دغدغهها و علایق هومن سیدی فارغ از فضای درونی ایران است، انگار کلاً در این خاک و بوم زیست نمیکند. "اعترافات ذهن خطرناک من"، هم فیلمی است که مشابه خارجی دارد و هیچ تلاشی برای ایرانی کردن آن نشده است.
به گزارش شهدای ایران؛ فیلم حتماً همان چیزی است که مخاطب میفهمد و میبیند و نه آنچه کارگردان و نویسنده قصد ساختن و نوشتنش را داشته و در صحبتهایشان می گویند. این را اول گفتم تا در ادامه منتظر تصورات خارج از نمایش نباشید. قرار است درباره آنچه به تصویر کشیده شد صحبت کنیم.
هومن سیدی عاشق سینمای غیر ایرانی است و سعی میکند الگویش را خوب بشناسد و مو به مو از آن پیروی کند. سینمای غیر ایرانی یعنی سینمایی که هیچ المانی برای ارتباط برقرار کردن با مخاطب درونش طراحی نشده است. طراحی که نشده است هیچ، عمداً توجه ویژه میشود تا المان و فضای ایرانی نباشد. معمولاً فیلمهای سیدی در ناکجا آباد روایت میشود. از اولین کارش، "آفریقا" که فیلم ویدیویی بود تا همین "اعترافات ذهن خطرناک من"، همه مشابه خارجی دارد و هیچ تلاشی برای ایرانی کردن آن هم نشده است. البته این نکته بدی نیست، گرچه نکته مثبتی هم نیست. دغدغهها و علایق سیدی فارغ از فضای درونی ایران است. انگار کلاً در این خاک و بوم زیست نمیکند. یا اینکه تلاش میکند اینگونه نشان دهد. خلاصه هر چه هست مخاطب از دیدن فضاهای فیلم هیچگاه به ذهنش هم خطور نمیکند که فیلم درباره ایران و ایرانی یا در ایران فیلم برداری شده باشد.
اولین نکته قابل توجه و قوت فیلم هم در همه آثار و همین کار هومن سیدی طراحی لوکیشن های خاص و متناسب با فیلم است. طراحی صحنههایی که با تصاویر و قاب بندیهای خوب، زیبا به تصویر کشیده میشود.
سیدی کارگردانی و بازیگردانی را بلد است و البته کار به کار پیشرفت هم میکند اما نه پیشرفتی آنچنانی که خیلی به چشم بیاید، سبک کارهای او شبیه به هم است و فقط برخی جزییات کوچک تغییر میکند. مثل نوع حرکت دوربین، میزان نزدیک شدن به شخصیتها، روند و ریتم فیلم.
کارگردانی برای فیلم های سیاه و پر از خشونت
اما واقعاً دیدن آثار هومن سیدی قرار است برای مخاطب ایران چه چیزی به همراه داشته باشد. برای مثال همین اثر آخرش، "اعترافات ذهن خطرناک من" مثلاً درباره مواد مخدر است اما این فقط فضای اولیه فیلم است، فیلم ربطی به مواد مخدر ندارد، فیلم اصلاً موضوع قابل بحث ندارد. یک روایت است حول یک اتفاق ذهنی. اتفاقی که شاید واقعی باشد و شاید خیالی. مهم نیست اصلاً، یک اتفاق است. بر سر یک حادثه فردی فراموشی میگیرد، عده ای به قصد اخاذی از او این فراموشی را تشدید میکنند. طوری که هر روز حافظهاش پاک شود و همه چیز از اول شروع شود. کل فیلم روایت یک روز از این اتفاق دنباله دار است. اتفاقی سریالی و تکراری که هر روز قرار است اتفاق بیافتد. بستر روایت جریانی درباره خرید و فروش و مافیای مواد مخدر است که بهانه ای دست نویسنده بدهد تا روایت و داستانش را پیش ببرد.
سیدی عادت دارد یا بهتر است بگوییم دوست دارد فیلمهایش سیاه و تیره باشد. خشونت زیاد، بزن بزن ، کشتن و خراب کاری را دوست دارد.
فیلمی که با تمام شدنش طعم تلخی در دهان مخاطب باقی می گذارد
همین دوست داشتنهای هومن سیدی است که بحث را سر فیلمهایش شروع میکند. اینکه یک فیلم برای نمایش نادرستی تا چه حد می تواند به سیاهی نزدیک شود. اصلاً حس مخاطب چطور قابل اندازه است که نتیجه کار معلوم شود. گاهی نمایش سیاهی باعث نفرت از آن و گاهی باعث دوست داشتن آن میشود، حالا اینکه چه نوع نمایشی کدام نتیجه را دارد نیاز به تحقیق و پژوهش اساسی دارد. اما آثار سیدی روی لبه راه میرود. گاهی انسان لذت میبرد و گاهی متنفر میشود. مشکل انتخاب بین انسانهای بد است. انسانهایی که همه به ناپاک بودن اسرار دارند و هرکسی دنبال سود خود است. و مخاطب این وسط گیر افتاده است که خودش را به کدام شخصیت نزدیک کند و با او هم ذات پنداری کند. وقتی هیچ شخصیتی نباشد مشکل پیش میآید. حال مخاطب بعد از فیلم خوب نیست. حس خفگی دارد. حس خراب شدن!
خلاصه تصمیم درباره اثر "اعترافات ذهن خطرناک من" سخت است، فیلمی کاملاً غیر ایرانی که تکلیف مخاطب را روشن نمیکند او را در تلخی و ناکامی و نا امیدی باقی میگذارد. فیلمی که بی هیچ امیدی تمام میشود و حتی یک شخصیت مثبت هم نمیبیند. فیلم اولین کاری که میکند تزریق تلخی و ناامیدی به کام مخاطب است.
*فرهنگ نیوز
هومن سیدی عاشق سینمای غیر ایرانی است و سعی میکند الگویش را خوب بشناسد و مو به مو از آن پیروی کند. سینمای غیر ایرانی یعنی سینمایی که هیچ المانی برای ارتباط برقرار کردن با مخاطب درونش طراحی نشده است. طراحی که نشده است هیچ، عمداً توجه ویژه میشود تا المان و فضای ایرانی نباشد. معمولاً فیلمهای سیدی در ناکجا آباد روایت میشود. از اولین کارش، "آفریقا" که فیلم ویدیویی بود تا همین "اعترافات ذهن خطرناک من"، همه مشابه خارجی دارد و هیچ تلاشی برای ایرانی کردن آن هم نشده است. البته این نکته بدی نیست، گرچه نکته مثبتی هم نیست. دغدغهها و علایق سیدی فارغ از فضای درونی ایران است. انگار کلاً در این خاک و بوم زیست نمیکند. یا اینکه تلاش میکند اینگونه نشان دهد. خلاصه هر چه هست مخاطب از دیدن فضاهای فیلم هیچگاه به ذهنش هم خطور نمیکند که فیلم درباره ایران و ایرانی یا در ایران فیلم برداری شده باشد.
اولین نکته قابل توجه و قوت فیلم هم در همه آثار و همین کار هومن سیدی طراحی لوکیشن های خاص و متناسب با فیلم است. طراحی صحنههایی که با تصاویر و قاب بندیهای خوب، زیبا به تصویر کشیده میشود.
سیدی کارگردانی و بازیگردانی را بلد است و البته کار به کار پیشرفت هم میکند اما نه پیشرفتی آنچنانی که خیلی به چشم بیاید، سبک کارهای او شبیه به هم است و فقط برخی جزییات کوچک تغییر میکند. مثل نوع حرکت دوربین، میزان نزدیک شدن به شخصیتها، روند و ریتم فیلم.
کارگردانی برای فیلم های سیاه و پر از خشونت
اما واقعاً دیدن آثار هومن سیدی قرار است برای مخاطب ایران چه چیزی به همراه داشته باشد. برای مثال همین اثر آخرش، "اعترافات ذهن خطرناک من" مثلاً درباره مواد مخدر است اما این فقط فضای اولیه فیلم است، فیلم ربطی به مواد مخدر ندارد، فیلم اصلاً موضوع قابل بحث ندارد. یک روایت است حول یک اتفاق ذهنی. اتفاقی که شاید واقعی باشد و شاید خیالی. مهم نیست اصلاً، یک اتفاق است. بر سر یک حادثه فردی فراموشی میگیرد، عده ای به قصد اخاذی از او این فراموشی را تشدید میکنند. طوری که هر روز حافظهاش پاک شود و همه چیز از اول شروع شود. کل فیلم روایت یک روز از این اتفاق دنباله دار است. اتفاقی سریالی و تکراری که هر روز قرار است اتفاق بیافتد. بستر روایت جریانی درباره خرید و فروش و مافیای مواد مخدر است که بهانه ای دست نویسنده بدهد تا روایت و داستانش را پیش ببرد.
سیدی عادت دارد یا بهتر است بگوییم دوست دارد فیلمهایش سیاه و تیره باشد. خشونت زیاد، بزن بزن ، کشتن و خراب کاری را دوست دارد.
فیلمی که با تمام شدنش طعم تلخی در دهان مخاطب باقی می گذارد
همین دوست داشتنهای هومن سیدی است که بحث را سر فیلمهایش شروع میکند. اینکه یک فیلم برای نمایش نادرستی تا چه حد می تواند به سیاهی نزدیک شود. اصلاً حس مخاطب چطور قابل اندازه است که نتیجه کار معلوم شود. گاهی نمایش سیاهی باعث نفرت از آن و گاهی باعث دوست داشتن آن میشود، حالا اینکه چه نوع نمایشی کدام نتیجه را دارد نیاز به تحقیق و پژوهش اساسی دارد. اما آثار سیدی روی لبه راه میرود. گاهی انسان لذت میبرد و گاهی متنفر میشود. مشکل انتخاب بین انسانهای بد است. انسانهایی که همه به ناپاک بودن اسرار دارند و هرکسی دنبال سود خود است. و مخاطب این وسط گیر افتاده است که خودش را به کدام شخصیت نزدیک کند و با او هم ذات پنداری کند. وقتی هیچ شخصیتی نباشد مشکل پیش میآید. حال مخاطب بعد از فیلم خوب نیست. حس خفگی دارد. حس خراب شدن!
خلاصه تصمیم درباره اثر "اعترافات ذهن خطرناک من" سخت است، فیلمی کاملاً غیر ایرانی که تکلیف مخاطب را روشن نمیکند او را در تلخی و ناکامی و نا امیدی باقی میگذارد. فیلمی که بی هیچ امیدی تمام میشود و حتی یک شخصیت مثبت هم نمیبیند. فیلم اولین کاری که میکند تزریق تلخی و ناامیدی به کام مخاطب است.
*فرهنگ نیوز