اسرای روزهدار بعد از ظهرها از شدت گرما بدنهایشان را بر روی زمین نمدار آسایشگاه میچسباندند تا شاید عطش آنها کمتر شود...
به گزارش شهدای ایران؛ یکی از آزادگان دوران دفاع مقدس در خاطرهای بخشی از حوادث ماه رمضان در اسارت را بیان میکند.
وی میگوید:اولین ماه مبارک رمضان در اسارت آغاز شده بود با هوایی بسیار گرم و طاقت فرسا. نه خبری از آب خنک در سحر و افطار بود و نه وسیله خنک کنندهای برای روزهای گرم ماه رمضان وجود داشت. میبایست آفتاب داغ و گرمای شدید را با زبان تشنه و شکم گرسنه تحمل میکردیم.چند روزی از ماه رمضان به این ترتیب گذشت. بعد از آن اسرا از فرمانده عراقی خواستند به خاطر ماه رمضان غذای ظهر را نصف کنند، نصفش را سحر و نصفش را افطار بدهند و اگر ممکن است،چند قالب هم یخ بیاورند. فرمانده عراقی چیزی نگفت و رفت.
روزهایی بود که اسرای روزهدار بعد از ظهرها از شدت گرما بدنهایشان را بر روی زمین نمدار آسایشگاه میچسباندند تا شاید عطش آنها کمتر شود.
یک روز بعد از نماز مغرب عراقیها آمدند و گفتند 10 نفر بیایند برای گرفتن غذا. مدتی طول کشید اما از غذا خبری نشد. یک دفعه متوجه شدیم که به جای غذا ،آن 10 نفر را در «گل» قرار داده و داخل گوش و دهان آنها لجن ریختهاند. وقتی برادران را با آن وضع به آسایشگاه برگرداندند،سربازهای عراقی در حالی که میخندیدند گفتند: همه غذاها را اینها خوردند ! اگر کسی هوس غذا خوردن کرده خبر بدهد.
وی میگوید:اولین ماه مبارک رمضان در اسارت آغاز شده بود با هوایی بسیار گرم و طاقت فرسا. نه خبری از آب خنک در سحر و افطار بود و نه وسیله خنک کنندهای برای روزهای گرم ماه رمضان وجود داشت. میبایست آفتاب داغ و گرمای شدید را با زبان تشنه و شکم گرسنه تحمل میکردیم.چند روزی از ماه رمضان به این ترتیب گذشت. بعد از آن اسرا از فرمانده عراقی خواستند به خاطر ماه رمضان غذای ظهر را نصف کنند، نصفش را سحر و نصفش را افطار بدهند و اگر ممکن است،چند قالب هم یخ بیاورند. فرمانده عراقی چیزی نگفت و رفت.
روزهایی بود که اسرای روزهدار بعد از ظهرها از شدت گرما بدنهایشان را بر روی زمین نمدار آسایشگاه میچسباندند تا شاید عطش آنها کمتر شود.
یک روز بعد از نماز مغرب عراقیها آمدند و گفتند 10 نفر بیایند برای گرفتن غذا. مدتی طول کشید اما از غذا خبری نشد. یک دفعه متوجه شدیم که به جای غذا ،آن 10 نفر را در «گل» قرار داده و داخل گوش و دهان آنها لجن ریختهاند. وقتی برادران را با آن وضع به آسایشگاه برگرداندند،سربازهای عراقی در حالی که میخندیدند گفتند: همه غذاها را اینها خوردند ! اگر کسی هوس غذا خوردن کرده خبر بدهد.