شهدای ایران shohadayeiran.com

حاج صادق آهنگران گفت: بعدها فهمیدیم امام برای پذیرش این قطعنامه گردن زیر تیغ قرارداده و آبرو گذاشته اند این بندگی امام بود که بخاطر دین آبروی خودش را با خدا معامله کرده بود.
به گزارش شهدای ایران ، در روز ۲۷ تیر ۱۳۶۷ به دنبال پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران، جنگ هشت ساله میان ایران و عراق رسماً به پایان رسید.


امام برای پذیرش قطعنامه گردن زیر تیغ قرارداده بود

قطعنامه ای که سال ها پس از پذیرش آن هنوز آنچنان که باید رمزگشایی نشده است و بسیاری از فرماندهان جنگ از تلخی پذیرش آن می گویند.
فارغ از دلایل پذیرش قطعنامه مناسب دیدیم که در این ایام به سراغ یکی از چهره های موثر و کاریزماتیک هشت سال دفاع مقدس برویم مردی که هنوز بوی جهاد وشهادت می دهد و صدای با نوای کاروان او در گوش جان مردم شهید پرور ایران اسلامی نشسته است.
قطعا حال و هوای حاج صادق آهنگران در زمان پذیرش قطعنامه پایان جنگ شنیدنی خواهد بود به همین جهت خبرنگار شبکه اطلاع رسانی رهیاب در گفتگویی تفصیلی با این یادگار دفاع مقدس از فضای آن روزها برای شما می گوید:

 امام برای پذیرش قطعنامه گردن زیر تیغ قرارداده بود

*اوضاع جبهه ها به گونه ای شد که از فروزنده مسئول ستاد سپاه سوال کردم که با توجه  به اینکه جنگ به این نقطه رسیده است وظیفه ما چیست؟ ایشان گفت وظیفه ای که الان بر دوش ما سنگینی می کند جذب نیرو است و شما باید برای جذب نیرو بروید از طرف خیلی از فرماندهان نیز این مساله را شنیده بودم لذا نسبت به این موضوع احساس تکلیف کردم.

امام برای پذیرش قطعنامه گردن زیر تیغ قرارداده بود

*از اهوازشروع کردم و بعد از آن به تهران رفتم البته قبل از آن با مرحوم حاج حبیب الله معلمی صحبتی داشتم که در این خصوص اشعاری سرودند و در اختیار بنده گذاشتند به خاطر می آورم که در تهران شعری با این مضمون در نمازجمعه خواندم که” تا آخرین نفر و تا آخرین نفس ایستاده ایم” بنا داشتم از تهران برای اجرای برنامه به دماوند بروم و پس از آن در مسیر مشهد برنامه های مختلفی اجرا کنم از آنجا هم برای جذب نیرو به سایر نقاط کشور بروم.

 

*پس از تهران به سمت دماوند رفتم، در آن جا برنامه ای اجرا کردم و شب در حال استراحت بودیم که یکی از دوستان مداح اطلاع دادند که قطعنامه پذیرفته شد خیلی تعجب کردم ابتدا باور نکردم تلوزیون را روشن کردم که آقای هاشمی بحث پذیرش آن را از تلوزیون اعلام کرد.

*حساب کنید هشت سال دفاع مقدس با چه انگیزه ای جنگیدیم چقدر از رفقای ما شهید شدند و برای چه اینجا آمده بودم اصلا در فکرم نمی گنجید که قطعنامه پذیرفته شود حالم بسیار خراب شد و مرا به بیمارستان بردند از طرفی یادم آمد روز جمعه شعر حماسی در نماز جمعه خواندم و تلوزیون هم آن را پخش کرده بود پیش خودم گفتم یعنی آقای فروزنده مرا دست انداخته بودکه گفت دنبال جذب نیرو بروم،بعدها فهمیدم علاوه بر اینکه فروزنده از پذیرش قطعنامه خبر نداشته است بلکه فرماندهی کل سپاه آقای محسن رضایی هم بی خبر بوده است خلاصه حالم به شدت گرفته بود.

*نزدیک صبح تفالی به قرآن زدم که پاسخ آمد "وفدیناه بذبح العظیم” همان موقع از یکی از علمای بزرگوار قم سوال کردیم که سر این تفال چیست ایشان در پاسخ گفتند” یک گوسفند را ذبح کردند که اسماعیل ذبح نشود” پذیرفتن قطعنامه را به ذبحی تمثیل کردند که بسیاری از جوانان و رزمندگان باقی بمانند این تفسیر بسیار مرا آرام کرد.
*از دماوند به جای مشهد به تهران برگشتم و به ستاد سپاه رفتم  درسپاه زمزمه بود و خیلی ها ناراحت بودند یکی از فرماندهان  را آنجا دیدم او هم گفت من هم ناراحتم ولی چون امام فرمود تابعیم.

*هنوز دلمان آرام نبود زنگ زدم به آقا رشید گفتم خیلی ناراحت هستم ایشان گفت مگر از ولایت تبعیت نمی کنید گفتم جانم را هم فدای ولایت می کنم گفت این امر ولایت است این را که گفت انگار آب سردی بر آتش درونم ریخته شد احساس کردم اینجا اگر از ولایت تبعیت کنم کاری کرده ام ، چرا که آنجا تبعیت ارزش بیشتری دارد که نظرت با ولی تفاوت داشته باشد ولی امر ولایت را تبعیت کنی به دوستان هم گفتم این امر ولایت است و ما هم تابعیم مانند ماجرای مالک اشتر که در پای خیمه معاویه به دستور امیرالمونین برگشت.

*آن موقع تبعیت کردیم ولی نمی دانستیم ثمرات این تبعیت چیست،همان موقع حضرت آقا به خوزستان سفری داشتند و در بین بیاناتشان فرمودند که قطعنامه برکاتی خواهد داشت ولی هنوز متوجه نبودیم که برکات قطعنامه چه خواهد بود چون در بحبوحه جنگ بود و ما هم سختی های زیادی دیده بودیم، بعدها فهمیدیم امام برای پذیرش این قطعنامه گردن زیر تیغ قرارداده وآبرو گذاشته اند این بندگی امام بود که بخاطر دین آبروی خودش را با خدا معامله کرده بود.

* الان متوجه می شوم برکتی که مقام معظم رهبری فرمودند چیست تمام اتفاقاتی که در عراق،یمن،سوریه،لبنان و دیگر کشورها رخ می دهد از برکت بندگی ولایت بود که اینگونه گردن زیر پذیرش قطعنامه گذاشت.

*طوری شد که صدام به کویت حمله کرد و پس از آن آمریکا به عراق حمله کرد و مسائلی که بعد از آن پیش آمد همه از برکت پذیرش قطعنامه بود

*هرکشوری غیر از ایران بود  شاید پس از پذیرش قطعنامه در آن تفرقه رخ می داد ولی در ایران بخاطر تبعیت ملت از ولایت وحدت شدیدی حاکم شد.



نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار