شهدای ایران shohadayeiran.com

شکوفه‌های عشق به شهدا را جمع کرده و آن را سوار بر کتیبه سرخ لاله کنید و نثار وجودشان نمایید که تنها عشق جاویدان است.
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید


به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری

 

شهدای ایران؛ روزگاری نه چندان دور، وقتی دشمن قصد تعرض به کشورمان را کرد، مردانی با ایمان و شجاع و با استقامت با روحیه‌ای وصف نشدنی عاشقانه سینه‌های خود را در مقابل آماج گلوله‌های دشمن سپر کرده و توانستند جلوی تعرضات بی‌شرمانه دشمن را بگیرند.

مردانی که موقع رفتن به جبهه‌های جنگ غزل عاشقانه شهادت را سروده بودند و نماز عشق بجا آورده و شهد شیرین شهادت را نوشیده بودند. اینان به عشق امام حسین(ع) و به یاد او از جان و مال و خانواده خود گذشتند و هشت سال عاشقانه و خالصانه جنگیدند و اجازه ندادند دشمن حتی یک وجب از خاک میهن عزیزمان را به تصرف خود درآورد.

 

جوانان غیرتمند میهن ما یکی پس از دیگری مثل کبوتری، عاشقانه به سوی معبود خویش پرگشودند و زمین و زمان را متحیر کردند و تعدادی نیز ماندند با جسمی زخمی اما با قلبی بزرگ پر از عشق و آنان ماندند تا آن عشق درون سینه‌هایشان را برای نسل امروز هدیه کنند.

 

 

 

 

 

 

نسلی که هیچ چیز از آن زمان را ندیدند و این خاطرات یادگاران جنگ است که جوانان امروز را با فداکاری‌ها و رشادت‌های جوانان آن زمان آشنا کرده و آنان را عاشق و شیدا می‌کند و این عشق پنهان شدنی نیست و هر سال حضور پر شکوه جوانان در مکان‌های عملیاتی گویای این عشق است.

 

سلام بر تو زائر،به طواف کدام ضریح آمده‌ای، اینجا من ضریحی نمی‌بینم، پس به کدامین طواف دل خوش کرده‌ای، حریم آن حرمی که دلت در آن دمی آرام گیرد کجاست، کبوتری نمی‌بینم تا میدان جاذبه روح بلند و ارتفاع حیرت‌انگیز یک دل عاشق را تعیین کند. گنبد و بارگاهی در این بیابان بنا نشده تا سینه خسته تو به مدد تلالؤ نور آن از تاریکی، یأس و دلمردگی رهایی یابد.

پس به عشق کدام عاشق این همه راه را آمده‌ای و رنج سفر را بر دل بی‌تاب نشانده‌ای؟ تارهای سمج سئوال‌های پی در پی، ناگهان چیزی در سینه‌ام ترکید و بغض نهفته‌ای همراه با اشک قطره قطره بر خاک چکید. انگار می‌گفت: این حریمی است که چشم باز دل آن را می‌شناسد.

گفتم،« پس حرمی، گنبدی، بارگاهی، ... »، خاک خیس از اشک انگار به تپش آمد و گفت،«اینجا شهیدی خفته دارم،گوش کن» از زبان او می‌پرسم،« حریم محبت زهرای مرضیه (س)کجاست، میدان جاذبه‌اش در این کره خاکی کدام زمین را شرف عشق بخشیده است، کجا گنبد و بارگاهی برای آن غریبه مظلومه سراغ داری، اما آیا هزاران کبوتر عاشق هر روز در هوای محبتش اوج نمی‌گیرند؟ ارتفاع عنایت بی‌دریغش تا آسمان شفاعت اوج ندارد؟ تو در کدام بارگاه با او پیمان ولایت بسته‌ای؟ حریم او، حریم دل‌های مظلومان است.

 

آری شهید از سلاسه مظلومیت زهرا(س) است و شلمچه بارگاه بی‌گنبد عاشقان حریم بی‌حرم آن لاله داغ دیده ولایت است؛ فکه و چزابه میدان جاذبه پهلوی‌های تیر خورده‌اند؛دهلاویه و هویزه آستان مقدس سینه‌های سوراخ از ترکش خمپاره است؛ دو کوهه و طلائیه رواق‌های برآمده از بازوهای شکسته‌ای هستند که پایمال تانک‌های تجاوز شدند، اروند رود شاهد حماسه آفرینی رزمندگانی است که شبانه از آن گذشته و دشمن غدار را غافلگیر کرده است.

 

کارهای زیبا و اصیل همیشه مردمی‌اند، مثل چشمه می‌جوشند و جاری می‌شوند و وقتی در پایین دست‌ها تشنگان از آن سیراب شدند، سرچشمه فراموش می‌شود. اگرچه تأثیرگذار و ماندگارند، اما آغازشان در مَـــهِ ابهام فرو رفته است و این ابهام نیز به زیبایشان می‌افزاید، کاروان‌های زیارتی راهیان نور نیز از آن دسته‌اند.

نخستین کاروان راهیان نور در اسفند 1370 یعنی حدود 15 سال پیش از این استان به مناطق جنگی اعزام شد و تا به‌حال ادامه دارد. کاروان دانشجویان تبریز شاید نخستین کاروانی بود که به‌راه افتاد و به دنبال آن، دانشگاه‌ها و مراکز عالی دیگر اقدام به این کار کردند.

افق زمین و آسمان همه، وادی جنون شیفتگی و عشق کربلای ایران است، جایی که آسمان با همه جبروتش پای خاک را بوسه می‌زند، چرا که در حریر سکوت، امروز هم بستر مویه بادهای پریشان شده است و روزگارانی نه چندان دور، افتخار تحمل گام‌های راد مردانی را داشته است که چشمه‌های جوشان عشق را از بلندای روح برقرار خویش بر آن جاری، و از زلال معرفت جان‌هایشان کام تشنه‌ها این صحرا را سیراب ساختند.

هنوز می‌توان از حافظه آرام این فضا، صدای تپش ایثار و دلدادگی را شنید. هنوز می‌توان همهمه برقراری را از اعماق سنگرهای انفرادی، همراه با زمزمه اشک بر گونه‌های عبودیت شنید. هنوز می‌توان پای رویش عرفان حماسه ساز را از شاخسار خشکیده انفجار خمپاره‌ها دید.

هنوز می‌توان آهنگ دردآلود نمازهای شبانه را در عرصه حضور تانک‌ها، کاتیوشاها، تفنگ‌ها و هواپیماها شنید. دنیا سخت تاریک است آیا فانوسی با خود آورده‌ای؟ آیا کوله‌باری برای بردن این همه حقیقت بر دوش گرفته‌ای؟ جای جای کربلا خوزستان و مناطق دفاع مقدس، یاد و خاطره‌ای از ایثار، شهادت و شهامت رزمندگان کفر ستیز اسلام را در دل خود دارد و این سرزمین با خون پاک شهیدان مقدس و لاله‌زار شده است که امروز فقط شاید اثری از آن همه ایثار و یادی از آن همه دل‌آوری‌ها بتوان دید و شکر سپاس الطاف الهی را بجای آورد. شوق دیدار در وجود تک تک اعضای کاروان موج می‌زند حس عجیب و آشنای آنها را می‌شد از چهره‌های تک تکشان احساس کرد انگار داشتند می‌رفتند کربلا، آری، زیارت این مناطق که با خون پاک چندین هزار جوان مومن، با ایمان و عاشق امام حسین (ع) آبیاری شده همانند زیارت کربلای امام حسین(ع) است.

در پایان باید گفت، وقتی با چند تن از این عزیزان صحبت کردم و از هدف ،احساس و علاقه آنان و نسبت به این سفر و تاثیر آن بر روی جوانان پرسیدم به این باور رسیدم که هنوز جوانان ما شجاعت خود را حفظ کرده و هنوز هم ریشه غیرت و مردانگی نخشکیده و آنان این غیرت و مردانگی را از شهدا به ارث برده‌اند و با حضور چنین جوانانی هست که دشمن هیچ وقت جرات تعرض به خاکمان را نخواهد کرد و کشورمان همچنان تا ظهور مهدی موعود ( عج) پایدار خواهد ماند.

منبع:فارس

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار