شهدای ایران shohadayeiran.com

معاون گردان غواصی یاسین لشکر امام رضا(ع) گفت: یکی از بچه‌ها وزنه غواصی را داخل آب گم کرده بود. با اینکه وزنه سربی بود و ارزشی نداشت، او آنقدر داخل آب شیرجه زده بود تا وزنه را پیدا کند. وقتی به او نگاه کردم، دیدم چشم‌هایش قرمز شده و آرام آرام اشک می‌ریزد.
 به گزارش شهدای ایران؛ "علیرضا دلبریان" معاون گردان غواصی یاسین و مسئول آموزش غواصان در برنامه‌ای به بیان برخی خاطرات در رابطه با غواصان دفاع مقدس پرداخت و گفت: بیشتر نیروهای گردان غواصی یاسین رزمنده‌های تخریبچی و خط شکن زیر 25 سال بودند.


وی درباره 175 شهید غواص و خط شکن تازه تفحص شده نیز بیان داشت: درباره این 175 شهید درست اطلاع رسانی نکرده‌ایم که حاشیه درست شد، فرعی‌ها اصل شد و اصل‌ها ماند.

معاون گردان غواصی یاسین خاطرنشان کرد: حضورم در برنامه پیش بینی نشده بود. غروب بود که به من خبر دادند و کامپیوتر را روشن کردم دیدم عکس شهید شادکام را منتشر کرده‌اند همین که خواستم خبر تکذیب را بزنم مرا دعوتم کردند برای این برنامه.

وی با اشاره به اینکه برنامه علمی و کارشناسی تحلیل جنگ نساخته‌ایم، گفت: از جبهه برای مردم بگویید همه به آرامش می‌رسند. رزمنده‌های ما در جبهه اگر پیروز می‌شدند تیر هوایی نمی‌زدند بلکه سجده شکر به جا می‌آوردند. اگر شکست می‌خوردیم ناراحت نمی‌شدند، زانوی غم بغل نمی‌گرفتند و ناامید نمی‌شدند. این روحیه اگر در ورزش و کارخانه و اداره‌های ما نیز باشد موفق می‌شویم.

دلبریان گفت: همین عملیات کربلای 4 صد درصد شکست خورد و همان لحظه اول متوقف شد ولی دو هفته بعد کربلای 5 آغاز شد. خیلی بزرگ است عملیاتی شکست بخورد و کسی از بچه‌ها اعتراض نکند که چرا دوستان ما رفتند. همه رفتند و به دل اروند زدند تعدادی اسیر شدند، تعدای هم شهید و زخمی شدند.

وی با بیان اینکه من به خاطر دفاع از همین شهدا به برنامه آمدم، افزود: 175 شهید غواص در گور دسته جمعی پیدا شدند. هنوز جزئیات کامل مشخص نیست. زنگ می‌زنند که چرا اگر غواص هستند پوتین به پا داشتند. خود ما باعث می‌شویم اطلاعات ناقص بدهیم و سوال پیش بیاید. مقداری افراط و تفریط در گزارشات از جبهه است. هرکس در عملیات کربلای 5 ترکش خورد حتما که نباید از پهلو تیر خورده باشد. نباید افراط و تفریط کنیم.

دلبریان تصریح کرد: جنگ ما در سایه عقلانیت پیش رفت بچه‌ها کار کردند و زحمت کشیدند. در شب‌های سرد آموزش غواصی دیدند و در کمبود امکانات کار کردند. ما 15 نفر از اهواز راه افتادیم به خرمشهر که گردان غواصی تشکیل بدهیم. با کمترین امکانات، یک جای سیمانی پیدا کردیم لب کارون و گفتند اینجا اسکله است. نیروها لباس‌های نخی را درمی‌آوردند و لباس‌های سرد غواصی را می‌پوشیدند. در زمستان سال 65 خود را به آب‌های سرد گل آلود کارون می‌‌زدند و تا پل مارد شنا می‌کردند.

معاون گردان یاسین افزود: روز اول یک کیلومتر و شب دوم دو کیلومتر و شب‌های بعد تا حدود 12_13 کیلومتر تا زیر پل مارد بچه‌ها می‌رفتند و نماز صبح می‌خواندند. از بس هوا سرد بود دندان‌های بچه‌ها به هم می‌خورد. یکی از نیروها از روحانی گردان پرسیده بود وقت نماز دندان‌های ما به هم می‌خورد، نمازمان اشکال ندارد؟ روحانی هم گفته بود برو عزیزم این نمازها آسمانی است حاضرم با نماز خودم عوض کنم.

دلبریان اظهار داشت: به خرمشهر که می‌رسیدیم هوا داشت روشن می‌شد در خشکی نمی‌توانستند راه بروند. چند ساعت داخل آب به صورت خوابیده بودند برای همین گردش خون به هم می‌خورد. این رزمنده‌ها مثل همین جوان‌ها بودند. قهرمان‌های ما هم روز اول قهرمان نشدند تمرین کرده و آسیب دیدند، مثل رضازاده یا ابالفضل گفته و المپیکی شدند. خیلی از نیروها جبهه آمدند و پای کار نماندند، آنها که ایستادند قهرمان قهرمانان شدند، طلا گرفتند و تحمل کردند. مجروح می شدند ترک پست نمی‌کردند اینها طلا گرفتند. غواص از آب گل آلود آمده بود بیرون  فقط یک تانکر آب بود که گل هایشان را پاک کنند، شیر را باز می‌کردند آب نبود.

وی اظهار داشت: یکبار دیدم گروهان پشت حمام صحرایی می‌گویند و می‌خندند و شوخی می‌کنند گفتم چرا دوش نمی‌گیرید با خنده گفتند تانکر آب ندارد. نگفتند چرا آب ندارد و توقع داشته باشند. بدو بدو رفتم به حاج آقا حسنی گفتم چرا آب نریختی گفت چندبار به آبرسانی زنگ زدم نبودند. آمدم دیدم غواصان لباس خشک پوشیدن و لباس غواصی را جمع کردند. چند دقیقه‌ای که ایستاده بودند و میخندیدند برای این بود تا گل‌ها خشک شود و بتوانند با چفیه گل‌ها را از روی لباسشان پاک کنند.

معاون گردان غواصی یاسین تصریح کرد: بعد دو ماه که قرنطینه بودند، می‌خواستند بروند تا اهواز به خانواده‌هایشان تلفن بزنند. زنگ زدم که از اهواز ماشین بفرستند. ماشین که آمد دیدم کمپرسی فرستادند. نیروها با ساک‌های دستی‌شان همدیگر را صدا کردند و گفتند بیاید بالا و سوار کمپرسی شدند. من دفاع کردم که چرا کمپرسی برای نیروی غواص متخصص فرستادید، کمپرسی را برگشت دادم. فردا یک اتوبوس ایران پیما فرستادند. آن‌ها حرفی نداشتند که با کمپرسی بروند.

وی در ادامه به بیان خاطره‌ای دیگر پرداخت و گفت: یکی از بچه‌ها وزنه غواصی را داخل آب انداخته بود. با اینکه وزنه سربی بود و ارزشی نداشت، او آنقدر شیرجه زده بود داخل آب که وزنه را پیدا کند به حدی که چشم‌هایش قرمز شده بود. دیدم دارد گریه می‌کند. فرمانده گروهان گفت وزنه سرب را گم کرده، گفتم اشکال ندارد وزنه که ارزشی نداشت. گفت نه، بیت المال بود. چند روز دیگر دیدم یک چیزی به کمرش وصل کرده. رفته بود از داخل خانه‌های خراب خرمشهر سرب باتری را داخل قالب ریخته بود و وزنه درست کرده بود که به کمرش ببندد.

معاون گردان یاسین تصریح کرد: 175 شهید غواص که آمدند لازم  نیست زیاد شعاری حرف بزنیم، کافی است مثل اینها زندگی کنیم. رهبر که از سبک زندگی می‌گوید، کمک کنیم. تلویزیون نشان می‌داد که روزانه چندین پرس برنج هدر می‌رود. در جبهه نیروها نان‌های خشک می‌خوردند، یک تکه نان برمی‌داشتند و اول کناره‌های آن را می‌خوردند. الان برعکس است. چه اصراری است عکس شهید را زود شناسایی کنیم. ما به دنبال آرمان و اهداف شهداییم که گم نشود. درست است مادر شهید چشم به راه است اما مهمتر از آنها آرمان‌هاست که باید تفحص شود.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار