شهدای ایران shohadayeiran.com

مرض قلب بدتر از مرض بدن است. یکبار در سالهای قبل یکی از طلبه‌ها می‌گفت -نعوذ بالله- به خدا بدبین است. بدبینی به خدا از نشانه‌های منافقین است.
شهدای ایران: استاد احمد عابدی در ادامه مباحث اخلاقی مرتبط با مرض روحی،  مطالب ارزنده‌ دیگری را بیان کرد و از آن جمله ضمن یادآوری این نکته که تقوا این است که هر حرفی را نزنیم و زود به کسی چیزی را نسبت ندهیم تأکید کرد: تکیه کلام‌هایی همچون "احتمال دارد" و "گمان دارد" را نباید بکار ببریم. در ادامه خلاصه‌ای از اهم مطالب جلسه اخیر درس اخلاق این استاد برجسته حوزوی را مرور می‌کنیم.

حدیث تحف‌العقول
در کتاب تحف العقول از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده که امام فرموده:
"الا و انّ منَ البلاءِ الفاقة؛ تنگدستی یا فقر یک نوع بلا است."
بحث من راجع به این نیست ولی در پرانتز این نکته را عرض کنم:
در قرآن این آیه را دقت کنید : "وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ" (سجده/21)
این آیه شریفه عذاب اکبر را بیان می‌کند که منظور از آن، قیامت است. یکی هم عذاب ادنی است که هم می‌شود به معنای نزدیک معنا کرد و هم به معنای کوچک؛ تمام عذابهای دنیا عذاب ادنی است.
حالا چه چیزی عذاب ادنی است؟ یک نوع عذاب ادنی، گرانی است.
 همینکه از نظر روانی مردم در ذهنشان این است که گرانی است، این جنبه روانی، خودش عذاب است.
یک نوع، بیکاری است.
یک نوع، اختلاف است؛ مثلاً گروههای  سیاسی و غیر سیاسی با همدیگر اختلاف داشته باشند. جنگ یک نوع عذاب ادنی است.
یک نوع عذاب ادنی مریضی است. مریضی‌هایی که رسم شده؛ یک موقع می‌گویند "ابولا"؛ یک موقع می‌گویند "ایدز"؛ چیزهایی که سابقه ندارد و این  معلوم است که عذاب خداست.  
خشکسالی مسلماً یک نوع عذاب خداست. یادم هست در قم معمولاً در زمستانها رودخانه دو سه ماهی لب به لب آب می‌رفت، حالا این‌طوری خشک شده است. یادم هست که امام جماعت در محراب نمی‌رفت، چون آب در می‌آمد؛ نیم متر می‌کندند آب در می‌آمد. حالا الان چاه عمیق 300 متری می‌کَنَند؛ اینها مسلم عذاب است.
"و اشدّ مِنَ الفاقةِ مرضُ البدنِ"
گاهی اوقات به بیمارستانها و آسایشگاه‌های معلولین بروید، این‌ها واقعاً درس اخلاق است. آدمی که نصف ما هم عمر نداره و به چه مریضیهایی مبتلاست!
یکبار به آسایشگاهی رفتم و به یک آقایی گفتم که چند وقت است که آن‌جاست؟ گفت 15 سال است که رو تخت خوابیده! تصادف کرده بود و نخاعش قطع شده بود. تازه، قطع نخاع که سهل است، این‌ها کمرشان زخم می‌شود، آن هم زخمهای شدیدی که علاج ندارد. آن‌هایی که روانی هستند از این بدتر و لذا این مریضی‌ها از فقر و فاقة بدتر است.
"اشدّ مِنْ مرضِ البدنِ مرضُ القلبِ"
مرض قلب بدتر از مرض بدن است. یکبار در سالهای قبل یکی از طلبه‌ها می‌گفت -نعوذ بالله- به خدا بدبین است. بدبینی به خدا از نشانه‌های منافقین است.
در قم افرادی بودند که با الاغ در کوچه‌هایی که ماشین رد نمی‌شد مصالح می‌بردند و به اینها "خرک دار" می‌گفتند. به او گفتم این خرک دار را می‌بینی که از صبح تا شب آجر می برد و پشت سر الاغ راه می‌رود؛ یعنی الاغ برای این پیشوا است و این مأموم.  به این نگاه کن تا به خدا بدبین نباشی. این هم سن شماست و دنبال الاغ راه می‌رود و خدا را شکر می‌کند. شما لباس امام زمان را پوشیدی و می گویی به خدا بدبینی!
از این بدتر کسانی هستند که مرض قلب دارند. چه کسی مرض قلب دارد؟ کسی که به مردم بدبین است، کسیکه غیبت می‌کند.
أَلَا وَ إِنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةَ الْمَالِ وَ أَفْضَلُ مِنْ سَعَةِ الْمَالِ صِحَّةُ الْبَدَنِ وَ أَفْضَلُ مِنْ صِحَّةِ الْبَدَنِ تَقْوَى الْقَلْبِ"
گشایش در مال یک نوع نعمت است. از پولداری مهمتر، بدن سالم داشتن است و از بدن سالم بالاتر تقوای قلب است.
 
احادیث نهج البلاغه
الف) "ألا و انّ من صحةِ البدنِ تقوی القلبِ"
تقوای دل خودش جزء صحت بدن است. اگر دل سالم باشد بدن هم سالم می‌ماند.
من یکبار  به هلند رفتم. می‌گفتند تا به آن زمان طلبه‌ای آن‌جا نیامده است.  من پرسیدم که اگر معمّم در خیابان راه بروم اشکالی دارد؟ گفتند نه. من هم لباس پوشیدم و فقط مشغول قدم زدن شدم. یک پلیسی به من رسید و همین که مرا دید گفت فردا بیا اداره پلیس!
فکر کردم می‌خواهد مرا اخراج کند. فردا که رفتم اداره پلیس، اولین جمله‌ای که گفت این بود که می‌خواهیم استخدامت کنیم!
به او گفتم برای چه کاری؟ دو کار پیشنهاد کرد که یکی این بود، هفته‌ای یک ساعت برو بیمارستان‌ها، بالای سر بیماران و با آن‌ها احوالپرسی کن. من هم به شوخی گفتم چقدر حقوق می‌دهید؟ گفت ماهی 1800 دلار!
این پلیس شاید اعتقادی هم به دین و خدا نداشت. شاید در ذهنش این بود که با این لباس بالا سر مریض بروید مریض خوب می‌شود و صرفا جنبه مالی برایش مهم است که اگر فلان مقدار به این پول بدهیم، هزینه بیمارستان کمتر می‌شود.
سلامتی روح در سلامتی بدن اثر می‌گذارد. کسی که مریض است را در حرم یا مسجد بگذارید ؛ ولو این که دعا هم نکنید، همینکه در یک مکان معنوی باشد مرض بدنی‌اش خوب می‌شود.
سلامت روح به تقواست. آدمی که با تقوا باشد دلش مریض نیست.
 ب) "انّ تقوی اللهِ شفاءُ مرضِ اجسادکم". تقوا شفای مرض جسمتان است و به طریق اولی شفای مرض قلب خواهد بود.
ج) "القرآن شفاءُ الصّدور" همان آیه که « نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ» (اسراء/82)
 
تقوا چه مرضهایی را از بین می برد؟
آدمی که بخیل و حسود است مرض قلبی دارد و عاقبت به خیر نمی‌شود. این آیه قرآن است: "فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی قُلُوبِهِمْ إِلى یَوْمِ یَلْقَوْنَه"‏ که درباره بخیل است؛ پس بخل یا حسادت یک نوع مرض قلبی است.
من می‌بینم که اگر درس فلان آقا بروم خیلی چیز یاد می‌گیرم، بعد می‌گویم که اگر درس او بروم، مردم می‌گویند که عابدی شاگرد این آقا است؟! اینها مرض قلب است؛ با وجود اینکه می‌دانم چیزی یاد می‌گیرم، ولی بخاطر اینکه به من برنخورد آنجا نمی‌روم.
 
 مرض‌های دیگر
- یک نوع مرض قلب، موسیقی گوش دادن و هر گونه کار لغو و غیر عقلایی است.
- یک نوع مرض قلب زیاد حرف زدن است. مطلبی که در پنج دقیقه می‌شود گفت، یک ساعت طول بدهیم. کسیکه زیاد حرف می‌زند سالم نیست.
- نوع دیگر، آدمی که چشمش زیاد به اطراف می‌افتد. نگاه کردن مردم، به ساختمانها، به ماشین مباح است، ولی قرآن می‌فرماید: وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏ (طه/131)
اگر رزق خدا می‌خواهید نگاه نکنید. یکی ماشین یا باغ آن‌چنانی دارد نگاهش کنیم؛ اینها حرام نیست، مباح است؛ اما این نگاههای مباح قساوت می‌آورد. آنهایی که سرشان پایین است خیلی چیزها می‌بینند.
- مراء‌ و جدل؛ فرض کنید وقتی من یکسال جایی درس می‌گویم، آیا نمی‌شود که یکی از این طلبه‌ها  درست بگوید و همیشه هرچه این آقایان می‌گویند غلط است و هر چه من می‌گویم درست است؟!
اگر سر درس هر چه شما بگویید، من جواب می‌دهم، پیداست که مراء و هوای نفس است.  علمای بزرگ اینگونه بودند که وقتی شاگردانشان حرف ناحق هم می زد می‌گفت به به! عجب حرف خوبی زدی!
 سید نعمت اله جزایری در «انوار نعمانیه» می‌گوید اگر من عالم شدم به خاطر این مسئله بود که «صرف میر» پیش یک نفر می‌خواندم. آن‌ آقا به من گفته بود که نوکری ما را بکن تا صرف میر یادت دهم. می‌گفت در خانه این شخص بچه تر و خشک می‌کردم، لباس می‌شستم تا صرف میر درسم بدهد.
یک روز سر درس اشکال کردم  و استاد گفت عجب حرف خوبی زدی، اشکالت را بگو که من در کتابم بنویسم. سید می گوید پیش خودم فکر کردم که خیلی بلدم و اشکال را خودم هم نوشتم؛ حالا که بزرگ شدم فهمیدم چه حرف بی‌ربطی بوده و استاد می‌خواسته مرا تشویق کند.
علمای قدیم اینطوری بودند. ‌آیا واقعاً ما اینطور هستیم یا می‌گوییم هرچه من می‌گویم درست است و هرچه شما می گویید باطل است؟! این‌ها مراء و مرض قلب است. پس این روایات دلالت می‌کند که تقوا سلامت قلب می‌آورد.
 
در معنای تقوا و سلامت نفس
تقوا این است که هر حرفی را نزنیم و زود به کسی چیزی را نسبت ندهیم. احتمال دارد و گمان دارد را زیاد بکار ببریم.
فرض کنید سر درس من بگویم که فلانی دقت نکرده؛ آیا واقعاً دقت نکرده یا من دارم بیخود می‌گویم. او دقت کرده، حالا این مطلب به ذهنش رسیده یا نه، حرف دیگری است. وقتی من می‌گویم فلانی حواسش نبوده، یا دارم دروغ می‌گویم و یا تهمت می‌زنم. در حرف زدنهایمان خیلی مواظب باشیم.    
در روایت می‌فرماید کسی حرف می زند و حرفش می‌رود این طرف و آن طرف و آدم کشته می‌شود و روز قیامت نامه عمل را نگاه می‌کند و می‌بیند که چند نفر را کشته است! بعد می‌گوید من آدم نکشتم. خطاب می‌شود حرفی زده‌ای که باعث کشته شدن کسی شده است.
مدتی پیش دیدم که شخصی می‌خواهد همسرش را طلاق دهد و مقدمات طلاق را انجام می‌داد. دلیش را از او پرسیدم، بعد فهمیدم که این آقا خیال می‌کند که من علم غیب دارم و من یک جایی حرفی ‌زدم که نگاهم به این آقا بوده و او  فکر می‌کرده، منظور من، او بوده  و دارم از زندگی او خبر می‌دهم و معنای حرفم این بوده که برو زنت را طلاق بده! اگر واقعا این زنش را طلاق می‌داد گناهش گردن که بود؟
خیلی‌ها هستند که شما را مثل معصوم می‌بینند و اگر حرفی بزنید طبق حرف شما زندگی‌شان را زیر و رو می‌کنند و چه بسا شما هم قصد چنین چیزی را نداشتید.
سلامت قلب این است که هر حرفی که می‌زنید عاقبتش را بسنجید؛ حرفی را که می‌زنید پیامدش چیست؟ گاهی می‌گویند که فلان آقا اعلم است و فلان آقا اعلم نیست. خیلی در حرف زدن مواظب باشید . آدمی که در حرف زدنش مراقبت دارد، سلامت قلب دارد.
می‌گویند حضرت آدم تا هزار بچه از نسل خودش را دیده است‌. بچه‌های حضرت جمع شده بودند و تعریف می‌کردند و حضرت چیزی نمی‌گفت. یکی گفت پدر بزرگ چرا شما چیزی نمی‌گویید؟ حضرت آدم فرمود: وقتی که خدا ما را از بهشت بیرون کرد فرمود که اگر می‌خواهی دوباره اینجا برگردی کم حرف بزن!
ان شاء الله که خدا سلامت قلب به همه ما عطا فرماید.  
والحمدلله رب العالمین

منبع: رسا
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار