شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۸۶۴۸
تاریخ انتشار: ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۰:۰۰
سجاد شاکری فرزند شهید محمدرضا شاکری گفت: شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی می‌فرمایند وقتی می‌خواهید اثر حماسه‌ای را از بین ببرید اهدافش را تحریف کنید. الان دارد موج و جریانی ایجاد می‌شود برای تحریف هدف شهدا که برای چه رفتند و شهید شدند.
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

 به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران ؛ پاسدار شهید محمد رضا شاکری متولد 1343 است. او تنها فرزند خانواده شاکری بود که در ششم آبان ماه سال 1365 در منطقه مهران بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای بهشت زهرا(س)، قطعه 53 ردیف 85، شماره 14 است.

سجاد شاکری فرزند شهید محمد رضا شاکری متولد 28 مرداد 65 است. او 69 روزه بوده که پدرش شهید می‌شود. اکنون کارشناس ارشد فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی است و در زمینه شهدا کار می‌کند. تحقیقات فراوان راجع به پدر باعث شده به فکر چاپ کتابی در مورد او بیفتد. و حالا با فعالیت‌هایش در حوزه‌های فرهنگی مربوط به شهدا، خوب می‌تواند این حوزه را آسیب شناسی کند. و در نشست صمیمی که در خبرگزاری تسنیم با خانواده شهید شاکری داشتیم، از این دغدغه‌ها می‌گوید.

*تسنیم: آقای شاکری! از پدرتان چه می‌دانید؟

69 روزه بودم که پدرم شهید شد. با آن سنی که من آن زمان داشتم، قابلیت شناخت پدرم برایم فراهم نبوده است. الان هم فهمیدن آن سخت است چون خیلی از دوستان ایشان یا شهید شده‌اند یا اصلا در دسترس نیستند. اما چند وقتی هست که دنبال گرفتن اطلاعات از شهید هستم. واقعا دوستان و همرزمان پدرم که الان در قید حیاتند برایم خیلی ارزشمندند. و با همه‌شان مرتبطم. بعضا سرزده و با ضبط روشن پیششان می‌روم بدون اینکه بدانند و می‌گویم از بابا محمد رضا یک خاطره‌ای بگو. گاهی با حس و حال جبهه و همراه با اشک خاطره‌ای تعریف می‌کنند. این روایت‌ها را که کنار هم می‌گذارم، می‌بینم که پدر واقعا آدم کوچکی نبوده است. هرچند همه شهدای ما بزرگ هستند اما برخی‌هایشان خصایلی دارند که آن‌ها را متمایز می‌کند.

*تسنیم: از خصوصیات پدر که از دوستانشان شنیده‌اید، بیشتر بگویید

یکی از دوستان شهید شاکری می‌گفت که مقام خیلی بالایی در سپاه داشت اما هیچ وقت به کسی نمی‌گفت و از آن حرف نمی‌زد. و بین مردم هم که بود اصلا لو نمی‌داد. زیرا دوست نداشت وابسته مقام باشد. شغلی‌شان به گونه‌ای بود که منطقه‌‌های عملیاتی می‌رفت و سر می‌زد به این دلیل که مسئول شناسایی سلاح‌های جدیدی بود که عراق بر ضد ایران به کار می‌بست. و در این مامورتشان که به شهادت رسیدند هم برای شناسایی رفته بودند. مین والمری هم که آنجا کار گذاشته شده بود و انفجارش باعث شهادت پدر شد، در همین مسیر شناسایی بود. می‌خواستند مین را دربیاورند تا نحوه تخریب مین را شناسایی کنند که این اتفاق افتاده بود. ایشان به همراه همکارانشان صرفا برای تخریب و پاکسازی منطقه نمی‌رفتند.

یکی از توانایی‌هایش این بود که اطلاعات نظامی‌اش خیلی بالا بود. مثلا الان دسترسی ما به برخی اطلاعات خیلی راحت‌تر از گذشته است. اینترنت و سرچ‌های ساده و کتاب‌های بسیاری که در کتابخانه‌ها موجود است این دسترسی را آسان کرده. ولی من از دوستان پدرم شنیدم که آن موقع  می‌رفتند و تحقیق می‌کردند تا اطلاعات مورد نیاز را دربیاورند. که مثلا فلان بمب از چه فاصله‌ای آسیب به ذهن نمی‌رساند. مثلا چه اثر روانی بر مغز می‌گذارد. یا موج انفجار تا کجا می‌تواند آسیب برساند؟ این اطلاعات را با مطالعه در زمینه جنگ و تحقیقات میدانی انجام می‌دادند. و این ناشی از ذوق دانستن‌ و احساس تکلیفشان نسبت به جنگ بود. در مسجد باب الحوائج مسئولیت فرهنگی و در انجمن اسلامی فعالیت داشتند.

خانه‌های تیمی منافقین را به تنهایی آتش می‌زد

در خصوصیات اخلاق فردی‌شان تعریف کرده‌اند که خیلی روی نظم تاکید داشت. و هر جایی که می‌رفت ساعتش دستش بود و با آن زمان را دقیق تنظیم می‌کردند.

خیلی شجاع بودند. اوایل انقلاب در سطح شهر خانه‌های تیمی منافقین وجود داشت و مردم هم نسبت به آن‌ها رعب و وحشت داشتند. شنیده‌ام که پدرم تنها کوکتل مولوتوف درست کرده و در ساک می‌گذاشت و با موتور نزدیک خانه‌های منافقین می‌رفت و آن‌ها را می‌انداخت و خانه‌هایشان را آتش می‌زد.

در مراسم تشییع پیکرش، 5هزار نفر جمعیت جمع شده بود

ما خیلی معتقدیم که یک چیزهایی در این دنیا شناخته نمی‌شود و فقط قدرش را خدا می‌داند و اجر آن‌ها را فقط در آخرت می‌دهد و یک چیزهایی هم در دنیا جلوه زیادی دارد. شهید شاکری اصلا سمتی که در سپاه داشت به رخ نمی‌کشید و طبیعتا خیلی‌ها از مسئولیت‌ها و وظایفش آگاهی نداشتند اما برای تشییع جنازه‌اش چیزی حدود 4 یا 5 هزار نفر جمعیت جمع شده بود. عکس‌هایش هست و من از هر کسی پرسیدم می‌گفت باورمان نمی‌شد چنین جمعیت جمع شود. همه دوستانش می‌گویند که ما خودمان متحیر مانده بودیم. و این به تعبیر من عزتی است که خدا در برابر آن تواضع به او داده بود. مردم محل و شهر ما نشان دادند که قدرشناسند. مادر بزرگ من همین یک فرزند را داشته است و او را تقدیم انقلاب کرده است و این استقبال مردم و حضورشان در مراسم تشییع هم جواب مردم می‌شود.

شناختی که از شهید شاکری و از همه شهدا داریم، شناخت خیلی کمی است و خواهد بود و تا ابد هم چنین است. ولی باز ما باید در حد وسع خودمان تلاش کنیم که آن‌ها را بشناسیم و من هم همین تلاش را دارم.

*تسنیم: مستنداتی که دوستان شهید، برایتان روایت کرده‌اند را مجموعه کرده‌اید؟

تصمیم دارم این مستندات از شهید شاکری را به صورت کتاب دربیاورم. فعلا در مرحله جمع آوری اطلاعات از پدرم هستم و چون دوستانشان عموما در دسترس نیستند خیلی کارم سخت است و کند پیش می‌رود ولی به مدد خود شهید کار کم کم پیش می‌رود.

*تسنیم: یکی از همین خاطراتی که در مورد پدرتان نقل کرده‌اند را بگویید

پدرم یک دوستی دارد به نام جمشید رمضانی؛ ایشان از هفت سالگی همراه بابا بودند. بابا یک مقدار از ایشان بزرگتر بوده ولی با هم دوست بودند و در محل همسایه بودند. کارهای خارق العاده و خلاقانه‌ای هم انجام داده‌اند. تعریف می‌کرد برایم که ما با دوچرخه خیلی بیرون می‌رفتیم. از سه راه آذری می‌رفتیم آزادی و یکبار از آزادی رفتیم تا جاده چالوس. یادم هست سال 55 یکبار رفتیم تا آزادی؛ (یعنی ده سال قبل از شهادت پدرم) همینطور داشتیم دور میدان می‌چرخیدیم یکدفعه شهید شاکری به من گفت جمشید یه دقیقه بایست و بعد از کمی تأمل گفت: به نظرت ما ده سال دیگر کجاییم؟ بچه داریم یا نداریم؟ در چه حالی هستیم؟ جمشید رمضانی می‌گفت من هم تعجب کردم که این چه سوالی است می‌پرسد. گذشت تا آبان 65 که شهید شد. فکر می‌کردم شاید ده سال پیش شهادت امروز در ذهنش بوده و خبر داشته است که آن حرف‌ها را می‌زد.

شهدا شناخته نمی‌شوند

به همین دلیل است که می‌گویم شهدا شناخته نمی‌شوند. امام خمینی بیخود از کسی تعریف نمی‌کند و وقتی به شهدا می‌گوید "امامزادگان عشق" یعنی چیزهای قابل توجهی دارند. وقتی امام به علما می‌گوید شما بعد از این همه سال درس خواندن و تدریس کردن بروید و وصیت نامه شهدا را بخوانید. حتما یک چیزی هست. وصیت نامه شهدا که متاسفانه الان هم مهجور مانده است.

*تسنیم: شما که در زمینه شهدا کار فرهنگی کرده‌اید، مشکلات و کمبودهای این حوزه را در چه چیزهایی می‌دانید؟

من راجع به سه نکته در زمینه شهدا دغدغه و نگرانی دارم و نسبت به آن‌ها احساس خطر می‌کنم.

تحریف هدف شهدا/ شهدا برای میهن نرفتند، برای دین رفتند

یکی اینکه الان دارد موج و جریانی ایجاد می‌شود برای تحریف هدف شهدا که شهدا برای چه رفتند و شهید شدند. به طور خاص برخی آن‌ها را منسوب می‌کنند به این موضوع که برای میهنشان رفتند و شهید شدند. نمی‌دانم زمان جنگ هم از این صحبت‌ها بود یا نه و اصلا کسی برای میهن می‌رفت جبهه؟ شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی می‌فرمایند: "وقتی می‌خواهید اثر یک حماسه‌ای را از بین ببرید اهدافش را تحریف کنید. اگر اهدافش تحریف شد بی اثر می‌شود." و می‌بینیم که زمزمه این اتفاق الان در حال شکل گیری است. من از شما می‌پرسم رزمندگان ما شب‌های عملیات شاهنامه فردوسی می‌خواندند یا قرآن و زیارت عاشورا؟ سرود ای ایران می‌خواندند یا می‌رفتند برای امام حسین(ع) خوانده و سینه می‌زدند؟ و در دل این تحریفی که ایجاد شده موجی دیگری را هم ایجاد می‌کنند که خانواده‌های شهدا بعضا تحریک شوند به دنبال حقوقشان بروند. یعنی چون شهیدشان برای مملکت رفته بیایند حقشان را از حکومت بگیرند. خب! هر کسی که شهیدش برای حکومت رفته و با حکومت معامله کرده برود حقش را از حکومت بگیرد. بعد ببینید چند نفر می‌آیند. ما که با خدا معامله کردیم و حقمان را از خدا گرفته و خواهیم گرفت. شهدا فدای خاک نشدند. فدای تراب نشدند فدای ابوتراب شدند.

در 70 درصد وصیت نامه‌ها، اعلام شده که برای کشور به جنگ نرفته‌اند

وصیت نامه شهدا اثرشان خیلی زیاد است. در همین وصیت نامه‌ها 400درصد ذکر شده که ما برای دین و اسلام و امام حسین(ع) رفتیم یعنی به طور متوسط در هر وصیت نامه 4 بار این موضوع ذکر شده است و هدفشان را اعلام کرده‌اند. 60 تا 70 درصد اعلام کردند که ما برای کشور نرفتیم. یعنی نفی اینکه ما برای کشورمان برویم و هدف کشورگشایی نبوده است. ما در هر کشور دیگری هم که بودیم به دینمان حمله می‌کردند، برای مبارزه می‌رفتیم. این آمار را به شخصه از حاج آقای رحیمیان شنیدم و به طور مستند هم در خود بنیاد شهید موجود است. در واقع نتایج تحقیقی است که درباره وصیت نامه شهدا انجام داده‌اند.

رسانه‌ نسبت به خانواده شهدا کم لطف است

مسئله دیگر، کم لطفی رسانه‌ها به خانواده‌های شهداست. شما اگر یک آماری از والدین شهدا داشته باشید، می‌بینید که تعدادشان نصف شده است. انشاالله خدا به همه‌شان طول عمر بدهند ولی واقعا همه رفتنی هستند و از بین می‌روند و تمام خاطرات و گنجینه‌هایی که از شهدا دارند با خودشان می‌برند. من نمی‌دانم چرا صدا و سیما در مهمترین بخش خبریش یک دقیقه و خرده‌ای از احداث فلان تصفیه خانه از آن طرف ورامین صحبت ‌می‌کند، ولی نمی‌آید به خیلی از سوژه‌های خبری که در مورد خانواده‌های شهدا هست بپردازد. اگر سوژه ندارند بیایند ما به آن‌ها سوژه می‌دهیم.

جانبازی که می‌خواست 5 درصد از جانبازیش را پس بدهد

من یک جانباز می‌شناسم هر کاری کردم مایل نبود حتی اسمی از او بیاورم. جانباز 60 درصد بود. مشکلی برایش پیش آمد که از عوارض مجروحیتش بود. رفته بود کمیسیون پزشکی و گفته بودند تو کمی بیماریت پیشرفت کرده و جانباز65 درصد می‌شوی. مدتی گذشت و او با 65 درصد جانبازی حقوق می‌گرفت. در بیمارستان عمل شد و آن مشکلش را برطرف کردند. بعد از عمل و بهبودی نسبی، پدر بنیاد شهید را درآورد سر این مسئله که باید آن 5 درصدی که به من دادید را پس بگیرید. من نمی‌خواهم جانباز 65 درصد باشم. 5 درصد من حل شده است و باید جانباز 60 درصد باشم. از این مسائل کم نداریم. اینقدر داریم کسانی را که حضور فیزیکی شهدا را حس کرده‌اند و رسانه‌ای نشده‌اند.

تدفین شهدا تشریفاتی نشود

نگرانی بعدی که باید در مورد آن حرف زد، این است که جامعه علمی فرهنگی ما شهدا را بوسیده و کنار گذاشته‌اند. شهدا برایشان تشریفاتی شده است. جامعه علمی و فرهنگی ما در واقع همان دانشگاه‌ها و حوزه علمیه هستند. ببینید در چند حوزه علمیه ما شهید دفن است؟ یا در دانشگا‌ه‌هایی که شهید دفن است با شهیدشان چه کرده‌اند؟ نمونه ای که در دانشگاه امیرکبیر اتفاق افتاد. واقعا این‌ها شهیدان را می‌خواهند؟ حالا یک رئیس دانشگاهی تشخیص می‌دهد که ما هم در دانشگاهمان یک شهید داشته باشیم. و عطر و بوی شهدا در دانشگاه بپیچد. آیا همین کافیست؟ الان دیگر کلاس دارد که شهدا را در دانشگاه دفن کنیم اما فکر نمی‌شود که بعدش چه کار کنیم. اگر حرمتشان نگه نداشته شد چی؟ باید طوری رفتار شود که تدفین شهدا به یک امر تشریفاتی تبدیل نشود.

ما شنیدیدم که قبل از روحانیت عزت و اقتدارش در میان محل و لات‌های محل زیر سوال می‌رفت. حالا که به برکت انقلاب اسلامی اینقدر عزت و جایگاه پیدا کرده‌اند، هنوز نیاز ندیده‌اند که در درس‌هایشان مطالبی در مورد شهدا بگنجانند؟ و به ضرورت چنین بحث‌هایی در کلاس‌هایشان پی نبرده‌اند؟ این یک خطر است. همه روحانیون ما باید از شهدا بگویند.

ما سفر نوروزی به کربلا که رفتیم، در حرم امام حسین(ع) موقع سال تحویل بعد از آنکه حاج آقای صدیقی صحبت کردند، یک هیئت چند صد نفره شروع کردند به خواندن مداحی معروف یا "حسین غریب مادر" که سید جواد ذاکر خوانده و بعد آخر جمع شدند و شروع کردند لعنت علنی به خلفا فرستادن که ما عقیده نداریم گفته شود. و اینکه علما را لعن کنند چون قمه زنی را حرام اعلام کرده‌اند. این‌ها نتایج کار فرهنگی ماست.

پیشنهاد روز دیدار با خانواده شهدا/نصف والدین شهدا از دنیا رفته‌اند

یک پیشنهاد دارم که باید تلاش کنیم تا بتوانیم آن را رسانه‌ای کنیم. روز ولادت حضرت زهرا و روز ولادت امیرالمومنین هر ایرانی خودش را ملزم بداند که به یک پدر شهید یا مادر شهید سر بزند و با او دیدار کند. خیلی هم وقت کمی را می‌گیرد و در تمام محله‌ها هم این خانواده‌های شهدا هستند. منتها نیاز به فرهنگ سازی است.
والدین شهدا فکر می‌کنم 240هزار نفر بودند و الان به زیر 120 هزار نفر رسیده‌اند. یعنی آمارشان نصف شده است. توی همین عید نوروزی که گذشت 30مورد فوت والدین شهدا را داشتیم. نیاز است به آن‌ها بیشتر توجه کنیم.

*تسنیم: خیلی‌ها معتقدند که اگر خاطره‌ای از کسی در ذهن نداشته باشید ارتباطی هم با او ندارید. شما آیا با پدرتان ارتباطی دارید؟

شاید این خیلی‌ها ارتباط را مادی و فیزیکی می‌دانند. قرار نیست که ما همه ارتباطمان به صورت فیزیکی باشد. اصل ارتباط و روح آن، ارتباط معنوی با فرد است. مگر ما امام حسین(ع) را دیدیم که با او ارتباط داریم. مسلما ارتباط خیلی هست ولی در بوق و کرنا کردن ندارد. من حسی که نسبت به بابا محمد دارم به فرزندم محمدرضا داده‌ام. این حس را به او منتقل می‌کنم. فکر نمی‌کنم ارتباطی که من با پدرم دارم گفتنی باشد اما سعی می‌کنم آن را در ارتباط با فرزندم به کار بگیرم.

*تسنیم: خوابشان را هم می‌بینید؟

نه ولی دیگران برای من خواب زیاد می‌بینند. خیلی جالب است. یک وقت‌هایی حواسم هست جاهایی که کمی تردید پیدا می‌کنم. یکی می‌آید و می‌گوید فلانی خواب بابایت را دیدم که ناراحت بود یا دیدم که خوشحال بود. گاه و گداری اینچنین پیش می‌آید.

 

منبع: تسنیم

 

انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۲۳ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۵
0
0
سلام. درست است که مطلب قدیمی است، اما شهید شاکری همین یک فرزند را نداشت. دختر بزرگش، سوده شاکری است و دندانپزشک.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار