آیا دست سینمای ایران در سالی که قرار است دو فیلم عظیم «رستاخیز» و «محمد (ص)» به عنوان نمایندگان سینمای دینی اکران شوند، تا این حد خالی بوده است که اکران ماه مبارک رمضان باید با این حجم از فیلمهای غیراخلاقی و نامرتبط همراه میشده؟ این درست که سینمای ایران امسال دست پری در آثار ارزشی نداشت و سینمای دفاع مقدس کم فروغ بود، اما آیا نمیشد چینش بهتری را برای این ماه عزیز در نظر گرفت تا شوخیهای جنسی «گینس» و «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» در کنار تلخی و سیاهی فیلمی چون «قصهها» کمتر ذائقهی مخاطبین متدین را بیازارد؟ آیا سهم متدینین از سینمای ایران، فیلم دسته چندمی چون «یاسین» است؟
شهدای ایران: چینش اکران این روزهای سینمای ایران، به شدت دیدنی است. یک فیلم شبه عرفانی سر تا پا تکراری و به غایت مستقیمگو، سه چهار فیلم کمدی بفروش با انبوهی شوخی جنسی و تختخوابی و یکی دو فیلم دیگر که شاید فیلمهای بدی نباشند، ولی هر چه هستند، مناسب اکران در ماه مبارک نیستند.
به گزارش رجانیوز، هر ساله نیروی انتظامی گزارشهایی را در ماه مبارک رمضان منتشر میکند مبنی بر کاهش آمار جرائم و بزهکاریها. آمارهایی که نشان میدهد در ماه ضیافت الهی، بزهکاران و سارقان نیز شده برای چند روز، تغییر رویه میدهند و شدت اعمال مجرمانهی خویش را تعدیل میکنند. اما جالب است که در میانهی این ماه عزیز که هر کسی از هر طیف و عقیدهای و حتی از طایفهی بزهکاران نیز سعی میکند تا متناسب با فضای این ماه، آرایش رمضانی به سر و شکل و کار خود بدهد، سینمای ایران تدارک گستردهای برای اکران کمدیهای جنسی و رکیک دیده است تا از افطار تا سحر، با این شوخیها از مردم پذیرایی کنند.
یکم؛ گینس:
«محسن تنابنده» در چند سال اخیر با سریال «پایتخت» کاری کرد که خیلی از داعیهداران ارزشها، نتوانسته بودند آن را انجام دهند. ترسیم یک خانوادهی ایرانی ساده با همهی ویژگیهایی که میتوان برای آن متصور بود؛ خانوادهای با داستانهای گاه آن قدر ساده که شائبهی «بیقصه» بودن «پایتخت» را به ذهن متبادر میکند و گاه با رویای ایستادن بر صدر سکوی جهانی کشتی، هیبت یک قهرمان مردمی را به خود میگیرد و مردم را پای تلویزیون میخکوب میکند.
همین عملکرد موفق «تنابنده» و تیمش در خلق یک داستان ایرانی از یک خانوادهی ایرانی با المانهای اسلامی و ترسیم «حال خوب» خانوادهی «معمولی»، باعث شد تا حتی رهبر معظم انقلاب نیز از این سریال تقدیر کنند و آن را الگوی خوبی برای سریالسازی در رسانهی ملی بخوانند.
اما امسال بدسلیقگی سازمان سینمایی در اکران همزمان فیلم «گینس» با پخش قسمت چهارم سریال «پایتخت» باعث شده تا شائبهی عملکرد دوگانهی «محسن تنابنده» در قاب تلویزیون و پردهی سینما به اذهان متبادر شود. چنانکه هر چه «نقی معمولی» در «پایتخت ۴» اهل مسجد رفتن و روزه گرفتن است، «بیک» (با بازی تنابنده) در «گینس» سعی دارد تا با جملات دوپهلو و شوخیهای دم دستی و نازل مخاطبش را بخنداند.
مخاطبان «گینس» هر چند قرار است فیلمی ببینند که در آن قرار است «بار کج به منزل نرسد»، اما فضای صوتی و تصویری آلوده به شوخیهای نامناسب و بعضا تختخوابی آن، حقیقتاً تمامیت فیلم را تحت تأثیر قرار داده و این سوال را ایجاد کرده است که چرا باید فیلمی مثل «گینس» در ماه مبارک رمضان اکران شود؟ شوخیهای بویناک و آبدار فیلم و متوسل شدن به عبارات دوپهلویی چون «لخت بودن سیما» که از فرط دم دستی بودن حتی بامزه هم نیستند، چه ارتباطی با فضای معنوی افطار تا سحر مردم دارند؟ یعنی سهم مردم در مهمانی خدا از سینما، همین چند شوخی جنسی است؟
دوم: «از رئیس جمهور پاداش نگیرید»
«کمال تبریزی» را به انجام کارهای سخت در سینما و جسارتش در دست گذاشتن روی موضوعات ملتهب میشناسند. اما به نظر میرسد «تبریزی» در سالهای اخیر از این صفتی که به واسطهی فیلمهای درخشان و جسورانهای چون «لیلی با من است»، «مارمولک» (فارغ از اسم نامناسب آن) و «شیدا» به او منتسب شده است، در جهت ساخت فیلمهای غیراخلاقی بهره میگیرد تا آثار جسور سیاسی مذهبی. روندی که با شیبی ملایم از «همیشه پای یک زن در میان است» شروع شد، با توقیف «پاداش» کمی کند گردید و از دو سال پیش و با آمدن دولت جدید، با آثاری چون «طبقهی حساس» و اکران همان فیلم توقیف شده با عنوان جدید «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» شتاب گرفته است. در واقع جسارتی که در زدودن برخی خطوط قرمز زائد سیاسی نمود داشت، حالا به شکلی نه چندان نجیبانه، در فیلمهایی که خط قرمزهای اخلاقی را با شوخی و خنده و به اسم تفریح رد میکنند، تبلور یافته است.
در این میان، «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» یک نمونهی ویژه است. فیلمی که با همهی مقدسات مناسک پرشکوه «حج» شوخی میکند، مخاطبش را چند دقیقه، در مکه، در شهر امن الهی، پشت در اتاقی که یک زن و شوهر جوان مشغول انجام روابط زناشویی هستند، یک لنگه پا نگه میدارد و نهایتاً هم چنانکه آمار فروش نشان میدهد حتی موفق به جذب مخاطب هم نمیشود.
البته «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» خالی از شوخیهای سیاسی نیست. اما آن جسارتی که مخاطبان را کرور کرور به پای اکران فیلمی چون «مارمولک» و «لیلی با من است» میکشاند، حالا دیگر رغبتی ندارد تا پول خرج کند و مجموعهای از شوخیهای مثلا سیاسی تاریخ مصرف گذشته را تماشا کند که کارگردانش در حین ساخت، فکر میکرده خیلی ملتهب و جسورانه هستند!
حکایت سیاست در فیلم جدید تبریزی، حکایت تاریخ مصرف گریم کاراکتری است که خود او بازی کرده است. گریمی که قرار بوده «آقازاده» -رئیس سازمان انرژی اتمی وقت در دولت نهم- را تداعی کند و دستاویزی شود برای کنایه زدن به دولتی که «تبریزی» اقبالی به آن نداشته، اما این طراحی چهره حالا بیش از هر چیز «جواد ظریف» را به یاد میآورد و موجب توضیحات فرامتنی «تبریزی» در گفتگوهایش شده که به خدا قصد ما این نبود!
البته شبهروشنفکران بدشان نمیآید توقیف چند سالهی این فیلم را مرتبط با نشانههای سیاسی آن جلوه دهند، ولی هر عقل سلیمی میفهمد که «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» بیش از هر چیزی، به خاطر انبوه شوخیهای سخیف و نازل و غیراخلاقی در بستر مبارک و محترمی چون حج تمتع، شایستهی سرزنش و نقد است. حتی اگر به سان همهی فیلمهای اخیر «تبریزی» و البته سریالهای تلویزیونی، کاراکتر سرتاپا شهوت فیلم که از ابتدا به هر موجود اناثی حساسیت نشان میدهد، در پایان کار ناگهان متحول شود و به آغوش حق تعالی بازگردد!
شاید بد نباشد تا «کمال تبریزی» در مورد علت العلل نفروختن دو فیلم اخیرش کمی بیشتر اندیشه کند. شاید مردم دوست نداشته باشند که کسی در مراسم حج، برایشان شوخیهای رکیک جنسی را واگویه کند.
سوم؛ نهنگ عنبر
«نهنگ عنبر» البته قبل از ماه مبارک اکران شد، اما به علت فروش خوب، اکران آن در ماه رمضان هم ادامه پیدا کرد. یک کمدی عطارانی دیگر با مقادیری شوخیهای سیاسی و یک داستان عاشقانه در بستر چهل و اندی سال از تاریخ این مملکت. «نهنگ عنبر» البته به نسبت دو فیلم قبلی، از حیث اخلاقی وضعیت بهتری دارد، اما باز هم شوخیهای جنسی و دوپهلو به ضمیمهی کلکسیون کاملی از ترانههای لسآنجلسی دههی شصت و هفتاد در کنار تم خیانت و روابط باز اخلاقی و مثلثهای عشقی، معجونی را از این فیلم ساخته که آن را چندان مناسب اکران در این ماه عزیز نمیکند. مخصوصاً وقتی که قرار باشد بازیگر محوری زن فیلم در کنار عاشق دلخستهاش که سالهاست قصد ازدواج با او را دارد، در دندانپزشکی مرد خوشچهرهی دیگری را ببیند و عاشق او شود و در حین شکلگیری همین مثلث عشقی، این آیه را بخواند که: «فتبارک الله احسن الخالقین...»
چهارم؛ یاسین
فارغ از اینکه بیرون کشیدن این فیلم از توبرهی فیلمهای پشت اکران مانده و نمایش آن به اسم فیلم قرآنی در کنار چندین فیلم کمدی نه چندان اخلاقی، معنایی جز رفع تکلیف و پر کردن رزومه ندارد (به خصوص که شکست مفتضحانهی این فیلم در رقابت با آثار کمدی از چند فرسخی هم پیدا بود)، نکتهی اصلی اما اینجاست که «یاسین» اصلا یک فیلم سینمایی نیست و بیش از پردهی سینما، به درد ظهر جمعهها و باکس ساعت ۴ تلویزیون میخورد.
«یاسین» البته دغدغهی ارزشمندی دارد، اما مشکل اینجاست که از حیث فرم و تکنیک و فیلمنامه و بازی بازیگران، به شدت از ضعف عمومی رنج میبرد. دیالوگهای به غایت مستقیم، قصهای که مخلوطی از داستان «خیلی دور خیلی نزدیک» و «یک تکه نان» و «وقتی همه خوابیم» و سایر فیلمهای عرفانی این چند سال است و نداشتن عمق محتوایی مناسب در بافت داستانی، همه و همه «یاسین» را به فیلمی برای ندیدن و نفروختن تبدیل کرده که کارکردی جز تثبیت باور غلط و مجعول شبه روشنفکران مبنی بر «نفروختن فیلمهای دینی» و عدم اقبال مردم به آن ندارد. اما آیا مشکل از دینی بودن «یاسین» است یا «فیلم» بودن آن؟ مخاطب مظلوم سینمای ایران چند بار باید به اسم سینمای دینی، این قصهی تکراری که قرار است طی آن کاراکتر منفی طی یک سفر به خودشناسی برسد را تماشا کند؟
نه آقایان! مشکل از مدیرانی است که به سینمای دینی به چشم رفع تکلیفی و رزومهای نگاه میکنند تا اگر کسی پرسید که چرا در ماه مبارک رمضان فیلم دینی اکران نشده، مدیران به امثال این فیلم استناد کنند...
پنجم؛ عصر یخبندان
قطعاً شریفترین فیلم این لیست، «عصر یخبندان» است که مسئلهی اجتماعی درستی دارد. هر چند در پرداختن به معضلی مثل خیانت با وجود محکوم کردن آن، دچار مشکل تعمیم میشود، اما با این حال همچنان نمونهای از سینمای اجتماعی است که مشکلات اجتماعی را به دستاویزی برای تور اروپاگردی در جشنوارهها تبدیل نمیکند.
صداقت کارگردان «عصر یخبندان» آنجایی است که هر جا فیلم به سمت تلخی مفرط میرود، با چند شوخی ساده و نه لزوماً جنسی، فضای فیلم تغییر میکند تا کسی نتواند «عصر یخبندان» را شمایلی از سینمای افسرده بخواند. ایضاً دغدغهی عدالت نیز در سرتاسر فیلم نمود دارد و خود را در شمایل مبارزه با «آقازادگی»: به رخ میکشد؛ هر چند که فیلم در برخی فرازها، در داستانگویی دچار شتابزدگی است.
اما با همهی این توصیفات، حتی فیلم شریفی مثل «عصر یخبندان» نیز گزینهی مناسبی برای اکران در ماه مبارک نیست. اعتیاد و خیانت و نبود عدالت و رانت آقازادهها، مضامین اختصاصی ماه رمضان نیستند؛ چه آنکه پرداخت فیلم به این مشکلات در عین امیدبخش بودن و سلامت مضمونی، دینی نیست.
تازه اینها بخش محترمتر اکران ماه مبارک رمضان است. بگذریم از آثار سخیفی چون «متل قو» و «آتیش بازی» و «دریاکنار» و ... که اصلاً ارزش نقد کردن و دیده شدن ندارند و مناسب اکران در هیچ ماه و هیچ سال و هیچ روزی نیستند. ایضاً بگذریم از سینمای «هنر و تجربه» که هر مهملی به راحتی در آن اکران میشود.
و اما نکتهی آخر؛
آیا دست سینمای ایران در سالی که قرار است دو فیلم عظیم «رستاخیز» و «محمد (ص)» به عنوان نمایندگان سینمای دینی اکران شوند، تا این حد خالی بوده است که اکران ماه مبارک رمضان باید با این حجم از فیلمهای غیراخلاقی و نامرتبط همراه میشده؟ این درست که سینمای ایران امسال دست پری در آثار ارزشی نداشت و سینمای دفاع مقدس کم فروغ بود، اما آیا نمیشد چینش بهتری را برای این ماه عزیز در نظر گرفت تا شوخیهای جنسی «گینس» و «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» در کنار تلخی و سیاهی فیلمی چون «قصهها» کمتر ذائقهی مخاطبین متدین را بیازارد؟ آیا سهم متدینین از سینمای ایران، فیلم دسته چندمی چون «یاسین» است؟
بماند؛ آقای «ایوبی» و «ایلبیگی» به فکر فیلمهای توقیفی هستند و کسب توفیق در جشنوارههای خارجی. تازه اگر نبود اعتراضات، حالا شاید «خانهی دختر» روی پرده میرفت و اوقات مردم از افطار تا سحر، با «تست باکرگی» و «خودکشی پس از آن» پر میشد. قشر متدین هم فعلا «پایتخت» را ببینند تا شاید در آیندهی دور، سهمی از این سینما پیدا کنند.
*رجانیوز
به گزارش رجانیوز، هر ساله نیروی انتظامی گزارشهایی را در ماه مبارک رمضان منتشر میکند مبنی بر کاهش آمار جرائم و بزهکاریها. آمارهایی که نشان میدهد در ماه ضیافت الهی، بزهکاران و سارقان نیز شده برای چند روز، تغییر رویه میدهند و شدت اعمال مجرمانهی خویش را تعدیل میکنند. اما جالب است که در میانهی این ماه عزیز که هر کسی از هر طیف و عقیدهای و حتی از طایفهی بزهکاران نیز سعی میکند تا متناسب با فضای این ماه، آرایش رمضانی به سر و شکل و کار خود بدهد، سینمای ایران تدارک گستردهای برای اکران کمدیهای جنسی و رکیک دیده است تا از افطار تا سحر، با این شوخیها از مردم پذیرایی کنند.
یکم؛ گینس:
«محسن تنابنده» در چند سال اخیر با سریال «پایتخت» کاری کرد که خیلی از داعیهداران ارزشها، نتوانسته بودند آن را انجام دهند. ترسیم یک خانوادهی ایرانی ساده با همهی ویژگیهایی که میتوان برای آن متصور بود؛ خانوادهای با داستانهای گاه آن قدر ساده که شائبهی «بیقصه» بودن «پایتخت» را به ذهن متبادر میکند و گاه با رویای ایستادن بر صدر سکوی جهانی کشتی، هیبت یک قهرمان مردمی را به خود میگیرد و مردم را پای تلویزیون میخکوب میکند.
همین عملکرد موفق «تنابنده» و تیمش در خلق یک داستان ایرانی از یک خانوادهی ایرانی با المانهای اسلامی و ترسیم «حال خوب» خانوادهی «معمولی»، باعث شد تا حتی رهبر معظم انقلاب نیز از این سریال تقدیر کنند و آن را الگوی خوبی برای سریالسازی در رسانهی ملی بخوانند.
اما امسال بدسلیقگی سازمان سینمایی در اکران همزمان فیلم «گینس» با پخش قسمت چهارم سریال «پایتخت» باعث شده تا شائبهی عملکرد دوگانهی «محسن تنابنده» در قاب تلویزیون و پردهی سینما به اذهان متبادر شود. چنانکه هر چه «نقی معمولی» در «پایتخت ۴» اهل مسجد رفتن و روزه گرفتن است، «بیک» (با بازی تنابنده) در «گینس» سعی دارد تا با جملات دوپهلو و شوخیهای دم دستی و نازل مخاطبش را بخنداند.
مخاطبان «گینس» هر چند قرار است فیلمی ببینند که در آن قرار است «بار کج به منزل نرسد»، اما فضای صوتی و تصویری آلوده به شوخیهای نامناسب و بعضا تختخوابی آن، حقیقتاً تمامیت فیلم را تحت تأثیر قرار داده و این سوال را ایجاد کرده است که چرا باید فیلمی مثل «گینس» در ماه مبارک رمضان اکران شود؟ شوخیهای بویناک و آبدار فیلم و متوسل شدن به عبارات دوپهلویی چون «لخت بودن سیما» که از فرط دم دستی بودن حتی بامزه هم نیستند، چه ارتباطی با فضای معنوی افطار تا سحر مردم دارند؟ یعنی سهم مردم در مهمانی خدا از سینما، همین چند شوخی جنسی است؟
دوم: «از رئیس جمهور پاداش نگیرید»
«کمال تبریزی» را به انجام کارهای سخت در سینما و جسارتش در دست گذاشتن روی موضوعات ملتهب میشناسند. اما به نظر میرسد «تبریزی» در سالهای اخیر از این صفتی که به واسطهی فیلمهای درخشان و جسورانهای چون «لیلی با من است»، «مارمولک» (فارغ از اسم نامناسب آن) و «شیدا» به او منتسب شده است، در جهت ساخت فیلمهای غیراخلاقی بهره میگیرد تا آثار جسور سیاسی مذهبی. روندی که با شیبی ملایم از «همیشه پای یک زن در میان است» شروع شد، با توقیف «پاداش» کمی کند گردید و از دو سال پیش و با آمدن دولت جدید، با آثاری چون «طبقهی حساس» و اکران همان فیلم توقیف شده با عنوان جدید «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» شتاب گرفته است. در واقع جسارتی که در زدودن برخی خطوط قرمز زائد سیاسی نمود داشت، حالا به شکلی نه چندان نجیبانه، در فیلمهایی که خط قرمزهای اخلاقی را با شوخی و خنده و به اسم تفریح رد میکنند، تبلور یافته است.
در این میان، «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» یک نمونهی ویژه است. فیلمی که با همهی مقدسات مناسک پرشکوه «حج» شوخی میکند، مخاطبش را چند دقیقه، در مکه، در شهر امن الهی، پشت در اتاقی که یک زن و شوهر جوان مشغول انجام روابط زناشویی هستند، یک لنگه پا نگه میدارد و نهایتاً هم چنانکه آمار فروش نشان میدهد حتی موفق به جذب مخاطب هم نمیشود.
البته «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» خالی از شوخیهای سیاسی نیست. اما آن جسارتی که مخاطبان را کرور کرور به پای اکران فیلمی چون «مارمولک» و «لیلی با من است» میکشاند، حالا دیگر رغبتی ندارد تا پول خرج کند و مجموعهای از شوخیهای مثلا سیاسی تاریخ مصرف گذشته را تماشا کند که کارگردانش در حین ساخت، فکر میکرده خیلی ملتهب و جسورانه هستند!
