نیز به جمع یاران شهیدش پیوست.

شب دوم اردیبهشت 1360 بود. به خط اول پدافندی کماندوهای بعثی رسیدیم. درگیری خیلی سختی بود. آن شب من به همراه نیروهای دسته‌ام تا عمق مواضع دشمن نفوذ کرده بودیم. دشمن از همه سمت ما را زیر آتش گرفته بود. لحظه‌ای رگبار گلوله‌ها و آتش خمپاره‌ها قطع نمی‌شد و ما مقاومت می‌کردیم؛ نا غافل ضربه‌ای محکم به سینه‌ام خورد. دود و بوی باروت همه جا را پر کرده بود. من خودم را میان زمین آسمان دیدم و بعد به زمین کوبیده شدم. از همه جای بدنم خون جاری بود. چشم‌هایم جایی را نمی‌دید و دست و پایم به فرمان من نبودند. فقط صداهایی را می‌شنیدم که می‌گفتند:

بچه‌ها! برادر شعف شهید شده.

- بعثی‌ها دارن میان.
- عقب‌نشینی کنید.
- مجروحا را به عقب ببرین.
دیگر هیچ چیز نفهمیدم. بعثی‌ها بالای سرم آمدند. یکی از آنها می‌خواست تیر خلاصی ‌به من بزند؛ اما دیگری لگدی به پهلویم زد و با پوتین دست شکسته ام را فشار داد. درد تمام وجودم را گرفت، ولی صدایی از دهانم بیرون نیامد. همین کار باعث شد تا به من تیر خلاص نزنند اما من چقدر مشتاق آن تیر خلاصی بودم. آنها که رفتند، سرما و درد به سراغم آمد. یکی از پاهایم خرد شده بود، دست راستم شکسته بود، ترکشی پهلویم را سوراخ کرده بود و چند تا ترکش ریز و درشت هم سر و صورتم را غرق خون کرده بودند.
در آن ظلمت شبانه، خودم بودم و خدا. غرق مناجات بودم که از دور شبحی دیدم. اول فکر کردم دوباره بعثی‌ها هستند. نزدیک که شد، دیدم تو ( محسن وزوایی) هستی! فکر کرده بودی من شهید شدم و آمده بودی تا جسدم را به عقب ببری. آخر من تک پسر بودم و مادرم مرا به دست تو سپرده بود. اول کلی گریه کردی و بعد یک سجده طولانی انجام دادی. جنازه مرا روی دوش خودت انداختی و از میان خطوط پدافندی بعثی‌ها عقب بردی و به دست نیروهای معراج شهدا سپردی. غافل از اینکه من هنوز زنده بودم و توفیق شهادت نصیبم نشده بود. در معراج شهدا علایم حیاتی را در من دیدند و سریع مرا به بیمارستان منتقل کردند و بعد از مدتی بهبودی حاصل شد. دیگر تو را ندیدم تا این که آن روز آمدی بیمارستان و ... .

منبع:فاش نیوز

 

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار