شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۸۴۱۲
تاریخ انتشار: ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۰:۰۰
تو خرمشهر خونین کربلا ی ملک ایمانی به رزمت آفرین به پیکارت درود
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

  سرویس اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ شب عملیات بیت المقدس چند نوحه خواندم که دوتای آن ها چندین بار از صداوسیما پخش شد وحتی اولی ارم اخبار شده بود .

آن دو نوحه  این ها بودند ..

سوی دیار عاشقان  سوی دیار عاشقان

 

روبه خدا می رویم  روبه خدا  می رویم

 

بهر ولای عشق او بهر ولای  عشق او

 

به کربلا می رویم  به کربلا می رویم

 

کرببلا ای حرم وتربت خون بار حسین

 

 

این همه لشکر آمده عازم دیدار حسین

 

عملیات شروع شد و بحمدالله رزمندگان توانستند بعد از حدود هجده ماه خرمشهر را از چنگال   متجاوزان بعثی آزاد کنند.

 

زمانی که خرمشهر  آزاد من به همراه  یکی  از دوستانم به نام سید امام  از اولین  نفراتی بودیم که وارد شهر شدیم.

 

وقتی خواستیم از دژبانی  که  سر جاده  بود رد شویم  به ما گفتند  هنوز کسی داخل  شهر نرفته  و شهر به طور کامل پاک سازی نشده که ما توجهی  نکردیم و با موتوری که داشتیم وارد شهر شدیم .

 

وارد شهر که شدیم  بیشترین  چیزی  که توجه مان راجلب کرد اسرای عراقی ای  بودند که لباس های شان را از تن در آورده و به طرف رزمندگان ما می دویدند و فریاد الموت لصدام سر می دادند.

من وسید محمد یک راست رفتیم مسجد جامع، وارد مسجد که شدیم  چند نفر از از بچه های خرمشهر را دیدیم که قبل ازما آمده بودند. آن ها صورت های خود را  به دیوار مسجد می مالیدند وبر در دیوار مسجد بوسه می زدند و اشک شوق ازچشمان شان سرازیر بود.از فرط خوشحالی  نمی دانستند  چه کنند. گاهی به سجده می رفتند وخدارا شکر می کردند گاهی همدیگر رابغل می کردند گاهی هم با در و دیوار مسجد حرف می زدند ودر فراق دوستان  ویاران شان  اشک می ریختند. 

 

   

درتمام این مدت  اشک شوق  آن ها قطع  نمی شد. وارد شبستان شدیم. بعثی بخشی  از مسجد را تخریب  کرده بود.

دورکعت نماز شکر در آن جا خواندیم واز مسجد خارج شدیم. دیگر رزمندگان تقریبا وارد شهر بودند وتنها کاری  که انجام می شد تعقیب وگریز عراقی ها بود. باچشم خود می دیدیم که بسیجی ها ی بعضا کم سن وسال دنبال عراقی ها یی می کنند از نظرهیکل ظاهری دو برابر آن ها بودند عده ای را اسیر  می کردند عده ای هم از ترس  خودشان را به داخل اروند می انداختند که یا آب آن ها را می برد ویا هدف  گلوله ی رزمندگان قرار می گرفتند. آن روز وقتی  قصد ترک  شهر را داشتیم  یک اسیر عراقی  تحویلم  دادند وقرار شد او را باعلی شریفی  نیا  ببریم.  بی چاره اسیر عراقی  ظاهراً  شنیده بود  که ما نیت  آزادی قدس  را داریم  با ترس و لرز به ما نگاه  می کرد ودائم می گفت ان شاء الله بالقدس  ان شا الله بالقدس .

 

همان قدر  که از اشغال  خرمشهر  متاثر  و محزون  شدیم از آزادی  خرمشهر  خوشحال  و مسرور بودیم و چه بسا  بیشتر  واقعا  در عرش  سیر می کردیم البته وقتی  خرمشهر را از دست دادیم  بچه ها کم ترین امکانات بیشترین مقاومت واز جان گذشتگی رااز خود نشان دادند واگر امکانات و تجهیزات  لازم دراختیارشان  قرار می گرفت  شاید  خرمشهر هرگز سقوط  نمی کرد  اما آن روز عراق  با بیشترین امکانات  زرهی و مهماتی که پس  از آزادی  خرمشهر   تا چند سال   بعد هم  مورد  استفاده ی ما قرار گرفت  شکست خورد وبا خفت  خرمشهر را پس داد که این  خود نمونه ی  بارز دیگری ازپیروزی  حق و ایمان در برابر  باطل و کفر بود. پس از فتح خرمشهر آقای  معلمی  شعری  سرود که من آن را به عنوان  نوحه ی فتح خرمشهر خواندم .   

 

تو خرمشهر خونین  کربلا ی ملک  ایمانی

 

به رزمت  آفرین  به پیکارت درود

 

 

 

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA

 

 

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار