فعال اصلاحطلب با بیان اینکه دولت اصلاحات زمانی زمینگیر شد که از راهبردهای اصلاحطلبی عدول کرد، گفت: دلیل نتیجه انتخابات ۸۴ بیبرنامگی اصلاحات برای درآمدهای نفتی بود.
به گزارش شهدای ایران به نقل از مهر، همایش دوم خرداد «تلاقی مشروطیت و جمهوریت» عصر امروز (دوشنبه) به همت انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران در تالار شهید چمران و با حضور برخی از فعالین سیاسی اصلاح طلب از جمله عباس عبدی، سعید حجاریان، محمدرضا جلاییپور، کامبیز نوروزی و عیسی سحرخیز برگزار شد.
عباس عبدی در این همایش اظهار کرد: من را به این همایش اشتباهی دعوت کردید چرا که سالگرد دوم خرداد با یک شور و هیجانی مواجه است و یک سخنران پر شور وهیجان میخواهد و تناسب این جمع این موضوع را میطلبد ولی من قادر نیستم این هیجان را ایجاد کنم.
وی افزود: آقای مجری در ابتدای این همایش گفت دوران احمدینژاد «زمستان سرد» بود اما مسئله فاجعهآمیزتر از این موضوع است؛ چرا که ما نمیتوانیم با عبارت «زمستان سرد» سر و ته این قضیه را به هم آوریم، اما در مورد این قضیه باید بیشتر دقت کنیم زیرا دولت احمدینژاد از تخم مرغ شانسی درنیامد.
این فعال اصلاح طلب ادامه داد: جامعه ایران در یک قرن گذشته دو انقلاب و چند جنبش اجتماعی داشته است. شاید این موضوع یک نقطه قوت است اما معنای دقیق آن این است که به واسطه این دو انقلاب و جنبشها نتوانسته مسئلهاش را حل کند زیرا در غیر این صورت نباید جنبشی وجود می داشت.
عبدی خاطرنشان کرد: یک وجه پویایی جنبشهای جامعه ایران این است که نتوانسته مسئلهاش را حل کند. حال این سئوال مطرح می شود آیا این موضوع یک سرطان است که علاج نمی شود و یا اینکه پزشکاش خوب نبوده و اگر حکومت بیدار نبود که نیازی به این بحثها نبود. باید ببینیم آن کسانی که مدعی حل این موضوعات بودند چرا حل نکردند.
وی تصریح کرد: پاسخ این موضوع از یک نقد عمومی به دست میآید و نباید نقد را به مانند حکومت به مثابه دشمنی تلقی کرد. نقد ابزاری نیست که علیه دشمن به کار رود. نقد ابزار درونی هر حرکت پویاست.
عبدی اظهار کرد: مسئله این نیست که احمدینژاد هشت سال بر سر کار بوده است. شاید کسانی که در این هشت سال اعصابشان خورد میشد احساس حقارت می کردند که چرا بعد از دوم خرداد به این حد از ذلت و خفت بیفتند! و بخواهند این مسئله را تحمل کنند. من نمیتوانم آنها را محکوم کنم چون برخی مسائل باید مشخص شود که در شکلگیری این موضوع چه نقشی داشته است. مسئله این نیست که من انگیزه درست دارم زیرا در سیاست، انگیزه یک مسئله فرعی است و دفاع از آزادی و دموکراسی فرع این است که به نتیجه میرسیم یا نمیرسیم.
وی ادامه داد: در دوره دوم خرداد اتفاقات خوب و بد زیادی داشتیم اما این نباید باعث شود در مورد آنها حرفی نزنیم. اولین اتفاقاتی که خیلیها را ناراحت کرد قتلهای زنجیرهای بود، اما اتفاقات خوب آن نیز واکنش به قتلهای زنجیرهای بود که در نهایت باعث توقف آن شد. سپس ترور آقای حجاریان بود که بسیار ناراحت کننده بود که فعلا نمی خواهم بگویم در آن مقطع کجای کارمان ایراد داشت.
عبدی، بدترین اتفاقات دوران اصلاحات را اتفاق سال ۸۴ دانست و گفت: بدتر از این نبود که بعد از هشت سال دولت را به کسی بدهند که حداقل معیارهای عقلانی را نداشت. ما چهار سال را گذراندیم و با اتفاقات سال ۸۸ روبرو شدیم که در جریان آن اتفاقات افرادی زندانی شدند و کسانی هم حبس هستند مانند میرحسین موسوی که امیدواریم آزاد شوند اما ما هیچ نقشی در این فرآیندها نداشتیم. حداقل از این به بعد نباید اشتباهات قبلی خود را تکرار کنیم.
وی اولین مشکل در سطح نیروهای سیاسی اصلاح طلب را نادیده گرفتن راهبرد جبههای از سال ۸۰ به بعد دانست و تصریح کرد: این راهبرد بود که دوم خرداد را شکل داد و منطق آن این بود که تمایزات درون اصلاحات نباید اهمیتی داشته باشد، بلکه باید با پدیده ضد مردمسالاری و ضد آزادی مخالفت کرد و باید به صورت جبههای وارد فعالیت سیاسی میشد.
عبدی ادامه داد: دلیلی نداشت که در آن مقطع فعالیت حزبی کنیم زیرا ما مانند کشور بریتانیا نیستیم چرا که جامعه انگلیس دارای ثبات است ولی در جامعه ما این موضوع باعث سوء استفاده کسانی میشود که قائل به دموکراسی نیستند. این اتفاقات از شورای شهر دوم شروع شد که با حداقل رای همراه بود و در نهایت به سال ۸۴ رسید.
این فعال اصلاحطلب با بیان اینکه انتخابات سال ۸۴ پایهاش، تعدد کاندیداها نبود، گفت: نتیجه آن انتخابات به این دلیل بود که فرآیند جبههای شکل نگرفته بود و در این صورت طبیعی است که به تعداد احزاب فعال، نامزد بیرون میآید که در نهایت مشاهده کردیم که یک نتیجه عجیب و غریب به دست آمد. فرآیند جبههای وقتی فراموش شد، رکن اساسی در دوم خرداد با مشکل مواجه گردید و به بدگویی و مشکلات رسید.
وی تصریح کرد: در سطح دولت نیز دو اشکال ایجاد شد؛ اولین اشکال زیر بار شکاف قدرت و مسئولیت رفتن بود. این عین یک زهر مُهلک برای جامعه است زیرا با وجود آن، کاری به پیش نمیرود. مهم نیست که قدرت کجاست، اما مهم این است که هر جا قدرت است، به تناسب آن مسئولیت هم باشد زیرا باید پاسخگویی برای قدرت هم وجود داشته باشد و مسئولیت نیز در کنار آن موجود باشد. درواقع این اولین بحران برای اصلاحات از ناحیه دولت بود.
عبدی با بیان اینکه دومین بحران جریان اصلاحات، فراموش کردن حاکمیت قانون بود ادامه داد: یکی از محورها و شعارهای برنامه ۱۲ مادهای خاتمی، حاکمیت قانون بود. قبل از سال ۷۶ شاخص حاکمیت قانون در جامعه بر اساس سنجشهای بینالمللی ۲۵ درصد بود و در دوره اول دولت خاتمی این شاخص به ۴۹ درصد رسید اما در دوره دوم مجددا به ۲۵ درصد بازگشت. بر اساس حاکمیت قانون بود که هیات نظارت بر قانون اساسی شکل گرفت.
وی تاکید کرد: همین که حاکمیت قانون نباشد، دیگر مهم نیست که چه کسی رئیسجمهور باشد، زیرا ما با فرد کاری نداریم.
عبدی معضل مشترک ساخت قدرت به نهادهای مدنی را بحث بیتوجهی به مساله نفت دانست و تصریح کرد: اکثر تحلیلگران سیاسی ساختار رانتی حکومت ایران را یکی از ویژگیهای مهم این قضیه میدانند و هر مسالهای میتواند به این موضوع ربط پیدا کند؛ ربطی به جمهوری اسلامی و حکومت شاه هم ندارد.
این فعال اصلاحطلب تصریح کرد: وقتی پول نفت میآید، آدمها را متفاوت میکند. پول نفت میتواند کل ساختارها را تغییر دهد. برای همین همه فعالان سیاسی میگویند که چارهای نداریم برای قضیه نفت برنامه داشته باشیم. ما در حزب مشارکت نیز در برنامهها به این موضوع تاکید داشتیم. اما متاسفانه هنگام عمل به این موضوع توجه نکردیم.
وی با تاکید براینکه درآمدهای نفتی از سال ۱۳۷۸ شروع به افزایش کرد، گفت: در سال ۸۴ درآمدهای نفتی بسیار سنگین شد. درآمدهای نفتی دو برابر شد اما در قبال آن قدرت دولت ایران دو برابر نشد، بلکه ۱۰ برابر شد.
عبدی افزود: سیاستها خارجی ایران را حتی در قبل از انقلاب میتوان با درآمد نفت سنجید.
وی ادامه داد: در این هنگام وقتی نیروی سیاسی میبیند این مساله پیش آمده است، باید برای آن برنامه داشته باشد. اگر دولت اصلاحات قبل از سال ۸۴ برای این مساله برنامهای داشت، دیگر شاهد این نبودیم که دولت احمدینژاد بر سر کار بیاید.
این فعال اصلاحطلب تصریح کرد: تمام دولت از سال ۸۴ تا ۹۲ بر روی بشکه نفت نشسته بود و چه کسی میتوانست شعار این را بدهد که نفت را بر سر سفرههای مردم میآورند. این شعار از خلاء که نیامده بود. محمدرضا شاه نیز زمانی شعار تمدن بزرگ را داد و فکر میکرد میتواند با پول نفت، تمدن درست کند.
عبدی با بیان اینکه این مساله بحث افراد نیست، بلکه درآمدهای نفتی در اداره کشور تغییراتی ایجاد میکند، تاکید کرد: درآمدهای نفتی ساختارها را نیز تغییر میدهد. بعد از انقلاب میخواستند با پول نفت، مدیریت جهانی کنند و در دورهای میگفتند مثلا میشود آژانس اتمی را هم با پول نفت خرید.
وی نتیجه انتخابات ۹۲ را محصول تمام شدن درآمدهای نفتی دانست و تاکید کرد: این موضوع پیشبینیپذیر هم بود. مساله اصلی این است که بیتوجهی دولت و جامعه مدنی و احزاب به درآمدهای نفتی، عامل اتفاق سال ۸۴ بود.
این فعال اصلاحطلب ادامه داد: یکی از کارهای خوب دولت اصلاحات، تاسیس صندوق ذخیره ارزی بود، اما این صندوق یک باروت زیر اصلاحات بود. البته باید بگویم این کار صد درصد عقلانی بود. اما به لحاظ اقتصاد سیاسی، ریشهاش همانی شد که عدهای شکاف ایجاد کردند و شعار دادند و کشور را به جایی رساندند که باید در مورد آن از تعبیر «زلزله سیاسی» نام برد؛ نه یک «زمستان سرد».
عبدی با تاکید بر اینکه وقتی در مورد نقد صحبت میکنیم، منظور محکوم کردن و حاکم کردن نیست، گفت: نقد درواقع نوعی قضاوت است. البته گاهی به محکوم کردن هم میرسد، اما هدف کلی نقد، سهم گذشته است و اصلاح سیاستها بر اساس آن است؛ نقد است که به ما آگاهی میدهد.
به گفته وی، اشتباهات مذکور باعث زمینگیر شدن دولت در چهار سال دوم اصلاحات بود البته دستاوردهای چهارساله دوم دولت اصلاحات قابل مقایسه با دستاوردهای هیچ کدام از دولتهای بعد از انقلاب نیست و این توسعه اقتصادی مدیون توسعه سیاسی چهار سال اول بود.
این فعال اصلاحطلب نابودیهای اقتصادی بعد از سال ۸۴ را نتیجه رکود سیاسی دوره دوم اصلاحات دانست و گفت: به همین دلیل دولت به طور نسبی در مقایسه با انتظاراتی که از آن میرفت، زمینگیر شد و نیروها پراکنده شدند و در آن دوره این شور و هیجانی که امروز نسبت به اصلاحات وجود دارد، وجود نداشت.
عبدی تصریح کرد: شکاف درون اصلاحطلبها زیاد شد و آنها به مسائل خود میپرداختند و نیروهایی که میتوانستند «نفتسواری» کنند، بو کشیدند و در عرصه سیاست، نفتسواری کردند.
این فعال اصلاحطلب با بیان اینکه ما میتوانیم به بخشی از اصول اصلاحطلبی برسیم و آن را احیا کنیم، گفت: در گذشته جنبشهای چریکی هم به لحاظ راهبردی و هم به لحاظ تحلیلی، ایراد داشتند. اما راهبرد اصلاحات همچنان اعتبار خود را دارد و آنچه موجب زمینگیر شدن آن شد، عدول کردن از آن راهبردها بود.
وی افزود: در جنبش اصلاحات از اصول اولیه به طور کامل استفاده نشد و من امیدوارم امسال، سالی باشد که بتوانیم مجددا بازگردیم و بهترین زمینه آن، انتخابات مجلس است و نباید خیلی خود را در این فضا ببریم که طرف مقابل چه کاری انجام میدهد. چرا که بازی اصلاحات میتواند مشخص کند که دیگران چگونه بازی کنند. امروز اصلاحطلبان مهمترین نیروی حال و آینده سیاسی جامعه هستند.
عبدی با بیان اینکه بازگشت جبههای باید یک ایدهای فراگیر باشد و ادبیات آن را هم باید داشته باشیم، گفت: موضوع دیگر بحث شعار قدرت و مسئولیت است و باید آن را از دولت هم مطالبه کنیم. این دولت نباید زیر بار شکاف قدرت و مسئولیت برود.
این فعال اصلاحطلب با بیان اینکه نباید از حاکمیت قانون کوتاه آمد، تصریح کرد: اگر از حاکمیت قانون کوتاه بیاییم، تا هر جای دیگری باید عقبنشینی کنیم. البته نقادی جدی هم باید در دستور کار باشد و نباید از نقد بترسیم و اجازه بدهیم هر کسی که میخواهد حرف بزند.
عبدی با اشاره به موضوع پایان جنگ تحمیلی و قطعنامه ۵۹۸، خاطر نشان کرد: قطعنامه ۵۹۸ به معنای دقیق کلمه به نفع ایران بود و در شرایطی تصویب شد که منافع ایران را حاصل کرد، اما چرا آن را به منزله شکست تلقی کردیم؟ زیرا ما چند گام آنطرفتر از قطعنامه را هم دیده بودیم.
وی افزود: قبل از فتح خرمشهر کسی جرات نداشت در مورد پذیرش صلح و قطعنامه حرفی بزند اما ما امروز باید از این تجربه استفاده کنیم و اجازه ندهیم یک کلیشههایی در جریان اصلاحطلبی وجود داشته باشد که کسی نتواند در مورد آن حرفی بزند.
این فعال اصلاح طلب در پایان خاطر نشان کرد: امیدوارم این جلسات شروع جدیدی برای احیای دوم خرداد باشد.
عباس عبدی در این همایش اظهار کرد: من را به این همایش اشتباهی دعوت کردید چرا که سالگرد دوم خرداد با یک شور و هیجانی مواجه است و یک سخنران پر شور وهیجان میخواهد و تناسب این جمع این موضوع را میطلبد ولی من قادر نیستم این هیجان را ایجاد کنم.
وی افزود: آقای مجری در ابتدای این همایش گفت دوران احمدینژاد «زمستان سرد» بود اما مسئله فاجعهآمیزتر از این موضوع است؛ چرا که ما نمیتوانیم با عبارت «زمستان سرد» سر و ته این قضیه را به هم آوریم، اما در مورد این قضیه باید بیشتر دقت کنیم زیرا دولت احمدینژاد از تخم مرغ شانسی درنیامد.
این فعال اصلاح طلب ادامه داد: جامعه ایران در یک قرن گذشته دو انقلاب و چند جنبش اجتماعی داشته است. شاید این موضوع یک نقطه قوت است اما معنای دقیق آن این است که به واسطه این دو انقلاب و جنبشها نتوانسته مسئلهاش را حل کند زیرا در غیر این صورت نباید جنبشی وجود می داشت.
عبدی خاطرنشان کرد: یک وجه پویایی جنبشهای جامعه ایران این است که نتوانسته مسئلهاش را حل کند. حال این سئوال مطرح می شود آیا این موضوع یک سرطان است که علاج نمی شود و یا اینکه پزشکاش خوب نبوده و اگر حکومت بیدار نبود که نیازی به این بحثها نبود. باید ببینیم آن کسانی که مدعی حل این موضوعات بودند چرا حل نکردند.
وی تصریح کرد: پاسخ این موضوع از یک نقد عمومی به دست میآید و نباید نقد را به مانند حکومت به مثابه دشمنی تلقی کرد. نقد ابزاری نیست که علیه دشمن به کار رود. نقد ابزار درونی هر حرکت پویاست.
عبدی اظهار کرد: مسئله این نیست که احمدینژاد هشت سال بر سر کار بوده است. شاید کسانی که در این هشت سال اعصابشان خورد میشد احساس حقارت می کردند که چرا بعد از دوم خرداد به این حد از ذلت و خفت بیفتند! و بخواهند این مسئله را تحمل کنند. من نمیتوانم آنها را محکوم کنم چون برخی مسائل باید مشخص شود که در شکلگیری این موضوع چه نقشی داشته است. مسئله این نیست که من انگیزه درست دارم زیرا در سیاست، انگیزه یک مسئله فرعی است و دفاع از آزادی و دموکراسی فرع این است که به نتیجه میرسیم یا نمیرسیم.
وی ادامه داد: در دوره دوم خرداد اتفاقات خوب و بد زیادی داشتیم اما این نباید باعث شود در مورد آنها حرفی نزنیم. اولین اتفاقاتی که خیلیها را ناراحت کرد قتلهای زنجیرهای بود، اما اتفاقات خوب آن نیز واکنش به قتلهای زنجیرهای بود که در نهایت باعث توقف آن شد. سپس ترور آقای حجاریان بود که بسیار ناراحت کننده بود که فعلا نمی خواهم بگویم در آن مقطع کجای کارمان ایراد داشت.
عبدی، بدترین اتفاقات دوران اصلاحات را اتفاق سال ۸۴ دانست و گفت: بدتر از این نبود که بعد از هشت سال دولت را به کسی بدهند که حداقل معیارهای عقلانی را نداشت. ما چهار سال را گذراندیم و با اتفاقات سال ۸۸ روبرو شدیم که در جریان آن اتفاقات افرادی زندانی شدند و کسانی هم حبس هستند مانند میرحسین موسوی که امیدواریم آزاد شوند اما ما هیچ نقشی در این فرآیندها نداشتیم. حداقل از این به بعد نباید اشتباهات قبلی خود را تکرار کنیم.
وی اولین مشکل در سطح نیروهای سیاسی اصلاح طلب را نادیده گرفتن راهبرد جبههای از سال ۸۰ به بعد دانست و تصریح کرد: این راهبرد بود که دوم خرداد را شکل داد و منطق آن این بود که تمایزات درون اصلاحات نباید اهمیتی داشته باشد، بلکه باید با پدیده ضد مردمسالاری و ضد آزادی مخالفت کرد و باید به صورت جبههای وارد فعالیت سیاسی میشد.
عبدی ادامه داد: دلیلی نداشت که در آن مقطع فعالیت حزبی کنیم زیرا ما مانند کشور بریتانیا نیستیم چرا که جامعه انگلیس دارای ثبات است ولی در جامعه ما این موضوع باعث سوء استفاده کسانی میشود که قائل به دموکراسی نیستند. این اتفاقات از شورای شهر دوم شروع شد که با حداقل رای همراه بود و در نهایت به سال ۸۴ رسید.
این فعال اصلاحطلب با بیان اینکه انتخابات سال ۸۴ پایهاش، تعدد کاندیداها نبود، گفت: نتیجه آن انتخابات به این دلیل بود که فرآیند جبههای شکل نگرفته بود و در این صورت طبیعی است که به تعداد احزاب فعال، نامزد بیرون میآید که در نهایت مشاهده کردیم که یک نتیجه عجیب و غریب به دست آمد. فرآیند جبههای وقتی فراموش شد، رکن اساسی در دوم خرداد با مشکل مواجه گردید و به بدگویی و مشکلات رسید.
وی تصریح کرد: در سطح دولت نیز دو اشکال ایجاد شد؛ اولین اشکال زیر بار شکاف قدرت و مسئولیت رفتن بود. این عین یک زهر مُهلک برای جامعه است زیرا با وجود آن، کاری به پیش نمیرود. مهم نیست که قدرت کجاست، اما مهم این است که هر جا قدرت است، به تناسب آن مسئولیت هم باشد زیرا باید پاسخگویی برای قدرت هم وجود داشته باشد و مسئولیت نیز در کنار آن موجود باشد. درواقع این اولین بحران برای اصلاحات از ناحیه دولت بود.
عبدی با بیان اینکه دومین بحران جریان اصلاحات، فراموش کردن حاکمیت قانون بود ادامه داد: یکی از محورها و شعارهای برنامه ۱۲ مادهای خاتمی، حاکمیت قانون بود. قبل از سال ۷۶ شاخص حاکمیت قانون در جامعه بر اساس سنجشهای بینالمللی ۲۵ درصد بود و در دوره اول دولت خاتمی این شاخص به ۴۹ درصد رسید اما در دوره دوم مجددا به ۲۵ درصد بازگشت. بر اساس حاکمیت قانون بود که هیات نظارت بر قانون اساسی شکل گرفت.
وی تاکید کرد: همین که حاکمیت قانون نباشد، دیگر مهم نیست که چه کسی رئیسجمهور باشد، زیرا ما با فرد کاری نداریم.
عبدی معضل مشترک ساخت قدرت به نهادهای مدنی را بحث بیتوجهی به مساله نفت دانست و تصریح کرد: اکثر تحلیلگران سیاسی ساختار رانتی حکومت ایران را یکی از ویژگیهای مهم این قضیه میدانند و هر مسالهای میتواند به این موضوع ربط پیدا کند؛ ربطی به جمهوری اسلامی و حکومت شاه هم ندارد.
این فعال اصلاحطلب تصریح کرد: وقتی پول نفت میآید، آدمها را متفاوت میکند. پول نفت میتواند کل ساختارها را تغییر دهد. برای همین همه فعالان سیاسی میگویند که چارهای نداریم برای قضیه نفت برنامه داشته باشیم. ما در حزب مشارکت نیز در برنامهها به این موضوع تاکید داشتیم. اما متاسفانه هنگام عمل به این موضوع توجه نکردیم.
وی با تاکید براینکه درآمدهای نفتی از سال ۱۳۷۸ شروع به افزایش کرد، گفت: در سال ۸۴ درآمدهای نفتی بسیار سنگین شد. درآمدهای نفتی دو برابر شد اما در قبال آن قدرت دولت ایران دو برابر نشد، بلکه ۱۰ برابر شد.
عبدی افزود: سیاستها خارجی ایران را حتی در قبل از انقلاب میتوان با درآمد نفت سنجید.
وی ادامه داد: در این هنگام وقتی نیروی سیاسی میبیند این مساله پیش آمده است، باید برای آن برنامه داشته باشد. اگر دولت اصلاحات قبل از سال ۸۴ برای این مساله برنامهای داشت، دیگر شاهد این نبودیم که دولت احمدینژاد بر سر کار بیاید.
این فعال اصلاحطلب تصریح کرد: تمام دولت از سال ۸۴ تا ۹۲ بر روی بشکه نفت نشسته بود و چه کسی میتوانست شعار این را بدهد که نفت را بر سر سفرههای مردم میآورند. این شعار از خلاء که نیامده بود. محمدرضا شاه نیز زمانی شعار تمدن بزرگ را داد و فکر میکرد میتواند با پول نفت، تمدن درست کند.
عبدی با بیان اینکه این مساله بحث افراد نیست، بلکه درآمدهای نفتی در اداره کشور تغییراتی ایجاد میکند، تاکید کرد: درآمدهای نفتی ساختارها را نیز تغییر میدهد. بعد از انقلاب میخواستند با پول نفت، مدیریت جهانی کنند و در دورهای میگفتند مثلا میشود آژانس اتمی را هم با پول نفت خرید.
وی نتیجه انتخابات ۹۲ را محصول تمام شدن درآمدهای نفتی دانست و تاکید کرد: این موضوع پیشبینیپذیر هم بود. مساله اصلی این است که بیتوجهی دولت و جامعه مدنی و احزاب به درآمدهای نفتی، عامل اتفاق سال ۸۴ بود.
این فعال اصلاحطلب ادامه داد: یکی از کارهای خوب دولت اصلاحات، تاسیس صندوق ذخیره ارزی بود، اما این صندوق یک باروت زیر اصلاحات بود. البته باید بگویم این کار صد درصد عقلانی بود. اما به لحاظ اقتصاد سیاسی، ریشهاش همانی شد که عدهای شکاف ایجاد کردند و شعار دادند و کشور را به جایی رساندند که باید در مورد آن از تعبیر «زلزله سیاسی» نام برد؛ نه یک «زمستان سرد».
عبدی با تاکید بر اینکه وقتی در مورد نقد صحبت میکنیم، منظور محکوم کردن و حاکم کردن نیست، گفت: نقد درواقع نوعی قضاوت است. البته گاهی به محکوم کردن هم میرسد، اما هدف کلی نقد، سهم گذشته است و اصلاح سیاستها بر اساس آن است؛ نقد است که به ما آگاهی میدهد.
به گفته وی، اشتباهات مذکور باعث زمینگیر شدن دولت در چهار سال دوم اصلاحات بود البته دستاوردهای چهارساله دوم دولت اصلاحات قابل مقایسه با دستاوردهای هیچ کدام از دولتهای بعد از انقلاب نیست و این توسعه اقتصادی مدیون توسعه سیاسی چهار سال اول بود.
این فعال اصلاحطلب نابودیهای اقتصادی بعد از سال ۸۴ را نتیجه رکود سیاسی دوره دوم اصلاحات دانست و گفت: به همین دلیل دولت به طور نسبی در مقایسه با انتظاراتی که از آن میرفت، زمینگیر شد و نیروها پراکنده شدند و در آن دوره این شور و هیجانی که امروز نسبت به اصلاحات وجود دارد، وجود نداشت.
عبدی تصریح کرد: شکاف درون اصلاحطلبها زیاد شد و آنها به مسائل خود میپرداختند و نیروهایی که میتوانستند «نفتسواری» کنند، بو کشیدند و در عرصه سیاست، نفتسواری کردند.
این فعال اصلاحطلب با بیان اینکه ما میتوانیم به بخشی از اصول اصلاحطلبی برسیم و آن را احیا کنیم، گفت: در گذشته جنبشهای چریکی هم به لحاظ راهبردی و هم به لحاظ تحلیلی، ایراد داشتند. اما راهبرد اصلاحات همچنان اعتبار خود را دارد و آنچه موجب زمینگیر شدن آن شد، عدول کردن از آن راهبردها بود.
وی افزود: در جنبش اصلاحات از اصول اولیه به طور کامل استفاده نشد و من امیدوارم امسال، سالی باشد که بتوانیم مجددا بازگردیم و بهترین زمینه آن، انتخابات مجلس است و نباید خیلی خود را در این فضا ببریم که طرف مقابل چه کاری انجام میدهد. چرا که بازی اصلاحات میتواند مشخص کند که دیگران چگونه بازی کنند. امروز اصلاحطلبان مهمترین نیروی حال و آینده سیاسی جامعه هستند.
عبدی با بیان اینکه بازگشت جبههای باید یک ایدهای فراگیر باشد و ادبیات آن را هم باید داشته باشیم، گفت: موضوع دیگر بحث شعار قدرت و مسئولیت است و باید آن را از دولت هم مطالبه کنیم. این دولت نباید زیر بار شکاف قدرت و مسئولیت برود.
این فعال اصلاحطلب با بیان اینکه نباید از حاکمیت قانون کوتاه آمد، تصریح کرد: اگر از حاکمیت قانون کوتاه بیاییم، تا هر جای دیگری باید عقبنشینی کنیم. البته نقادی جدی هم باید در دستور کار باشد و نباید از نقد بترسیم و اجازه بدهیم هر کسی که میخواهد حرف بزند.
عبدی با اشاره به موضوع پایان جنگ تحمیلی و قطعنامه ۵۹۸، خاطر نشان کرد: قطعنامه ۵۹۸ به معنای دقیق کلمه به نفع ایران بود و در شرایطی تصویب شد که منافع ایران را حاصل کرد، اما چرا آن را به منزله شکست تلقی کردیم؟ زیرا ما چند گام آنطرفتر از قطعنامه را هم دیده بودیم.
وی افزود: قبل از فتح خرمشهر کسی جرات نداشت در مورد پذیرش صلح و قطعنامه حرفی بزند اما ما امروز باید از این تجربه استفاده کنیم و اجازه ندهیم یک کلیشههایی در جریان اصلاحطلبی وجود داشته باشد که کسی نتواند در مورد آن حرفی بزند.
این فعال اصلاح طلب در پایان خاطر نشان کرد: امیدوارم این جلسات شروع جدیدی برای احیای دوم خرداد باشد.