شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۸۰۶۰
تاریخ انتشار: ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۰:۰۰
شهرری به لحاظ اماکن مذهبی قابلِ توجه زائران و مسافران است. ری پس از مشهد و قم سومین شهر مذهبی کشور به شمار می‌رود.
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ ابن بابویه نخستین قبرستانِ شهرری و دومین قبرستانِ تهران محسوب می‌شود که بسیاری از مشهور‌ترین چهرههای ایران و نیز شهدایِ سیِ تیر سال ۱۳۳۱ و چهار تن از شهدایِ موتلفه در آن دفن شده اند. 
 
اطلاع پیدا کردیم سال ۹۰ برای بهسازی امامزاده شیخ صدوق چند قبر از عرفا تخریب شدند و درحالِ حاضر یک سال است که این امامزاده درحال بازسازی می‌باشد و همچنان قبرهایی بدون شناسنامه پراکندهاند. در این بین خواستیم سری به قبور شهدا بزنیم و از حالشان با خبر شویم. 
 
به گزارش نمانیوز، دیرزمانی نگذشته است از روزهایی كه مردم با حضور در گلزارهای شهدا شب جمعه را به تكریم حماسه سازان خود می گذراندند. بر اساس آن رسم این شب جمعه گزارشی تقدیم می كنیم كه از حال و احوال سنگ قبر شهدایی خبر می دهد که دراین قبرستان وسیع به غیر از خادمی خدوم، شخصی دیگری از نشانی از آنها نمی شناسد.
 
استقبالی گرم 
 
به بقعه شیخ صدوق (امامزاده ابن بابویه) که رسیدم سر در بزرگی دیدم که چند لحظه سکوت و وسعتش مرا در خود گرفت، برای لحظهای ایستادم ناگاه چشمانم به تابلویی در کنار سردر افتاد که نوشته بود: «فرشته‌ها بر خاک بوسه می‌زنند، خاک را آلوده نکنید.»
 
 
نزدیک‌تر شدم بعد از خواندن پیشینه شیخ صدوق که روی سنگ سیاهی کنار سردر ورودی نصب شده بود وارد قبرستان شدم، کمی دور و اطرافم را نگاه کردم پرنده‌ای پر نمی‌زد؛ به سمت امام‌زاده رفتم نزدیک کفشداری شدم، دو بار صدا زدم آقا خسته نباشید، بالاخره جواب داد. پرسیدم: شهدای امام‌زاده کجا دفن شده‌اند؟ گفت: من اطلاعی ندارم و اشاره کرد به سمتی که دفتر مدیریت آستان مقدس شیخ صدوق بود. به دفتر رسیدم، در زدم و بیرون در ایستادم، پرسیدم مزار شهدا در کدام قسمت دفن شده‌اند؟ حرف کفشداری را تکرار کرد و گفت: اطلاعی ندارم؛ در این میان یک نفر گفت: چند تا قبر شهید هست که بین قبور پراکنده شده‌اند، دنبال صدا می‌گشتم که از کجاست، و فقط دو تا پایش از پشت دیوار مشخص بود، همچنان ادامه داد که چهار شهید در کنار آستان امامزاده هادی دفن شده‌اند. پرسیدم امام‌زاده هادی کجاست؟ گفت: درهمین محوطه یه کمی آنطرف‌تر بروی مشخص است. گفتم: شنیدیم شهدای بسیاری در این قبرستان دفن شده اند. گفت: اطلاعی ندارم، همین چهار شهید هستند به اضافه چند تن دیگر که به صورت پراکنده دفن شده اند. 
 
می‌گشتم و می‌گشتم...
 
 بین قبر‌ها می‌گشتم تا شهدایی که بین قبور دفن شده‌اند را پیدا کنم. ساعت ۱۷: ۳۰ بود و آفتاب همچنان تند و تیز می‌تابید، هاج و واج بودم، تنها نشانه‌ام اشاره ی دستِ مسوول دفتر آستانه بود که گفت برو آن طرف؛ و آن سمت که مد نظرشان بود را پیدا نکردم اما بالاخره از لابه لای درخت‌ها آستان امامزاده هادی را دیدم، از پله‌ها بالا رفتم و نزدیک در ورودی امامزاده شدم، حال خوبی نداشت طاقش خراب و نیمه کاره ر‌هایش کرده بودند. خبری از چهار شهیدی که فقط اسم دو تن از آن‌ها را به یاد آوردند هم، نبود. 
 
مسافران سپیده
 
دور تا دور امام‌زاده هادی را گشتم بالاخره به پشت آستان رسیدم، قبور شهدا مظلومانه و دور از چشم، حجله‌ای چهار نفری داشتند.
 
 
 
 نزدیک‌تر شدم، کنار قبور شهدا نشستم، چشمم به سنگی که عمودی کنار قبر‌ها نصب شده بود و اطلاعاتی از این چهار شهید می‌داد، افتاد. رژیم ستمگر طاغوت چهار یار موتلفه اسلامی (شهید محمدصادق امانی، مرتضی نیک‌نژاد، رضا صفارهرندی و محمد بخارایی) را پس از محاکمه‌ای کاملا مخفی در سحرگاه ۲۶ خرداد ۱۳۴۴ به شهادت رساندند. مقاومت شجاعانه و سخنان اعضای هیئت موتلفه اسلامی در بیدادگاه رژیم و حمایت مراجع تقلید و روحانیت در ایران و عراق موجب شد که کاپیتولاسیون آمریکایی شاه و منصور در ایران متوقف بماند. مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای درباره این شهدا فرمودند: 
به هر حال این‌ها ستارگان و برجستگانی بودند که در راه خدا رفتند و این راه را انتخاب کردند و نتیجه حاکمیت اسلام در دوران سیطره کفر و استکبار بر عالم شد. این شهدای چهارگانه (امانی، بخارایی، صفار هرندی، و نیکنژاد حقیقتا در دوران ظلمات؛ نور خدا بودند، که درخشیدند. فضا و دل‌ها را روشن کردند و راه را به خیلی‌ها نشان دادند.
 
 
 نشانی از شهدایِ سیِ تیر نبود!
 
آنگونه كه بعدا شنیدم این مختصر آبرو داری برای چهار شهید را هم خانواده و همرزمان آنها سامان داده بودند. به سمت امام‌زاده برگشتم، کنار امامزاده قبرهایی را تخریب کرده بودند. جریان، بهسازی یک ساله آستان امامزاده بود. نزدیک‌تر شدم و به عکس انداختن مشغول شدم. صدایی را از دور شنیدم که می‌گفت عکس نگیرید. نزدیک‌تر شد، یکی از خدام امامزاده بود که تا آن لحظه با او برخوردی نداشتم، گفت دنبال چی هستی، چی کار می‌کنی؟ گفتم: یک ساعت شایدم بیشتر دنبال شهدای سی تیر می‌گردم ولی هیچ کس درست جوابم را نمی‌دهد، دیگر شک کرده‌ام که نکند شهیدی اینجا دفن نشده یا بلایی سر قبورشان آمده است. 
 
برایم توضیح داد که اینجا عرفای بزرگی دفن شده‌اند، یکی یکی اسامیِشان را نام برد و به‌‌ همان صورتی که تعریف می‌کرد، گفت: دنبالم بیآیید. مسافتی تقریبا طولانی را طی کردیم، سپس اشاره کرد که اگر از روبروی مقبره شیخ رجبعلی خیاط ۲۰۰ متر پیش‌تر طی کنید.. بعد حرفش را قطع کرد و گفت اشکالی ندارد و ما را تا قطعه شهدای سی تیر همراهی کرد. 
 
باور نکردنی بود!
 
بالاخره رسیدیم، البته به راحتی دیده نمی‌شد چند تا پله بالا رفتم، شهدا در دو ردیف سیزده تایی دفن شده بودند. به سختی پیدایشان کردم و انتظاری هم نیست که کسی ازآن‌ها با خبر باشد، نه نشانی و نه علامتی که به این سمت راهنماییِشان کند. 
چشمم به سنگی در پایین پله‌ها برخورد کرد، كه تنها نشان بود. تکه سنگ شکسته شده‌ای که بر روی آن با رنگ سفید و قرمز نوشته شده بود، گلزار شهدای سی‌ام تیرماه ۱۳۳۱ 
 
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار