قلب امام (ره) در تاریخ 65/1/6 ناگهان از کار ایستاد; و در داخل آشپزخانه نقش زمین شدند؛ در حقیقت از نظر پزشکی فوت کرده بودند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از پایگاه اطلاع رسانی نبض شهر ؛ دکتر حسن عارفی سرپرست تیم پزشکان و پزشک حضرت امام (ره) ، در خاطراتش اینگونه بیان کرد:
حضرت امام چندین بار، در درمانگاه بقیه الله – جماران – بستری شدند; و هر بار که بستری می شدند خانواده ایشان و نیز مسئولین به عیادت حضرت امام می آمدند.
متاسفانه در تاریخ ۶۵/۱/۶ قلب ایشان ناگهان از کار ایستاد; و در داخل آشپزخانه نقش زمین شدند. در حقیقت از نظر پزشکی فوت کرده بودند; که به وسیله تیم پزشکی قوی که ما در آن موقع داشتیم، کاری باور نکردنی انجام دادیم آن روز جناب آقای دکتر پور مقدس کشیک داشتند، که در ابتدا به تنهایی، با ماساژ قلبی و تنفس مصنوعی، و بعد به کمک تیم پزشکی که به کمکشان رسیده بودند، حضرت امام را در واقع احیاء قلبی کردند; و قلب ایشان دوباره به کار افتاد. کاری کردیم که فکر نمی کنم تاکنون در جهان، نظیر آن اتفاق افتاده باشد. و حتی فکر نمی کنم از نظر طبی در جهان اتفاق بیفتد.
ما هر لحظه، ضربان قلب امام را کنترل می کردیم. مراقبت از ایشان را به عنوان یک وظیفه شرعی و ملی در تمام دوران بعداز آن ادامه دادیم تا اینکه متاسفانه ایشان به خونریزی معده مبتلا شدند. به سرعت منشا بیماری را تشخیص دادیم. جراحان و متخصصین گوارش را خبر کردیم و ” گاستروسکوپی” انجام شد. جلسات متعدد مشورت، با پزشکان و مسئولین مملکتی داشتیم. بهترین راه درمان جراحی تشخیص داده شد; که حضرت امام هم با آن موافقت کردند و به اتاق عمل تشریف بردند; که لحظه به لحظه این جریان، یعنی از تاریخی که ایشان مبتلا به سرطان شدند، تا این که رحلت کردند، در کتاب خاطرات ذکر شده است.
امام اقیانوس آرامش بود
در همان سال ۵۸ وقتی فشار ایشان سقوط کرد، وقتی درد قفسه وجود داشت، وقتی احساس کرد که در واقع دارد به طرف مرگ می رود، خیلی آرام بود.
حالا یک عده ممکن است دستپاچه بشوند بگویند دو تا صلوات آخر را هم بفرستیم در حالی که ایشان یک اقیانوسی از آرامش در مقابل مسائل بود. و جالب اینکه بعد از این که فشار بالا آمد و به حال طبیعی برگشت، ایشان به حاج احمد آقا گفته بودند که "این دنیا وآن دنیا برای من زیاد فرق نمی کند. کاری که باید بکنم، کرده و وظیفه ام را انجام داده ام; منتها یک مقدار مسائل راجع به انقلاب مانده که آنها ناتمام است. "یعنی نگرانی ایشان راجع به مسائل انقلاب بود.
وقتی ایشان احساس کرد که دارد رحلت می کند، هیچ احساسی نداشت; جز اینکه حس بکند ممکن است در اینجا فوت بکند و بعد یک مقدار مسائل انقلاب بماند. من چون دقیقا نزدیک به ایشان بودم ازنظر خیلی از مسائل حس کردم که ایشان وصیتنامه را نوشته اند و بعد از آن هم در واقع شروع کرده اند به ادامه وصیتنامه نوشتن که طول کشید و آن گوهر نایابی را نوشتند که در شان خودشان بود. موضوع دیگر اینکه یک سال قبل از رحلت ایشان در ۶۷/۳/۱۳ ایشان زنگ زدند گفتند که ناراحتم. گفتم: درد سینه دارید؟ گفتند: نه "گفتیم: ناراحتی شما چیه؟ گفتند: خیلی احساس ضعف می کنم.” فشار را گرفتیم دیدیم سقوط کرده و نوار گرفتم دیدیم تغییر نکرده است. سرم وصل کردیم ومعاینه کردیم، معاینه هم چیز جدیدی را نشان نداد.
نوار چیز جدیدی را نشان نداد و بعد از سرم وصل کردن; ایشان احساس دردی در شکم شان کردند، من اولین فکری که کردم این بود که رگ بزرگ شکم، آئورت پاره شده یا دارد پاره می شود چون در افراد مسن این احتمال وجود دارد یا اینکه … بهر جهت در این جریان ها بودیم که درد شکم شان شدت گرفت ما در آن زمان برادران دیگری را به کمک طلبیدیم مثل آقای دکتر فاضل و آقای زالی متخصص گوارش آن ها تا داشتند می آمدند خیلی جالب است که ایشان حاج احمد آقا را صدا کردند اصولا در مراحلی که حالشان خیلی بد می شد حاج احمد آقا را همیشه صدا می کردند. حاج احمد آقا هم در اطراف بودند تشریف آوردند من یادم هست که در اینجا یک توصیه جالبی کردند که در خاطراتم نقل کرده ام به فرزندشان گفتند که "خانم را مواظب باشید که بعد از من به ایشان بد نگذرد”، یعنی توصیه ای که کردند یک توصیه عمومی بود.
در آخرین لحظات
سرپرست تیم پزشکی امام خمینی (ره) در ادامه نوشت: از نیمه شب ۱۳ / ۳ / ۶۸ فشار خون حضرت امام خمینی شروع به سقوط کرد و خواب آلودگی شدت گرفت. در ساعت ۵ صبح با وجود آنکه درجه حرارت ۳۶ درجه سانتی گراد بود ولی امام عزیز احساس سرما می کردند.
در ساعت ۹:۱۴ دقیقه صبح روز ۱۳ / ۳ / ۶۸ امام عزیزمان مبتلا به تپش قلب، بی حالی، ضعف، پایین افتادن تدریجی فشار خون شریانی شدند. در ساعت ۱۰ صبح اقدامات لازم توسط دکتر سیم فروش انجام شد و به علت مشکل ترشحی کلیه از آقایان دکتر قدس و دکتر رهبر خواسته شد تشریف بیاورند. فشار خون با وجود تجویز سرم و آلبومین و عدم دفع و ترشح ادرار به تدریج پائینتر می آمد. حضرت امام کمی خواب آلوده ولی کاملاً هوشیار بودند.
وخامت حال حضرت امام عزیز با خانواده و اطرافیان و مسئولان مملکتی در میان گذاشته شد. کلیه افراد تیم پزشکی احضار شدند. حضرت امام عزیز کاملاً به ملاقاتها و آمد و شدها و وخامت حال خویش آگاه بودند و متصل و بلا انقطاع ذکر می گفتند. دائماً حمد و سوره می خواندند، می دانستند لحظات آخر عمر پربرکت خویش را طی می کنند.
حضرت امام خمینی نماز ظهر را رأس ساعت شرعی خواندند و ناهار فقط مایعات میل کردند. در ساعت ۲:۳۰ برای اولین بار استفراغ کردند و بلافاصله دستور دادند کلیه لباسهایشان عوض شود و ملافه ها نیز عوض شد.
ضربان قلب در ساعت ۳ بعدازظهر کندتر شد. در حالی که آخرین دقایق حیات پربرکت خود را سپری می کردند، هوشیارانه و مصرانه به نظافت و تمیزی ظاهر خود مقید بودند. دائماً بدون انقطاع حمد و سوره می خواندند و می دانستند آخرین لحظات است.
در حدود ساعت ۳ بعدازظهر در حال ضعف و سستی و ناتوانی که ناشی از بیماری وسقوط فشار خون شریانی بود با صدای بلند اینجانب را صدا زدند. سر و گوشهایم را نزدیک لبهای لرزان و ناتوان ایشان بردم و عرض کردم آقاجان بفرمایید در خدمتتان هستم. فرمودند: اگر وضو قبل از وارد شدن در وقت باشد، باید نیت چنین باشد. من هم فوری برادران؛ حاج احمد آقای خمینی و حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای آشتیانی را که در نزدیک بودند به حضور ایشان خواندم. در حقیقت آخرین تقاضای ایشان صدا کردن حقیر و آخرین مطلب ایشان راجع به یک موضوع شرعی و فقهی بود.
در ساعت دو و پنجاه و نه دقیقه بعدازظهر قلب مطابق نوار مقابل می تپید و فشار خون در حال سقوط بود ولی امام عزیز دائماً حمد و سوره را تلاوت می کردند. با وجود آنکه فشار خون پایین بود ولی هوشیاری حضرت امام خوب بود. و اینک افراد خانواده یک یک چون پروانه نزدیک شمع وجود ایشان می آمدند ولی این چراغ فروزان و عالمتاب رو به خاموش شدن بود و هر لحظه نور جهان افروزش کمتر و کمتر می شد و اندوه قلب ما را افزونتر می کرد.
توجه امام به این نکات در آخرین لحظات
در این زمان که تنگی نفس و تپش قلب مفرط، امام عزیز را رنج می داد، در این لحظه که فشار خون پایین افتاده و خون رسانی به کلیه اعضا و اندامها را مختل کرده بود. در این حال که سلولهای سرطانی جابه جا در تمام بدن پراکنده شده بود. ملاحظه می کردیم که این عزیز بی همتا، خواهان رعایت نظافت، تمیزی و ظاهر آراسته خویش بودند.
با وجود آنکه در چند روز اخیر حالت خواب آلودگی امام عزیز را مبتلا کرده بود، ولی ایشان دقیقاً مترصد اوقات ادای نمازها در سر وقت بودند. در این روز حال امام عزیز از حدود ساعت ۹ صبح رو به وخامت گذاشت و فشار خون شروع به سقوط نمود، حالت خواب آلودگی شدیدتر بود ولی گاه گاه چشمان مبارک را باز و به اطراف توجه می کردند. قبل از ساعت ۱۲ ظهر چند بار تذکر دادند که موقع نماز ظهر را به ایشان اعلام کنیم.
به دنبال مخلوطی از وضو و تیمم در حالی که فشار خون پایین و تپش قلب شدید مطابق نوار فوق و تنگی نفس بسیار ناراحت کننده بود به کمک برادر عزیز و ارجمند جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین حاج محمد علی انصاری آخرین نماز ظهر و عصر را ادا کردند. و در این لحظه های بحرانی که وجود شریف امام هدف مرگ تاراجگر و حمله بیماریهای وحشتناک بود همچون پیشوای آزادگان امام سوم شیعیان که در ظهر عاشورا اقامه نماز فرمود با این نماز پیام رسالت خود را عملاً به میلیونها دوستدار مشتاق اعلام داشتند.
آخرین نفس ها
لحظات بسیار ناگوار و بدی را سپری می کردیم. امام عزیز در حالی که کاهش تدریجی فشار خون سبب ضعف وسستی شدید ایشان شده بود ولی گاه گاه چشمان خود را باز و به اطراف نگاه می کردند.
برای آنکه حضرت امام حس کند حتی در لحظات آخر ما تیم پزشکی بخصوص حقیر از نظر خدمات پزشکی در خدمت ایشان بوده و هستیم، دست راست مبارک ایشان را در بین دستهایم گرفتم. حضرت امام درک کردند که در لحظات آخر عاطفه ها، محبتها و احساسات پاک پدر و فرزندی و مقلِد و مقلَد و مرید و مرادی مبادله شده است. از این لحظه به بعد دستهای مرا به هیچ وجه رها نکردند و من هم که می دانستم در لحظات آخر عمر بیمار را به هر نحوی که شده نباید تنها گذاشت، چشمانم به صفحه تلویزیونی بود که ضربان قلب امام عزیز را نشان می داد و دست هایم دست مبارک امام عزیز را به آرامی می فشرد.
ضربان قلب نامنظم شد
ضربان قلب در ساعت ۴۶ / ۳ بعدازظهر به قرار زیر سریع و نامنظم بود. و این فروغ دلها در افق آمال به خاموشی می گرایید.
سقوط تدریجی فشار خون شریانی و نامنظم و سریع شدن ضربان و عدم جواب مناسب به درمان دقیق وخامت حال حضرت امام را نشان می داد و هر لحظه انتظار حادث شدن فاجعه ای دردناک می رفت. به همین دلیل افراد تیم پزشکی ثابت و برادران جراح و پرستاران عزیز با مجهزترین و مدرن ترین امکانات پزشکی در کنار تخت امام عزیز حاضر برای انجام اقدامات پزشکی لازم ایستاده بودند، که ناگهان در ساعت ۳:۵۸ دقیقه انتقال الکتریسیته از دهلیز به طرف بطن متوقف شد و به دنبال آن به فیبریلاسیون بطنی منجر و فشار خون به صفر رسید.
در ساعت ۵۸ :۳ بعدازظهر مطابق نوار قلبی ، قلب از حرکت باز ایستاد ولی با آمادگی کامل تیم پزشکی با الکتروشوک های مکرر و با قرار دادن پیس میکر خارجی روی قفسه صدری (باطری) و گذاشتن لوله داخل مجرای تنفس و متصل کردن به دستگاه تنفس مصنوعی موقتاً ضربان قلب و تنفس ولو مصنوعی شروع به کار کرد. ولی امام عزیز ما بیهوش بود.
در ساعت ۲۲ / ۱۰ پیس میکر کار می کند، ولی عضله قلب در مقابل تحریکات آن منقبض نمی شود.
آخرین ضربه قلب
در ساعت ۲۳ / ۱۰ دقیقه قلب امام عزیزمان بعد از آنکه در هر دقیقه حدود ۷۰ – ۶۰ بار و در هر ساعت حدود ۳۶۰۰ بار و هر روز ۸۶۴۰۰ دفعه و هر سال سی میلیون و نهصد و سی و شش هزار ۳۰۹۳۶۰۰۰ بار و در ۹۰ سال عمر با برکت خود جمعاً دو میلیارد و هفتصد و هشتاد و چهار میلیون و دویست و چهل هزار ۲۷۸۴۲۴۰۰۰۰ بار به خاطر خدا و اسلام و اعتلای کلمه لااله الاالله و رهایی مستضعفان از زیر یوغ مستکبران و سربلندی ایرانیان و مسلمانان جهان تپیده بود با زدن آخرین ضربه برای همیشه باز ایستاد و عاشقان و شیفتگان خود را در غم سوگ خود فرو برد.
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد وقت وداع یاران
امام خمینی(س) این عزیز ملت ایران و آزادگان جهان به ملاقات محبوبی رفت که تمام عمر با برکت خود را برای جلب رضایت او صرف کرده بود و قامتش جز در برابر او در مقابل هیچ قدرتی خم نشده بود. و بدین ترتیب قلبی از کار ایستاد که میلیونها قلب را به نور خدا و معنویت احیا کرده بود.
منابع :
۱- http://www.hawzah.net
۲- طبیب دلها ، ص ۲۰۰ تا ۲۳۴
۳- روزنگار زندگی و تاریخ سیاسی اجتماعی امام خمینی، ص ۸۷ و ۸۸
۴- پرتال امام خمینی (ره)
حضرت امام چندین بار، در درمانگاه بقیه الله – جماران – بستری شدند; و هر بار که بستری می شدند خانواده ایشان و نیز مسئولین به عیادت حضرت امام می آمدند.
متاسفانه در تاریخ ۶۵/۱/۶ قلب ایشان ناگهان از کار ایستاد; و در داخل آشپزخانه نقش زمین شدند. در حقیقت از نظر پزشکی فوت کرده بودند; که به وسیله تیم پزشکی قوی که ما در آن موقع داشتیم، کاری باور نکردنی انجام دادیم آن روز جناب آقای دکتر پور مقدس کشیک داشتند، که در ابتدا به تنهایی، با ماساژ قلبی و تنفس مصنوعی، و بعد به کمک تیم پزشکی که به کمکشان رسیده بودند، حضرت امام را در واقع احیاء قلبی کردند; و قلب ایشان دوباره به کار افتاد. کاری کردیم که فکر نمی کنم تاکنون در جهان، نظیر آن اتفاق افتاده باشد. و حتی فکر نمی کنم از نظر طبی در جهان اتفاق بیفتد.
ما هر لحظه، ضربان قلب امام را کنترل می کردیم. مراقبت از ایشان را به عنوان یک وظیفه شرعی و ملی در تمام دوران بعداز آن ادامه دادیم تا اینکه متاسفانه ایشان به خونریزی معده مبتلا شدند. به سرعت منشا بیماری را تشخیص دادیم. جراحان و متخصصین گوارش را خبر کردیم و ” گاستروسکوپی” انجام شد. جلسات متعدد مشورت، با پزشکان و مسئولین مملکتی داشتیم. بهترین راه درمان جراحی تشخیص داده شد; که حضرت امام هم با آن موافقت کردند و به اتاق عمل تشریف بردند; که لحظه به لحظه این جریان، یعنی از تاریخی که ایشان مبتلا به سرطان شدند، تا این که رحلت کردند، در کتاب خاطرات ذکر شده است.
امام اقیانوس آرامش بود
در همان سال ۵۸ وقتی فشار ایشان سقوط کرد، وقتی درد قفسه وجود داشت، وقتی احساس کرد که در واقع دارد به طرف مرگ می رود، خیلی آرام بود.
حالا یک عده ممکن است دستپاچه بشوند بگویند دو تا صلوات آخر را هم بفرستیم در حالی که ایشان یک اقیانوسی از آرامش در مقابل مسائل بود. و جالب اینکه بعد از این که فشار بالا آمد و به حال طبیعی برگشت، ایشان به حاج احمد آقا گفته بودند که "این دنیا وآن دنیا برای من زیاد فرق نمی کند. کاری که باید بکنم، کرده و وظیفه ام را انجام داده ام; منتها یک مقدار مسائل راجع به انقلاب مانده که آنها ناتمام است. "یعنی نگرانی ایشان راجع به مسائل انقلاب بود.
وقتی ایشان احساس کرد که دارد رحلت می کند، هیچ احساسی نداشت; جز اینکه حس بکند ممکن است در اینجا فوت بکند و بعد یک مقدار مسائل انقلاب بماند. من چون دقیقا نزدیک به ایشان بودم ازنظر خیلی از مسائل حس کردم که ایشان وصیتنامه را نوشته اند و بعد از آن هم در واقع شروع کرده اند به ادامه وصیتنامه نوشتن که طول کشید و آن گوهر نایابی را نوشتند که در شان خودشان بود. موضوع دیگر اینکه یک سال قبل از رحلت ایشان در ۶۷/۳/۱۳ ایشان زنگ زدند گفتند که ناراحتم. گفتم: درد سینه دارید؟ گفتند: نه "گفتیم: ناراحتی شما چیه؟ گفتند: خیلی احساس ضعف می کنم.” فشار را گرفتیم دیدیم سقوط کرده و نوار گرفتم دیدیم تغییر نکرده است. سرم وصل کردیم ومعاینه کردیم، معاینه هم چیز جدیدی را نشان نداد.
نوار چیز جدیدی را نشان نداد و بعد از سرم وصل کردن; ایشان احساس دردی در شکم شان کردند، من اولین فکری که کردم این بود که رگ بزرگ شکم، آئورت پاره شده یا دارد پاره می شود چون در افراد مسن این احتمال وجود دارد یا اینکه … بهر جهت در این جریان ها بودیم که درد شکم شان شدت گرفت ما در آن زمان برادران دیگری را به کمک طلبیدیم مثل آقای دکتر فاضل و آقای زالی متخصص گوارش آن ها تا داشتند می آمدند خیلی جالب است که ایشان حاج احمد آقا را صدا کردند اصولا در مراحلی که حالشان خیلی بد می شد حاج احمد آقا را همیشه صدا می کردند. حاج احمد آقا هم در اطراف بودند تشریف آوردند من یادم هست که در اینجا یک توصیه جالبی کردند که در خاطراتم نقل کرده ام به فرزندشان گفتند که "خانم را مواظب باشید که بعد از من به ایشان بد نگذرد”، یعنی توصیه ای که کردند یک توصیه عمومی بود.
در آخرین لحظات
سرپرست تیم پزشکی امام خمینی (ره) در ادامه نوشت: از نیمه شب ۱۳ / ۳ / ۶۸ فشار خون حضرت امام خمینی شروع به سقوط کرد و خواب آلودگی شدت گرفت. در ساعت ۵ صبح با وجود آنکه درجه حرارت ۳۶ درجه سانتی گراد بود ولی امام عزیز احساس سرما می کردند.
در ساعت ۹:۱۴ دقیقه صبح روز ۱۳ / ۳ / ۶۸ امام عزیزمان مبتلا به تپش قلب، بی حالی، ضعف، پایین افتادن تدریجی فشار خون شریانی شدند. در ساعت ۱۰ صبح اقدامات لازم توسط دکتر سیم فروش انجام شد و به علت مشکل ترشحی کلیه از آقایان دکتر قدس و دکتر رهبر خواسته شد تشریف بیاورند. فشار خون با وجود تجویز سرم و آلبومین و عدم دفع و ترشح ادرار به تدریج پائینتر می آمد. حضرت امام کمی خواب آلوده ولی کاملاً هوشیار بودند.
وخامت حال حضرت امام عزیز با خانواده و اطرافیان و مسئولان مملکتی در میان گذاشته شد. کلیه افراد تیم پزشکی احضار شدند. حضرت امام عزیز کاملاً به ملاقاتها و آمد و شدها و وخامت حال خویش آگاه بودند و متصل و بلا انقطاع ذکر می گفتند. دائماً حمد و سوره می خواندند، می دانستند لحظات آخر عمر پربرکت خویش را طی می کنند.
حضرت امام خمینی نماز ظهر را رأس ساعت شرعی خواندند و ناهار فقط مایعات میل کردند. در ساعت ۲:۳۰ برای اولین بار استفراغ کردند و بلافاصله دستور دادند کلیه لباسهایشان عوض شود و ملافه ها نیز عوض شد.
ضربان قلب در ساعت ۳ بعدازظهر کندتر شد. در حالی که آخرین دقایق حیات پربرکت خود را سپری می کردند، هوشیارانه و مصرانه به نظافت و تمیزی ظاهر خود مقید بودند. دائماً بدون انقطاع حمد و سوره می خواندند و می دانستند آخرین لحظات است.
در حدود ساعت ۳ بعدازظهر در حال ضعف و سستی و ناتوانی که ناشی از بیماری وسقوط فشار خون شریانی بود با صدای بلند اینجانب را صدا زدند. سر و گوشهایم را نزدیک لبهای لرزان و ناتوان ایشان بردم و عرض کردم آقاجان بفرمایید در خدمتتان هستم. فرمودند: اگر وضو قبل از وارد شدن در وقت باشد، باید نیت چنین باشد. من هم فوری برادران؛ حاج احمد آقای خمینی و حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای آشتیانی را که در نزدیک بودند به حضور ایشان خواندم. در حقیقت آخرین تقاضای ایشان صدا کردن حقیر و آخرین مطلب ایشان راجع به یک موضوع شرعی و فقهی بود.
در ساعت دو و پنجاه و نه دقیقه بعدازظهر قلب مطابق نوار مقابل می تپید و فشار خون در حال سقوط بود ولی امام عزیز دائماً حمد و سوره را تلاوت می کردند. با وجود آنکه فشار خون پایین بود ولی هوشیاری حضرت امام خوب بود. و اینک افراد خانواده یک یک چون پروانه نزدیک شمع وجود ایشان می آمدند ولی این چراغ فروزان و عالمتاب رو به خاموش شدن بود و هر لحظه نور جهان افروزش کمتر و کمتر می شد و اندوه قلب ما را افزونتر می کرد.
توجه امام به این نکات در آخرین لحظات
در این زمان که تنگی نفس و تپش قلب مفرط، امام عزیز را رنج می داد، در این لحظه که فشار خون پایین افتاده و خون رسانی به کلیه اعضا و اندامها را مختل کرده بود. در این حال که سلولهای سرطانی جابه جا در تمام بدن پراکنده شده بود. ملاحظه می کردیم که این عزیز بی همتا، خواهان رعایت نظافت، تمیزی و ظاهر آراسته خویش بودند.
با وجود آنکه در چند روز اخیر حالت خواب آلودگی امام عزیز را مبتلا کرده بود، ولی ایشان دقیقاً مترصد اوقات ادای نمازها در سر وقت بودند. در این روز حال امام عزیز از حدود ساعت ۹ صبح رو به وخامت گذاشت و فشار خون شروع به سقوط نمود، حالت خواب آلودگی شدیدتر بود ولی گاه گاه چشمان مبارک را باز و به اطراف توجه می کردند. قبل از ساعت ۱۲ ظهر چند بار تذکر دادند که موقع نماز ظهر را به ایشان اعلام کنیم.
به دنبال مخلوطی از وضو و تیمم در حالی که فشار خون پایین و تپش قلب شدید مطابق نوار فوق و تنگی نفس بسیار ناراحت کننده بود به کمک برادر عزیز و ارجمند جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین حاج محمد علی انصاری آخرین نماز ظهر و عصر را ادا کردند. و در این لحظه های بحرانی که وجود شریف امام هدف مرگ تاراجگر و حمله بیماریهای وحشتناک بود همچون پیشوای آزادگان امام سوم شیعیان که در ظهر عاشورا اقامه نماز فرمود با این نماز پیام رسالت خود را عملاً به میلیونها دوستدار مشتاق اعلام داشتند.
آخرین نفس ها
لحظات بسیار ناگوار و بدی را سپری می کردیم. امام عزیز در حالی که کاهش تدریجی فشار خون سبب ضعف وسستی شدید ایشان شده بود ولی گاه گاه چشمان خود را باز و به اطراف نگاه می کردند.
برای آنکه حضرت امام حس کند حتی در لحظات آخر ما تیم پزشکی بخصوص حقیر از نظر خدمات پزشکی در خدمت ایشان بوده و هستیم، دست راست مبارک ایشان را در بین دستهایم گرفتم. حضرت امام درک کردند که در لحظات آخر عاطفه ها، محبتها و احساسات پاک پدر و فرزندی و مقلِد و مقلَد و مرید و مرادی مبادله شده است. از این لحظه به بعد دستهای مرا به هیچ وجه رها نکردند و من هم که می دانستم در لحظات آخر عمر بیمار را به هر نحوی که شده نباید تنها گذاشت، چشمانم به صفحه تلویزیونی بود که ضربان قلب امام عزیز را نشان می داد و دست هایم دست مبارک امام عزیز را به آرامی می فشرد.
ضربان قلب نامنظم شد
ضربان قلب در ساعت ۴۶ / ۳ بعدازظهر به قرار زیر سریع و نامنظم بود. و این فروغ دلها در افق آمال به خاموشی می گرایید.
سقوط تدریجی فشار خون شریانی و نامنظم و سریع شدن ضربان و عدم جواب مناسب به درمان دقیق وخامت حال حضرت امام را نشان می داد و هر لحظه انتظار حادث شدن فاجعه ای دردناک می رفت. به همین دلیل افراد تیم پزشکی ثابت و برادران جراح و پرستاران عزیز با مجهزترین و مدرن ترین امکانات پزشکی در کنار تخت امام عزیز حاضر برای انجام اقدامات پزشکی لازم ایستاده بودند، که ناگهان در ساعت ۳:۵۸ دقیقه انتقال الکتریسیته از دهلیز به طرف بطن متوقف شد و به دنبال آن به فیبریلاسیون بطنی منجر و فشار خون به صفر رسید.
در ساعت ۵۸ :۳ بعدازظهر مطابق نوار قلبی ، قلب از حرکت باز ایستاد ولی با آمادگی کامل تیم پزشکی با الکتروشوک های مکرر و با قرار دادن پیس میکر خارجی روی قفسه صدری (باطری) و گذاشتن لوله داخل مجرای تنفس و متصل کردن به دستگاه تنفس مصنوعی موقتاً ضربان قلب و تنفس ولو مصنوعی شروع به کار کرد. ولی امام عزیز ما بیهوش بود.
در ساعت ۲۲ / ۱۰ پیس میکر کار می کند، ولی عضله قلب در مقابل تحریکات آن منقبض نمی شود.
آخرین ضربه قلب
در ساعت ۲۳ / ۱۰ دقیقه قلب امام عزیزمان بعد از آنکه در هر دقیقه حدود ۷۰ – ۶۰ بار و در هر ساعت حدود ۳۶۰۰ بار و هر روز ۸۶۴۰۰ دفعه و هر سال سی میلیون و نهصد و سی و شش هزار ۳۰۹۳۶۰۰۰ بار و در ۹۰ سال عمر با برکت خود جمعاً دو میلیارد و هفتصد و هشتاد و چهار میلیون و دویست و چهل هزار ۲۷۸۴۲۴۰۰۰۰ بار به خاطر خدا و اسلام و اعتلای کلمه لااله الاالله و رهایی مستضعفان از زیر یوغ مستکبران و سربلندی ایرانیان و مسلمانان جهان تپیده بود با زدن آخرین ضربه برای همیشه باز ایستاد و عاشقان و شیفتگان خود را در غم سوگ خود فرو برد.
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد وقت وداع یاران
امام خمینی(س) این عزیز ملت ایران و آزادگان جهان به ملاقات محبوبی رفت که تمام عمر با برکت خود را برای جلب رضایت او صرف کرده بود و قامتش جز در برابر او در مقابل هیچ قدرتی خم نشده بود. و بدین ترتیب قلبی از کار ایستاد که میلیونها قلب را به نور خدا و معنویت احیا کرده بود.
منابع :
۱- http://www.hawzah.net
۲- طبیب دلها ، ص ۲۰۰ تا ۲۳۴
۳- روزنگار زندگی و تاریخ سیاسی اجتماعی امام خمینی، ص ۸۷ و ۸۸
۴- پرتال امام خمینی (ره)