چه اتفاقی افتاد که اصلاح طلبان تغییر موضع دادند و با تحمیل انصراف به عارف، از روحانی حمایت کردند؟
به گزارش شهدای ایران به نقل از افکارنیوز، ماجرا به دو سال و اندی قبل باز می گردد؛ همان روزهایی که هشت نفر از سوی شورای نگهبان به عنوان نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری یازدهم معرفی و در گردونه رقابت انتخاباتی قرار گرفتند.
اینکه چه عواملی دست به دست هم داد تا اصولگرایان نتوانند به ائتلاف برسند و رقابت را به رقیب خود واگذارند کنند، تحلیلی مفصل و مجزا می طلبد که در این مقال نمی گنجد، اما ماجرا در جبهه اصلاح طلب و کارگزارن بسیار متفاوتتر و پیچیدهتر از اصولگرایان بود.
* عارف یا روحانی، اصلاح طلبان کدام را می خواستند؟!
بر کسی پوشیده نیست که محمدرضا عارف به عنوان گزینه اصلی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس یازدهم قد علم کرده بود و اجماع اصلاح طلبان روی معاون اول دولت اصلاحات بود ولاغیر اما چه اتفاقی افتاد که اصلاح طلبان تغییر موضع دادند و با تحمیل انصراف به عارف، از روحانی حمایت کردند؟
روزهای داغ تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری به خوبی به اصلاح طلبان ثابت کرد که نامزد مورد نظرشان از جایگاه خوبی در افکار عمومی برخوردار نیست. نظرسنجی های رسمی و غیررسمی، همه و همه خبر از رای پایین محمدرضا عارف می دانند و در خوشبینانه ترین حالت، عارف را نفر چهارم یا پنجم از بین هشت نامزد موجود معرفی می کردند.
اصلاح طلبان که پس از سال ۸۸ و در انتخابات مجلس نهم شکست سنگینی از رقیب سنتی خود خورده بودند، به خوبی می دانستند که چنانچه در این انتخابات نیز نتوانند به پیروزی دست یابند، قطعا مرگ سیاسی آنها رقم خواهد خورد و دیگر جایی در جمع سیاسیون نخواهند داشت. بر همین اساس و با عنایت به اثبات شکست عارف در برابر نامزدهای اصولگرا، سریعا تصمیم به عبور از عارف گرفته و خود را پشت چهره ای تازه با نام حسن روحانی پنهان کردند.
* روحانی نامزد مستقل بود یا کارگزارانی در سایه؟!
اما در این بین یک سوال بوجود می آید و آن این است که براستی حسن روحانی بر اساس ادعای خود و تیم همراهش بصورت مستقل وارد میدان شده بود یا وی به نمایندگی از کارگزاران و هاشمی رفسنجانی پا به عرصه رقابت نهاد؟!
هاشمی رفسنجانی همان روزها و در جمعی از جوانان فعال دانشجویی، به سابقه دعوت خود از آقای ناطق نوری برای پذیرفتن کاندیداتوری ریاست جمهوری اشاره کرد و گفت: پس از اینکه ایشان دعوت بنده را نپذیرفت مشترکاً به آقای دکتر حسن روحانی پیشنهاد کردیم که ایشان بصورت مشروط پیشنهاد ما را پذیرفت.
وی با تشکر از محمدرضا عارف به دلیل انصرافش از نامزدی در این انتخابات، اقدام وی را «جوانمردی» خواند که به وعده خود عمل کرده و به درخواست خاتمی لبیک گفته است.
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، شرکت در انتخابات را اصلی مهم و ضروری دانست و ضمن دعوت از همه مردم برای حضور پر شور در پای صندوقهای رأی افزود: حسن روحانی با مشورت بنده قدم در راه انتخابات گذاشت و با احترامی که برای کاندیداهای دیگر قائلم به دکتر روحانی رأی میدهم و وی را برای تصدی قوه مجریه مناسبتر میدانم.
وی گفت: بدانید که رأی اظهار عقیده بسیار مهمی است که نباید آنرا کوچک شمرد و باید به دور از هر گونه تعصب و افراط باشد. چرا که در آینده نزد خداوند و مردم باید پاسخگو باشیم. تفکرات و عقاید روحانی برای همه مشخص شده است و امیدوارم حماسه سیاسی مورد نظر رهبری با تدبیر مسئولان و امانتداری صحیح آنها اتفاق بیافتد.
همین اظهارات کافی بود تا اصلاحطلبان نیز این فرصت را غنیمت شمرده و با عبور از گزینه کم شانس خود، به گزینه کارگزارن روی آورده و با حمایت از او مرگ سیاسی خود را به تعویق بیاندازند!
* عبور اصلاح طلبان از «روحانی»
سرانجام روحانی توانست، از انشقاق میان اصولگرایان نهایت استفاده را ببرد و با آماری حساس و لب مرزی به کرسی پاستور راه پیدا کند.
اما اکنون که حدود دو سال از عمر دولت روحانی می گذرد، زمزمه هایی مبنی بر «عبور از روحانی» از اردوگاه اصلاح طلبان به گوش می رسد. اصلاح طلبان که به اذعان تئورسین های برجستهشان، به ناچار در جبهه روحانی قرار گرفته بودند، برای انتخابات مجلس و حتی ریاست جمهوری سال۹۶ برنامه ویژه ای دارند و هیچ بعید نیست که دو سال دیگر شاهد ظهور چهره ای تازه از جبهه اصلاح طلبان در برابر رییس جمهور فعلی باشیم.
از سوی دیگران، کارگزارانی ها که خود را محق اصلی پروزی روحانی در انتخابات می دانند، امروز و با عنایت به عملکرد نه چندان موفق دولت روحانی در حوزه اقتصاد و نامشخص بودن سرانجامِ پرونده هسته ای و مذاکرات جاری، و ایضا جدایی نسبی اصلاح طلبان از دولت روحانی، بیش از پیش احساس خطر کرده و حالا از هیچ تلاشی برای جلب نظر اصلاح طلبان و بازهم اجماع زیر بیرق «روحانی» دریغ نمی کنند!
* نقش هاشمی در دولت روحانی
شاید بتوان عمر مفید هاشمی رفسنجانی در جناح بندی های سیاسی را تنها ۸ سال دانست. همان ۸ سالی که او بر مسند ریاست جمهوری تکیه زد اما انتخابات ریاست جمهوری ۷۶ را باید آغاز افول دوران «هاشمیسم» در آسمان سیاست ایران دانست.
همان روزهایی که به اذعان سران اصلاحات، مردم در انتقاد از اوضاع کشور در دولت سازندگی، به رییس دولت اصلاحات رای دادند.
هاشمی و کارگزارانیها که پس از روی کار آمدن «مردی با عبای شکلاتی» عقبه چندین ساله سیاسی خود را در خطر می دیدند، چشم امیدشان را به انتخابات ریاست جمهوری نهم معطوف کردند تا شاید، آبروی بر باد رفته «سردار سازندگی» باز گردد اما باز هم مردم در «نه به هاشمی» بر روی برگه خود نوشتند «احمدینژاد» تا باز هم شکست تلخی دیگر در کارنامه «عالیجناب سرخپوش رقم» بخورد.
هاشمی که همیشه نشان داده عاشق «در راس بودن» است، در ۸ سال دولت احمدی نژاد به گوشه رینگ دنیای سیاست رانده شد و کمتر از او سخنی به میان می آمد تا اینکه ۹۲ از راه رسید و باز هم هاشمی برای پوشیدن ردای ریاست پا به عرصه رقابت گذاشت اما این بار به جای مردم، از سوی شورای نگهبان «نه» شنید!
البته این اتفاق بازهم پایان کار هاشمی در فضای سیاست ایران نبود و او که خود را کیّس و سیاستمدار می داند و با کوله باری از تجربه سیاسی در کوچه پس کوچه های شهر سیاست ایران گام بر می دارد، این بار با حمایت از حسن روحانی نشان داد، در آستانه ورود به نودمین سال زنگی اش، همچنان شوق مدیریت بر کشور را دارد اما وی این بار تغییر استراتژی داده و در لوای فردی به نام روحانی، مقاصد خود را در عرصه سیاست پیگیری می کند!
* سرانجامِ دولت روحانی چه می شود؟!
اما در این بین تنها یک سوال باقی می ماند و آن این است که اگر اصلاح طلبان دست از حمایت مشروط خود از روحانی بردارند، آیا کارگزارانی ها همچنان توان قد علم کردن در سپهر سیاست را خواهند داشت یا هاشمی و همراهانش در حزب کارگزاران بازهم مجبورند خاطرات تلخ ۷۶ تا ۹۲ را با خود مرور نمایند.
باید منتظر ماند و دید آیا هاشمی رفسنجانی در نود سالگی، حاضر به بازشستگی از مدیریت سیاسی کشور خواهد شد یا خیر؟! سوالی که بعید است پاسخش از سوی «آیت الله» مثبت باشد!
اینکه چه عواملی دست به دست هم داد تا اصولگرایان نتوانند به ائتلاف برسند و رقابت را به رقیب خود واگذارند کنند، تحلیلی مفصل و مجزا می طلبد که در این مقال نمی گنجد، اما ماجرا در جبهه اصلاح طلب و کارگزارن بسیار متفاوتتر و پیچیدهتر از اصولگرایان بود.
* عارف یا روحانی، اصلاح طلبان کدام را می خواستند؟!
بر کسی پوشیده نیست که محمدرضا عارف به عنوان گزینه اصلی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس یازدهم قد علم کرده بود و اجماع اصلاح طلبان روی معاون اول دولت اصلاحات بود ولاغیر اما چه اتفاقی افتاد که اصلاح طلبان تغییر موضع دادند و با تحمیل انصراف به عارف، از روحانی حمایت کردند؟
روزهای داغ تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری به خوبی به اصلاح طلبان ثابت کرد که نامزد مورد نظرشان از جایگاه خوبی در افکار عمومی برخوردار نیست. نظرسنجی های رسمی و غیررسمی، همه و همه خبر از رای پایین محمدرضا عارف می دانند و در خوشبینانه ترین حالت، عارف را نفر چهارم یا پنجم از بین هشت نامزد موجود معرفی می کردند.
اصلاح طلبان که پس از سال ۸۸ و در انتخابات مجلس نهم شکست سنگینی از رقیب سنتی خود خورده بودند، به خوبی می دانستند که چنانچه در این انتخابات نیز نتوانند به پیروزی دست یابند، قطعا مرگ سیاسی آنها رقم خواهد خورد و دیگر جایی در جمع سیاسیون نخواهند داشت. بر همین اساس و با عنایت به اثبات شکست عارف در برابر نامزدهای اصولگرا، سریعا تصمیم به عبور از عارف گرفته و خود را پشت چهره ای تازه با نام حسن روحانی پنهان کردند.
* روحانی نامزد مستقل بود یا کارگزارانی در سایه؟!
اما در این بین یک سوال بوجود می آید و آن این است که براستی حسن روحانی بر اساس ادعای خود و تیم همراهش بصورت مستقل وارد میدان شده بود یا وی به نمایندگی از کارگزاران و هاشمی رفسنجانی پا به عرصه رقابت نهاد؟!
هاشمی رفسنجانی همان روزها و در جمعی از جوانان فعال دانشجویی، به سابقه دعوت خود از آقای ناطق نوری برای پذیرفتن کاندیداتوری ریاست جمهوری اشاره کرد و گفت: پس از اینکه ایشان دعوت بنده را نپذیرفت مشترکاً به آقای دکتر حسن روحانی پیشنهاد کردیم که ایشان بصورت مشروط پیشنهاد ما را پذیرفت.
وی با تشکر از محمدرضا عارف به دلیل انصرافش از نامزدی در این انتخابات، اقدام وی را «جوانمردی» خواند که به وعده خود عمل کرده و به درخواست خاتمی لبیک گفته است.
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، شرکت در انتخابات را اصلی مهم و ضروری دانست و ضمن دعوت از همه مردم برای حضور پر شور در پای صندوقهای رأی افزود: حسن روحانی با مشورت بنده قدم در راه انتخابات گذاشت و با احترامی که برای کاندیداهای دیگر قائلم به دکتر روحانی رأی میدهم و وی را برای تصدی قوه مجریه مناسبتر میدانم.
وی گفت: بدانید که رأی اظهار عقیده بسیار مهمی است که نباید آنرا کوچک شمرد و باید به دور از هر گونه تعصب و افراط باشد. چرا که در آینده نزد خداوند و مردم باید پاسخگو باشیم. تفکرات و عقاید روحانی برای همه مشخص شده است و امیدوارم حماسه سیاسی مورد نظر رهبری با تدبیر مسئولان و امانتداری صحیح آنها اتفاق بیافتد.
همین اظهارات کافی بود تا اصلاحطلبان نیز این فرصت را غنیمت شمرده و با عبور از گزینه کم شانس خود، به گزینه کارگزارن روی آورده و با حمایت از او مرگ سیاسی خود را به تعویق بیاندازند!
* عبور اصلاح طلبان از «روحانی»
سرانجام روحانی توانست، از انشقاق میان اصولگرایان نهایت استفاده را ببرد و با آماری حساس و لب مرزی به کرسی پاستور راه پیدا کند.
اما اکنون که حدود دو سال از عمر دولت روحانی می گذرد، زمزمه هایی مبنی بر «عبور از روحانی» از اردوگاه اصلاح طلبان به گوش می رسد. اصلاح طلبان که به اذعان تئورسین های برجستهشان، به ناچار در جبهه روحانی قرار گرفته بودند، برای انتخابات مجلس و حتی ریاست جمهوری سال۹۶ برنامه ویژه ای دارند و هیچ بعید نیست که دو سال دیگر شاهد ظهور چهره ای تازه از جبهه اصلاح طلبان در برابر رییس جمهور فعلی باشیم.
از سوی دیگران، کارگزارانی ها که خود را محق اصلی پروزی روحانی در انتخابات می دانند، امروز و با عنایت به عملکرد نه چندان موفق دولت روحانی در حوزه اقتصاد و نامشخص بودن سرانجامِ پرونده هسته ای و مذاکرات جاری، و ایضا جدایی نسبی اصلاح طلبان از دولت روحانی، بیش از پیش احساس خطر کرده و حالا از هیچ تلاشی برای جلب نظر اصلاح طلبان و بازهم اجماع زیر بیرق «روحانی» دریغ نمی کنند!
* نقش هاشمی در دولت روحانی
شاید بتوان عمر مفید هاشمی رفسنجانی در جناح بندی های سیاسی را تنها ۸ سال دانست. همان ۸ سالی که او بر مسند ریاست جمهوری تکیه زد اما انتخابات ریاست جمهوری ۷۶ را باید آغاز افول دوران «هاشمیسم» در آسمان سیاست ایران دانست.
همان روزهایی که به اذعان سران اصلاحات، مردم در انتقاد از اوضاع کشور در دولت سازندگی، به رییس دولت اصلاحات رای دادند.
هاشمی و کارگزارانیها که پس از روی کار آمدن «مردی با عبای شکلاتی» عقبه چندین ساله سیاسی خود را در خطر می دیدند، چشم امیدشان را به انتخابات ریاست جمهوری نهم معطوف کردند تا شاید، آبروی بر باد رفته «سردار سازندگی» باز گردد اما باز هم مردم در «نه به هاشمی» بر روی برگه خود نوشتند «احمدینژاد» تا باز هم شکست تلخی دیگر در کارنامه «عالیجناب سرخپوش رقم» بخورد.
هاشمی که همیشه نشان داده عاشق «در راس بودن» است، در ۸ سال دولت احمدی نژاد به گوشه رینگ دنیای سیاست رانده شد و کمتر از او سخنی به میان می آمد تا اینکه ۹۲ از راه رسید و باز هم هاشمی برای پوشیدن ردای ریاست پا به عرصه رقابت گذاشت اما این بار به جای مردم، از سوی شورای نگهبان «نه» شنید!
البته این اتفاق بازهم پایان کار هاشمی در فضای سیاست ایران نبود و او که خود را کیّس و سیاستمدار می داند و با کوله باری از تجربه سیاسی در کوچه پس کوچه های شهر سیاست ایران گام بر می دارد، این بار با حمایت از حسن روحانی نشان داد، در آستانه ورود به نودمین سال زنگی اش، همچنان شوق مدیریت بر کشور را دارد اما وی این بار تغییر استراتژی داده و در لوای فردی به نام روحانی، مقاصد خود را در عرصه سیاست پیگیری می کند!
* سرانجامِ دولت روحانی چه می شود؟!
اما در این بین تنها یک سوال باقی می ماند و آن این است که اگر اصلاح طلبان دست از حمایت مشروط خود از روحانی بردارند، آیا کارگزارانی ها همچنان توان قد علم کردن در سپهر سیاست را خواهند داشت یا هاشمی و همراهانش در حزب کارگزاران بازهم مجبورند خاطرات تلخ ۷۶ تا ۹۲ را با خود مرور نمایند.
باید منتظر ماند و دید آیا هاشمی رفسنجانی در نود سالگی، حاضر به بازشستگی از مدیریت سیاسی کشور خواهد شد یا خیر؟! سوالی که بعید است پاسخش از سوی «آیت الله» مثبت باشد!