شهدای ایران shohadayeiran.com

تنها کسانی که در آن روزهای سخت به داد مردم کردستان رسیدند، ایرانی‌ها بودند که مرز‌هایشان را گشودند و پایگاه‌های پزشکی و بیمارستان‌های صحرایی را در نزدیکی مرز‌ها برپا کردند تا به آوارگان و مجروحان رسیدگی کنند

به گزارششهدای ایران به نقل ازنسیم: «همه جا تاریک شده بود نمی‌توانستیم چیزی ببینیم.. درست مثل مه بود. همه ناگهان بیناییشان را از دست می‌دادند. بعضی‌ها بالا می‌آوردند. صورت همه داشت سیاه می‌شد. همه درد شدیدی در ناحیه زیر بغل احساس می‌کردند. زن‌ها همین درد را زیر سینه‌هایشان داشتند. بعد یک مایع زرد آبکی از چشم‌ها و بینی‌هایمان بیرون زد. خیلی از آنهایی که زنده ماندند به اختلال بینایی شدید دچار شدند. بعضی هم حداقل برای یک ماه کاملا کور بودند. زمان حمله برخی از روستایی‌ها به سمت کوه‌ها می‌دویدند که خودشان را نجات بدهند ولی همانجا می‌مردند. آنهایی که به محل اصابت بمب‌ها نزدیک‌تر بودند درجا خشک شدند»
 
این‌ها نه قسمت‌هایی از یک داستان٬ بلکه اظهارات شاهدان زنده تراژدی به نام بمباران شیمیایی شهر کردنشین حلبجه به فرماندهی ژنرال عراقی علی حسن المجید است که منجر به مرگ دستکم ۵۰۰۰ نفر از غیر نظامیان مرد و زن و کودک در حلبجه و روستاهای اطراف آن شد. ۲۵ اسفند بیست و پنجمین سالگرد کشتار مردم کردستان عراق به وسیله بمباران شیمیایی است که در ماه‌های آخر جنگ هشت ساله ایران و عراق و طی روزهای ۲۵ و ۲۶ اسفند ۱۳۶۶ (۱۶ و ۱۷ مارس ۱۹۸۸) روی داد. این بمباران علاوه بر مرگ غیر نظامیان باعث ابتلای بیش از ۷۰ هزار نفر به فلجی٬ نابینایی و انواع بیماری‌ها و جراحت‌های شدید مرتبط با مواد شیمیایی شد.

سینه حلبچه هنوز
 
 
بمباران شیمیایی توسط دولت صدام بخشی از پروژه نسل کشی کرد‌ها بود که با نام انفال از اسفند ۱۳۶۶ (فوریه- مارس ۱۹۸۸) آغاز شد و طی هشت عملیات نظامی ادامه یافت و یکی از شدید‌ترین حملات آن در حلبجه و دقیقا پس از یکی ازحملات نظامی ایران روی داد. طی عملیات انفال حدود ۲۰۰ هزار کرد عراقی کشته شدند: تعدادی دربمباران‌های مواضع کرد‌ها در شمال عراق جان سپردند٬ برخی بوسیله جوخه‌های آتش اعدام و در گورهای دسته جمعی دفن شدند٬‌ عده زیادی آواره ایران شدند و بسیاری دیگر مجبور به کوچ و اقامت اجباری در اردوگاه‌های شمال غرب و غرب عراق در منطقه موصل و تکریت شدند.
 
درعملیات اول انفال که تا اول فروردین ۱۳۶۷ ادامه پیدا کرد حلبجه بمباران شد و نیروهای پیشمرگ حزب اتحادیه میهنی کردستان PUK به رهبری جلال طالبانی در مناطق سرگلو و برگلو در کوه‌های سلیمانیه از هم پاشیدند. عملیات دوم انفال در منطقه قره داغ کردستان بود که طی آن سه روستا بمباران شیمیایی شد و بعد مورد حمله نظامی قرار گرفت. ارتش عراق عملیات سوم انفال را در گرمیان انجام داد٬ عملیات چهارم در دره ذهاب سفلی و علیه نیروهای اتحاد میهنی انجام شد. عملیات‌های پنجم تا هفتم انفال در قسمت غربی مرزهای ایران انجام شدند و نیروهای عراقی در آن‌ها از بمب‌های شیمیایی و خوشه‌ای علیه پیشمرگ‌ها استفاده کردند. آخرین عملیات انفال بعد از امضای قطعنامه ۵۹۸ بین ایران و عراق و این بارعلیه نیروهای حزب دموکراتیک کردستان KDP به رهبری مسعود بارزانی در منطقه بادینان در نزدیکی مرز ترکیه انجام شد.
 
بمباران حلبجه در فاز اول عملیات انفال در اسفند ۱۳۶۶ روی داد. نیروهای ایران ۲۴ اسفند عملیات والفجر ۱۰ را آغاز کردند که هدف آن آزادسازی شهرهای کردنشین نزدیک مرز ایران و بیرون راندن نیروهای عراقی از دشت‌های سلیمانیه بود. رزمندگان ایران موفق شده بودند پایگاه‌های ارتش عراق درحلبجه و اطراف آن را هدف قرار دهند و در فاصله دو روز تا داخل شهر پیشروی کنند. جواب ارتش عراق به این عملیات بمباران شیمیایی بود. صدام که کردهای اتحادیه میهنی را متهم به همدستی با ایران می‌کرد سعی کرد با ریختن مواد شیمیایی برسر مردم هم ازغیر نظامیان و هم از نیروهای پیشمرگ انتقام بگیرد. پس بمب‌هایی متشکل از مخلوط گازهای تابون٬‌ سارین٬ خردل و اعصاب که بویی شبیه بوی سیب گندیده داشتند٬ بر سر مردم ریخت.
 
واکنش جهان به این کشتار در ابتدا سکوت بود خصوصا که شرکت‌های بسیاری در آلمان٬ هلند ٬ بلژیک٬ ایتالیا و فرانسه از جمله تامین کنندگان مواد شیمیایی صدام بودند. شاید همین همدستی غرب در جنایات صدام علیه کرد‌ها و رزمندگان ایرانی بود که باعث شد هیچ تصویر و عکسی از این اتفاق از طرف روزنامه نگاران و عکاسان و آژانس‌های خبری غرب تهیه و مخابره نشود و تنها عکس‌ها و تصاویر ویدیویی بجا مانده از بمباران حلبجه متعلق به عکاسان ایرانی و صدا و سیمای ایران باشد.
 
سینه حلبچه هنوز

 
تنها کسانی که در آن روزهای سخت به داد مردم آواره کردستان رسیدند، ایرانی‌ها بودند که مرز‌هایشان را گشودند و پایگاه‌های پزشکی و بیمارستان‌های صحرایی را در نزدیکی مرز‌ها برپا کردند تا به آوارگان و مجروحان رسیدگی کنند. ایرانی‌ها چون پیش از این با گازهای شیمیایی عراق مواجه شده بودند (طی عملیات والفجر ۸ در بهمن و اسفند ۱۳۶۴ عراق از بمباران شیمیایی و گاز سارین و اعصاب برای بازپس گیری شبه جزیره فاو وام القصر استفاده کرد) سعی داشتند اثرات جانبی این حملات را کاهش بدهند.
 
اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا نشان می‌دهد که آمریکا در مورد سلاح‌های شیمیایی صدام و استفاده از آن‌ها اطلاع داشت. یک دیپلمات آمریکایی چند سال بعد در نامه‌ای به لورنس ایگل برگر، وزیر خارجه دولت جرج هربرت واکر بوش نوشت: «صدام می‌گفت دشمن باید بداند که برای هر آفتی یک آفت‌کش وجود دارد؛ آفت‌کشی که می‌تواند تمام آن‌ها (نیروهای ایرانی) را هر چقدر هم که زیاد باشند از بین ببرد و عراق حالا این مواد از بین برنده را در اختیار دارد»
 
پس از انتشار گسترده عکس‌ها و تصاویر بمباران شیمیایی و بلند شدن موج اعترضات٬ دولت وقت امریکا به ریاست جمهوری رونالد ریگان ابتدا سعی کرد توجیه و روایت صدام را از حادثه حلبجه را قبول کند. گزارشی که آژانس اطلاعات دفاعی امریکا Defense Intelligence Agency از این حادثه تهیه کرد دقیقا در راستای همین سیاست بود. سال‌ها بعد خود سازمان سیا به ساختگی بودن این گزارش‌ها اعتراف کرد. دولت امریکا که درباره همدستی کشورهای غربی در تولید سلاح‌های شیمیایی عراق اطلاعات کافی داشت همچنان مانع تلاش‌های ایران برای محکومیت بمباران شیمیایی عراق در شورای امنیت شد.
 
بیست و پنج سال پس از بمبارن شیمیایی حلبجه هنوز هیچ یک از کشورهای غربی بابت همکاری در تهیه سلاح‌های شیمیایی عراق در هیچ دادگاهی محکوم نشده و هرگز غرامتی به قربانیان ایرانی٬ عراقی و کرد پرداخت نکرده‌اند.
 
سینه حلبچه هنوز
 
 صدام حسین که در تاریخ ۹ دی ۱۳۸۵ به جرم اعدام دسته جمعی ۱۴۰ نفر از شیعیان دجیل اعدام شد بعد‌ها استفاده از گازهای شیمیایی علیه ایران را پذیرفت اما استفاده از آن‌ها علیه کرد‌ها را تکذیب کرد.
 
علی حسن المجید معروف به علی شیمیایی، پسرعموی صدام حسین به جرم فرماندهی عملیات انفال و نیز دوبار سرکوب قیام شیعیان جنوب عراق، در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۸۸ اعدام شد.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار