"هر چه بتوانیم مشکل جنسی جوانان را حل کنیم، به نفع دنیا و آخرت جامعه ی ماست"
شهدای ایران:این جمله و سخنان پیرامون ازدواج می توانست یکی از تیترهای مهم دیدار اخیر آقا با دانشجویان باشد؛ اما مثل همیشه همه مان ترجیح دادیم از همه ی تیترهای چند قسمتی مان، چیزی نصیب بخش های غیرسیاسی سخنرانی رهبری نشود و همه چیز تحت الشعاع سیاست قرار گیرد. نه اینکه بخش های سیاسی مهم نبود که از قضا خیلی مهم بود، اما مهم های دیگر را هم باید در کنار مهم های سیاسی دید.
دیدارهای دانشجویی هر ساله ی رهبری از دیدارهای مهم ایشان است و خیلی بیش از سایر دیدارها دیده و خوانده می شود؛ اما از همین دیدار مهم هم، قریب به اتفاق توجهات معطوف به مباحث سیاسی می شود. اصلش گم شدن مباحث اجتماعی طرح شده در سخنرانی های رهبری مربوط به این سخنرانی نیست و می توان به جرأت مدعی شد که نوع برخورد رسانه ای ما با مواضع رهبر انقلاب، همواره فقط بعد سیاسی شخصیت و جایگاه حقوقی ایشان را برای مردم به نمایش کشیده است. درست ترش اینکه آنقدر مواضع سیاسی را پررنگ دیده ایم که سایه اش، همه ی مواضع غیر سیاسی رهبری را پوشانده است. اما آیت الله سید علی خامنه ای، چه از منظر شخصیت فردی خود و چه حسب مسئولیتی که در جمهوری اسلامی عهده دار است، همپای اظهارات سیاسی، به مسائل فرهنگی و اجتماعی نیز توجه داشته اند؛ توجهی که در انعکاس خبری، لابه لای اخبار سیاسی گم می شود و این گونه، آنچه از ولی فقیه در چشم مخاطب می آید، صرفاً یک شخصیت سیاسی است و ابعاد دیگر شخصیتی ایشان مهجور می ماند.
به همین دلیل است که وقتی رهبری به تناسب جلسه ای که در آن حضور دارند، از برنامه ی عموپورنگ تعریف می کنند یا از بازی های قدیمی و بازی لی لی و قائم باشک و ... یاد می کنند یا مثلا از فیلمی ایرانی می گویند که به نظر ایشان از بعد فنی همپای سینمای هالیوود بوده (و این یعنی سینمای هالیوود را هم می شناسند) یا مثلا هنگامی که یک غرفه دار در نمایشگاه کتاب دقایقی برای آقا در مورد فلان رمان خارجی که دست آقا داده اند، صحبت می کند و در نهایت آقا می گویند سال ها قبل این رمان را خوانده اند یا وقتی برای درک فضای جامعه پیش از وقوع یک انقلاب، توصیه شان به خواندن فلان رمان روسی است یا زمانی که پیرامون سینما و تئاتر و موسیقی و ... نظر می دهند یا مثال هایشان برای درک وقایع سیاسی، کشتی و شنا و شطرنج است، مخاطب متعجب می شود؛ چون عادت کرده آیت الله خامنه ای را صرفا در قاب سیاست ببیند. این ظلمی ست که در حق جامعه و در حق رهبر جامعه روا داشته ایم. گویی از یک سو فرصت بهره داری توده های مردم از سایر نظرات رهبری را از آنان دریغ کرده ایم؛ و از سویی دیگر بخش مهمی از شخصیت رهبر انقلاب را ناخواسته سانسور کرده ایم!
حتی اغلب میزان ولایتمداری مان را هم بر مبنای عمل به بیانات سیاسی رهبر انقلاب محک می زنیم و این میانه موضع مان در برابر فلان گروه سیاسی را شاخص ولایتمداری می دانیم؛ اما فکر نمی کنیم ازدواج ساده، مهریه های پایین، ازدیاد نسل، توجه به حفظ محیط زیست، جهاد اقتصادی، اصلاح الگوی مصرف، ترجیح کالای ایرانی بر مشابه خارجی، اهمیت به مطالعه، تلف نکردن وقت در شبکه های اجتماعی، ایجاد کرسی های آزاد اندیشی و ... نیز در کنار آن مواضع سیاسی، می تواند و باید مبنای ولایتمداری ما باشد.
غیر از جمله ی آغاز متن به تیترهای زیر هم از همین دیدار رهبری توجه کنید:
پدر و مادرها برای ازدواج جوانان سختگیری نکنند
اردوهای مختلط دانشجویی خیانت به کشور است
جوان ایرانی فرسنگ ها از افسردگی دور است
دانشگاه جای کنسرت نیست
در رشته هایی که پیشرفت کرده ایم، اغلب پیشروان جوانان متدین و انقلابی اند
از مسائل مهم وساطت کردن برای ازدواج است
لعنت بر کسانی که با سنت ازدواج صریحا مخالفت می کنند
در محیط هنری ما تئاتر از ابتدا بد متولد شده است
وقت خودتان را در شبکه های اجتماعی تلف نکنید
و...
اما همه سرگرم بحث و تحلیل بخش های سیاسی سخنان آن دیدار هستیم و لابد این هم یکی از نشانه های سیاست زدگی رسانه ها و به تبع آنها مردم ما باشد. البته خواص هم اغلب وقتی در پی تبیین مواضع رهبر انقلاب برمی آیند، سراغ مواضع سیاسی می روند و از همین روست که مثلاً ما به ندرت شاهد نگارش سرمقاله ای در مورد تبیین مواضع رهبری در موضوعات غیرسیاسی هستیم.
با این حساب آیا می توان امیدوار بود که حداقل در فکر و ذهن مسئولان فرهنگی، سیاست گذاری برای حل مشکل ازدواج جوانان پررنگ شود و آنان مواضع رهبری در این زمینه را جدی بگیرند؟
بعید می دانم حکومتی که نتواند مشکلات اجتماعی جامعه اش را حل کند، بتواند از بعد سیاسی موفق باقی بماند...(این خود می تواند موضوع مقاله ای دیگر باشد)
خلاصه آنکه رهبری را در ذهن خودمان فقط سیاسی تصور و محدود نکنیم؛ رهبری فتنه ۸۸، رهبری بیانیه لوزان، رهبری ازدواج جوانان هم هست؛ رهبری محیط زیست هم هست؛ رهبری فرهنگی هم هست و ... و به همان میزان باید امر ایشان را بر خودمان مطاع بدانیم.
*الف
دیدارهای دانشجویی هر ساله ی رهبری از دیدارهای مهم ایشان است و خیلی بیش از سایر دیدارها دیده و خوانده می شود؛ اما از همین دیدار مهم هم، قریب به اتفاق توجهات معطوف به مباحث سیاسی می شود. اصلش گم شدن مباحث اجتماعی طرح شده در سخنرانی های رهبری مربوط به این سخنرانی نیست و می توان به جرأت مدعی شد که نوع برخورد رسانه ای ما با مواضع رهبر انقلاب، همواره فقط بعد سیاسی شخصیت و جایگاه حقوقی ایشان را برای مردم به نمایش کشیده است. درست ترش اینکه آنقدر مواضع سیاسی را پررنگ دیده ایم که سایه اش، همه ی مواضع غیر سیاسی رهبری را پوشانده است. اما آیت الله سید علی خامنه ای، چه از منظر شخصیت فردی خود و چه حسب مسئولیتی که در جمهوری اسلامی عهده دار است، همپای اظهارات سیاسی، به مسائل فرهنگی و اجتماعی نیز توجه داشته اند؛ توجهی که در انعکاس خبری، لابه لای اخبار سیاسی گم می شود و این گونه، آنچه از ولی فقیه در چشم مخاطب می آید، صرفاً یک شخصیت سیاسی است و ابعاد دیگر شخصیتی ایشان مهجور می ماند.
به همین دلیل است که وقتی رهبری به تناسب جلسه ای که در آن حضور دارند، از برنامه ی عموپورنگ تعریف می کنند یا از بازی های قدیمی و بازی لی لی و قائم باشک و ... یاد می کنند یا مثلا از فیلمی ایرانی می گویند که به نظر ایشان از بعد فنی همپای سینمای هالیوود بوده (و این یعنی سینمای هالیوود را هم می شناسند) یا مثلا هنگامی که یک غرفه دار در نمایشگاه کتاب دقایقی برای آقا در مورد فلان رمان خارجی که دست آقا داده اند، صحبت می کند و در نهایت آقا می گویند سال ها قبل این رمان را خوانده اند یا وقتی برای درک فضای جامعه پیش از وقوع یک انقلاب، توصیه شان به خواندن فلان رمان روسی است یا زمانی که پیرامون سینما و تئاتر و موسیقی و ... نظر می دهند یا مثال هایشان برای درک وقایع سیاسی، کشتی و شنا و شطرنج است، مخاطب متعجب می شود؛ چون عادت کرده آیت الله خامنه ای را صرفا در قاب سیاست ببیند. این ظلمی ست که در حق جامعه و در حق رهبر جامعه روا داشته ایم. گویی از یک سو فرصت بهره داری توده های مردم از سایر نظرات رهبری را از آنان دریغ کرده ایم؛ و از سویی دیگر بخش مهمی از شخصیت رهبر انقلاب را ناخواسته سانسور کرده ایم!
حتی اغلب میزان ولایتمداری مان را هم بر مبنای عمل به بیانات سیاسی رهبر انقلاب محک می زنیم و این میانه موضع مان در برابر فلان گروه سیاسی را شاخص ولایتمداری می دانیم؛ اما فکر نمی کنیم ازدواج ساده، مهریه های پایین، ازدیاد نسل، توجه به حفظ محیط زیست، جهاد اقتصادی، اصلاح الگوی مصرف، ترجیح کالای ایرانی بر مشابه خارجی، اهمیت به مطالعه، تلف نکردن وقت در شبکه های اجتماعی، ایجاد کرسی های آزاد اندیشی و ... نیز در کنار آن مواضع سیاسی، می تواند و باید مبنای ولایتمداری ما باشد.
غیر از جمله ی آغاز متن به تیترهای زیر هم از همین دیدار رهبری توجه کنید:
پدر و مادرها برای ازدواج جوانان سختگیری نکنند
اردوهای مختلط دانشجویی خیانت به کشور است
جوان ایرانی فرسنگ ها از افسردگی دور است
دانشگاه جای کنسرت نیست
در رشته هایی که پیشرفت کرده ایم، اغلب پیشروان جوانان متدین و انقلابی اند
از مسائل مهم وساطت کردن برای ازدواج است
لعنت بر کسانی که با سنت ازدواج صریحا مخالفت می کنند
در محیط هنری ما تئاتر از ابتدا بد متولد شده است
وقت خودتان را در شبکه های اجتماعی تلف نکنید
و...
اما همه سرگرم بحث و تحلیل بخش های سیاسی سخنان آن دیدار هستیم و لابد این هم یکی از نشانه های سیاست زدگی رسانه ها و به تبع آنها مردم ما باشد. البته خواص هم اغلب وقتی در پی تبیین مواضع رهبر انقلاب برمی آیند، سراغ مواضع سیاسی می روند و از همین روست که مثلاً ما به ندرت شاهد نگارش سرمقاله ای در مورد تبیین مواضع رهبری در موضوعات غیرسیاسی هستیم.
با این حساب آیا می توان امیدوار بود که حداقل در فکر و ذهن مسئولان فرهنگی، سیاست گذاری برای حل مشکل ازدواج جوانان پررنگ شود و آنان مواضع رهبری در این زمینه را جدی بگیرند؟
بعید می دانم حکومتی که نتواند مشکلات اجتماعی جامعه اش را حل کند، بتواند از بعد سیاسی موفق باقی بماند...(این خود می تواند موضوع مقاله ای دیگر باشد)
خلاصه آنکه رهبری را در ذهن خودمان فقط سیاسی تصور و محدود نکنیم؛ رهبری فتنه ۸۸، رهبری بیانیه لوزان، رهبری ازدواج جوانان هم هست؛ رهبری محیط زیست هم هست؛ رهبری فرهنگی هم هست و ... و به همان میزان باید امر ایشان را بر خودمان مطاع بدانیم.
*الف
بر امت من عذاب های الهی نازل خواهد شد. سوال شد چه هنگام؟ فرمودند: هنگامی که آلات موسیقی و زنان خواننده و می گساری زیاد شود. به خدا قسم کسانی که از امت من به آن خواهند پرداخت, روز قیامت چهره آنان به صورت میمون و خوک خواهد شد, زیرا حرام مرا حلال کنند و به موسیقی روی آورند و می خواری کنند و لباس ابریشم پوشند.
*وسائل الشیعه ج12 – ص231 – ح30
*لئالی الأخبارج5 – ص222
*به همین مضمون روایت های بسیاری در کتاب دُرّ المنثور(از کتب مهم اهل سنت)ج2 – ص324 نقل شده است.