...

با عرض مشکلات بداهه نویسی : غلت گیری شروع شد ؟!

خط 7 : و از جانبازانشان

5 خط به آخر : # دوری جستن از ظلم ؛ آغاز ایمان است ؟!

"اشهدان لا اله الا الله
وحده لا شریک له

واشهد ان محمدا عبده و رسوله

اللهم صل علی محمد و آل محمد".

آیت الکرسی

بسم الله الرّحمن الرّحیم

اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ

مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ

عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ

بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ

وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ «255»

لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ

بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ

لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ «256» اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ

آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ

أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ

أُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ «257»

ترجمه آیات شریفه


خداى یکتا که جز او هیچ معبودى نیست ، زنده و قائم به ذات [ و مدّبر و برپا دارنده و نگه دارنده همه مخلوقات ] است ،

هیچ گاه خواب سبک و سنگین او را فرا نمی گیرد، آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است در سیطره مالکیّت و فرمانروایى اوست .

کیست آنکه جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند ؟ آنچه را پیش روى مردم است [ که نزد ایشان حاضر و مشهود است ] و آنچه را

پشت سر آنان است [که نسبت به آنان دور و پنهان است] می داند . و آنان به چیزى از دانش او احاطه ندارند مگر به آنچه او بخواهد.

تخت [حکومت ، قدرت و سلطنت]ش آسمان ها و زمین را فرا گرفته و نگهدارى آنان بر او گران و مشقت آور نیست ; و او بلند مرتبه و بزرگ است .

« 255» در دین ، هیچ اکراه و اجبارى نیست [ کسى حق ندارد کسى را از روى اجبار وادار به پذیرفتن دین کند ، بلکه هر کسى باید آزادانه

با به کارگیرى عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق ، دین را بپذیرد ] . مسلماً راه هدایت از گمراهى [ به وسیله قرآن ، پیامبر و امامان معصوم ]

روشن و آشکار شده است . پس هر که به طاغوت [ که شیطان ، بت و هر طغیان گرى است ] کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد ، بى تردید به

محکم ترین دستگیره که آن را گسستن نیست ، چنگ زده است ; و خدا شنوا و داناست . « 256» خدا سرپرست و یار کسانى است که

ایمان آورده اند ; آنان را از تاریکى ها [ ى جهل ، شرک ، فسق وفجور ] به سوى نورِ [ ایمان ، اخلاق حسنه و تقوا ] بیرون می برد .

و کسانى که کافر شدند ، سرپرستان آنان طغیان گرانند که آنان را از نور به سوى تاریکى ها بیرون می برند ; آنان اهل آتش اند

و قطعاً در آنجا جاودانه اند . « 257»

ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ

..

غلط را غلط بنویسید تا یاد باشد ؟!

...

همه رزمندگان جانبازان 5 % تا 70 % باید حقوق و معیشت و مسکن و درمان

بگیرند ؟!

اگر کسی نخواهد : نخواهد ؟!

ولی نباید با حقوق گرفتن دیگران مخالفت کند و آنرا در فقر و تنگدستی

بخواهد ؟!

باسلام والفجر ۸ عملیاتی بود که از چندین ماه قبل به گوش ما کادر گردان خبرهای خوشی میرسید تا رفتیم شناسایی مانور ها و چند روز اخر دلم میزد چون منطقه شلوغ شده بود و احتمال هر چیزی میدادیم تا وقتی گردان غواص حرکت کرد و رفت تا از چشم ما ناپدید شد و گردان غواص رسید و گردان بعدی بکمک رفت و نوبت ما بود که جهت رساندن بچه ها به خط شتابی نداشتیم و روی اب دور میزدیم و خودمان به معبر میرساندیم البته دو سه قایق ما هم الی رغم دستور فرمانده گردان که فقط خودتان به معبر برسانید درگیر نشوید و راه هست فقط دقت کنید ولی اب اجازه نداد به بچه هاو دو سه قایق ما شهید و مجروح شدن و ماموریت ما در عمق پادگان قشله یا چهاراه قشله بود که در فلکه وسط ان چهار لول مستفر بود ولی بعد از درگیری پاسگاه قشله گرفتیم و اعلام نمودم و مابقی گردانمان رسید مستقر شد و در همین حال یک جیب با نور چراغ بالا از سمت خلیج فارس داشت می امد از چند کیلومتر خط رد شده بود من تنها به احتمال اینکه دشمن باشد ارپی جی گرفتم و جلویش ایستادم ولی سرعتش بیشتر نمود و خواست که فلکه دور بزند و برود و من را زیر بگیرد که ارپی جی خواباندم تو گلگیر سمت راننده که سوراخ نموده گلگیر سمت شاگرد را و به ساختمان خورد و منفجر شد و بچه ها رویش اتش ریختن که جیپ زد به فلکه ودر تاریکی فرار کرد و وقتی بچه ها با چراغ قوه تو تاریکی پیدایش نمودن و اسیرش کردن مجروح بود و ستوان سه بود و زخمهاش بستیم با احترام و مهربانی با او برخورد نمودیم حتی معاون گردان از سیگار فندک خودش از تو جیبش برداشت و سیگاری اتش زد و گذاشت تو لبش که بکشد همینجا بود حاج قاسم سلیمانی رسید و گردان بعدی از داخل همان سنگری که در قرارگاه زیر چهار لول بود و کلی ازش احتیاط میکردن گردانها هدایت و باعث شد سایر فرماندهان هم بیایند در عمق عملیات و باعث سرعت عملیات بشوند و فردا دگه زمان گرفت پایگاه موشکی و خور عبدالله و یک گردان اسیر از دشمن قاسم میرحسینی امد کنار من و گفت حاج قاسم من اینجام نیایی و ده روز گردان ۴۱۹ در خط که زدیم زیر اتش بودیم یاد شهدا و امام کبیر و این معمار و استاد ارتباط و هنرمند ماهر و کسی که هنرمندانه هدایت مینمود و من بچه بسیجی را از سن ۱۵ سالگی تا سطح فرماندهی و سایر بسیجیان فقط منتظر یک کلام از دهان مبارکش بودن بخیر و سایه رهبر انقلاب مستدام باد و خدا ما را با شهدا مشهور کند و انشاالله جوانان شیعی ما هرگز اجازه نمیدهند یک وجب از خاکمان دشمن بگیرد روح پاک شهدا و رفتگان زلزله بم بخیر تیر ماه نود و پنچ خاطره ای از فتح فاو سال ۶۴