حکایت سیاست در فیلم جدید تبریزی، حکایت تاریخ مصرف گریم کاراکتری است که خود او بازی کرده است. گریمی که قرار بوده «آقازاده» -رئیس سازمان انرژی اتمی وقت در دولت نهم- را تداعی کند و دستاویزی شود برای کنایه زدن به دولتی که «تبریزی» اقبالی به آن نداشته، اما این طراحی چهره حالا بیش از هر چیز «جواد ظریف» را به یاد میآورد و موجب توضیحات فرامتنی «تبریزی» در گفتگوهایش شده که به خدا قصد ما این نبود!
البته شبهروشنفکران بدشان نمیآید توقیف چند سالهی این فیلم را مرتبط با نشانههای سیاسی آن جلوه دهند، ولی هر عقل سلیمی میفهمد که «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» بیش از هر چیزی، به خاطر انبوه شوخیهای سخیف و نازل و غیراخلاقی در بستر مبارک و محترمی چون حج تمتع، شایستهی سرزنش و نقد است. حتی اگر به سان همهی فیلمهای اخیر «تبریزی» و البته سریالهای تلویزیونی، کاراکتر سرتاپا شهوت فیلم که از ابتدا به هر موجود اناثی حساسیت نشان میدهد، در پایان کار ناگهان متحول شود و به آغوش حق تعالی بازگردد!
شاید بد نباشد تا «کمال تبریزی» در مورد علت العلل نفروختن دو فیلم اخیرش کمی بیشتر اندیشه کند. شاید مردم دوست نداشته باشند که کسی در مراسم حج، برایشان شوخیهای رکیک جنسی را واگویه کند.
سوم؛ نهنگ عنبر
«نهنگ عنبر» البته قبل از ماه مبارک اکران شد، اما به علت فروش خوب، اکران آن در ماه رمضان هم ادامه پیدا کرد. یک کمدی عطارانی دیگر با مقادیری شوخیهای سیاسی و یک داستان عاشقانه در بستر چهل و اندی سال از تاریخ این مملکت. «نهنگ عنبر» البته به نسبت دو فیلم قبلی، از حیث اخلاقی وضعیت بهتری دارد، اما باز هم شوخیهای جنسی و دوپهلو به ضمیمهی کلکسیون کاملی از ترانههای لسآنجلسی دههی شصت و هفتاد در کنار تم خیانت و روابط باز اخلاقی و مثلثهای عشقی، معجونی را از این فیلم ساخته که آن را چندان مناسب اکران در این ماه عزیز نمیکند. مخصوصاً وقتی که قرار باشد بازیگر محوری زن فیلم در کنار عاشق دلخستهاش که سالهاست قصد ازدواج با او را دارد، در دندانپزشکی مرد خوشچهرهی دیگری را ببیند و عاشق او شود و در حین شکلگیری همین مثلث عشقی، این آیه را بخواند که: «فتبارک الله احسن الخالقین...»
چهارم؛ یاسین
فارغ از اینکه بیرون کشیدن این فیلم از توبرهی فیلمهای پشت اکران مانده و نمایش آن به اسم فیلم قرآنی در کنار چندین فیلم کمدی نه چندان اخلاقی، معنایی جز رفع تکلیف و پر کردن رزومه ندارد (به خصوص که شکست مفتضحانهی این فیلم در رقابت با آثار کمدی از چند فرسخی هم پیدا بود)، نکتهی اصلی اما اینجاست که «یاسین» اصلا یک فیلم سینمایی نیست و بیش از پردهی سینما، به درد ظهر جمعهها و باکس ساعت ۴ تلویزیون میخورد.
