به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ شعر فاطمی در دوره معاصر متحول شده و رشد چشمگیری داشته است. این تحول بهویژه بعد از انقلاب اسلامی ایران بسیار مشهود بوده و شاعران متعهد در قالبهای معنایی و محتوایی گوناگون اعم از روایی و تاریخی، عقیدتی و کلامی، عرفانی، تخیلی، عاطفی و شخصی، فصل بدیعی را در شعر فاطمی رقم زد و اشعار ماندگاری سرودهاند. نمونههای زیر از آن جملهاند:
دریا غریق مرحمت بیکران تو
هفت آسمان تجلی رنگین کمان تو
خورشید ناز میکشد از ذرهای خاک
آنجا که صبح میگذرد کاروان تو
صدها فرشته بال نهادند بر زمین
تا دامن خدیجه شود میزبان تو
بهتر شد آن زنان قریشی نیامدند
حوا و مریم اند پرستار جان تو
بر قلبهای خسته ما هم نزول کن
ای جبرئیل تا به سحر هم زبان تو
یک شاخه یاس در دل مجروح کاشتیم
تنها به احترام مزار نهان تو
در بارش است رحمت بیحد ابر تو
پنهان شدهاست مثل شب قدر قبر تو
تسبیح تو که تربت حمزه به قاب داشت
در سینهاش شمیم دعاهای ناب داشت
از کور نیز وقت سخن، رو گرفتهای
هر چند چهره تو ز نور، احتجاب داشت
در شکر روزهای که در سه افطار با تو بود
دستت برای خواهش سائل جواب داشت
جسمت نخواست رخت عروسی به تن کند
از بسکه از بساط جهان اجتناب داشت
با عطر یازده سحر این باغ آشنا ست
هر چند عمر مادر گلها شتاب داشت
بیتی به شعر صائب تبریزی آمده است
آن شاعری که طبع روان همچو آب داشت
«چون صبح زندگانی روشندلان دمی است
آن هم دمی که با عث احیای عالمی است»
ای جلوه شکوه و جلال پیمبری
تو حجت همیشه به آل پیمبری
قد راست کرده بود و تنومند مانده بود
از آب چشمه تو نهال پیمبری
آنجا که بحث کیفیت عرش میشود
جز سینه تو نیست مثال پیمبری
مرهم به زخم های احد بیشتر بنه
تو با خبر همیشه ز حال پیمبری
کمتر به سینه جای بده بوسه نبی
جاری شده است اشک زلال پیمبری
این لحظه های اخر از احمد جدا مباش
اسوده نیست بی تو خیال پیمبری
قدری صبور باش بهشت دل نبی
تو زود می رسی به وصال پیمبری
چون تو تمام آینه خلق احمدی
هر روز روز تو ست به سال پیمبری
ایام شادمانی و روز ولادت است
هنگام شاد بودن و وقت عبادت است
در مصحف خدای تعالی نوشته بود
این نور با طهور ولایت سرشته بود
پیش از شروع خلقت این خاک و آسمان
این دانه را به مزرعه عرش کشته بود
از بسکه بود دست توسل به سمت تو
هر گوشه ای ز چادر تو رشته رشته بود
چندی به التماس زمین کردهای نزول
این آخرین مسافرت یک فرشته بود
عالم هنوز طعم محبت به جان نداشت
حب تو در صحیفه مومن نوشته بود
ما را ببخش مدح تو کوثر نداشتیم
ما غیر چند واژه ابتر نداشتیم
هر دختری که ام امامت نمیشود
یا مادر پیمبر رحمت نمی شود
در مجمع خلایق حق فاطمه یکی است
این وحدت است شامل کثرت نمیشود
آنجا که پای کفو علی هست در میان
هر دختری که لایق وصلت نمیشود
از اینکه آب مهریهات بود روشن است
هر خانهای که خانه رحمت نمیشود
فردا بیا که باز قیامت بپا کنی
ای بانویی که بیتو قیامت نمیشود
با اشتیاق سمت صراط آورید رو
زهرا بدون برگ شفاعت نمیشود
این سینه باز حال و هوای مدینه خواست
یا رب دعای کیست اجابت نمیشود
آخر مدینه راز پس پرده داشته است
آخر مدینه یار سفر کرده داشته است
لطف مدام حضرت یاسین به دست توست
آری دعا به دست تو آمین به دست توست
آنجا که سینه در تب اندوه سوخته است
آرامش دوباره وتسکین به دست توست
پیر خمین جلوه فرزندی تو داشت
یعنی که عزت و شرف دین به دست توست
آنجا که ابر فتنه گری سایه گسترد
نابودی تمام شیاطین به دست توست
اسلام با دعای تو پیروز میشود
آری کلید فتح فلسطین به دست توست
این انقلاب جلوهای از کوثر تو بود
بر روح تو سلام خدا و دو صد درود
«جواد محمد زمانی»