شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۷۴۹۲
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردين ۱۳۹۲ - ۰۰:۰۰
دلم می‌خواست امروز كه ایران، این پسر گم شده، بعد از قرن‌ها می‌رود كه به آغوش خانواده‌ خویش بازگردد، در كنارم بودی و با هم زیر لوای اسلام عزیز و در كنار امام خمینی، این فرزند راستین محمد(ص) و این نشانه‌ی خدا بر زمین، جهاد می‌كردیم.
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

به گزارش سرویس اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ یكی از برادران «شهید سید مرتضی آوینی» دیربازی است كه در آمریكا سكونت دارد. آن چه خواهید خواند متن تخلیص شده یكی از نامه های مرتضی به این برادر است.


برای دریافت متن كامل این نامه با سید محمد آوینی تماس گرفتیم. ابتدا قول مساعد داد اما زمانی كه برای پیگیری این قول دوباره مزاحم ایشان شدیم، با این جمله ساده كه «پیدا نشد» امیدمان نا امید شد و به ناچار به همین متن كوتاه شده و ناقص بسنده كنیم. امید آن كه روزی تمامی آثار آن فرزانه بی بدیل از سد گزینش نزدیكان و منسوبین ایشان به سلامت بگذرد و در دسترس عموم قرار گیرد.

 
*برادر!

دلم می‌خواست امروز كه ایران، این پسر گم شده، بعد از قرن‌ها می‌رود كه به آغوش خانواده‌ی خویش بازگردد، در كنارم بودی و با هم زیر لوای اسلام عزیز و در كنار امام خمینی، این فرزند راستین محمد(ص) و این نشانه‌ی خدا بر زمین، جهاد می‌كردیم.


گرفتار تاریكی بودیم كه امام خمینی از قلب تاریخی كه می‌رفت تا فراموش شود، چون محمد(ص) فریاد برآورد كه «واعتصمو بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا» - همه به ریسمان خداوند چنگ بزنید و بیاویزید و پراكنده نشوید - و ما كه هنوز دست و پا می‌زدیم تا به خویشتن خویش بازگردیم، از این سخن تازه شدیم و دریافتیم كه آن چه می‌جستیم، یافته‌ایم و به یقین رسیدیم. و حتی من كه همواره بویی از محمد در مشام داشتم، در آغاز باور نمی‌كردم كه در این ظلمتكده‌ی زمین بتوان نقبی به سوی نور زد- كه ابعاد آن چه روی داد، آن همه گسترده بود كه زمین را در بر می‌گرفت و خدا این تردید را كه جز لمحه‌ای به طول نینجامید بر من ببخشاید- و برق یقین بی‌هیچ واسطه‌ای بر دلم نشست، همان گونه كه بر كوه سینا، و ایمان آوردم، و برادر! زمان گم شد و مكان، و كویر بود، و آن كه دعوت به حق می‌كرد محمد(ص) بود، و خدا را شكر كه گوش ایمان من به آوای الله آشنا بود و نمی‌دانی كه چه خوش بود.

با همان عشقی كه اباذر با محمد(ص) بیعت كرد، ما به امام خمینی پیوستیم. و برادر، او را ندیده‌ای: دست خداست بر زمین؛ آن همه به صفات خداوندی آراسته است كه هنگامی كه دست محبتش را بر سر شیفتگان بالا می‌آورد، سایه‌اش زمین و آسمان را می‌پوشاند، و آن زمان كه از حكمت و عرفان سخن می‌گوید، می‌بینی كه او خود نفس حقیقت است. من بوی خوشش را از نزدیك شنیده‌ام و صورتش را دیده‌ام كه قهر موسی را دارد و لطف عیسی را و آرامش سنگین محمد(ص) را .

 
برادر!

ایران، مادر تمدن نوینی است كه معیارها و مقیاس‌هایی دیگر دارد و حكمت و فلسفه‌ای دیگر و هنری دیگر و ... ادبیاتی دیگر. من هرگز نمی توانم وسعت مكتبی و فرهنگی این انقلاب را در این نامه تصور كنم،‌اما برایت باز هم خواهم نوشت، هر چند كه وقتم بسیار تنگ است.

 
مادر به تو گفت (در پشت تلفن) كه من كار پیدا كرده‌ام. این چنین نیست؛ من زندگی یافته‌ام . عشق خمینی بزرگ و عظمت فرهنگی آن چه می‌گوید، مرا آن چنان شیفته‌ی خود ساخته است كه نمی‌توانم جز به حكمتی كه در حال تدوین آن هستیم بیندیشم و جز به فرهنگی كه در حال احیای آن هستیم بیندیشم و جز به فرهنگی كه در حال احیای آن هستیم ... و این فرهنگ آن همه با آن فرهنگ كهنه و منحط غرب متفاوت است و آن همه از آن فاصله دارد كه نمی‌توان گفت.

كارم در راه خداست (فی سبیل الله) و برای آن پولی دریافت نمی‌كنم. تنها سهمی اندك از بیت‌المال می برم كه خورد و خوراك را بس باشد و بس. جهادی را كه آغاز كرده‌ایم، امام خمینی «جهاد سازندگی» نام نهاده است. شمشیرمان قلم است و بیل و كلنگ، و در راه سازندگی ایرانی آزاد گام نهاده‌ایم؛ ایرانی كه منشا حركت نوین تاریخ و خاست گاه فرهنگ نوینی است كه دنیای تاریك را سراسر در بر خواهد گرفت.

والسلام - برادرت مرتضی (1358)

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار