رویش طرف من نبود. به تمام قد ایستاد و فرمود: مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید؟
شهید برونسی روستا زاده ایی است که کارش بنایی بود و خوی مبارزه با استکبار از کودکی در وجودش بود، وی با شروع جنگ تحمیلی وارد عرصه نبرد شد و آخرین مسئولیت وی فرماندهی تیپ هجده جواد الائمه سلام الله علیها بوده است، وی در عملیات بدر در تاریخ 23/21364 به شادت رسید. متن زیر خاطره ایی کوتاه به نقل از همسر شهید برونسی است پیرامون مکاشفه این شهید بزرگوار با حضرت زینب(س) می باشد که در ادامه تقدیم می گردد:
یکبار خاطره ایی از جبهه برام تعریف می کرد، می گفت: کنار یکی از زاغه مهماتها سخت مشغول بودیم؛ تو جعبه های مخصوص مهمات می گذاشتیم و درشان را می بستیم. گرم کار، یکدفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه، با چادر مشکی! داشت پا به پای ما مهمات می گذاشت توی جعبه ها. با خودم گفتم: حتما از این خانم هایی است که می آن جبهه.
اصلا حواسم به این نبود که هیچ زنی را نمی گذارند وارد آن منطقه بشود. به بچه ها نگاه کردم. مشغول کارشان بودند و بی تفاوت می رفتند و می آمدند. انگار آن خانم را نمی دیدند. قضیه عجیب برایم سوال شده بود. موضوع عادی به نظر نمی رسید. کنجکاو شدم بفهمم جریان چیست، رفتم نزدیک تر. تا رعایت ادب شده باشد، سینه ایی صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم: خانم! جایی که ما مردها هستیم، شما نباید زحمت بکشین.
رویش طرف من نبود. به تمام قد ایستاد و فرمود: مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید؟
یک آن یاد امام حسین (علیه السلام ) افتادم و اشک توی چشمهام حلقه زد. خدا به من لطف کرد که سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست. بی اختیار شده بودم و نمی دانستم چه بگویم. خانم، همان طور که رویشان آن طرف بود، فرمودند: هرکس که یاور ما باشد، البته ما هم یاری اش می کنیم.