مرحوم آیتالله طیب، صاحب تفسیر «اطیب البیان» از ورود امام خمینی(ره) به میهن اسلامی خاطرهای را نقل کرده است که نشانگر تأییدات الهی رهبری امام خمینی(ره) است.
به گزارش شهدای ایران به نقل از ایکنا، مرتضی نجفی قدسی، مدیر دارالقرآن علامه طباطبائی در رابطه با ورود امام خمینی(ره) به میهن به ذکر خاطرهای از مرحوم آیتالله طیب، صاحب تفسیر «اطیب البیان» پرداخته است که آن را در ادامه میخوانید:
«وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا» (سوره اسری آیه 81) بگو حق آمد و باطل رفت و نابود شد، بهدرستی که باطل نابود شدنی و رفتنی است.
مرحوم آیتالله سیدعبدالحسین طیب یکی از علمای بزرگ ساکن در اصفهان بودند که تفسیر گرانبهایی تحت عنوان «اطیب البیان» در 14 جلد از ایشان به یادگار مانده است. این عالم بزرگ دقیقاً یکصد سال قمری عمر کرد، یعنی در شب اول محرم سال 1310 قمری به دنیا آمد و در شب اول محرم 1410 قمری از دنیا رفت.
این شخصیت بزرگ که بنده حقیر توفیق درک محضرشان را داشتم عمر بسیار بابرکتی داشت و علاوه بر تفسیر قرآن آثار علمی ارزشمندی چون «کلم الطیب» در 3 جلد در اصول عقاید از ایشان منتشر شده است.
از خاطرات زیبایی که از این عالم نورانی و مهذب به یاد دارم و هر ساله در ایام الله دهه فجر به یاد آن میافتم و به نظرم نشانگر تأییدات الهی از این انقلاب اسلامی و رهبری کبیر آن، حضرت امام خمینی «رضوان الله تعالی علیه» است.
داستان جالبی است که حضرت ایشان برایم نقل کردند و در سفر بعدی که مجدد خدمت ایشان شرفیاب شدم تقاضا کردم که آن خاطره را بازگویی بفرمایند تا بتوانم آن را ضبط صوتی بکنم که الحمد الله نوار آن موجود است.
ایشان فرمودند: در ایامی که آقای خمینی میخواستند به ایران بیایند و دولت آن زمان مانع آمدن ایشان به وطن بود و برای همین منظور جمعی از آقایان علماء در مسجد سید اصفهان متحصن شده بودند، بنده به خاطر کبر سن و حال مزاجیام نمیتوانستم در آن تحصن شرکت کنم و لیکن همهاش نگران آمدن آقای خمینی بودم و گاهی فکر میکردم که نکند هنگام آمدن به ایران، طیاره ایشان را در هوا بزنند و یا وقتی وارد تهران شدند، ایشان را دستگیر کنند و یا آسیبی به ایشان برسانند و این افکار نگرانکننده فکرم را مشغول کرده بود که ناگهان دیدم یک ندایی در آسمان پیچید و این بیت شعر را خواند که: «خمینی بت شکن آمده اندر وطن- آتش نمرودیان ز مقدمش گلستان».
خیلی تعجب کردم و به حیاط خانه آمدم و دیدم کسی نیست و فهمیدم این ندا یک سروش غیبی بوده است، از خدای متعال تقاضا کردم. اگر این صدایی که شنیدم یک ندا و سروش غیبی است یک بار دیگر بشنوم که ناگهان باز شنیدم که در آسمان طنینانداز شد که:
«خمینی بتشکن آمده اندر وطن
آتش نمرودیان ز مقدمش گلستان»
با شنیدن این ندای غیبی خیلی خوشحال شدم و نگرانیام مرتفع شد و هر جور بود، خودم را آماده کردم تا به مسجد سید اصفهان بروم و رفتم در آنجا که همه علما جمع شده بودند و تحصن کرده بودند، به آیتالله خادمی اصفهانی عرض کردم آقا نگران آمدن آقای آیتالله خمینی نباشید و شنیدن این سروش غیبی را برای ایشان تعریف کردم و عرض کردم که آقای خمینی انشاءالله به سلامتی به وطن برمیگردد و بساط ظلم هم برچیده میشود.
از خدای متعال مسئلت دارم که روح بلند این عالم ربانی و بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی را با اولیاء طاهرین و معصومین علیهمالسلام محشور بفرماید و ما را هم قدردان این نعمت بزرگ بگرداند.
وَ مَن یُعَظّم شَعائِر اللهِ فانَِّها مِن تَقوی القُلُوبِ
خادمالقرآن مرتضی نجفی قدسی
مدیر دارالقرآن علامه طباطبائی «قدس سره»