چرا بسیاری از افرادی که با قرآن مواجه می شوند نه تنها هدایت نشده بلکه بیش از گذشته رو به نیستی و ضلالت می گذارند؟!
به گزارششهدای ایران؛ قرآن تنها و تنها برای هدایت آدمی آمده است و جز این اندیشه را در آن نمی توان یافت. اما شرط بهره مندی از هدایت قرآن چیست؟!
چرا بسیاری از افرادی که با قرآن مواجه می شوند نه تنها هدایت نشده بلکه بیش از گذشته رو به نیستی و ضلالت می گذارند؟!
در یک کلام چگونه می توان از هدایت قرآن به بهترین شکل ممکن بهره مند شد؟ این سوالی است که زمینه ساز نگاشتن این مقاله گردید.
بدون عکس
مراحل هدایت قرآن
نزول قرآن برای هدایت بشر، در آیات فراوانی مورد اشاره قرار گرفته است. از آن جمله در سوره اسراء آیه 9 چنین می فرماید:
"إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُوْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا"؛ "قطعاً این قرآن به [آیینى] که خود پایدارتر است راه مى نماید، و به آن مومنانى که کارهاى شایسته مى کنند، مژده مى دهد که پاداشى بزرگ برایشان خواهد بود".
همچنین در آیه 29 سوره ص آمده است:
"کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ"؛ "[این] کتابى مبارک است که آن را به سوى تو نازل کردهایم تا در [باره] آیات آن بیندیشند، و خردمندان پند گیرند".
وجود این هدایت در قرآن، امری ثابت شده است. لکن بر اساس آیه 57 سوره یونس این هدایت دارای مراحلی است:
"یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُوْمِنِینَ"؛ "اى مردم، به یقین، براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى، و درمانى براى آنچه در سینههاست، و رهنمود و رحمتى براى گروندگان [به خدا] آمده است".
آرى، قرآن در اولین برخوردش با مومنین آنان را چنین در مى یابد که در دریاى غفلت فرو رفته، و موج حیرت از هر سو به آنان احاطه یافته و در نتیجه باطن آنان را به ظلمت هاى شک و ریب تاریک ساخته و دل هایشان را به انواع رذائل و صفات و حالات خبیثه بیمار ساخته، لذا با مواعظ حسنه اندرزشان مى دهد و از خواب غفلت بیدارشان مى کند و از هر نیت فاسد و عمل زشت نهیشان نموده، به سوى خیر و سعادت وادارشان مى سازد.
در مرحله دوم شروع مىکند به پاکسازى باطن آنان از هر صفت خبیث و زشت و به طور دائم آفاتى را از عقل آنان و بیماری هایى را از دل آنان یکى پس از دیگرى زائل مى سازد، تا جایى که به کلى رذائل باطنى انسان هاى مومن را زایل سازد.
در مرحله سوم آنان را به سوى معارف حقه و اخلاق کریمه و اعمال صالحه دلالت و راهنمایى مىکند، آن هم دلالتى با لطف و مهربانى، به این معنا که در دلالتش رعایت درجات را مى کند، و به اصطلاح دست آدمى را گرفته پا به پا مىبرد و او را منزل به منزل نزدیک مىکند، تا در آخر به سر منزل مقربین رسانیده به فوز مخصوص به مخلصین رستگار سازد.
در مرحله چهارم جامه رحمت بر آنان پوشانیده در دار کرامت منزلشان مى دهد و بر اریکه سعادت مستقرشان مى سازد تا جایى که به انبیاء و صدیقین و شهداء و صالحین ملحقشان نموده، در زمره بندگان مقرب خود در اعلى علیین جاى مى دهد.
شرط بهره مندی از هدایت قرآن
شرط اول تابش هدایت قرآن بر عقول توجه به حجاب ها و سعى براى برکنار نمودن آنهاست، چنان که آیاتى از قرآن با تعبیرات مختلف به این حجاب ها اشاره نموده است:
اسراء/45 و 46: "وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُوْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا * وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا "؛ "و چون قرآن بخوانى در میان تو و کسانى که به آخرت ایمان نمى آورند حجاب پوشیدهاى قرار می دهیم و بر قلب هاى آنان از اینکه به خوبى درک کنند پوشش و در گوش هاى آنان سنگینى قرار می دهیم".
انعام/25: "وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن یَرَوْاْ کُلَّ آیَةٍ لاَّ یُوْمِنُواْ بِهَا"؛ "بعضى از این ها کسانى هستند که به تو گوش فرا می دهند و بر قلب هاى آنان پوشش هایى از اینکه بفهمند قرار دادیم و در گوش هاى آنان سنگینى است، و هر آیهاى را اگر بنگرند ایمان نخواهند آورد".
محمد/24: "أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا"؛ "آیا به آیات قرآن نمى اندیشند؟ یا [مگر] بر دل هایشان قفل هایى نهاده شده است؟"
این آیات و مانند آن از حجاب هایى که مانع هدایت آیات است یاد می کنند. برای این حجاب ها دو حالت می توان در نظر گرفت:
1ـ مربوط به یکى از مدارک باطنى باشد: حجابى که عمق ضمیر را فرا می گیرد، یا پیرامون آن را می پوشاند، یا گوش و چشم باطن را از شنوایى و بینایى باز می دارد.
2ـ حجاب نفسانى غیر اکتسابى است: مانند کسانى که عقل فطرى آنها از جهت عدم تفکر بیدار نگشته و دیدشان در محیط ظواهر زندگى دنیا محدود مانده است. معلومات و دانش هاى غرور انگیز اکتسابى نیز حجاب هایى است که از تدبر در آیات و فرا گرفتن هدایت باز می دارد.
اینگونه حجاب هاست که ذائقه فهم هر حقیقتى را فاسد و از لذت درک آن باز می دارد و طنین آیات حق را وا می تاباند و مانع نفوذ آن در ضمیر انسانى مى شود.
به همین دلیل است که در آغازین آیات مصحف شریف هدایت قرآن، به گروهی خاص به نام "متقین" اختصاص یافته است:
بقره/2: "ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ"؛ "این است کتابى که در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقوا پیشگان است".
تا مرحلهاى از تقوا در وجود انسان نباشد (مرحله تسلیم در مقابل حق و پذیرش آنچه هماهنگ با عقل و فطرت است) محال است انسان از هدایت کتاب هاى آسمانى و دعوت انبیاء بهره گیرد.
به طور کلی افراد فاقد ایمان دو گروهند:
1ـ گروهى هستند که در جستجوى حقند و این مقدار از تقوا در دل آنها وجود دارد که هر جا حق را ببینند پذیرا مى شوند.
2ـ گروه دیگرى افراد لجوج و متعصب و هوی پرستى هستند که نه تنها در جستجوى حق نیستند، بلکه هر جا آن را بیابند براى خاموش کردنش تلاش مى کنند.
مسلّماً قرآن و هر کتاب آسمانى دیگر تنها به حال گروه اول مفید بوده و هست و گروه دوم از هدایت آن بهرهاى نخواهند گرفت.
سرزمین وجود انسانى تا از لجاجت و عناد و تعصب پاک نشود، بذر هدایت را نمى پذیرد. چهره حقیقت هر قدر آشکار و درخشان باشد تا در برابر دیده بینا قرار نگیرد، درک آن ممکن نیست.
به تعبیر دیگر براى شناخت حقایق دو چیز لازم است، آشکار شدن چهره حق و دارا بودن وسیله دید و درک.
نتیجه
قرآن کتاب هدایت است. این کتاب الهی برای هدایت بشر مراحل چهارگانه ای را طی می نماید:
اول آنکه با بهره گیری از مواعظ حسنه از خواب غفلت بیدارشان مى کند.
دوم به پاکسازى باطن آنان می پردازد.
در مرحله سوم به سوى معارف حقه و اخلاق کریمه و اعمال صالحه دلالت و راهنمایى مى کند.
در نهایت نیز جامه رحمت بر آنان می پوشاند.
لکن باید توجه داشت که این مهم صورت نمی گیرد مگر آنکه فرد شرط هدایت را که توجه به حجاب ها و سعى براى برکنار نمودن آنهاست، داشته باشد. چرا که براى شناخت حقایق دو چیز لازم است، آشکار شدن چهره حق و دارا بودن وسیله دید و درک.
منابع:
تفسیر نمونه، ج 1، ص 68 و ج11، ص 398.
ترجمه المیزان، ج 10، ص 119.
پرتوى از قرآن، ج 1، ص 17.
*تبیان