«یاسین» البته دغدغهی ارزشمندی دارد، اما مشکل اینجاست که از حیث فرم و تکنیک و فیلمنامه و بازی بازیگران، به شدت از ضعف عمومی رنج میبرد. دیالوگهای به غایت مستقیم، قصهای که مخلوطی از داستان «خیلی دور خیلی نزدیک» و «یک تکه نان» و «وقتی همه خوابیم» و سایر فیلمهای عرفانی این چند سال است و نداشتن عمق محتوایی مناسب در بافت داستانی، همه و همه «یاسین» را به فیلمی برای ندیدن و نفروختن تبدیل کرده که کارکردی جز تثبیت باور غلط و مجعول شبه روشنفکران مبنی بر «نفروختن فیلمهای دینی» و عدم اقبال مردم به آن ندارد. اما آیا مشکل از دینی بودن «یاسین» است یا «فیلم» بودن آن؟ مخاطب مظلوم سینمای ایران چند بار باید به اسم سینمای دینی، این قصهی تکراری که قرار است طی آن کاراکتر منفی طی یک سفر به خودشناسی برسد را تماشا کند؟
نه آقایان! مشکل از مدیرانی است که به سینمای دینی به چشم رفع تکلیفی و رزومهای نگاه میکنند تا اگر کسی پرسید که چرا در ماه مبارک رمضان فیلم دینی اکران نشده، مدیران به امثال این فیلم استناد کنند...
پنجم؛ عصر یخبندان
قطعاً شریفترین فیلم این لیست، «عصر یخبندان» است که مسئلهی اجتماعی درستی دارد. هر چند در پرداختن به معضلی مثل خیانت با وجود محکوم کردن آن، دچار مشکل تعمیم میشود، اما با این حال همچنان نمونهای از سینمای اجتماعی است که مشکلات اجتماعی را به دستاویزی برای تور اروپاگردی در جشنوارهها تبدیل نمیکند.
صداقت کارگردان «عصر یخبندان» آنجایی است که هر جا فیلم به سمت تلخی مفرط میرود، با چند شوخی ساده و نه لزوماً جنسی، فضای فیلم تغییر میکند تا کسی نتواند «عصر یخبندان» را شمایلی از سینمای افسرده بخواند. ایضاً دغدغهی عدالت نیز در سرتاسر فیلم نمود دارد و خود را در شمایل مبارزه با «آقازادگی»: به رخ میکشد؛ هر چند که فیلم در برخی فرازها، در داستانگویی دچار شتابزدگی است.
اما با همهی این توصیفات، حتی فیلم شریفی مثل «عصر یخبندان» نیز گزینهی مناسبی برای اکران در ماه مبارک نیست. اعتیاد و خیانت و نبود عدالت و رانت آقازادهها، مضامین اختصاصی ماه رمضان نیستند؛ چه آنکه پرداخت فیلم به این مشکلات در عین امیدبخش بودن و سلامت مضمونی، دینی نیست.
تازه اینها بخش محترمتر اکران ماه مبارک رمضان است. بگذریم از آثار سخیفی چون «متل قو» و «آتیش بازی» و «دریاکنار» و ... که اصلاً ارزش نقد کردن و دیده شدن ندارند و مناسب اکران در هیچ ماه و هیچ سال و هیچ روزی نیستند. ایضاً بگذریم از سینمای «هنر و تجربه» که هر مهملی به راحتی در آن اکران میشود.
و اما نکتهی آخر؛
آیا دست سینمای ایران در سالی که قرار است دو فیلم عظیم «رستاخیز» و «محمد (ص)» به عنوان نمایندگان سینمای دینی اکران شوند، تا این حد خالی بوده است که اکران ماه مبارک رمضان باید با این حجم از فیلمهای غیراخلاقی و نامرتبط همراه میشده؟ این درست که سینمای ایران امسال دست پری در آثار ارزشی نداشت و سینمای دفاع مقدس کم فروغ بود، اما آیا نمیشد چینش بهتری را برای این ماه عزیز در نظر گرفت تا شوخیهای جنسی «گینس» و «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» در کنار تلخی و سیاهی فیلمی چون «قصهها» کمتر ذائقهی مخاطبین متدین را بیازارد؟ آیا سهم متدینین از سینمای ایران، فیلم دسته چندمی چون «یاسین» است؟
بماند؛ آقای «ایوبی» و «ایلبیگی» به فکر فیلمهای توقیفی هستند و کسب توفیق در جشنوارههای خارجی. تازه اگر نبود اعتراضات، حالا شاید «خانهی دختر» روی پرده میرفت و اوقات مردم از افطار تا سحر، با «تست باکرگی» و «خودکشی پس از آن» پر میشد. قشر متدین هم فعلا «پایتخت» را ببینند تا شاید در آیندهی دور، سهمی از این سینما پیدا کنند.
*رجانیوز