شهید «مجتبی باباییزاده» هدیهای ساده به امام زمان (عج) تقدیم کرده بود.
به گزارش شهدای ایران، منصور باباییزاده در وبلاگ شخصی خود تصویری از نقاشی برادر شهید خود را آورده و در توضیح آن نوشته است: نقاشی شهید بابایی که آن را تقدیم به امام زمان (عج) کرده... سعادتمند هستند شهدا زیرا که با مهدی فاطمه خواهند آمد.
«مجتبی باباییزاده» شهریور سال 1390 در عملیات مبارزه با گروهک پژاک به شهادت رسیده است. در ادامه میتوانید تصاویری از لحظه به لحظه وداع این شهید نسل سومی با مادر خود را مشاهده کنید:
تصمیمت را که گرفتی، رفتنی شدی؛ خوشحال بودی از رفتن، خوشحال بودی از کندن دل و دل بستن به راه؛ مادر...
خوشحال بود از خوشحالیت و غم دل را برویت نمیآورد. مادر ماند و چشم دوختن به راه تو، در دلش غوغای مادرانه بود از پس رفتنت.
مادر بعد رفتنت امیدی به ثانیهها و دقایق دیر گذر نداشت تا زمانی که زمان ایستاد و دلها فروریخت و چهرهها مبهوت نبودنت ماند تا آخر بودن. این همه را گفتم تا بگویم که مادر برایت معنی دیگری داشت در نوشتههای قبلی به نقل از دستنوشتههایت اوج ارادتت را به مادر آورده بودم.
مجتبی جان مادرت بعداز رفتنت وقتی چشمش به تصویر روی سنگ مزارت میافتد یاد آخرین نگاهت جانش را میسوزاند. برایش دعا کن که دعایت کرد برای سعادت؛ برایش آرامش بخواه و سلامتی؛ برایش صبر بخواه.
تصمیمت را که گرفتی، رفتنی شدی؛ خوشحال بودی از رفتن، خوشحال بودی از کندن دل و دل بستن به راه؛ مادر...
خوشحال بود از خوشحالیت و غم دل را برویت نمیآورد. مادر ماند و چشم دوختن به راه تو، در دلش غوغای مادرانه بود از پس رفتنت.
وقتی وسایلت را میبستی زانو به زانویت نشسته بود و دعایت میکرد آغشته به لبخند.
کتاب دعا را به دستت داد تا فراموش نکنی.
کارت که تمام شد قرآن به دست نظاره گر جنب وجوشت بود.
وقتی که بوسه آخر را زد، دل کند و دلش و تو را به خدا سپرد. سعی کرد در آخرین نگاه حسرت را در چشمانش نبینی و همه را در دل ریخت.
از خانواده دلجویی کردی نگاههای موقع رفتنت و خندههایت تا ابد در خاطر مانده است.
قطار سرنوشت که حرکت کرد تو هم دست تکان دادی تا از منظر دور شدی.
مجتبی جان مادرت بعداز رفتنت وقتی چشمش به تصویر روی سنگ مزارت میافتد یاد آخرین نگاهت جانش را میسوزاند. برایش دعا کن که دعایت کرد برای سعادت؛ برایش آرامش بخواه و سلامتی؛ برایش صبر بخواه.