به گزارش سرویس اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ شهید عباس کریمی در سال ۱۳۳۶ در قهرود کاشان چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی را در همان روستا به پایان رسانید و در هنرستان از اخذ دیپلم در رشته نساجی، به سربازی رفت. دوران خدمت وظیفه او با مبارزات انقلابی امت اسلامی ایران همزمان بود. با وجود خفقان شدید حاکم بر مراکز نظامی، اعلامیه های حضرت امام (قدس سره) را مخفیانه به پادگان عباس آباد تهران منتقل و آنها را پخش میکرد که این امر نشان از رشادت او دارد.
پس از فرمان حضرت امام خمینی (قدس سره)، عباس که سرباز چهارده ماه خدمت بود خدمت سربازی خود را رها نمود و به صف مبارزین پیوست. در راه پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی فعالیت میکرد و در جریان تشریف فرمایی حضرت امام (قدس سره) نیز جزو نیروهای انتظامی کمیته استقبال بود.
در تابستان سال ۱۳۵۹ داوطلبانه برای مبارزه با ضد انقلاب عازم کردستان گردید و در سپاه پیرانشهر با واحد اطلاعات ـــ عملیات همکاری کرد. پس از مدت کوتاهی، به واسطه بروز رشادت و دقت عمل، به عنوان مسوول اطلاعات ــ عملیات این سپاه معرفی گردید.
شهید کریمی بعدها همراه سردار جاوید الاثر برادر متوسلیان و شهید چراغی به جبهه های جنوب عزیمت کرد و به عنوان مسوول اطلاعات ــ عملیات تیپ محمد رسول الله (ص) به فعالیت خود ادامه داد.
این سردار دلاور اسلام در عملیات فتح المبین از ناحیه پا به شدت مجروح شد و حدود ۲ ماه بستری بود و در این ایام (به توصیه پدرش) مقدمات ازدواج خود را فراهم کرد. بنا به اظهار همسر شهید، مراسم عقد آنان در ۲۱ مهر سال ۱۳۶۱ انجام شد. فردای آن روز (یعنی در ۲۲ مهرماه) با هم به گلزار شهدای دارالسلام کاشان رفتند و با شهدا تجدید عهد و پیمان کردند.
نزدیکی های عملیات مسلم بن عقیل (ع) بود که عباس با همان وضعیت مجروح (عصا به دست) به صف رزمندگان لشکر پیوست و حضور او با این حال، در تقویت روحیه رزمندگان اثر به سزایی داشت.
با شهادت شهید بزرگوار حاج محمد ابراهیم همت در عملیات خیبر، فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) را به عهده گرفت.
در برابر مشکلات، خونسردی خود را حفظ میکرد و در انجام هر کاری توکلش به خدا بود. با آرامش خاطر و امیدواری کامل به نتیجه اقداماتش، وارد عمل میشد.
صبر و استقامت با او عجین بود و وجودش در بین سربازان امام (عج) مایه دلگرمی و حرکت بود.
در وصیت نامهاش - که هر انسان آزاد اندیش را به تامل وا میدارد – مینویسد:
«صبر را پیشه خود کنید. صبر به معنای تسلیم شدن در مقابل باطل و ناحق نیست، بلکه استواری و ایستادگی در برابر ناملایمات، سختیها و گرفتاریها، همچنین مبارزه سرسخت با مشکلات زندگی، مبارزه با هوای نفس و اجرای کلیه دستورات امام است.».
او عاشق شهادت بود و میگفت : «هیچ قطره ای در مقیاس حقیقت در نزد خدا از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، بهتر نیست و من میخواهم که با این قطره خون به عشقم برسم که خداست.».
در واقع میشود گفت: او الگوی خود را امیرمؤمنان قرار داده بود و همچون او زندگی میکرد، همانند شیرخدا در جنگ با رشادت و با درایت بود. چون او آنچنان با لطافت و بی آلایش بود که با بسیجیها مانوس و صمیمی میشد و به آنها عشق میورزید. در کنار آنها در روی خاک مینشست، و با آنها غذا میخورد، به دردل آنها گوش میداد و تا آنجا که از دستش بر میآمد مشکل آنان را حل و فصل میکرد. تاحدی حضرت علی (ع) را الگو قرار داده بود که سرکشی از خانواده شهدا توسط او زبانزد همگان بود.
سرانجام این شهید چون مولایش امیر المؤمنین شد و همانند او با سری شکافته شده به سوی پروردگارش عاشقانه پرواز کرد. او در روز پنج شنبه ۲۳ اسفند سال ۱۳۶۳ در حالی که آخرین دستور ابلاغی از جانب قرارگاه را در عملیات بدر (منطقه شرق دجله و شمال القرنه) اجرا میکرد (و لبخندی متین بر لب داشت) بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سرش مجروح شد و جان را به معشوق تسلیم نمود.
وقتی زندگی و منش حاج عباس را که مینگریم از روی او شرمنده میشویم که اینقدر ساده حق را ناحق میکنیم. او برای اینکه ما به وصیت نامهاش عمل کنیم بهای بسیار زیادی را که خونش بوده پرداخت کرده است.
او فرمان ولی زمان خود را حجت میدانست و آنچنان خود را تحت امر امام میدانست که اجرای همهٔ فرمایشات ایشان را واجب میخواند و به معنای واقعی ولایت مدار بود. حاج عباس امروز در بین ما هستی و قطعا به حال برخی از مسئولین تاسف میخوری که اینقدر راحت ولایت خود را فدای هوای نفس خود کردهاند. حاج عباس تو تاسف میخوری که مسئولی هوگو چاوز را چون تو و همرزمان شهیدت میخواند، ناراحت میشوی وقتی میبینی رؤسای قوا به جای گوش دادن به فرمانهای رهبری در یک جلسهٔ علنی از هوای نفسشان تبعیت کرده و ناخواسته آب در آسیاب دشمن میریزند.
به امید آنکه همه مسئولینی که به خواب غفلت رفتهاند بیدار شوند و حرمت خون حاج عباس کریمیها نگه داشته شود.
منبع : فرهنگ نیوز