عرفان حلقه یکی از فرقههای نوظهوری بود که با اسم اتصال به خدا و رهایی از مشکلات، افراد مختلف را جذب خود کرد اما قربانیان و نجاتیافتگان این فرقه، مدعی هستند که به جای خدا، به شیطان نزدیکتر شدند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از تسنیم، فرقه حلقه که این روزها سرکرده آن در زندان به سر میبرد، همچنان قربانی میگیرد. متاسفانه این فرقه که در قالب عرفان خود را معرفی کرده و حدود دو دهه است که در ایران فعالیت می کند علی رغم ممنوعیت برگزاری کلاس، همچنان به رهبری مسترهای دست پرورده محمدعلی طاهری به طور زیرزمینی در جای جای ایران کلاس برگزار کرده و با ترفندهای گوناگون افراد ساده دل را به دام خود می اندازد.
با توجه به خطمشیهای انحرافی که در جریان کلاسهای این فرقه به افکار مخاطبان تزریق میشد، تعدادی از افرادی که در این کلاسها شرکت میکردند با مشکلات روحیروانی مواجه شدند که برخی از آنها در گفتوگو با رسانهها و برای جلوگیری از به دام افتادن و آسیبدیدن افراد بیشتر، به تشریح خطرات تفکرات ارائه شده از سوی محمدعلی طاهری و جلسات مسترهای وی پرداختند.
نازنین-م خانم جوانی است که از حدود 6 سال پیش با عرفان حلقه آشنا شده و به همراه خانوادهاش در کلاسهای آن شرکت کرده و متاسفانه دچار آسیب های روحی شدید شده است. متن گفتوگوی این فرد با خبرگزاری نسیم را که مدتی پیش انجام شده را در ذیل میخوانید.
* چگونه با عرفان حلقه آشنا شده و وارد کلاس های آن شدید؟
حدود 6-5 سال قبل بود که کل خانوادهام از طریق یکی از افراد فامیل که خودش در حلقه شرکت میکرد، با این کلاسها آشنا شدیم؛ خود طاهری هم، آن زمان آزاد بود و کلاس برگزار میکرد. سخنی از غیرقانونی بودن کلاسها هم نبود. اوایل کار بود و من در این کلاسها به همراه یکی از دختران فامیل که مادرشان هم بودند، شرکت میکردم؛ به منزل ما آمدند و به ما ارتباط دادند؛ به ما گفته میشد که چشمها را ببندید و ارتباط بگیرید؛ همه از جمله من و پدرم و مادرم می نشستیم؛ برادرم آن زمان نبود.
* این ارتباط گیری چگونه بود و آسیب هایی که متحمل شدید از چه زمانی آغاز شد؟
ارتباطگیری به این صورت بود که به ما میگفتند که چشم ها را ببندید؛ این ارتباط از سمت خدا است، اینکه حلقه رحمانیت عام الهی است و از این قبیل حرف ها؛ یک سری توضیحات مختصری داده می شد و گفته می شد که با این بستن چشم و ارتباط گرفتن حالتان بهتر میشود؛ در همان اولین ارتباط من و پدرم یک سری بهم ریختگیهایی داشتیم.
به پدرم حالات عجیبی دست میداد، مثلا تکان میخورد یا یکسری صداهایی از خود بروز می داد که ارتباط دهنده ادعا میکرد اینها برونریزی است یعنی موجودات غیر ارگانیک و جن و روح و کالبد ذهنی دارد از بدن شما خارج میشود؛ ما هم به قدری تحت تاثیر حرفها و فن بیان طرف قرار گرفته بودیم که فکر میکردیم راست می گوید.
* وقتی این علائم را دیدید به این رفتارها مشکوک نشدید تا از کلاس های حلقه جدا شوید؟
من خودم تصور میکنم که در اولین ارتباط که به طرف می دهند در حلقه اول که "حلقه درمان" به آن گفته می شود فرد را مسخ می کنند؛ بعد از این هر چیزی که به فرد گفته شود فرد آن را قبول می کند؛ چشم بسته و بدون در نظر گرفتن عقل و منطق آن را می پذیرد.
یعنی اصلا طرف فکر نمیکند که این حرف ها با اعتقادات و دین ما سازگاری دارد یا نه؟
ما با این کلاس ها آشنا شدیم و با مباحث نظری آن ها آشنا نبودیم؛ در اولین برخورد به ما ارتباط عملی دادند؛ آن زمان، من سال دوم دانشگاه بودم به طوری از این ارتباطات آسیب دیدم که بعد از آن شب ها اصلا نمی توانستم بخوابم؛ شب تا صبح بیدار بودم و حالم خیلی بد می شد؛ در اولین ارتباطم وقتی رفتارهای ترسناک پدرم را می دیدم و به ما می گفتند که این ها جن و غول است که از بدنش خارج می شود، خیلی می ترسیدم.
به ما گفتند که تابلوی "وان یکاد..."، "آیت الکرسی" و... نباید در منزل باشد
* برای این ارتباط گیری باید شرایط خاصی رعایت می شد؟
بله، اصول خاصی برای پاکسازی منزلی که در آن ارتباط گرفته می شود داده می شد که به قول خودشان مکان و محل زندگی ما را از موجودات ارگانیک پاک کنند. مثلا آن چیزی که برای خود من اتفاق افتاد این بود که من در کتابخانه شخصی ام کتابی به اسم معجزات آیت الکرسی داشتم با تاکید گفتند که این کتاب را جمع کنم زیرا خیلی آلودگی جذب می کند و باعث می شود که جن و روح دور کتاب آیت الکرسی جمع شوند! همچنین تاکید داشتند که که تابلوی "و ان یکاد..."، "آیت الکرسی"، "چهار قل" و... نباید در منزل باشد مفاتیح هم به دلیل وجود دعاهای مختلف که از نظر اینها مشکل دار بود باید از منزل بیرون گذاشته می شد زیرا در مفاتیح آیات قران به صورت جدا به کاربرده شده و این گناه است.
به ما گفتند تا ترم 7 یا 8 که حلقه نماز به شما داده شود، نماز نخوانید
* دلیلی برای این اقدامات خود ذکر نمی کردند؟ اصولا نظرشان در مورد اعتقادات دینی چگونه بود؟
دلیل این که گفته می شد «و ان یکاد» یا «چهار قل» نباید به دیوار وصل بشود، را اینطور توجیه میکردند که آیات قرآن نباید به صورت جداگانه استفاده شود و این جور استفاده شدن از آیات قرآن نوعی استفاده کاربردی از قرآن و درواقع گناه است؛ کم کم اعتقادات را زیر سوال می بردند و با این روش تشخیص حق از باطل خیلی سخت بود.
از خدا و بهشت و جهنم صحبت می کنند و آیات قرآن را به نفع خود تفسیر می کنند؛ چون ما در زمینه های دینی تحصیل نکردیم نمی توانیم تشخیص دهیم که این تفسیرها درست است یا نه. کم کم طرف را می ترساندند؛ بعد می گفتند که نماز 9 حلقه دارد و حلقه نماز برای ترم های 7 یا 8 تدریس می شود.
من چون به هم ریختگی ام خیلی شدید بود و به زور و اصرار به کلاس ها می رفتم فقط تا ترم چهار به کلاس ها رفتم؛ به ما گفتند تا ترم 7 یا 8 که حلقه نماز به شما داده شود، نماز نخوانید؛ گفته شد که اگر ابتدا حلقه نماز(حلقه صلاة) به شما داده شود و شما نماز بخوانید این اتفاق که بعضی وقت ها که نماز می خوانید فکرتان به اطراف پرت می شود و در حقیقت این پرت شدن حواس همان حمله غیر ارگانیکها است، برایتان پیش نمی آید.
* ممکن است قدری در مورد این "حلقه" که نام بردید توضیح دهید؟
تعداد حلقه ها زیاد است؛ هر دورهای چند حلقه و چند ترم دارد. هر ترم دو سه حلقه دارد: اسکن دوگانگی؛ همبازی کیهانی؛ همبازی کالبدی و چیزهایی که غریب است و مبهم و چیزهایی که از خودشان در آورده اند؛ چیزی که مفهوم نیست؛ در این کلاسها افرادی با تحصیلات بالا حضور داشتند؛ مثلا خانمی که دکترای مهندسی مواد داشت یا آقایی که مهندسی عمران داشت ولی هیچ سوالی در در ذهنشان ایجاد نمی شد و فقط به عنوان یک سرسپرده هر چیزی که استاد یا مستر میگفت را به صورت کورکورانه قبول می کردند.
* هر ترم و هر حلقه توسط استادهای جداگانه تدریس میشد یا همه کلاس ها را توسط یک نفر برگزار می شد؟
یک استاد بود که کل دوره ها را برگزار می کرد و بعضی افراد حتی دو بار هم در کلاس ها شرکت می کردند و اگر سوالی هم به وجود می آمد جواب آن سوال را موکول به جلسات در ترم های بعدی می کردند؛ جواب روشنی نمی دادند؛ من خودم وقتی سی دی های طاهری را گوش می کردم، احساس می کردم، آخر حرف ها به هیچ جایی نمی رسد و مبهم است. مطالبی مطرح می شد که یک سری افراد که دارای اطلاعات دینی بالاتری بودند می توانستند درک کنند یا اینکه بفهمند، مطالب تناقض دارد.
با انگیزه خداشناسی و عرفان وارد حلقه شدم اما به شیطان رسیدم
* انگیزه شما از شرکت در این کلاسها چه بود؟ برخی به بهانه درمان وارد این عرفان میشوند برخی به بهانه ترک اعتیاد. به هرحال هرکس انگیزهای برای ورود به عرفان حلقه دارد. شما مشکل یا بیماری خاصی داشتید؟
ما هیچ مشکلی نداشتیم؛ در ابتدا خیلی برای این کلاسها تبلیغ میکردند و این ارتباط را به ما دادند؛ به اصطلاح بازار گرمی میکردند و میگفتند که این کلاسها، کلاسهای خدا شناسی و عرفان است.
میگفتند که در این کلاسها شرکت کردیم و خیلی از مشکلات ما مثل مشکلات جسمی برطرف شده است؛ اعتقاد اصلی در عرفان حلقه این است که تمام افراد جنزده هستند؛ کسانی که وارد این حلقه ها می شوند پاکسازی می شوند؛ می گفتند که خود شخص طاهری ده سال به طول انجامید تا این که پاکسازی شد.
یعنی خارج شدن موجودات غیر ارگانیک از بدن طاهری ده سال طول کشید؛ وقتی وارد حلقه شدید هر چقدر هم که حالتان بد شود باید به عنوان برون ریزی تحمل کنید؛ من در کلاس ها به هم ریختگی زیاد ندیدم اما به فرد در منزل یک ساعت خاصی داده می شود مثلا ساعت 10 و خواسته می شود که در این ساعت مشخص ارتباط بگیرد و چشمان خود را ببندد و خود را رها کند؛ در منزل تجریبات شخصی خیلی بیشتر بود.
بعد از ارتباط با عرفان حلقه سنگ کلیه پدرم به یک سرطان نادر کلیه تبدیل شد و وی را کشت
* اگر ناراحت نمی شوید در مورد پدر مرحومتان و ارتباط وی با عرفان حلقه و طاهری بگویید.
پدرم سنگ کلیه داشت و تا سن پنجاه سالگی سنگ کلیه مشکل جدی برایش ایجاد نکرده بود تا اینکه بعد از ورود به عرفان حلقه و دریافت این ارتباط ها این سنگ کلیه برای او مشکل ساز شد؛ بعد از مدتی این بیماری ساده سنگ کلیه تبدیل به یک سرطان نادر شد و حتی با وجود مراجعه به بهترین پزشکان درمان نشد و گفته شد که سرطان نادری است که یک در هزار به آن مبتلا می شوند؛ پدرم با این سرطان نادر یک سال عمر کرد و در نهایت سال 87 از دنیا رفت.
* در صحبت هایتان اشاره کردید که برای مشکل پدرتان با شخص طاهری مشورت شده. با خود طاهری ارتباط مستقیم و رو در رو داشتید؟
خیر ما با خود طاهری در ارتباط نبودیم. اسم پدرم را پیش طاهری بردند. در این کلاس ها یک اصلی دارند و اصطلاحا می گویند که ما نظر می کنیم، یعنی با نظر کردن به اسم فرد در یک لحظه برای مستر یا طاهری وضعیت او اعلام میشود؛ مثلا به آقای طاهری اسم می دادند و با دیدن اسم ارتباط برای طاهری جاری می شد.
* بعد از فوت پدرتان، احوال شما چگونه شد؟
بعد از فوت پدرم چهار سال بود بهم ریختگی من زیاد شده بود و حال روحی من دگرگون بود؛ چهار سال دچار افسردگی شدید شدم؛ هر بار که در ارتباط می نشستم احساس می کردم حالم از دفعه های قبلی بدتر می شود؛ بعضی مواقع در این ارتباطات تکان های شدید شبیه حالا تشنج و صرع به من دست میداد.
مستر ها دست و پای من را می گرفتند تا تکانهای من را کنترل کنند؛ چون امکان داشت به خودم آسیب بزنم؛ دست و پای من را می گرفتند و می گفتند که خروج غیر ارگانیک صورت می گیرد؛ من می پرسیدم که چرا من به این مسائل آلوده شدم؟ حالتی که داشتم حالت نیمه هوشیار بود و چیزهای کمی را متوجه می شدم، این که دست و پای من را می گیرند و خیلی به هم ریختگی من شدید بود.
* کمی بیشتر درباره حالتان صحبت کنید که وقتی حالتان بد بود چگونه بودید؟
شب تا صبح نمیخوابیدم و درسم را هم رها کرده بودم چون حال روحی من بد بود و نمی توانستم در کلاس حاضر شوم؛ 5 ترم مرخصی گرفتم؛ در طول 24 ساعت خوابم خیلی کم شده بود؛ افسردگی شدید گرفته بودم و از صبح تا شب فقط گریه می کردم. کنترل گریه دست خودم نبود، دچار حالت تهوع بودم و گفته می شد که جن و ارواح سرگردان در حال خروج از بدن تو هستند؛ من در حال خود نبودم و بیشتر اوقات قرص آرام بخش مصرف می کردم، یعنی نه غذا می خوردم نه می خوابیدم و فقط گریه می کردم؛ حس خودکشی داشتم و دچار حملات پانیک می شدم؛ حملات ترس و وحشت شدید داشتم یعنی نفس نفسزدنهای شدید و این حالت ها دست خودم نبود. وقتی در سایت نجات از حلقه فرم پر کردم؛ خیلی حالم بد بود و نمیدانم چطور برایتان توصیف کنم چون حالت های روحی روانی توصیف کردنشان، خیلی سخت است؛اصلا قابل توصیف نیست.
از توهم زدن، جیغ زدن، ترسیدن و اینکه از کنترل خارج میشدم؛ هیچ دکتر روان پزشکی هم تشخیص نمیداد که بیماری من چیست، فقط یک سری دارو به من داده میشد که این داروها حال من را بدتر میکرد و بهتر نمیشدم؛ من سر این قضیه خیلی عذاب کشیدم.
این جنهایی که به بدن من وارد کرده بودند در ذهنم خیلی به من القا می کردند و تحت فشار روحی روانی شدید بودم که تنها راهم قرص خوردن و خودکشی کردن است؛ وقتی با حجت الاسلام مظاهری سیف هم صحبت می کردم به من گفتند که جنیان قدرت تسخیر آدمیان را ندارند و فقط قدرت القا کردن دارند.
* این القا کردن چگونه بود؟ پزشکان چه نظری داشتند؟
من این حالت های القا کردن را متوجه میشدم؛ هیچ روانشناسی متوجه مشکل من نمی شد؛ مثلا زمان و مکان برایم قاطی می شد؛ متوجه نمی شدم که الان صبح یا شب است؛ این که من کی هستم یا اسمم چیست؟ اواخر رفتن به این کلاس و زمانی که ارتباطم قطع شد و بعد از مراجعه کردنم به روانپزشکان مختلف یکی از پزشکان گفتند که باید به من شوک الکتریکی داده شود؛ پس از آن از شبکه شعور کیهانی جدا شدم.
در کلاسها و دستورات سلیقههای شخصی خیلی دخیل بود؛ خیلی از حرفهای مسترها زاییده ذهن خودشان بود. مستر به من گفت که در آن برهه از زمان تو در دوران اوج بودی و کم کم بهتر شدی؛ اصطلاح خرابات و آباد در عرفان حلقه به این معنی است که ابتدا فرد ویران می شود و بعد از ویرانی آبادی در پی است. مستر مرا با همین حیله که از خرابات به آباد میرسی دوباره به شرکت در کلاس ها تشویق کرد ولی واقعا باز هم جز شر از این کلاس ها چیزی ندیدم.
بعد از دو سه ماه حالم بهتر شد؛ با اینکه حتی قرصی هم مصرف نمی کردم؛ من حدود سه سال و نیم در این کلاس ها بودم؛ به زور و اصرار مسترها سر کلاس ها شرکت می کردم و عقیده داشتند که هر چه حلقه های بیشتری بگیرم و به ترم های بالاتر بروم حالم بهتر می شود؛ بعضی از این ارتباط ها که به ما داده می شد به زور انجام می شد.
* بعد از جدا شدن از فرقه حلقه چه اتفاقاتی افتاد؟
بعد از خروج از گروه درسم را ادامه دادم و با فامیلی که ما را به گروه برده بود زیاد ارتباط نداشتیم چون خیلی زیاد القا می کرد که ارتباط بگیرید تا حال شما بهتر بشود؛ من هنوز باور نکرده بودم که این کلاسها شیطان پرستی است ولی می ترسیدم که دوباره به هم بریزم؛ بعد از خروج، حالم بهتر شده بود تا امسال که دوباره از من خواستند که در این کلاس ها شرکت کنم.
در مناسبتهای مذهبی حالمان را بدتر می کردند!
* خودتان با این که اذیت می شدید باز ارتباط می گرفتید؟
بعضی از این ارتباطها مثلا ارتباط تشعشع دفاعی باید با اجازه شخص صورت میگرفت ولی بیشتر مواقع به زور این ارتباطها به ما داده می شد؛ حتما از ما خواسته می شد که ارتباط ساعت 10 شب را داشته باشیم. چون یک اتصال ویژه بود؛ نکته مهم این بود که در روزهای عید یا ولادت امامان یا شهادت آنها مثلا نیمه شعبان ارتباطهای ویژه اعلام می شد؛ جالب این بود که هر کسی این ارتباط ویژه را می گرفت حالش از همیشه بدتر میشد؛ همیشه در اعیاد مذهبی حال ما بد بود.
خواندن حمد و سوره برای متوفی را درست نمی دانستند
* طاهری نظرات خاصی در مورد ارواح دارد، آیا شما چیزی در کلاس ها در این زمینه شنیدید؟
میگفتند یک سری ارتباط مجاز و یک سری ارتباط برای روح جمعی و کل مردم جهان است؛ به من گفته شده بود که کالبد ذهنی پدرم بعد از مرگش در بدن من است و از این دنیا نرفته یا در بدن مادرم است. می گفتند که این کالبد های ذهنی یا همان ارواح سرگردان یک سری وابستگی هایی به این دنیا دارند که نمی توانند رها شوند و به آن دنیا بروند؛ چیزی به عنوان فشار قبر را قبول نداشتند؛ طاهری می گفت که تلاش روح برای بازگشت به جسم است که فشار قبر ایجاد می کند.
میگفتند که کالبد ذهنیها همه سرگردان هستند و هر کسی که دروغ بگوید این کالبدها وارد بدنش میشوند؛ تحت تاثیر قرارش میدهند؛ مثلا بیماریهای خود را به فرد می دهند، افکار، عادتها و دغدغههای فکریشان را به فرد میدهند.
خواندن حمد و سوره را برای مرده درست نمیدانستند؛ رفتن به بهشت زهرا را اشتباه میدانستند؛ بهشتزهرا را پر از اموات و کالبدهای ذهنی می دانستند و ادعا می کردند که اگر به بهشت زهرا بروید همه این ها را جذب می کنید؛ اگر برای مردهات گریه کنی همه این کالبدها جذب تو می شوند و خود طاهری هم می گفت که من برای فوت پدرم فقط یک بار به بهشت زهرا رفتم.
ما به دلیل فوت بسیاری از اقوام به بهشت زهرا می رفتیم ولی به ما می گفتند گریه نکنید؛ گریه کردن فاز منفی بود و اگر گریه کنید کالبد ذهنی ها وارد بدن شما می شود؛ من سوال می پرسیدم که من چرا اینطور شدم؛ منی که همیشه سرم به درس و کتاب بود.
می گفتند کسانی که خیلی قرآن می خوانند یا زیاد آیه الکرسی می خوانند مستعد جذب آلودگی هستند
ده سال برونریزی طاهری را به عنوان توجیه استفاده می کردند؛ من سوال می پرسیدم که موجودات غیر ارگانیک با من چه کار دارند؟ میگفتند که یک سری از افراد در کار دعا هستند و پیش دعا نویس می روند یا خیلی قرآن می خوانند یا زیاد آیه الکرسی می خوانند و اینها مستعد جذب آلودگی هستند. غیر ارگانیک ها بیشتر به این افراد هجوم می آورند.
طاهری کتابی به اسم "معجزه غیر ارگانیک دارد" و برای جنها شرح وظیفه داده و گفته که جنها پاسدار طبیعت هستند؛ بعد وقتی فکرت تحت تاثیر قرار گرفت می گویند حالا که می دانید این نیروها اینقدر خطرناک هستند باید از آنها دوری کنید و مثلا زیارت امامزادهها نروید چون این مکان ها بسیار آلوده هستند و آلودگی شان از جاهای دیگر بیشتر است. از نماز خواندن و زیارت و فاتحه خواندن می ترساندند؛ اصلا زیارت را قبول ندارند؛ می گویند که از طریق ما می توان به خدا وصل شد.
* در کلاس ها وضعیت روابط زن و مرد چگونه بود؟
طاهری کتابی با عنوان "چند مقاله" منتشر کرده که یکی از افراد فامیل برای من خلاصه نویسی می کرد و من از روی آن متن درباره نماز یا حجاب اطلاعات کسب می کردم؛ مثلا طاهری درباره حجاب در این کتاب مینویسد: "حجاب زکات زیبایی است و این که حجاب باید رعایت شود" و این چیزی بود که فقط در نوشته هایش رعایت می شد ولی وقتی در کلاس ها شرکت می کردیم کلا تناقض داشت. در کلاس ها گفته می شود که حجاب معنی ندارد و زن و مرد یکی هستند.
طاهری در ظاهر مثبت نشان می داد اما در باطن منفی بود؛ یعنی با نشر کتاب افراد را به سمت خود جذب می کردند؛ در این کلاس ها اصلا از اهل بیت حرفی زده نمی شد و اسمی از خدا به زبان آورده نمی شد.
در این کلاس ها اینطور ندیدم که رابطه زن و مرد خیلی آزادانه باشد ولی با هم در کلاسها شرکت می کردند؛ خانمهای با حجاب و بی حجاب هستند؛ افراد مومن و متعهدی هم در این کلاس ها شرکت می کنند؛ مثلا بودند دختر خانم های چادری که حتما نماز هم می خواندند ولی در این کلاس ها شرکت می کردند و جزوه برداشت می کردند.
یکی از تناقضاتی که برای من ایجاد شده بود این بود که در ترم چهارم به من گفته شد که "انسان به مقام خدایی می رسد"؛ انسان خود یک خدا می شود؛ همه انسان ها وارد جهنم می شوند و وقتی جهنم را رد می کنند کارماسوزی می شود و نتیجه اعمال خود را می بینند و از بدی ها و گناهانی که کرده اند پاک می شوند و می خواهند وارد بهشت شوند. آنجا خدا سوال از آن بنده می پرسد "الست بربکم" یعنی میخواهی به خدای خودت بپیوندی و با خدا یکی بشوی؟ اگر جواب مثبت به خدا بدهید دارای قدرت خدایی میشوید؛ من این قضیه را درک نمی کردم و می گفتم چنین چیزی برای من غیر قابل قبول است؛ به خاطر همین از این کلاسها بیرون آمدم.
طاهری از «بسم الله الرحمن الرحیم» استفاده نمیکرد؛ میگفت «به نام بینام او» این «او» همان شیطان بود
* کمی بیشتر درباره اعتقادات عرفان حلقه برای ما توضیح دهید.
طاهری از بسم الله الرحمن الرحیم استفاده نمی کرد؛ می گفت "به نام بی نام او" در صورتی که خدا این همه اسم دارد؛ اصلا از پیامبران و امامان حرفی به میان نمی آمد. اسم خدا هم آورده نمی شد و حتی درباره خدا بحث نمیکردند؛ حتی بسم الله الرحمن الرحیم هم گفته نمی شد و به جای آن گفته می شد به نام بی نام او و به نظرم او همان شیطان است. از ما خواسته می شد که هر دعایی، هر حرزی، هر تابلویی که دعا یا آیه قرآن نوشته را برای آن ها ببریم.
این ها آن را باز می کردند و نظر می کردند و به ما می گفتند که به آب روان بسپارید؛ طرف را خلع سلاح می کردند که دیگر هیچ اعتقادی نداشته باشد و نماز، دعا و قرآن نخواند؛ در مراسم مذهبی شرکت نکند؛ این ها را از فرد دور می کردند و با نیروهای منفی خود به فرد مسلط می شدند.
وقتی در این کلاس ها شرکت می کردم می دیدم خانوم های چادری و کسانی که نماز می خواندند کمتر حالشان بد می شود و کمتر بهم ریختگی دارند؛ از طرفی دختران جوانی هم بودند که لاک می زدند و از لاک آنها می شد فهمید که نماز نمی خوانند این ها به مستر می گفتند که هر بار از بار قبلی افسردهتر میشوم. حتی میخواهم کارم را رها کنم؛ کسانی که نماز نمیخواندند به هم ریختگیهایشان بیشتر بود.
در عرفان حلقه دادن صدقه ممنوع است؛ چرا که سبب سوار شدن بلای صدقه دهنده بر پول و تسری آن به مستمندان می شود
در حلقه دادن صدقه هم ممنوع بود چون صدقه برای دفع بلا داده میشود و وقتی پول را به نیت دفع بلا دور سر کسی می چرخانید یعنی بلای خودتان را سوار آن پول می کنید و وقتی پول به دست فردی دیگر می رسد تمام بلاها ی شما به آن فرد منتقل می شود.
اعضای عرفان حلقه در واقع طاهری را برای خود خدا کرده بودند
فقط از حلقه رحمانیت الهی یا حلقه عام الهی ذکر می شد؛ همه افرادی که در این کلاس به نوعی حالشان بد شده بود و بعد از مدت ها خوب شدند می گفتند که اگر طاهری نبود ما مرده بودیم یا اگر طاهری نبود من دیوانه شده بودم؛ در واقع طاهری را برای خود خدا کرده بودند؛ طاهری را می پرستیدند و یک سری افراد به کشورهای دیگر می رفتند و این عرفان حلقه را تبلیغ می کردند.
مثلا خانمی شوهر و فرزند خود را رها کرده و به ایتالیا رفته بود که مردم را دعوت به عرفان حلقه کند؛ این خانم می گفت وقتی وارد کلیسا می شدم طاهری را می دیدم که همه کشیش ها و اسقف ها برای او سجده می کنند؛ یعنی تا این حد طاهری را برای خود بزرگ کرده بودند.
به نظر من این ادعا به سبب توهم دیداری ایجاد شده؛ در این کلاس ها گفته می شد که ما یک شبکه مثبت هستیم و داریم با شبکه های منفی مبارزه می کنیم ولی به نظر من خود عرفان حلقه شبکه منفی است؛ یک سری افرادی بودند که مدام ارتباط می گرفتند و از خود صداهای حیوانات مختلف در می آوردند و خیلی هم خوشحال بودند.
* به خاطر دارید روزی چند بار ارتباط داشتید و چند بار به شما دفاعی دادند؟
هر چقدر حالم بدتر می شد بیشتر ارتباط می دادند؛ هر چه ترم بالاتر می رفت ارتباط ها قوی تر می شد؛ یعنی ارتباط ها داری سطح بندی بود؛ آخرین حدش همان دفاعی است که خود چند سطح دارد؛ بعضی اعضای فامیل فقط به همان کتاب ها اکتفا کرده بودند و در کلاس ها شرکت نمی کردند.
در کلاس ها به ما میگفتند: هر چه دیگران را وارد حلقه کنید و ارتباط بدهید به خود کمک می کنید
دو نفر از افراد فامیل مستر بودند و من و پدرم و مادرم را که در این کلاس ها شرکت می کردیم؛ بسیار تشویق می کردند که تبلیغ کنیم و دوست های خود را وارد این حلقه کنیم؛ می گفتند که هر چه دیگران را وارد کنید و ارتباط بدهید به خود کمک می کنید. در آرایشگاه ها مخصوصا غرب تهران خانوم ها خیلی تبلیغ می کنند. مخاطبین این عرفان بیشتر خانم ها هستند و بیشتر خانم ها به هم می ریزند.
* سیستم آموزشی کلاس ها به چه صورت بود؟ در چند ترم و چند حلقه برگزار می شد؟
بعد از پایان 8 ترم هیچ امتحانی گرفته نمی شد که مشخص شود، فرد درس را فهمیده یا نه؛ در پایان هر ترم یک قسم نامه به فرد می دادند و در واقع تعهد می گرفتند که این نیروها را در جهت دیگری استفاده نکند.
در واقع امضا می دادیم که در جهت خیر بشر استفاده کنیم و در جهت سلیقه های شخصی استفاده نکنیم؛ هر دوره برای خود مدرک خاص داشت؛ یعنی یک پایان نامه داشت؛ برای سطح دفاعی جداگانه پایان نامه می دادند؛ آخر ترم هم یک پایان نامه جدا برای مستری می دادند. یک دوره ای به نام سایمنتولوژی است که مدرک جداگانه داشت؛ متاسفانه این کلاس ها خیلی زیاد شد ه و برخورد قانونی انجام نمی گیرد؛ رفتن به این کلاس ها خیلی خطرناک است و کسی که می خواهد وارد این کلاس ها شود ابتدا باید این حرف ها را بخواند و بعد خود قضاوت کند که وارد این کلاس ها بشود یا نه.
هنگام نماز، حملات به من بیشتر می شد
* چه شد که از کلاس ها به طور کامل جدا شدید؟
از اردیبهشت امسال که برای دومین بار وارد این کلاس ها شدم، حالم دوباره وخیم شد و وقتی از مستر پرسیدم که چرا حالم انقدر وخیم است به من می گفت که احوال تو عادی است و کم کم بهتر می شوی؛ به من امید می داد و می گفت: زندگی و کار و ازدواجت درست میشود؛ وقتی دیدم حالم بدتر شد از این کلاس ها بیرون کشیدم و دیگر شرکت نکردم.
در این کلاس ها چیزی نبود که من را به خدا نزدیکتر کرده باشد، یا شناختم را نسبت به خودم و اطرافیان بیشتر کند، اصلا وجود نداشت؛ آن مقدار اعتقادی هم که داشتم از من گرفته شد.
من قبل از شرکت در این کلاس ها آدم کاهل نمازی بودم؛ خیلی هم از این قضیه ناراحت بودم ولی دوره ای که در این کلاسها شرکت میکردم اصلا نماز نمیخواندم؛ هیچ عذاب وجدانی هم از بابت ترک نماز نداشتم چون با خودم توجیه می کردم که من به دوستم ارتباط میدهم، دوستی که پاهایش درد می کند یا سرش درد می کند و کار خیر انجام میدهم.
* الان که از فرقه حلقه جدا شدید حالتان چه طور است؟ القائات کمتر شده؟ برای بهتر شدن حالتان چه کارهایی انجام می دهید؟
سعی کردم یک سری دستورالعمل که در سایت شمیم نور توصیه شده بود را اجرا کنم و یک سری حرز به من داده شد که باید همیشه همراه خود داشته باشم؛ دستورالعمل خواندن چهارقل داده شد؛ حجت الاسلام مظاهری به من گفت که باید ببینی با خواندن کدام سوره آرامش بیشتری میگیری و من با خواندن سوره یاسین آرامش زیادی به دست آوردم. نماز اول وقت اصلا نباید ترک بشود؛ به زیارت رفتن هم خیلی کمک می کند.
اکثر افرادی که از این حلقه بیرون آمدند از حلقه و حالات ناشی از اتصال میترسند
خواندن سوره لقمان و سوره جن به من پیشنهاد شد. به من توصیه کردند که سه روز در حرم حضرت معصومه (س) یا حرم امام رضا (ع) بیتوته کنم و همان جا بمانم. بیشتر امامزاده های تهران را رفتم؛ با توسل به حضرت مهدی (عج) حالم بهتر شد؛ با خیلی از افرادی که از این عرفان حلقه آسیب دیده بودند همراه شدم؛ یک آقایی از اردبیل بود که شرایط روحی او هم مثل من بود؛ فقط آرام بخش مصرف می کرد. آنقدر حال این آقا بد بود که به او گفته شد اگر از این کلاس ها حتی یه تیکه نخ هم دارید همه را دور بریزید؛ گویا فرزندش همیشه شب تا صبح گریه میکرده و مریض بوده تا این که بالای سرش قرآن گذاشتند و خوب شد؛ اکثر افرادی که از این حلقه بیرون آمدند از این انرژیهای قوی هنوز هم میترسند.
وقتی نمازم را مرتب می خوانم، انگار حمله ها خیلی بیشتر میشد؛انگار یک نیرویی تمام تلاش خود را می کرد تا من به نماز نایستم. طوری بود که پرت می شدم و روی زمین می افتادم و نمی توانستم از سجده بلند شوم و در همان حالت می ماندم؛ حال روحی من خیلی بد بود؛ از خواندن آیه الکرسی هراس داشتم؛ می ترسیدم آیه قرآنی بخوانم.
* در پایان اگر سخن و درخواستی دارید بفرمایید.
آنقدر حالت های روحی بدی را تجربه کردم که حتی اعدام را برای طاهری کم می دانم و واقعا عقیده دارم حتی اعدام هم برای این فرد کم است؛ آنقدر این حالت ها در من زیاد شد که دیگر از حرف زدن علیه عرفان حلقه نمی ترسم.از رسانه ها درخواست میکنم لطفا اطلاع رسانی طوری باشد که مردم بخوانند و یاد بگیرند، چون واقعا از نا آگاهی مردم سوء استفاده می کنند.