شهدای ایران shohadayeiran.com

شهید علی مظفر چند روز قبل از شهادت و پس از پذیرش قطعنامه در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود به دوست خود گفت: دیدی که جنگ تمام شد و این نعمت و سفره الهی برچیده شد و ما ماندیم.
به گزارش شهدای ایران، شهید علی مظفر در سال 1337 در مامازن پاکدشت در نزدیک تهران در خانواده مذهبی و متدین دیده به جهان گشود.


پیوستن به کاروان شهدا با اشک

دوران تحصیلات مقاطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را با موفقیت سپری کرد و سپس تحصیلات خود را تا اخذ مدرک لیسانس در رشته الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران ادامه داد.

او قبل از انقلاب در براندازی رژیم ستم شاهی فعالیت داشت، در راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت می کرد، امام خمینی (ره) را پیشوا و مرجع خود قرار داد و دستورات ایشان را اجرا می کرد.

وی زمانی که دانشجوی تربیت معلم بود، نوار و اعلامیه های حضرت امام (ره) را در میان دانشجویان توزیع و به شکل های مختلف اطرافیان را نسبت به خیانت های رژیم پهلوی آشنا می کرد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در کمیته انقلاب اسلامی محل فعالیت داشت، هنگامی که عده ای از مزدوران و اشرار در سیستان و بلوچستان و کردستان اغتشاش کردند، در ایجاد امنیت در آن مناطق نیز نقش بسزایی داشت.

شهید علاوه بر حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل، در ساختن شخصیت دانش آموزان و همچنین بالا بردن بینش اسلامی معلمان اهتمام می ورزید.

این شهید علاقه خاصی به شرکت در مجالس قرآن، روضه خوانی و عزاداری سرور شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) و حضور در مسجد داشت.

شهید مظفر مدتی مدیر مدرسه و مدتی هم مسئول مقطع راهنمایی آموزش و پرورش ورامین بود.

معاونت پرورشی و سرپرست اداره آموزش و پرورش ورامین از دیگر سمت های او بود، در دوران دانشجویی عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشکده الهیات و معارف اسلامی و همچنین به عنوان نماینده دانشکده، عضو شورای سیاسی دانشکده های وابسته به دانشگاه تهران بود.

مسئولیت ناظران کاروان های حج به عهده وی گذارده شده بود، شهید مظفر که از اعضای فعال ستاد نماز جمعه منطقه پاکدشت بود با شروع جنگ تحمیلی در عملیات های مهمی نظیر مسلم بن عقیل (ع)، فتح المبین، بیت المقدس، والفجر 4 و 8 شرکت داشت.

وی چندین بار از ناحیه پا، دست و چشم مجروح شد و یک بار در اثر جراحت شیمیایی به مدت چند روز نابینا بود.

کلام وی همیشه این بود که می ترسم، جنگ تمام شود و من به شهادت نرسم؛ حتی چند روز قبل از شهادت و بعد از پذیرش قطعنامه در پایان نماز مغرب و عشاء در مسجد در کنار دوستش اشک از دیدگانش جاری شد و گفت: دیدی که جنگ تمام شد و این نعمت و سفره الهی برچیده شد و ما ماندیم.

با حمله منافقین که با همکاری رژیم عراق انجام شد، شهید به دوستانش گفته بود که کشته شدن به وسیله منافقین اجر بیشتری دارد، چون به قول امام عزیز منافقین از کفار بدترند و سرانجام به همان شیوه ای که می خواست ششم مرداد ماه 1367 در عملیات مرصاد در کنار دو برادرش رضا، حسن و دیگر دوستان و همرزمانش به خیل عظیم شهدا پیوست.

در بخشی از وصیت نامه شهید آمده است:

عزیزانم امروز اسلام عزیز نیاز به این دفاع و حضور در جبهه ها دارد، ندای هل من ناصر ینصرنی امام عزیز امروز از جبهه ها به گوش می رسد، به افراد بگویید، اگرمی خواهند برای اسلام خدمتی کنند، امروز اسلام نیاز به ایثارگری آنها دارد.


*ایرنا


نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار