مسخره کردن، جوک ساختن و دستانداختن افراد به هر شکلی، شده عادت بسیاری از ما. کافی است از کسی یا گروهی، حرفی یا کاری اشتباهی سر بزند تا هجوم جوکها و پرتوپلاها به سمتش سرازیر شود.
به گزارش شهدا ایران به نقل از بهار نیوز، یا اینکه کسی نقصی در رفتار یا حتی چهره و بدنش داشته باشد تا همان نقص را بزرگ کرده و چون چماقی بر سرش بکوبیم. البته این کار، تنها به نقص و اشتباهات افراد ختم نمیشود و بدبختانه تا حدی خلاقیم که جریانها و وقایع (حتی تلخترینها) را سوژه خود قرار داده و به هر شکلی که میشود دربارهشان جوک میسازیم. مثلاً همین داستان اسیدپاشی - که واقعاً جریانی تلخ و بسیار بد بود و سالهاست در کشورمان رایج است - را تعدادی از جوانان مبتکر و در عین حال بیکارمان به بدترین شکل، مورد تفریح و سرگرمی خود و همچنین آزار دیگران قرار دادند، یا مثلاً همین مذاکرات ایران و 1+5 که مورد خوبی شده تا باز هم مردم طناز به جوکسازی مشغول شوند و فقط بگویند و بخندند.
سؤال اینجاست که این عادت زشت و آزاردهنده چرا اینقدر در فرهنگ و جامعه ما ریشه کرده؟ آیا این امر ریشه تاریخی دارد یا فقط در زمانه ما اینطور است؟ البته از حق نگذریم که طنزهای اعتراضی، بحثی ورای مسخره کردن هستند و در جای خود ارزشمندند. اما در این گزارش سعی شده تا به سؤالاتی که مطرح شد، پاسخی درخور داده شود. در این گزارش، چنین مسألهای از منظر جامعهشناسی بررسی شده که بد نیست شما هم آن را بدانید.
محسن رنانی: جوکهای سیاه، ضدتوسعه است
جوکها دو دستهاند؛ سفید و سیاه و طیف بزرگتری از جوکها نیز از لطیفه تا شایعه و برچسبزنی را شامل میشوند. جوکهای سفید همانند موسیقی، شعر و... وارد شده و باعث پیشرفت و جلای یک جامعه میشوند، اما جوکهای سیاه دو کار را انجام میدهند؛ یا مثل یک گلوله شلیک میکنند یا مثل یک سم رسوب کرده و آرام آرم از پای درمیآورند. جوکهای سیاه آرام آرام هویت، غیرت و ارزشهای کشور را نابود میکنند این جوکها شامل جوکهای قومیتی، مذهبی و جنسی میشوند. اطلاعرسانی، تخلیه روانی و رساندن انتقاد به مسئولان، از کارکردهای جوک هستند، اما این جوکهای سیاه شلیک میکنند به توسعه و توسعه کشور را آرام آرام نابود میکنند.
توسعه نیازمند ویژگیهای خاص خود است و انسانهای دارای اعتماد به نفس، مدیرانی که ریسکپذیر باشند، سرمایهگذاران پُر دل و جرأت که بتوانند به مدیران اعتماد داشته باشند تا کار پیش برود از ویژگیهای توسعهاند. یعنی اگر اعتماد میان جامعه، مردم، مدیران و دولت از بین برود، شکست آن جامعه قطعی خواهد بود. پس جامعهای پیشرفت میکند که میان سرمایهدار و مدیرانش اعتماد باشد و ریسکپذیری مدیرانش برای انجام کارهای جدید در بالاترین حد خود باشد. جوکهای سیاه شخصیتها را ترور میکنند؛ برای مثال در کشور ما محبوبترین شخصیت فوتبالی کشور یعنی علی دایی ترور شخصیتی میشود، اما در انگلستان دیوید بکام به عنوان محبوبترین بازیکن فوتبال آن کشور تکریم میشود و از او پولهای هنگفتی به جیب میزنند. اگر جامعه متخصص ساخت جوکهای سیاه شد باید نگران این جامعه بود زیرا به دست خود مردمانش از توسعهیافتگی باز میماند. جوک سیاه اعتمادبه نفس، اتحاد و همبستگی ملی را از بین میبرد. اگر میبینید در کشور ما زنان کاندیدا نمیشوند یا مدیریتی را به دست نمیگیرند، اگر میبینید قدرت ریسکپذیری پایین است و کسی با کسی تعامل ندارد و مردم از تعامل میترسند به این دلیل است که همه زیر ذرهبین هستند، میترسند از اینکه اشتباهی رخ دهد و بعد آماج حملات جوک شوند و زیر شلیک شایعات کمر راست نکنند.
علی رفیعی - دکترای جامعهشناسی و استاد دانشگاه اصفهان:
جوکها تسکیندهنده آلام هستند
به نظر میرسد سخره گرفتن بیشتر در ارتباطات شکل میگیرد. اگر یک رسانه کاری انجام داد یا کسی فیلمی ساخت، این سخره گرفتن محسوب نمیشود و بیشتر طنز است. اما در مجموع اگر بخواهید به لحاظ تاریخی در ایران بررسی کنید، جوک به معنای اینکه دیگران را در نظر بگیریم و آنها را موضوع خنداندن دیگران قرار دهیم، در تاریخ ایران جنبه سیاسی داشته و پررنگ هم بوده است. غالباً به لحاظ جامعهشناختی، مردمی که نه به لحاظ تعداد بلکه به لحاظ قدرت و ثروت در اقلیت بودند نمیتوانستند برخورد مناسبی با صاحبان قدرت و ثروت داشته باشند، برای همین دست به ساخت جوک، لطیفه و مسخره کردن میزدند. ابزار جوک و لطیفه و مسخره کردن یکی از قویترین ابزار در آن زمان به شمار میرفت. بنابراین میبینیم که جوکها تا حد زیادی جنبه سیاسی دارند و حتی نمونههای اجتماعی هم باز جهتگیریهای سیاسی دارند. اما در جنبه فردی هم همین است. فرض کنید کسی که عهدهدار مسئولیت یا سمتی در ادارهای است، چنین کسی اگر کمی ظلم کند و انتقادپذیر نباشد، محلی برای ساخت جوک برای زیردستانش میشود. در واقع زیردستان با این شیوه میخواهند با رئیسشان مقابله کنند.
بنابراین جوکها کارکرد دارند و به نوعی این جوکها به افراد در سطح قدرت و ثروت پایینتر، تسکین میدهند. همین که باعث میشود به بالادستی بخندند و یک فشار روانی را تخلیه کنند برایشان کافی است! بنابراین کارکردهای مثبت هم دارد. اما با گذشت زمان، در برخی از موقعیتها میبینید که همین جوکها آنقدر بیحد و مرز پیش میروند که تبدیل به خصومتهای قومی میشوند و لطمه بسیاری به کشور وارد میکنند؛ مثلاً اگر شما به شهری دیگر سفر کنید و بگویید که از کدام شهر میآیید، سریعاً جوکهای ساختهشده در رابطه با شهر شما در ذهن آن افراد میآید و به چیز دیگری فکر نمیکنند. پس تا این حد جوکها قدرت دارند و هویت ما را شکل میدهند. اما درباره اتفاقاتی مثل اسیدپاشی و دیگر وقایع که مورد تمسخر واقع میشوند، باید از هر دو طرف نگاه کرد. یعنی هم جنبه مثبت دارد و هم منفی. جنبه مثبت آن است که به نوعی تخلیه شدن است و مسخره گرفتن وقایع تلخ به نوعی باعث التیام روحی فرد و جامعه و به خصوص جمعیت قربانی میشود. اما یک جاهایی هم روی جمعیت قربانی تأثیر بد میگذارد و بیشتر دل آنان را جریحهدار میکند و از اینرو کارکرد منفی آن بیشتر است.
در نتیجه اینکه جوکها دو کارکرد مثبت و منفی دارند؛ گاهی ابزاری برای پاییندستها میشوند تا به نوعی اعتراض سیاسی و اجتماعی کنند و گاهی تبدیل به جنگ روانی بینقومی میشوند.
سؤال اینجاست که این عادت زشت و آزاردهنده چرا اینقدر در فرهنگ و جامعه ما ریشه کرده؟ آیا این امر ریشه تاریخی دارد یا فقط در زمانه ما اینطور است؟ البته از حق نگذریم که طنزهای اعتراضی، بحثی ورای مسخره کردن هستند و در جای خود ارزشمندند. اما در این گزارش سعی شده تا به سؤالاتی که مطرح شد، پاسخی درخور داده شود. در این گزارش، چنین مسألهای از منظر جامعهشناسی بررسی شده که بد نیست شما هم آن را بدانید.
محسن رنانی: جوکهای سیاه، ضدتوسعه است
جوکها دو دستهاند؛ سفید و سیاه و طیف بزرگتری از جوکها نیز از لطیفه تا شایعه و برچسبزنی را شامل میشوند. جوکهای سفید همانند موسیقی، شعر و... وارد شده و باعث پیشرفت و جلای یک جامعه میشوند، اما جوکهای سیاه دو کار را انجام میدهند؛ یا مثل یک گلوله شلیک میکنند یا مثل یک سم رسوب کرده و آرام آرم از پای درمیآورند. جوکهای سیاه آرام آرام هویت، غیرت و ارزشهای کشور را نابود میکنند این جوکها شامل جوکهای قومیتی، مذهبی و جنسی میشوند. اطلاعرسانی، تخلیه روانی و رساندن انتقاد به مسئولان، از کارکردهای جوک هستند، اما این جوکهای سیاه شلیک میکنند به توسعه و توسعه کشور را آرام آرام نابود میکنند.
توسعه نیازمند ویژگیهای خاص خود است و انسانهای دارای اعتماد به نفس، مدیرانی که ریسکپذیر باشند، سرمایهگذاران پُر دل و جرأت که بتوانند به مدیران اعتماد داشته باشند تا کار پیش برود از ویژگیهای توسعهاند. یعنی اگر اعتماد میان جامعه، مردم، مدیران و دولت از بین برود، شکست آن جامعه قطعی خواهد بود. پس جامعهای پیشرفت میکند که میان سرمایهدار و مدیرانش اعتماد باشد و ریسکپذیری مدیرانش برای انجام کارهای جدید در بالاترین حد خود باشد. جوکهای سیاه شخصیتها را ترور میکنند؛ برای مثال در کشور ما محبوبترین شخصیت فوتبالی کشور یعنی علی دایی ترور شخصیتی میشود، اما در انگلستان دیوید بکام به عنوان محبوبترین بازیکن فوتبال آن کشور تکریم میشود و از او پولهای هنگفتی به جیب میزنند. اگر جامعه متخصص ساخت جوکهای سیاه شد باید نگران این جامعه بود زیرا به دست خود مردمانش از توسعهیافتگی باز میماند. جوک سیاه اعتمادبه نفس، اتحاد و همبستگی ملی را از بین میبرد. اگر میبینید در کشور ما زنان کاندیدا نمیشوند یا مدیریتی را به دست نمیگیرند، اگر میبینید قدرت ریسکپذیری پایین است و کسی با کسی تعامل ندارد و مردم از تعامل میترسند به این دلیل است که همه زیر ذرهبین هستند، میترسند از اینکه اشتباهی رخ دهد و بعد آماج حملات جوک شوند و زیر شلیک شایعات کمر راست نکنند.
علی رفیعی - دکترای جامعهشناسی و استاد دانشگاه اصفهان:
جوکها تسکیندهنده آلام هستند
به نظر میرسد سخره گرفتن بیشتر در ارتباطات شکل میگیرد. اگر یک رسانه کاری انجام داد یا کسی فیلمی ساخت، این سخره گرفتن محسوب نمیشود و بیشتر طنز است. اما در مجموع اگر بخواهید به لحاظ تاریخی در ایران بررسی کنید، جوک به معنای اینکه دیگران را در نظر بگیریم و آنها را موضوع خنداندن دیگران قرار دهیم، در تاریخ ایران جنبه سیاسی داشته و پررنگ هم بوده است. غالباً به لحاظ جامعهشناختی، مردمی که نه به لحاظ تعداد بلکه به لحاظ قدرت و ثروت در اقلیت بودند نمیتوانستند برخورد مناسبی با صاحبان قدرت و ثروت داشته باشند، برای همین دست به ساخت جوک، لطیفه و مسخره کردن میزدند. ابزار جوک و لطیفه و مسخره کردن یکی از قویترین ابزار در آن زمان به شمار میرفت. بنابراین میبینیم که جوکها تا حد زیادی جنبه سیاسی دارند و حتی نمونههای اجتماعی هم باز جهتگیریهای سیاسی دارند. اما در جنبه فردی هم همین است. فرض کنید کسی که عهدهدار مسئولیت یا سمتی در ادارهای است، چنین کسی اگر کمی ظلم کند و انتقادپذیر نباشد، محلی برای ساخت جوک برای زیردستانش میشود. در واقع زیردستان با این شیوه میخواهند با رئیسشان مقابله کنند.
بنابراین جوکها کارکرد دارند و به نوعی این جوکها به افراد در سطح قدرت و ثروت پایینتر، تسکین میدهند. همین که باعث میشود به بالادستی بخندند و یک فشار روانی را تخلیه کنند برایشان کافی است! بنابراین کارکردهای مثبت هم دارد. اما با گذشت زمان، در برخی از موقعیتها میبینید که همین جوکها آنقدر بیحد و مرز پیش میروند که تبدیل به خصومتهای قومی میشوند و لطمه بسیاری به کشور وارد میکنند؛ مثلاً اگر شما به شهری دیگر سفر کنید و بگویید که از کدام شهر میآیید، سریعاً جوکهای ساختهشده در رابطه با شهر شما در ذهن آن افراد میآید و به چیز دیگری فکر نمیکنند. پس تا این حد جوکها قدرت دارند و هویت ما را شکل میدهند. اما درباره اتفاقاتی مثل اسیدپاشی و دیگر وقایع که مورد تمسخر واقع میشوند، باید از هر دو طرف نگاه کرد. یعنی هم جنبه مثبت دارد و هم منفی. جنبه مثبت آن است که به نوعی تخلیه شدن است و مسخره گرفتن وقایع تلخ به نوعی باعث التیام روحی فرد و جامعه و به خصوص جمعیت قربانی میشود. اما یک جاهایی هم روی جمعیت قربانی تأثیر بد میگذارد و بیشتر دل آنان را جریحهدار میکند و از اینرو کارکرد منفی آن بیشتر است.
در نتیجه اینکه جوکها دو کارکرد مثبت و منفی دارند؛ گاهی ابزاری برای پاییندستها میشوند تا به نوعی اعتراض سیاسی و اجتماعی کنند و گاهی تبدیل به جنگ روانی بینقومی میشوند.