به گزارش گروه اجتماع یپایگاه خبری شهدای ایران؛ شهید عبدالحسین عرب نژاد متولد 1348 بود. او در 19 سالگی و در 23 خرداد سال 67 یعنی سال پایانی جنگ، در عملیات بیت المقدس7 به شهادت رسید. اما هیچ گاه خبری از پیکر او نشد و اسمش جزو شهدای مفقود الجسد باقی مانده بود تا اینکه دو هفته پیش نتایج آزمایش DNA که خانواده شهید انجام داده بودند رسما اعلام شد و طبق آن مشخص شد یکی از 5 شهید گمنام مدفون شده در مسجد فائق تهران، همان شهید عبدالحسین عرب نژاد است. این درحالیست که چند سال قبل طبق خوابی که دیده شده بود مشخص شد، پسر عموی شهید عبدالحسین عرب نژاد به نام شهید حسین عرب نژاد هم یکی از شهدای گمنامیست که در مسجد فائق به خاک سپرده شده است.
شاید این شهید گمنام هم، عبدالحسین من باشد
یک بار که بر سر مزار پسر عموی شهیدم در مسجد فائق رفتیم پدرم به مزار کناری پسر عمویم نگاهی کرد و با حسرت گفت: "شاید این شهید گمنام هم، عبدالحسین من باشد." او این را گفت و چند سال پس از آن، دعوت پروردگار را لبیک گفت و با دلی پر از انتظار به سوی حق شتافت، غافل از این که آن شهید گمنام همان فرزند سفر کردهای است که 25 سال پدر و مادر را در بازگشتش چشم انتظار گذاشته بود. اینها را مصطفی عرب نژاد برادر بزرگتر شهید عبدالحسین عرب نژاد میگوید که مدتی پیش با انجام آزمایش DNA و تطبیق آن با اطلاعت جمع آوری شده در بانک اطلاعاتی مربوط به شهدای گمنام توانسته بود پیکر برادر را شناسایی کند. او در گفتگو با خبرگزاری تسنیم از روزگار گذشته بر خانوادهاش در طی 25 سال چشم انتظاری برای بازگشت پیکر شهیدشان این چنین میگوید:
"این 25 سال برای همه ما سخت گذشت اما مسلما برای پدر و مادرمان، خصوصا مادرمان از همه سختتر بود هرگاه که تعدادی از شهدا را برای تشییع میآوردند پدر و مادرم میگفتند شاید عبدالحسین هم بین این شهدا باشد. سالها گذشت و پدرمان با همین انتظار چشم از جهان فروبست اما مادرم همچنان منتظر آمدن خبری از فرزندش بود. وقتی که به پیشنهاد یکی از دوستان قرار شد تا من و مادرم برای تطبیق DNA آزمایش دهیم نتوانستیم به مادر علت این آزمایش را بگوییم چرا که بار دیگر غم فرزندش برایش تازه میشد و داغش تازهتر. اما جالب این بود که درست در همان زمان مادرم خواب پسر عموی شهیدم "حسین عرب نژاد" را میبیند که با تعدادی لباس، یک ساک و یک دسته کلید آمده و مادرش به مادر من می گوید که می تواند یکی از این کلید ها را انتخاب کند. مادرم این خواب را دقیقا در همان زمان دیده بود که ما پیگیر مسأله آزمایش بودیم و پس از انطباق DNA با اطلاعات موجود، مشخص شد که پیکر برادرم کاملا اتفاقی در کنار مزار پسر عمویم دفن شده است."
فرزندم را در راه خدا دادهام و برایم فرقی ندارد که پیکرش کجا دفن است
مصطفی عرب نژاد ادامه میدهد: "پس از این که پیکر عبدالحسین شناسایی شد، باز هم تصمیم گرفتیم تا مدتی موضوع را به مادرم نگوییم تا کمی بیشتر او را به لحاظ روحی آماده شنیدن این موضوع کنیم. روز رحلت حضرت ام البنین (علیها السلام) که روز تکریم مادران شهدا هم بود، رئیس بنیاد شهید شهرمان(شهرستان زرند شهر خانوک)، برای دیدار از مادرم که مادر دو شهید هستند به خانه ما آمدند اما علی رغم دانستن موضوع باز هم چیزی به مادرم نگفتند و هنگامی که از ایشان راجع به مفقود شدن پیکر عبدالحسین میپرسند مادرم میگوید که من این فرزندم را برای خدا دادهام و برایم فرقی ندارد که پیکرش در کجا آرمیده باشد."
برادر شهید عبدالحسین عرب نژاد از دیدارهای نا آگاهانه خانواده شهید با شهیدشان میگوید و ادامه میدهد: "چند روز پس از این دیدار خواهرانم موضوع را آرام آرام به مادرم میگویند و ایشان پس از 25 سال چشم انتظاری، پنج شنبه گذشته مزار فرزندش را در آغوش میگیرد، فرزندی که در کنار پسر عمویش خفته بود و هر چند مدت یک بار خانوادهاش را زائر خود میکرد در حالی که پدر و مادرش بدون آن که بدانند، هر بار که بر مزار حسین (پسر عموی عبدالحسین) میآمدند به یاد غربت فرزندشان میافتادند و در فراق او فاتحهای خوانده و نثار شهید گمنام و در واقع نثار گمشده خودشان میکردند."
آخرین بار عبدالحسین را شب عملیات دیدم
عرب نژاد که علاوه بر برادری شهید، همرزم آن ها نیز بوده است از آخرین دیدارش با شهید چنین میگوید: "عبدالحسین در سال 1365 وارد جبهه شد و در عملیات بیت المقدس هم به شهادت رسید.آخرین باری که من عبدالحسین را دیدم شب عملیات کربلای 5 بود. آن شب من عبدالحسین را برای چند لحظه در منطقه دیدم. از او حلالیت طلبیدم و خواستم تا برایم دعا کند و این آخرین دیدار ما بود. من در آن عملیات زخمی شدم و به عقب برگشتم و عبدالحسین نیز در عملیات بیت المقدس7 به شهادت رسید. شهادت برازنده عبدالحسین بود چرا که از نظر اخلاقی واقعا پسر با اخلاقی بود با اخلاق و مطیع و کمک حال پدر و مادرم.طوری که خیلی وقتها در کارهای مغازه و کشاورزی هم به پدرم کمک میکرد و مسلما شهادت را تنها به کسانی هدیه میدهند که قیمت و بهای آن را داشته باشند و عبدالحسین نیز جز این نبود. حالا که هر بار تلفن همراه خودم را روشن میکنم و عکس دو برادر شهیدم را بر روی صفحه آن میبینم از خدا میخواهم تا برای ادامه راه آنان و عاقبت به خیریمان کمک کنند."