شهدای ایران: حسین شمسایی متولد سال 1329 در شهرستان اردستان است. وی از کودکی با بستن دستاری بر سر و نشستن بر متکا و بالشی به تقلید آقایان اهل منبر و روضه که به صورت ماهانه در منزلشان برگزار میشد، روضهخوانی میکرد. در 12 سالگی قرائت شعر معروف شاعر بلندآوازه آئینی مرحوم محتشم کاشانی را در یکی از حسینیههای جنوب تهران تجربه کرد و از آن پس با حضور در جلسات و هیاتهای مذهبی به سمت فعالیتهای انقلابی سوق پیدا نمود. وی از سال 1344 علاوه بر خواندن اشعار انقلابی در هیاتهای مذهبی در اجتماعات وسیعتری چون حسینیه ارشاد، مسجد هدایت،مسجد جلیلی، مسجد حضرت امیرالمومنین"ع" (نصرت)، مسجد همت(تجریش)، مسجد قدس (نیروی هوایی)، مسجد جاوید، مسجد قبا و دهها مرکز علمی و دینی دیگر که هر یک پایگاه و محل تجمع مسلمانان انقلابی و مبارز به شمار میرفت، حضوری فعال و جدی پیدا کرد. شمسایی عضو کمیته استقبال از امام خمینی(ره) و سراینده شعارها و سرودههای حماسی و انقلابی است. وی بعد از انقلاب به عضویت حزب جمهوری اسلامی درآمد. از جمله سوابق آقای شمسایی مسئولیت ستاد هفتم تیر، رئیس روابط عمومی ریاست جمهوری از سال 1362 تا 1368، معاون ارتباطات و امور فرهنگی و مراسم دفتر رئیسجمهور از سال 68 تا 77 بوده است. وی عضو شورای مرکزی حزب تمدن اسلامی است و مدیریت عامل موسسه فرهنگی مذهبی حضرت قاسمبنالحسن(ع) و ریاست هیات مدیره موسسه فرهنگی موزههای بنیاد مستضعفان را برعهده دارد. شمسائی لیسانس جامعهشناسی از دانشگاه تربیت معلم و فوقلیسانس مدیریت از مرکز مدیریت دولتی را دارد و در حال حاضر دانشجوی دکترای رشته مدیریت در دانشگاه تربیت مدرس است. وی متاهل و دارای 4 فرزند میباشد. متن گفتگوی تسنیم با حسین شمسایی را بمناسبت ایام الله دهه فجر در ذیل می خوانید:
* آقای شمسایی شما قبل از پیروزی انقلاب با شعرای زیادی در تماس بودید و ارتباط داشتید. اسامی چند تن از آنان را ذکر کنید و خاطراتتان را هم از آنها بازگو کنید.
- به اولین شاعری که باید در این زمینه اشاره کنم استاد حمید سبزواری است. آن زمان مجلهای چاپ میشد به نام صائب. زیرساخت این مجله اشعار صائب تبریزی بود و البته اشعار شعرای دیگر را هم چاپ میکرد. در برخی از شمارههای این مجله اشعاری از آقای حمید سبزواری چاپ میشد. من آن اشعار را میدیدم، میخواندم و لذت میبردم. علاقهمند شدم ایشان را ببینم. با مرحوم آقای حجتالاسلام والمسلمین شیخ محمدحسین بهجتی اردکانی دوست صمیمی بودم. ایشان با تخلص شاعری "شفق" از مبارزین قبل از انقلاب و از شعرای برجسته و امام جماعت مسجد الرسول محله مجیدیه بودند. ما هیئتی داشتیم به نام هیئت متوسلین به حضرت قاسمبنالحسن(ع) که سال 44 تاسیس شد. من به اتفاق جمعی از نوجوانان و جوانان آن روز این هیئت را پایهگذاری کردیم. چون جوانان سیزده ساله در این جمع زیاد بودند، عنوان هیئت را به نام سیزده ساله رشید کربلا مزین کردیم. برای این هیئت سخنرانان غیرمتعارفی را دعوت میکردیم. غیرمتعارف به این معنا که معمولا سایر سخنرانان سخنرانی معمولی میکردند و با یک روضه منبر خود را تمام میکردند. ما میگشتیم دنبال منبریهایی که بخشی از سخنرانیشان درباره فلسفه قیام امام حسین(ع)باشد. مبارزات شهدای کربلا را بگوید. علت وقوع حادثه کربلا. علت مخالفت امام حسین(ع) با یزید. این علتها فکرانسان را به زمان خودمان سوق میداد و میگفتیم اگر ما حسینی هستیم و پیرو مکتب عاشورا، باید ببینیم حاکمان زمان ما چه کسانی هستند. یزیدی هستند یا حسینی؟ وظیفه ما چیست؟ سخنرانانی از این دست کم بودند. از قم بسیاری از دوستان از جمله همین آقای بهجتی اردکانی. شهید مفتح و حجت الاسلام و المسلمین عبدوس (امام جمعه سابق سبزوار) برای سخنرانی میآمدند. بعدها جلسات شعری هم با ایشان داشتیم. یک روز من به ایشان گفتم شما آقای حمید سبزواری را میشناسید؟ گفت: بله میشناسم. ایشان سبزوار بود و الان هم آمده تهران. یکی دوبار ملاقاتشان کردهام. قرار شده یک جلسه مشترک با هم داشته باشیم. چند شب بعد من مسجد آیتالله طالقانی (مسجد هدایت) دعوت بودم. در آنجا یکی از شعرهای انقلابی آقای سبزواری را خواندم. شعری که با این 2بیت شروع میشود:
هنوزم هم شوق پرواز است، گر بال و پری باشد
به سر سودای آزادی است ما را تا سری باشد
امیدم هست در دل، تا دلم گرم است در سینه
که بر دیوار پولادین هر زندان، دری باشد
شعر را که خواندم و نشستم، دیدم مردی میانسال کنارم نشسته است. سلام و علیک کردیم و پرسید: این شعری که خواندید از کدام شاعر است؟ گفتم: این شعر را از مجله صائب انتخاب کردهام و شاعر آن آقای حمید سبزواری است. گفت: "حمید سبزواری منم". ما هم از خدا خواسته رفاقت را با ایشان شروع کردیم. همان جا وقت و قرار جلسات بعدی را گذاشتیم. در جلسات شعری ما، دوستان دیگری هم شرکت میکردند. از جمله آقای موسوی گرمارودی، آقای محمدحسن علیمحمدی متخلص به "زورق" و جوان علاقمندی به نام آقای مرشدزاده. من با پدر ایشان دوست بودم. پدر ایشان مرشد میرزای معروف از مداحان بسیار خوشفکرو سنجیدهگو بود. اصفهانیالاصل بودند، اما در تهران در خیابان ایران زندگی میکردند. اربعینها در روضه منزل ایشان شرکت وی کردیم. از آنجا با پسر ایشان هم دوست شدیم. از جمله افراد ثابت جلسات ما ایشان بود. آقای حسان هم بودند. آقای نعمت آزرم هم به جلسات ما میآمد. "م - آزرم". نعمت میرزازاده. من با ایشان آشنا بودم. منزل استاد محمدتقی شریعتی رفت و آمد داشتم و ایشان را هم میدیدم. ایشان شعری داشت به نام بعثت. در حسینیه ارشاد مسابقه شعری برگزار شد تحت عنوان پانزدهمین قرن بعثت و قرار بر این شد که شعرای کشور بهترین شعرشان را در ارتباط با خاتمیت و پیامبر(ص) بفرستند و جوایز ارزندهای داده شود. بعد هم حاصل آن جلسه، کتابی شد تحت عنوان "بانگ تکبیر" که بهترین اشعار رسیده در آن چاپ شد. در این مسابقه سه نفر برگزیده شدند. اولی آقای امیری فیروزکوهی (رحمهالله علیه) دومی آقای سیدمحمدعلی ریاضی (رحمتهالله علیه) و سومی آقای عباس شهری که نمیدانم ایشان مرحوم شدهاند یا در قید حیات هستند. جوایزی هم به اینها داده شد. یک روز از مسابقه گذشته بود که شعری در دویست و شصت و چند بیت به کمیته داوران رسید و گفتند از مشهد آمده و شاعر آن نعمت میرزازاده است. کمیته داوران پس از خواندن شعر از رأیی که داده بود پشیمان شد! داوران به این نتیجه رسیدند که این شعر به مراتب از هر سه شعر قبلی قویتر و قابل اعتناتر است. بالاخره یک جایزهای برای آقای میرزازاده در نظر گرفتند به اندازه جایزه هر سه نفر قبلی. شعر با این مطلع شروع میشود:
بخوان به نام خدایت که آفرید بشر
طنین فکند ندا نیمه شب به کوه و کمر
سکوت بود و شبی وهم گون و مکه به خواب
حرا ستاده چنان قامت نیاز بشر
این قصیده واقعا کم نظیر است. من هنوز شعری درباره پیامبر(ص) به قدرت و قوت این شعر ندیدهام. را بگویم که البته تمام حوادث طول تاریخ پیامبر(ص) را آورده. به عنوان نمونه به بخشی از این منظومه درباره ولادت پیامبر(ص) اشاره میکنم:
فراز قلعه به یثرب یهودهای زد بانگ
هلا ستاره احمد نشان پیغمبر
شگفت حادثهها بود در ولادت او
در آن شبی که به مکه بزاد از مادر
رسید ضربه سختی به کاخ نوشروان
شکست و ریختش آن کنگره که بد به زبر
به طاق قصر که پیشش نماز میبردند
رسید ضربه سختی، عمیق، سرتاسر
رسید پیک هراسان و گفت با کسری
که شد خموش به آذر گشسب، نک، آذر
مگر که از نفس او دمیدی آزادی
که شد خراب و خمش کاخ ظلم و شعله شر
به شیرخوارگی او را به دایه بسپردند
که دایه پروردش دور از بر مادر
حلیمهای که پذیرفت این پرستاری
نداشت جزبه یکی از دو سینه، شیراندر
دو دیگر آن که زخود داشت کودک نوزاد
که آنچه داشت در آن سینه بود قوت پسر
هر آنچه کرد بنگرفت طفل آن سینه
لبان طفل همی جست سینه دیگر
شگفت ماند از این کودک و به ناچاری
نهاد در دهن طفل سینه لاغر
که نیست شیر در این سینه،ای یتیم قریش
وگرنه از تو ندارم دریغ شیر و شکر
مکید طفل همان سینه را به شیر آورد
که خورد باید از آن کشت کآوری به ثمر
که آنکه نهی کند حق غیر را خوردن
نشایدش که شود لب به قوت غیری، تر
که آنکه خواهد رسم ستم براندازد
سزاست تا که از این شیوه خود نگیرد بر
ببینید از یک ماجرای شیر دادن حلیمه سعدیه چه استفادههایی کرده است. منظورم از طبع بلند و مضمونساز این شاعر است. اما متاسفانه وی در ابتدای انقلاب دچار غرور شد و از ایران رفت و خود را از نعمت انقلاب اسلامی محروم کرد.
این ارتباطات ادامه داشت تا اینکه یک جلسة دعای کمیل در منزل ما به صورت ثابت تشکیل میشد. پرچم نداشتیم. انتهای هفده شهریور جنوبی فعلی. (شهباز جنوبی) آن موقع.همه دوستان میآمدند. پاتوق انقلابیون بود. از جمله آقای علی آقا محمدی(عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام) هر وقت ازهمدان به تهران میآمد شبهای جمعه در جلسة دعای کمیل خانة ماشرکت میکرد. یکی از این شبهای جمعه به همراه آقای مرشدزاده جوان پرشوری به نام سید حمید شاهنگیان به جلسه آمد و پس ازگفتگو باایشان دریافتیم که وی سالها در خارج از کشور درس خوانده و دستی هم در آهنگسازی دارد. من به اتفاق آقایان مرشدزاده و شاهنگیان به محل کار آقای سبزواری در بانک بازرگانی که الان بانک تجارت شده رفتیم.
از آن موقع نطفه سرودهای انقلابی بسته شد. یعنی بنده، آقای شاهنگیان، آقای سبزواری بعدها مرحوم حسین صبحدل،، زورق دور هم جمع شدیم وقرار شد آقای سبزواری شعر بگویند. شعرهای خوبی گفته شد. مثلاً همین "برخیزیم در هوای آزادی، بستیزیم از برای آزادی" از جمله همین سرودهاست. البته این راهم اضافه کنم که پیش ازاین آقای شاهنگیان کارهای تأثیرگذاری همچون سرود هفده شهریور،سیزده آبان وزندانی ساخته بودند.اماازاین جلسات به بعد کارجدیتر شد وگروه سرود تشکیل دادیم.در زیرزمین حسینیه ارشاد شروع به تولید سرود کردیم. این سرودها را با نوارهای سخنرانی امام خمینی(ره) ضبط و پخش میشد که این جور شایع شده بود که یک دسته از دانشجویان مسلمان هستند در فرانسه و آنجا این سرودها را میخوانند و به تهران میفرستند! هیچ کسی باور نمیکرد که این سرودها در زیرزمین حسینیه ارشاد ودرزیر سایه سنگین حکومت نظامی تولید میشود. در آنجا یک استودیوی کوچک صدا ساخته بودند و این سرودها تولید شد.
از نکات جالب این سرودها این بود که ما سرود "خمینیای امام" را در کنار کاخ سعدآباد تولید کردیم. در منزل مرحوم آقای ایلخانی ضبط کردیم. منزل آقای ایلخانی کنار کاخ سعدآباد بود. سرود "برخیزید در هوای آزادی"، سرود "جمهوری اسلامی آری"، "حکومت خود کامان هرگز" که آقای زورق شعرش را گفته بود، از ثمرات همان جلسات شعری است. همه تیم ما وارد کمیته استقبال از امام شد. دو گروه تشکیل شد. هرگروه حدود 100 نفر بودند. یک گروه در فرودگاه سرود "خمینیای امام" را خواند و گروه بعدی در بهشت زهرا سرود "برخیزیدای شهیدان راه خدا" را خواند. یادم هست که همین آقای دکتر محمد اصفهانی قاری قرآن قبل از سخنرانی امام خمینی(ره) در بهشت زهرا(س) بود.
اگر یادتان باشد قرار بود امام 8بهمن به تهران بیایند که بختیار فرودگاه را بست تا این اتفاق نیفتد. از آنجا که مردم آمده بودند و جایگاه امام در بهشت زهرا نیز مملو از جمعیت بود، مقرر شد مراسمی در آن مکان برگزار شود که در آن مراسم تاریخی، شهید بهشتی در سخنانی آتشین، بختیار را تهدید کرد که اگر مانع ورود امام شود، مسئولیتی بر گردن سران انقلاب برای کنترل خشم مردم نیست و باید او عواقبش را بپذیرد. مجری آن مراسم، من و مرحوم مرتضایی فر بودیم و به نظرم یا شهید محلاتی و یا مقام معظم رهبری در انتهای مراسم بیانیهای را قرائت کردند. پس از آن هم روحانیون به دانشگاه تهران رفتند و تحصن کردند تا 12 بهمن که امام تشریف آوردند و حکومت وقت تسلیم خواست مردم شد.
در بهار سال 58 هم به اتفاق آقایان زورق، سبزواری و بهجتی، اولین شب شعر انقلاب اسلامی را با الهام از روح انقلاب اسلامی و در پاسخ به شبهای شعر شاعران مدعی روشنفکری که نوعا ضد دین شعر میگفتند طراحی کردیم. 5شب در ورزشگاهی نزدیک به مسجد لرزاده با همکاری آیتالله عمید زنجانی مراسم برپا شد و 5شب نیز در حسینیه ارشاد ادامه یافت. این محافل منجر به کشف شعرایی چون علی معلم دامغانی و یوسفعلی میرشکاک شد. این برنامهها به تشکیل جلسات ومحافل ادبی درمنازل شعرا منتهی شد. آقایان حسین آهی، مهرداد اوستا، خانم سپیده کاشانی، نصرالله مردانی و علامه جعفری هم به جمع دوستان قبلی ما پیوستند. مرحوم علامه محمدتقی جعفری از پاهای ثابت جلسات شعر ما بودند. آقایان علی معلم،محمود شاهرخی،مشفق کاشانی هم ازدیگراعضای این جلسات بودند.مرحوم غلامرضا قدسی مشهدی هم هروقت در تهران بودند شرکت میکردند.
خالی ازلطف نیست که عرض کنم حضرت آیتالله خامنهای که خود علاوه بر برجستگیها وفضائلی که دارند شاعری توانمند ونکته پرداز هستند نیز ازمشوقین شاعران انقلابی بودند وبا وجودمشغلههای فراوان سالهای اول انقلاب گاهی دراین جلسات شرکت میکردندکه دراین خصوص صحبتهای فراوانی دارم که به فرصت دیگری محول میکنم. علاوه بر این جلسه در جلساتی با حضورشاعران بزرگی چون کمال، موید، شفق، خسرونژاد و سروی نیز در مشهد مقدس شرکت میکردم وبا این دوستان نیزحشر ونشر فراوانی داشته ودارم.
* آقای علامه جعفری را شما به جلسات شعرتان دعوت کرده بودید یا خودشان میآمدند؟
- ما یک بار از ایشان برای سخنرانی در این جلسات دعوت کردیم. بعد از آن همیشه ایشان به ما سفارش میکرد که هر وقت جلساتتان برقرار میشود من را هم خبر کنید. ایشان روحیه لطیفی داشت. من به ایشان خبر میدادم و میگفتم فلان شب جلسة شعر داریم و منزل فلان کس است. ایشان میآمدند و مینشستند. گاهی هم مطلبی میگفتند. ولی مجموعاً مستمع بودند. البته ما از نظرات ایشان استفاده میکردیم.
* قبل از پیروزی انقلاب اسلامی شما با روحانیون بسیاری ارتباط داشتید. اسامی تعدادی از آنها را بفرمائید. این سئوال من مقدمه سئوال بعدی است.
- من ازسال هاقبل از انقلاب با اولین روحانی بزرگواری که دراین مسیرآشنا شدم، آیتالله امامی کاشانی بود. ایشان مسجدی داشتند در خیابان پیروزی، به نام مسجد سلیمانی که بعدها به مسجد قدس تغییر نام پیدا کرد. ایشان آنجا نماز جماعت میخواندند و یکی از روحانیون شاخص تهران بودند. با مرحوم آقای عمید زنجانی که در مسجد لرزاده بودند، دوست بودم. با آیتالله مهدوی کنی در مسجد جلیلی باآیتالله موسوی اردبیلی در مسجدامیرالمومنین(ع) با مرحوم حاج آقا مصطفی ملکی مسجدهمت تجریش ارتباط داشتم.با مرحوم شهید مفتح ابتدا مسجد جاوید و بعد مسجد قبا میرفتم. باآقای موحدی کرمانی نیز ارتباط فراوانی داشتم.
با آیتالله مطهری و آیتالله بهشتی آشنا بودم. شهید بهشتی جلساتی داشتند در خیابان ایران که به گمانم شبهای پنجشنبه برپا میشد. من به آن جلسات میرفتم. حتی یادم هست یک بار با آقای سبزواری رفتیم خدمت شهید بهشتی که به تازگی ازدیدار با امام در فرانسه برگشته بودند. آقای سبزواری با الهام ازمصاحبه معروف امام باروزنامه لوموند قصیدهای دروصف امام وانقلاب سروده بودند که با این مطلع شروع میشد:
بنازم بر آن پیر وفکر جوانش
که عاجزبود خامه ازداستانش
شهید بهشتی ایشان را تشویق کردند وعین کلام این بود که گفتند: آفرین آقای حمید حالا شعر برای جمهوری اسلامی بگوئید. دقیقاً این کلمه شهید بهشتی در گوش من هست. هنوز آن موقع بحث جمهوری و جمهوری اسلامی نبود. همه جا حرف حکومت اسلامی بود. آقای بهشتی فرمودند: آقای سبزواری بروید شعر برای جمهوری اسلامی بگوئید. مطمئن باشید که بزودی این خواسته تحقق پیدامیکند. شما شعرش را آماده کنید.
با شهید باهنر هم آشنایی داشتم. ما یک جلساتی داشتیم قبل از انقلاب با نام " هیئت انصار". از هیئتهای انقلابی تهران بود. آیتالله هاشمی رفسنجانی از جمله سخنرانان این هیئت بود. آیتالله بهشتی هم از سخنرانان این هیئت بود. 2 هیئت هم داشتیم به نام هیئت محبان المهدی(عج) و جوانان موحد. آیتالله خزعلی از سخنرانان ثابت این جلسه بودند. آقای شیخ یوسف صانعی هم برای سخنرانی به این جلسه میآمدند. آقای فلسفی و آقای فاضل هرندی و... میآمدند. آقای مروی هم میآمدند.
سال 52 به دانشسرای عالی (دانشگاه تربیت معلم فعلی) رفتم. همزمان با فعالیتها در مسجد جاوید انجمن اسلامی دانشسرای عالی را هم فعال کردیم. برای سخنرانی در آمفیتئاتر دانشگاه از آیتالله مطهری دعوت کردیم. در مشهد خدمت آیتالله خامنهای رفتیم و از ایشان برای سخنرانی دعوت کردیم. علامه جعفری هم در آمفی تئاتر دانشسرای عالی برای ما سخنرانی کرد.
* با کدامیک از این روحانیونی که نام بردید صمیمیتر بودید؟
- با آیتالله امامی کاشانی،آیتالله شهید مفتح و آیتآلله شهید مظلوم بهشتی.
* اگر بخواهید از این سه نفر یکی را انتخاب کنید،کدامیک را انتخاب میکنید؟
- آیتالله شهید مفتح. من با ایشان صمیمی و ارتباط نزدیک داشتم و به راحتی میتوانستم همه مسائل از جمله انتقادات به جامعة روحانیت را هم با ایشان مطرح کنم.
* باز یک سئوال مقدماتی دیگر بپرسم. شما از جوانی پایهگذار هیئات مذهبی بودید. از بنیانگذاران هیئت قاسمبنالحسن(ع)،محبان المهدی و... بودید. با هیئتها و جلسات مذهبی و مساجد در ارتباط بودید. نظر شما نسبت به برخی هیئتها و تجمعات مذهبی در برخی جلسات و مساجد و مداحیهایی که در آنها میشود و سبک بسیار سخیفی دارند چیست؟ مثل این ذکر امام حسین(ع) با عنوان "سین، سین" همراه با آهنگهای پاپ و کافه، کابارهپسند...یا فرض کنید ذکر حضرت مهدی(عج) تحت این عنوان که مهدیبیا، زودتر بیا... فردا بیا.... نظر شما چیست؟ چرا هیئتهای ما، مداحیهای ما به اینجا کشیده شدند؟
- هنر مداحی و ذاکری حضرت اباعبداللهالحسین(ع) هنری است که با استفادة از آن میشود احساسات مردم را در جهت قرب الیالله، در جهت رسیدن به رضوانالله، در جهت داشتن یک زندگی طراز اسلام، یک زندگی بر مبنای دستورات ائمه بزرگوار ما پایهگذاری کرد. قبل از انقلاب رشتة مداحی از رشتههای فوقالعاده تأثیرگذار بود. در جلسات مذهبی، قبل از سخنران یا بعد از سخنران، یک مداحی میآمد و بیست دقیقه،یک ربع شعری میخواند دارای مضمون پند و اندرز. بعد از آن یک غزل یا قصیده پیامدار، جهتدار، بیان یک قطعة تاریخی، بیان یک واقعةعبرتآموز برگرفته از یک حدیث، یک روایت معصوم(ع). از متن قرآن و بعد هم ادامه پیدا میکرد به توسل. هم مطالب عبرت آموز به مردم داده میشد و هم احساسات پاک و نشاط درونی درمردم ایجاد میشد. بخشی از معارف اسلامی از این طریق آموزش داده میشد. حاج محمود اکبرزاده در مشهد از جملةی این مداحان است. در تهران آقای مرشد میرزا پدر همین آقای مرشدزاده اشعار انقلابی میخواند. آقای انسانی، آقای سازگار از جمله مداحان خوب و انقلابی بودند. بنده هم قبل از انقلاب یا مجلسی نمیرفتم و یا اگر میرفتم باید شعرم یک پیامی داشته باشد. چند بارپیش آمد درمجلس یاهیأتی من رابرای چند شب دعوت میکردند شب دوم عذرخواهی میکردند ومی گفتند در مجلس مانباید حرف یاشعرسیاسی بگویید با این کارها وحرفهای سیاسی چراغ مجالس امام حسین را خاموش میکنید! من هم قبول نمیکردم ونمی رفتم. این تفکری بود که دربسیاری ازبانیان هیآت ومجالس مذهبی ما وجود داشت.البته درآستانه انقلاب این تفکر باروشنگری انقلابی وپیوستن خیل عظیم مردم به انقلاب مردود شد.وکار تاآنجاپیش رفت که درماههای منتی به انقلاب شعارها ونوحههای حماسی هیأتهای مذهبی منشأ ومبدأ راهپیماییهای عظیم مردمی گردید. بعد از انقلاب جنگ پیش آمد. جنگ نقطة عطفی بود برای جوانانی که میخواستند از انقلاب و میهن اسلامی دفاع کنند. همزمان شعرهایی برای تهییج مردم و جوانان برای دفاع از میهن و انقلاب سروده شد. این شعرها اکثراً ادیبانه و فاخراز نظر ادبی نبود اما به دل مینشست و مخلصانه خوانده و شنیده میشد. شاخص این رشته در جنگ برادرمان آقای آهنگران بود. کم کم در هر دسته، یا گروهان، یا تیپ، یا لشکر یک نفر افتاد جلو و شد مداح و شعرهایی خواند. در سرتاسر جبهه جنوب و غرب افراد فراوانی نوحه میخواندند. این سبک مداحی خاص جبهه متداول شد. یعنی گسترش فرهنگ این نوع شعرخوانی. همانها هم از صدا و سیما مرتب پخش میشد.
متاسفانه بعد از جنگ هم جوانها رفتند پای برخی از مداحیها با اشعار سست وسبکهای برگرفته از آهنگهای غربی،بدون توجه به اینکه دارند به کجاها آسیب میرسانند. یک سابقة عظیم مداحی سنتی فاخر را به این شکل داشتند از بین میبردند و منحرف میکردند. اکثر جلساتی که بعضی از دوستان جوان ما داشتند متأسفانه رفت به این سمت. دو هزار بار پشت میکروفون میگفتند سین... سین...سین... یا غلو در ارتباط باامام حسین(ع) کردند و میکنند. مثلاً میگویند حسین اللهیام. زینب اللهی هستم. یا قسم به ذوالجناح. از این عباراتی که بعضی از آنها واقعاً حد شرعی دارد. متأسفانه بعضی از مداحها اینها را مطرح میکردند. اشکال اساسی اینجاست. جای درستی که بخواهد اینها را هدایت کند، وجود ندارد. نه تنها در مورد مداحی، بلکه در مورد سخنرانیها هم وجود ندارد. بسیاری از این سخنرانیها که توسط برخی از این آقایان میشود، محتوا ندارد. برخی از مقتلهایی که برخی مداحان میخوانند، خلاف است و حرام. برخی تشبیهات حرام است. متأسفانه بعد از انقلاب،مداحی دچار این آفت شد. برخی از این مداحان برای اصل وحدت اسلامی که همه موظفیم از آن حراست کنیم مشکل ایجاد میکنند. در ماه ربیعالاول و به عنوان عیدالزهراء کارهایی میکنند بسیار سخیف و وحدتشکن. نوار این مداحیها میرود شهرهای مرزیما. از این نوارها دشمن نیرو میسازد. نیروی ضد شیعه. برخی از جوانان را با این نوارها تهییج میکنند و برای القاعده و وهابیون و... عضوگیری میکنند. تکفیریها به بهانه همین نوارها شیعیان را به شهادت میرسانند.
* شما با توجه به اینکه با بسیاری از روحانیون در قبل از پیروزی انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب نزدیک بودید، آیا این مسائل را با آنها در میان گذاشتهاید؟
- دل بسیاری از این روحانیون پرازدرد است. بارها و بارها مطرح کردهام.
* پس چرا هیچ اقدامی نمیکنند؟
- نمیتوانند. همین آقای امامی کاشانی. من بارها با ایشان آفتهای این گونه مداحیها را گفتهام. جلسات مکرر داشتهام، متأسفانه تاکنون نتیجهای نگرفتهایم. البته باید به این نکته هم شدیدا توجه شود که نباید عدهای از این انتقادات سوء برداشت کنند. آسیب را میشود درست و منطقی حل کرد اما نباید عدهای که از اساس با عزاداری و تعظیم شعائر مشکل دارند و بعضا حرفهای روشنفکرمابانه میزنند که نباید گریست و به سینه زد بلکه باید تفکر کرد و... از این بحثهای درون گقتمانی سوء استفاده کنند. هم شور لازم است هم شعور. باید گریست، به سینه زد، گریاند و عزاداری راشایسته برپا کرد و فلسفه قیام حسینی را تشریح کرد.
* زمانی که مطرح میشود چرا اینقدر به تنور فوتبال میدمید و جوانان را فوتبال زده میکنید و از اهداف عالیه مادی و معنوی بازمیدارید، میگویند جوان سرشار از انرژی نهفته است و باید این انرژی را در جایی تخلیه کند. ایران کشورجوانی است و باید برای جوان سرگرمی درست کرد. آنها به این بهانهها، موج فوتبالزدگی را در میان جوانان رواج میدهند و مفاسد فراوانی را برای فرهنگ کشور تولید میکنند. نظیر همین توجیه را هم برخی از مداحان و حامیان سیاسی این مداحان دارند. وقتی به آنها گفته میشود که چرا جلسات و هیئات حسینی(ع) را به سبک و سیاق بسیار سخیف و موهن اداره میکنید و این چه طرز عزاداری برای امام حسین(ع) و اصحاب و یارانش است میگویند جوان هستند و جوان باید انرژیا ش در جایی تخلیه شود. نظر شما درباره اینگونه توجیهات چیست؟
- سابقه مکتب ستایشگری و مداحی اهلبیت(ع) که برمیگردد به دعبلها و کمیت اسدیها و مداحان و شاعران فرهیخته و برجسته قدیم تا زمان حاضر،کاملا روشن و مشخص است. رسالت مداح رسالت مدح اولیای الهی، رسالت مدح انسانهای برجسته، انسانهای فاخر و طراز اسلام و کسانی که الگوهای رفتاری بشر میتوانند قرار بگیرند. اینکه از کسی مدح میکنیم باید ممدوح ما کسی باشد که شایسته آن مدح باشد. آیه "انما یریدالله لیذهب عنکم ا لرجس اهل البیت" که در قرآن کریم آمده برای چهارده معصوم(ع) آمده است. اینها شایسته مدح هستد. کسانی هستند که میتوانند الگوی زندگی انسانها قرار بگیرند. وقتی میخواهیم ایشان را مدح کنیم، باید جوری آنها را مدح کنیم که لطمهای به شخصیت آنها که قرآن به آن داده و از صدر اسلام به آنها داده شده، وارد نشود.
مداحی هم فقط سزاوار اینگونه افراد است. این چهارده نور پاک و کسانی که به اینها وابسته هستند. والا مدح هیچکس دیگری جز پروردگار، از انسان آزاده، مستقل و دردمند شایسته نیست. در قدیم مداحی شاهان معروف بود. مداحیهایی که قبل از اسلام شعرای عرب که بسیار چیرهدست بودند انجام میدادند در وصف پادشاهان بود. با ظهور اسلام این مداحیها و سطوت آنها شکسته شد. با نزول قرآن این مداحیها شکسته شد. منظور من این است که آن موقع هم مداحی مرسوم بوده است. مداحی شاهان و خلفا و جابرین و ظالمین. اسلام که ظهور کرد ریشه این مداحی را قطع کرد. ریشه مداحی ستم، مداحی زور، مداحی افرادی که شایسته مدح گفتن نیستند. به دنبال قرآن، افرادی که در صدر اسلام حضور داشتند مثل کمیت، دعبل، حصانبن ثابت و... اینها شدند مداحان خاندان پیامبر(ص). مدحی که فرزدق
درباره حضرت امام سجاد(ع) میگوید. وقتی که امام سجاد(ع) نزدیک کعبه میشود، هشام میبیند که فردی وارد شد که خیلی مورد احترام مردم است، از اطرافیان میپرسد این مردکیست؟ فرزدق بازبان فاخرشعر جواب میدهد: این کسی است که کعبه او را میشناسد و شروع میکند به مدح امام سجاد(ع). یا دعبل که مدح امام رضا(ع) را میگوید. یا حصان که مدح حضرت امیر(ع) را میگوید. سلسله مداحان اهلبیت(ع) میرسد به این مداحانی که مدح پیامبر(ص) و آلپیامبر(ص) را میکردند. پس باید فقط برای این افراد مدح گفته شود. کسانی که پا را فراتر میگذارند و خارج از عرف و شرع، چیزهایی را میگویند که اصلا در شان اهلبیت(ع) نیست اینها به انحراف میروند. صحبت از مو و ابرو و صورت آنچنانی و بازوی ستبر و پهلوانی میکنند. حضرت امیر(ع) قهرمان قهرمانان است، اما هیچ کس او را فقط با این صفت نمیشناسد. علی(ع) پهلوان اخلاق و راستی است. علی(ع) پهلوان ایثار و گذشت است. علی(ع) پهلوان عدالت و حمایت از مستضعفان است. ضمنا علی(ع) از جاکننده در خیبر هم هست. ما نباید یک قسمت را بگوئیم و بقیه قسمتها را حذف کنیم. اگر میخواهیم در مورد حضرت امیر(ع) مدح بگوئیم، هم بایدشجاعت او را در میدان بیان کنیم هم باید مردمداری او را در بین جمع بیان کنیم هم یتیمداری او را بیان کنیم،هم ایثار، حسن خلق، فداکاری وعدل او را بیان کنیم.
خواهی شناخت ارزش هر مکتبی اگر
بنگر به فضل و مرتبت دست پرورش
هر مکتبی به سان درختی است میوهدار
جنس درخت را بشناسند از برش
اسلام مکتبی است که آورد فاطمه(س)
هم نیز مکتبی که بپرورد شوهرش
این دو دلیلهای مسلمانیاند تا
هر مرد و زن طریق شناسد ز رهبرش
در زمانهای گذشته، سیسال، چهلسال، پنجاه سال پیش،مداحیها اینگونه نبود. بنده خودم نیم قرن تجربه مداحی دارم. کوچکترین مداحان اهلبیت(ع) هستم. اما معتقدم از زمانی که مداحی ما از بیان زندگی رفتاری ائمه(ع)، از بیان خصوصیات اخلاقی، مردمداری، زندگی، همسرداری، تربیت خانواده، فداکاری، ایثار و... دور شد و فقط به یک جنبه زیبایی آنها واحساسی تکیه کرد، انحرافات آغاز شد. اهلبیت(ع) فقط زیبای ظاهری نبودند، زیبای درون هم بودند. امروزه متاسفانه درمداحیها یک حدیث یا روایت یا آیه قرآن کمتر شنیده میشود. محتوای یک سوره یا خصال ائمه(ع) کمتر از مداحان ما شنیده میشود. اما مداحان قدیمی حتما از حدیث و آیات قرآن و مسائل اخلاقی و اعتقادی و عرفانی استفاده میکردند. از آن مداحان قدیم هنوز هم عدهای در قید حیات هستند، نمونهاش آقای بهتاش است.
مداحان ما باید آموزگار باشند. باید در هر کلاسشان چیزی را به مردم بیآموزند. بحمدالله از ابتدا تاکنون جلسات مذهبی بااقبال مردم روبه رو بوده است اما امروزه بیشتر شاهد این اقبال مخصوصا دربین جوانان هستیم واین مسوولیت مداحان وذاکران اهل بیت را دو چندان میکند وبیشتر باید در رفتار وگفتار خود دقت کنند.تنها به احساس اکتفا نکنند. ایرادی که امروز به مداحیهای جدید ما وارد است همین است. هیچکس مخالف نوآوری و کار جدید نیست، اما نوآوری نباید کارهای خوب قدیم را از بین ببرد. جوانهای ما میخواهند چیز یاد بگیرند. فقط به دنبال تخلیة انرژی خودشان نیستند. چرا بایدمجلس اهل بیت به عنوان محلی برای تخلیه انرژی جوانان معرفی شود درحالیکه این محافل معنوی بایدظرف وجودی جوانان رامملو ازانرژیهای مثبت ومعرفت نماید.
جوانهای ما به دنبال آموختن از مکتب اسلام و مکتب اهل بیت(ع) هستند. الان جوان را میبرند هیئت چند ساعت سینه میزنند. شما بروید مصاحبه کنید و از آنها سئوال کنید و بپرسید آقا شما در این چند ساعت که سینه زدید چه چیزی آموختی؟ چه درسی آموختی؟ آموزههای دینی شما از این جلسه چه بود؟ میبینید متأسفانه هیچ جوابی نمیدهند جز اینکه خیلی جلسه خوبی بود. خیلی حال کردیم. خیلی عشق کردیم. مداحان ما باید توجه کنند که بهترین معلمان ما در این مسیر مراجع عظام تقلید هستند. بهترین میزان درستی کار ما شخص مقام معظم رهبری است، در همةی جلسات شاعران و مداحان اهل بیت(ع) این نکات را ایشان تذکر میدهند. از قدیم شیوه ایشان بود که روی این مسائل حساس بودند. اولین سالی که من خدمت ایشان رسیدم بعنوان رئیس روابط عمومی ریاست جمهوری، به ایشان عرض کردم که من درمحافل و مجالس به عنوان یک مداح مشهور هستم و روضه میخوانم، شعر میخوانم، آیا در این کار سیاسی که شما تعیین فرمودهاید باشم منافاتی ندارد؟ ایشان فرمودند:"خیر، منافاتی ندارد. مداحی افتخار بزرگی برای شماست. آن را حتما ادامه بدهید." این را به عنوان نمونه عرض کردم. هر کس در هر سمتی میتواند مداح اهل بیت(ع) باشد. امیدوارم هر چه سریعتر مداحی جایگاه واقعی خودش را پیدا کند.
* شما از محتوای کلاسهای مداحی که به صورت آزاد یا دولتی و یا توسط سازمان تبلیغات اسلامی و امثال اینها برگزار میشود، آگاهی دارید؟ میخواهم بدانم آیا این مداحهای جدید و این انحرافات ریشه در چنین کلاسهایی دارد؟
. من اطلاع دقیقی ندارم. اماشنیدهام برخی جلسات آموزشی باحضوراساتید خوشنام وخوش سابقه تشکیل شده است واساتیدی چون حاج علی آهی،دکترسنگری،وبرخی کارشناسان رشتههای مختلف مرتبط بامداحی برآن اشراف دارند که این اقدام مبارکی است.
* شما پنجاه سال تجربة مداحی دارید. حداقل ویژگی یک مداح این است که صدای مخملی داشته باشد. برخی از مداحان امروزی بیشتر تلاش دارند جیغ بزنند، فریاد بزنند، بلندتر از حد معمول مداحی میکنند. بلندگو را در بالاترین درجة صدا و اکو قرار میدهند. سئوال من این است آیا رسم جدید است که به مداحها گفته میشود جیغ بزنند،داد و هوار راه بیندازند، فریاد بزنند؟
- چنین آموزشهایی به مداحان نمیدهند. برخی مواقع مجلس شور میگیرد و مداح صدایش را کمی بلندتر میکند. اما این روش همیشگی نیست. و نباید رویه معمول بشود و اگر در مجلسی هم که چند ده نفر حضور داشته باشند مداح بلند بلند بخواند تا حدی که به قول شما جیغ و فریاد باشد، خطاست. گاهی دیده میشود مجلس ساکت است و مردم هم در سکوت نشستهاند، اما باز مداح بلندتر از حد معمول مداحی میکند. این خطاست. متأسفانه در برخی جلسات این موضوع مرسوم شده است. بعضی وقتها بدون اینکه نیازی باشد، مداح بلندتر از حد معمول میخواند. این کار درستی نیست.
* قبل از پیروزی انقلاب اسلامی کمتر دیده میشد که در جلسات و هیئتهای حسینی، مداحی یا واعظ و منبری از مردم بخواهد که برای عزاداری لباسهای خود را در آورند و تا نیمه تنه کاملا لخت شوند و سینه بزنند. متأسفانه برخی از وعاظ و مداحان برای این کار حدیث هم میخوانند و به مردم وانمود میکنند که اگر لخت شوند و سینه بزنند از ثواب بیشتری بهرهمند میشوند. این کارها عکسبرداری میشود، فیلمبرداری میشود، سی دی میشود و در همة دنیا پخش میشود... نظر شما چیست؟
- برهنه شدن با رعایت چهارچوبهایی مورد تایید علما بوده و در گذشته و حال نیز انجام میشده است. حتی پیرهنهایی بود که جلویش به حد مختصری باز میشد تا سینه زنی به این شکل انجام شود. البته نباید به مردم تحکم شود که حتما باید لخت شوند و سینه بزنند. اتفاقا بر عکس سفارش شده است که مبادا برهنه شدن سینهزنان موجب وهن جلسات اباعبداللهالحسین(ع) شود. نباید کاری کنیم که دیدن آن صحنهها توسط نامحرم مشکلساز شود و مرتکب حرام شویم. برهنه شدن در عرف و معمول مناسب است اما نباید با تصویربرداری و نکثیر این بخش از مجالس، مسائل شرعی و حریم محرم و نامحرم را تادیده گرفت.
* در بعضی از این مداحیها شنیده میشود که برخی از مداحیها را کپیبرداری میکنند از آهنگهای طاغوتی و کافهکابارهای قدیم و غربی جدید. نظر شما در این باره چیست؟
- این کار کاملاً غلط است. کپیبرداری از آهنگهای جلف غربی و طاغوتی غلط است. حداقل ضرر این گونه کپیبرداریها این است که تداعی در ذهن عزادار به وجود میآورد و تمرکز و خلوص او را از بین میبرد. نیمی از احساسات عزادار حسینی(ع) را به سمت دیگری میبرد.
نباید ذهن عزاداران را متوجه آهنگهایی کرد که به شدت بد هستند و بدآموزی داشتهاند. کلمات سخیف و مبتذل در آنها بوده و حالا آهنگ آن را به کار میبرند. ما اجازه نداریم که کلمات پاک معصومین(ع) را در قالبهای ناپاکی بریزیم و تحویل جوانان و عزاداران حسینی(ع) بدهیم.
* در ضمن این مصاحبه اشاره کردید به بعضی از مداحیها که به بهانة عیدالزهراء و در ماه ربیعالاول انجام میشود و اینها سی دی میشود به مناطق مرزی ایران فرستاده میشود. اشاره کردید که این گونه مداحیها تمامیت ارضی ما و امنیت ملی ما را به خطر میاندازد، چرا شما از طریق مراکز امنیتی نسبت به این مشکل، ستاد بحران تشکیل نمیدهید. الان سی و پنج سال از انقلاب میگذردو به قول شما پس از پایان جنگ تحمیلی ما با این آفتهای مداحی مواجه شدهایم. چرا کاری جدی در رفع این بدعتها انجام نمیشود؟
- جایگاه برخورد با این دسته از مداحان، جایگاه مراجع عظام تقلید است. مداحان طیف وسیعی هستند و هر روز هم به این جمعیت افزوده میشود. افراد بینام و نشان یک دفعه سیدی میدهند بیرون. مراجع ما، علمای ما، مقام معظم رهبری، از طریق این بزرگواران باید اشارههایی بشود، تا دیگران بتوانند اقدامی بکنند. کمیتهای تشکیل بدهند، ستادی تشکیل بدهند و رسیدگی کنند و کاری جدی صورت بگیرد.
* **********************************
کتاب غماهنگ که به کوشش آقای حسین شمسایی گردآوری شده، دربردارنده مجموعهای از اشعار عاشورایی شاعران متعهد از جمله ایشان است. گردآورنده در بخشی از مقدمه این کتاب آورده است:
"رسالت بیان زندگی رفتاری اهلبیت(ع) و درسهای بزرگ این مکتب انسانساز با زبان شیوای شعر، از هنرهای ماندگار عرصه مدح و مداحی است که همواره در طول تاریخ پرفراز و نشیب شیعه با پرچمداری نامدارانی چون حصان بن ثابت، فرزدق، کمیت و دعبل شروع و تا محتشم و بعد از او تا زمان حاضر کم و بیش استمرار داشته است. امروزه متاسفانه با ورود و گسترش تامل برانگیز اشعار کم محتوی و بعضا سست و بیمایه به حوزه مدح و ستایش اهلبیت(ع) شاعران و ذاکران و سخنسرایان آل عصمت(ع) در بوته آزمونی بزرگ قرار گرفتهاند. از یک سو افرادی سودجود - کم سواد و بیاطلاع از سیره و زندگی سراسر افتخار و مبارزه پیامبراکرم و خاندان طاهرینش(ع) تنها به لحاظ برخورداری از صدایی خوش و بعضا با سوءاستفاده از روح لطیف و پرشور جوانان عاشق اهلبیت(ع)، میداندار محافل مذهبی شدهاند و از دیگر سو مداحان و شاعران خوش سابقه، در اثر بیتوجهی مسوولان فرهنگی کشور و کماعتنایی مجامع دینی یا خانهنشین شدهاند یا حضوری کمرنگ دارند و با این روند خطرناک و پرآسیب دیگر به ندرت در مقدمه منابر و برنامههای مداحان غزلیات پندآمیز حافظ و سعدی و صائب و یا مثنوی مولوی شنیده میشود. سادهگویی و سادهاندیشی، خواندن اشعار احساسی، فاصله گرفتن از متون، روایات و مقاتل مستند، درد بزرگی است که به شکل بیماری مسری و خطرناکی، مجالس و محافل مذهبی را تهدید میکند که باید هر چه سریعتر برای درمان آن طرحی نو در انداخت.
کوتاه سخن آنکه هیچ عذری در پیشگاه حضرت امام حسین(ع) به خاطر این تسامح و غفلت بزرگ پذیرفتنی نیست. امید آنکه با عنایات حضرت حق جلت عظمته و استمداد از حضرت بقیهالله الاعظم روحی فداه و در عصر زمامت رهبر فرزانه و ادیبپرور انقلاب، تدابیر هوشمندانهای برای سامان بخشیدن به این هنر مقدس و متعالی در حوزه مدح و ستایش اندیشیده شود و شاهد قدمهای بلندی در آینده باشیم. مدت مدیدی است که برخی از دوستداران شعر و ادب آئینی از این بنده ناچیز خدا خواستهاند مجموعهای از اشعار عاشورایی شاعران متعهد و دردآشنا را که اغلب آنها از این زبان الکن شنیده شده است برای استفاده علاقهمندان به دست چاپ و نشر سپرده شود. گرچه اجابت این خواسته از سوی این جانب که در انتخاب شعر وسواس زیادی دارم بسیار سخت و دشوار است لکن به دو دلیل به گردآوری و انتشار این دفتر شعر اقدام کردم. اول برای ادای احترام وارج نهادن به عزیزانی که دلسوزانه انجام این کار را خواستهاند و دوم ادای تکلیف نسبت به مکتب حیاتبخش حسینی(ع) و شهیدان این نهضت الهی."
کتاب "غماهنگ" توسط انتشارات "گنج معرفت" به طبع آراسته شده و 2 نوبت نیز تجدید چاپ گردیده است.
* آقای شمسایی شما قبل از پیروزی انقلاب با شعرای زیادی در تماس بودید و ارتباط داشتید. اسامی چند تن از آنان را ذکر کنید و خاطراتتان را هم از آنها بازگو کنید.
- به اولین شاعری که باید در این زمینه اشاره کنم استاد حمید سبزواری است. آن زمان مجلهای چاپ میشد به نام صائب. زیرساخت این مجله اشعار صائب تبریزی بود و البته اشعار شعرای دیگر را هم چاپ میکرد. در برخی از شمارههای این مجله اشعاری از آقای حمید سبزواری چاپ میشد. من آن اشعار را میدیدم، میخواندم و لذت میبردم. علاقهمند شدم ایشان را ببینم. با مرحوم آقای حجتالاسلام والمسلمین شیخ محمدحسین بهجتی اردکانی دوست صمیمی بودم. ایشان با تخلص شاعری "شفق" از مبارزین قبل از انقلاب و از شعرای برجسته و امام جماعت مسجد الرسول محله مجیدیه بودند. ما هیئتی داشتیم به نام هیئت متوسلین به حضرت قاسمبنالحسن(ع) که سال 44 تاسیس شد. من به اتفاق جمعی از نوجوانان و جوانان آن روز این هیئت را پایهگذاری کردیم. چون جوانان سیزده ساله در این جمع زیاد بودند، عنوان هیئت را به نام سیزده ساله رشید کربلا مزین کردیم. برای این هیئت سخنرانان غیرمتعارفی را دعوت میکردیم. غیرمتعارف به این معنا که معمولا سایر سخنرانان سخنرانی معمولی میکردند و با یک روضه منبر خود را تمام میکردند. ما میگشتیم دنبال منبریهایی که بخشی از سخنرانیشان درباره فلسفه قیام امام حسین(ع)باشد. مبارزات شهدای کربلا را بگوید. علت وقوع حادثه کربلا. علت مخالفت امام حسین(ع) با یزید. این علتها فکرانسان را به زمان خودمان سوق میداد و میگفتیم اگر ما حسینی هستیم و پیرو مکتب عاشورا، باید ببینیم حاکمان زمان ما چه کسانی هستند. یزیدی هستند یا حسینی؟ وظیفه ما چیست؟ سخنرانانی از این دست کم بودند. از قم بسیاری از دوستان از جمله همین آقای بهجتی اردکانی. شهید مفتح و حجت الاسلام و المسلمین عبدوس (امام جمعه سابق سبزوار) برای سخنرانی میآمدند. بعدها جلسات شعری هم با ایشان داشتیم. یک روز من به ایشان گفتم شما آقای حمید سبزواری را میشناسید؟ گفت: بله میشناسم. ایشان سبزوار بود و الان هم آمده تهران. یکی دوبار ملاقاتشان کردهام. قرار شده یک جلسه مشترک با هم داشته باشیم. چند شب بعد من مسجد آیتالله طالقانی (مسجد هدایت) دعوت بودم. در آنجا یکی از شعرهای انقلابی آقای سبزواری را خواندم. شعری که با این 2بیت شروع میشود:
هنوزم هم شوق پرواز است، گر بال و پری باشد
به سر سودای آزادی است ما را تا سری باشد
امیدم هست در دل، تا دلم گرم است در سینه
که بر دیوار پولادین هر زندان، دری باشد
شعر را که خواندم و نشستم، دیدم مردی میانسال کنارم نشسته است. سلام و علیک کردیم و پرسید: این شعری که خواندید از کدام شاعر است؟ گفتم: این شعر را از مجله صائب انتخاب کردهام و شاعر آن آقای حمید سبزواری است. گفت: "حمید سبزواری منم". ما هم از خدا خواسته رفاقت را با ایشان شروع کردیم. همان جا وقت و قرار جلسات بعدی را گذاشتیم. در جلسات شعری ما، دوستان دیگری هم شرکت میکردند. از جمله آقای موسوی گرمارودی، آقای محمدحسن علیمحمدی متخلص به "زورق" و جوان علاقمندی به نام آقای مرشدزاده. من با پدر ایشان دوست بودم. پدر ایشان مرشد میرزای معروف از مداحان بسیار خوشفکرو سنجیدهگو بود. اصفهانیالاصل بودند، اما در تهران در خیابان ایران زندگی میکردند. اربعینها در روضه منزل ایشان شرکت وی کردیم. از آنجا با پسر ایشان هم دوست شدیم. از جمله افراد ثابت جلسات ما ایشان بود. آقای حسان هم بودند. آقای نعمت آزرم هم به جلسات ما میآمد. "م - آزرم". نعمت میرزازاده. من با ایشان آشنا بودم. منزل استاد محمدتقی شریعتی رفت و آمد داشتم و ایشان را هم میدیدم. ایشان شعری داشت به نام بعثت. در حسینیه ارشاد مسابقه شعری برگزار شد تحت عنوان پانزدهمین قرن بعثت و قرار بر این شد که شعرای کشور بهترین شعرشان را در ارتباط با خاتمیت و پیامبر(ص) بفرستند و جوایز ارزندهای داده شود. بعد هم حاصل آن جلسه، کتابی شد تحت عنوان "بانگ تکبیر" که بهترین اشعار رسیده در آن چاپ شد. در این مسابقه سه نفر برگزیده شدند. اولی آقای امیری فیروزکوهی (رحمهالله علیه) دومی آقای سیدمحمدعلی ریاضی (رحمتهالله علیه) و سومی آقای عباس شهری که نمیدانم ایشان مرحوم شدهاند یا در قید حیات هستند. جوایزی هم به اینها داده شد. یک روز از مسابقه گذشته بود که شعری در دویست و شصت و چند بیت به کمیته داوران رسید و گفتند از مشهد آمده و شاعر آن نعمت میرزازاده است. کمیته داوران پس از خواندن شعر از رأیی که داده بود پشیمان شد! داوران به این نتیجه رسیدند که این شعر به مراتب از هر سه شعر قبلی قویتر و قابل اعتناتر است. بالاخره یک جایزهای برای آقای میرزازاده در نظر گرفتند به اندازه جایزه هر سه نفر قبلی. شعر با این مطلع شروع میشود:
بخوان به نام خدایت که آفرید بشر
طنین فکند ندا نیمه شب به کوه و کمر
سکوت بود و شبی وهم گون و مکه به خواب
حرا ستاده چنان قامت نیاز بشر
این قصیده واقعا کم نظیر است. من هنوز شعری درباره پیامبر(ص) به قدرت و قوت این شعر ندیدهام. را بگویم که البته تمام حوادث طول تاریخ پیامبر(ص) را آورده. به عنوان نمونه به بخشی از این منظومه درباره ولادت پیامبر(ص) اشاره میکنم:
فراز قلعه به یثرب یهودهای زد بانگ
هلا ستاره احمد نشان پیغمبر
شگفت حادثهها بود در ولادت او
در آن شبی که به مکه بزاد از مادر
رسید ضربه سختی به کاخ نوشروان
شکست و ریختش آن کنگره که بد به زبر
به طاق قصر که پیشش نماز میبردند
رسید ضربه سختی، عمیق، سرتاسر
رسید پیک هراسان و گفت با کسری
که شد خموش به آذر گشسب، نک، آذر
مگر که از نفس او دمیدی آزادی
که شد خراب و خمش کاخ ظلم و شعله شر
به شیرخوارگی او را به دایه بسپردند
که دایه پروردش دور از بر مادر
حلیمهای که پذیرفت این پرستاری
نداشت جزبه یکی از دو سینه، شیراندر
دو دیگر آن که زخود داشت کودک نوزاد
که آنچه داشت در آن سینه بود قوت پسر
هر آنچه کرد بنگرفت طفل آن سینه
لبان طفل همی جست سینه دیگر
شگفت ماند از این کودک و به ناچاری
نهاد در دهن طفل سینه لاغر
که نیست شیر در این سینه،ای یتیم قریش
وگرنه از تو ندارم دریغ شیر و شکر
مکید طفل همان سینه را به شیر آورد
که خورد باید از آن کشت کآوری به ثمر
که آنکه نهی کند حق غیر را خوردن
نشایدش که شود لب به قوت غیری، تر
که آنکه خواهد رسم ستم براندازد
سزاست تا که از این شیوه خود نگیرد بر
ببینید از یک ماجرای شیر دادن حلیمه سعدیه چه استفادههایی کرده است. منظورم از طبع بلند و مضمونساز این شاعر است. اما متاسفانه وی در ابتدای انقلاب دچار غرور شد و از ایران رفت و خود را از نعمت انقلاب اسلامی محروم کرد.
این ارتباطات ادامه داشت تا اینکه یک جلسة دعای کمیل در منزل ما به صورت ثابت تشکیل میشد. پرچم نداشتیم. انتهای هفده شهریور جنوبی فعلی. (شهباز جنوبی) آن موقع.همه دوستان میآمدند. پاتوق انقلابیون بود. از جمله آقای علی آقا محمدی(عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام) هر وقت ازهمدان به تهران میآمد شبهای جمعه در جلسة دعای کمیل خانة ماشرکت میکرد. یکی از این شبهای جمعه به همراه آقای مرشدزاده جوان پرشوری به نام سید حمید شاهنگیان به جلسه آمد و پس ازگفتگو باایشان دریافتیم که وی سالها در خارج از کشور درس خوانده و دستی هم در آهنگسازی دارد. من به اتفاق آقایان مرشدزاده و شاهنگیان به محل کار آقای سبزواری در بانک بازرگانی که الان بانک تجارت شده رفتیم.
از آن موقع نطفه سرودهای انقلابی بسته شد. یعنی بنده، آقای شاهنگیان، آقای سبزواری بعدها مرحوم حسین صبحدل،، زورق دور هم جمع شدیم وقرار شد آقای سبزواری شعر بگویند. شعرهای خوبی گفته شد. مثلاً همین "برخیزیم در هوای آزادی، بستیزیم از برای آزادی" از جمله همین سرودهاست. البته این راهم اضافه کنم که پیش ازاین آقای شاهنگیان کارهای تأثیرگذاری همچون سرود هفده شهریور،سیزده آبان وزندانی ساخته بودند.اماازاین جلسات به بعد کارجدیتر شد وگروه سرود تشکیل دادیم.در زیرزمین حسینیه ارشاد شروع به تولید سرود کردیم. این سرودها را با نوارهای سخنرانی امام خمینی(ره) ضبط و پخش میشد که این جور شایع شده بود که یک دسته از دانشجویان مسلمان هستند در فرانسه و آنجا این سرودها را میخوانند و به تهران میفرستند! هیچ کسی باور نمیکرد که این سرودها در زیرزمین حسینیه ارشاد ودرزیر سایه سنگین حکومت نظامی تولید میشود. در آنجا یک استودیوی کوچک صدا ساخته بودند و این سرودها تولید شد.
از نکات جالب این سرودها این بود که ما سرود "خمینیای امام" را در کنار کاخ سعدآباد تولید کردیم. در منزل مرحوم آقای ایلخانی ضبط کردیم. منزل آقای ایلخانی کنار کاخ سعدآباد بود. سرود "برخیزید در هوای آزادی"، سرود "جمهوری اسلامی آری"، "حکومت خود کامان هرگز" که آقای زورق شعرش را گفته بود، از ثمرات همان جلسات شعری است. همه تیم ما وارد کمیته استقبال از امام شد. دو گروه تشکیل شد. هرگروه حدود 100 نفر بودند. یک گروه در فرودگاه سرود "خمینیای امام" را خواند و گروه بعدی در بهشت زهرا سرود "برخیزیدای شهیدان راه خدا" را خواند. یادم هست که همین آقای دکتر محمد اصفهانی قاری قرآن قبل از سخنرانی امام خمینی(ره) در بهشت زهرا(س) بود.
اگر یادتان باشد قرار بود امام 8بهمن به تهران بیایند که بختیار فرودگاه را بست تا این اتفاق نیفتد. از آنجا که مردم آمده بودند و جایگاه امام در بهشت زهرا نیز مملو از جمعیت بود، مقرر شد مراسمی در آن مکان برگزار شود که در آن مراسم تاریخی، شهید بهشتی در سخنانی آتشین، بختیار را تهدید کرد که اگر مانع ورود امام شود، مسئولیتی بر گردن سران انقلاب برای کنترل خشم مردم نیست و باید او عواقبش را بپذیرد. مجری آن مراسم، من و مرحوم مرتضایی فر بودیم و به نظرم یا شهید محلاتی و یا مقام معظم رهبری در انتهای مراسم بیانیهای را قرائت کردند. پس از آن هم روحانیون به دانشگاه تهران رفتند و تحصن کردند تا 12 بهمن که امام تشریف آوردند و حکومت وقت تسلیم خواست مردم شد.
در بهار سال 58 هم به اتفاق آقایان زورق، سبزواری و بهجتی، اولین شب شعر انقلاب اسلامی را با الهام از روح انقلاب اسلامی و در پاسخ به شبهای شعر شاعران مدعی روشنفکری که نوعا ضد دین شعر میگفتند طراحی کردیم. 5شب در ورزشگاهی نزدیک به مسجد لرزاده با همکاری آیتالله عمید زنجانی مراسم برپا شد و 5شب نیز در حسینیه ارشاد ادامه یافت. این محافل منجر به کشف شعرایی چون علی معلم دامغانی و یوسفعلی میرشکاک شد. این برنامهها به تشکیل جلسات ومحافل ادبی درمنازل شعرا منتهی شد. آقایان حسین آهی، مهرداد اوستا، خانم سپیده کاشانی، نصرالله مردانی و علامه جعفری هم به جمع دوستان قبلی ما پیوستند. مرحوم علامه محمدتقی جعفری از پاهای ثابت جلسات شعر ما بودند. آقایان علی معلم،محمود شاهرخی،مشفق کاشانی هم ازدیگراعضای این جلسات بودند.مرحوم غلامرضا قدسی مشهدی هم هروقت در تهران بودند شرکت میکردند.
خالی ازلطف نیست که عرض کنم حضرت آیتالله خامنهای که خود علاوه بر برجستگیها وفضائلی که دارند شاعری توانمند ونکته پرداز هستند نیز ازمشوقین شاعران انقلابی بودند وبا وجودمشغلههای فراوان سالهای اول انقلاب گاهی دراین جلسات شرکت میکردندکه دراین خصوص صحبتهای فراوانی دارم که به فرصت دیگری محول میکنم. علاوه بر این جلسه در جلساتی با حضورشاعران بزرگی چون کمال، موید، شفق، خسرونژاد و سروی نیز در مشهد مقدس شرکت میکردم وبا این دوستان نیزحشر ونشر فراوانی داشته ودارم.
* آقای علامه جعفری را شما به جلسات شعرتان دعوت کرده بودید یا خودشان میآمدند؟
- ما یک بار از ایشان برای سخنرانی در این جلسات دعوت کردیم. بعد از آن همیشه ایشان به ما سفارش میکرد که هر وقت جلساتتان برقرار میشود من را هم خبر کنید. ایشان روحیه لطیفی داشت. من به ایشان خبر میدادم و میگفتم فلان شب جلسة شعر داریم و منزل فلان کس است. ایشان میآمدند و مینشستند. گاهی هم مطلبی میگفتند. ولی مجموعاً مستمع بودند. البته ما از نظرات ایشان استفاده میکردیم.
* قبل از پیروزی انقلاب اسلامی شما با روحانیون بسیاری ارتباط داشتید. اسامی تعدادی از آنها را بفرمائید. این سئوال من مقدمه سئوال بعدی است.
- من ازسال هاقبل از انقلاب با اولین روحانی بزرگواری که دراین مسیرآشنا شدم، آیتالله امامی کاشانی بود. ایشان مسجدی داشتند در خیابان پیروزی، به نام مسجد سلیمانی که بعدها به مسجد قدس تغییر نام پیدا کرد. ایشان آنجا نماز جماعت میخواندند و یکی از روحانیون شاخص تهران بودند. با مرحوم آقای عمید زنجانی که در مسجد لرزاده بودند، دوست بودم. با آیتالله مهدوی کنی در مسجد جلیلی باآیتالله موسوی اردبیلی در مسجدامیرالمومنین(ع) با مرحوم حاج آقا مصطفی ملکی مسجدهمت تجریش ارتباط داشتم.با مرحوم شهید مفتح ابتدا مسجد جاوید و بعد مسجد قبا میرفتم. باآقای موحدی کرمانی نیز ارتباط فراوانی داشتم.
با آیتالله مطهری و آیتالله بهشتی آشنا بودم. شهید بهشتی جلساتی داشتند در خیابان ایران که به گمانم شبهای پنجشنبه برپا میشد. من به آن جلسات میرفتم. حتی یادم هست یک بار با آقای سبزواری رفتیم خدمت شهید بهشتی که به تازگی ازدیدار با امام در فرانسه برگشته بودند. آقای سبزواری با الهام ازمصاحبه معروف امام باروزنامه لوموند قصیدهای دروصف امام وانقلاب سروده بودند که با این مطلع شروع میشد:
بنازم بر آن پیر وفکر جوانش
که عاجزبود خامه ازداستانش
شهید بهشتی ایشان را تشویق کردند وعین کلام این بود که گفتند: آفرین آقای حمید حالا شعر برای جمهوری اسلامی بگوئید. دقیقاً این کلمه شهید بهشتی در گوش من هست. هنوز آن موقع بحث جمهوری و جمهوری اسلامی نبود. همه جا حرف حکومت اسلامی بود. آقای بهشتی فرمودند: آقای سبزواری بروید شعر برای جمهوری اسلامی بگوئید. مطمئن باشید که بزودی این خواسته تحقق پیدامیکند. شما شعرش را آماده کنید.
با شهید باهنر هم آشنایی داشتم. ما یک جلساتی داشتیم قبل از انقلاب با نام " هیئت انصار". از هیئتهای انقلابی تهران بود. آیتالله هاشمی رفسنجانی از جمله سخنرانان این هیئت بود. آیتالله بهشتی هم از سخنرانان این هیئت بود. 2 هیئت هم داشتیم به نام هیئت محبان المهدی(عج) و جوانان موحد. آیتالله خزعلی از سخنرانان ثابت این جلسه بودند. آقای شیخ یوسف صانعی هم برای سخنرانی به این جلسه میآمدند. آقای فلسفی و آقای فاضل هرندی و... میآمدند. آقای مروی هم میآمدند.
سال 52 به دانشسرای عالی (دانشگاه تربیت معلم فعلی) رفتم. همزمان با فعالیتها در مسجد جاوید انجمن اسلامی دانشسرای عالی را هم فعال کردیم. برای سخنرانی در آمفیتئاتر دانشگاه از آیتالله مطهری دعوت کردیم. در مشهد خدمت آیتالله خامنهای رفتیم و از ایشان برای سخنرانی دعوت کردیم. علامه جعفری هم در آمفی تئاتر دانشسرای عالی برای ما سخنرانی کرد.
* با کدامیک از این روحانیونی که نام بردید صمیمیتر بودید؟
- با آیتالله امامی کاشانی،آیتالله شهید مفتح و آیتآلله شهید مظلوم بهشتی.
* اگر بخواهید از این سه نفر یکی را انتخاب کنید،کدامیک را انتخاب میکنید؟
- آیتالله شهید مفتح. من با ایشان صمیمی و ارتباط نزدیک داشتم و به راحتی میتوانستم همه مسائل از جمله انتقادات به جامعة روحانیت را هم با ایشان مطرح کنم.
* باز یک سئوال مقدماتی دیگر بپرسم. شما از جوانی پایهگذار هیئات مذهبی بودید. از بنیانگذاران هیئت قاسمبنالحسن(ع)،محبان المهدی و... بودید. با هیئتها و جلسات مذهبی و مساجد در ارتباط بودید. نظر شما نسبت به برخی هیئتها و تجمعات مذهبی در برخی جلسات و مساجد و مداحیهایی که در آنها میشود و سبک بسیار سخیفی دارند چیست؟ مثل این ذکر امام حسین(ع) با عنوان "سین، سین" همراه با آهنگهای پاپ و کافه، کابارهپسند...یا فرض کنید ذکر حضرت مهدی(عج) تحت این عنوان که مهدیبیا، زودتر بیا... فردا بیا.... نظر شما چیست؟ چرا هیئتهای ما، مداحیهای ما به اینجا کشیده شدند؟
- هنر مداحی و ذاکری حضرت اباعبداللهالحسین(ع) هنری است که با استفادة از آن میشود احساسات مردم را در جهت قرب الیالله، در جهت رسیدن به رضوانالله، در جهت داشتن یک زندگی طراز اسلام، یک زندگی بر مبنای دستورات ائمه بزرگوار ما پایهگذاری کرد. قبل از انقلاب رشتة مداحی از رشتههای فوقالعاده تأثیرگذار بود. در جلسات مذهبی، قبل از سخنران یا بعد از سخنران، یک مداحی میآمد و بیست دقیقه،یک ربع شعری میخواند دارای مضمون پند و اندرز. بعد از آن یک غزل یا قصیده پیامدار، جهتدار، بیان یک قطعة تاریخی، بیان یک واقعةعبرتآموز برگرفته از یک حدیث، یک روایت معصوم(ع). از متن قرآن و بعد هم ادامه پیدا میکرد به توسل. هم مطالب عبرت آموز به مردم داده میشد و هم احساسات پاک و نشاط درونی درمردم ایجاد میشد. بخشی از معارف اسلامی از این طریق آموزش داده میشد. حاج محمود اکبرزاده در مشهد از جملةی این مداحان است. در تهران آقای مرشد میرزا پدر همین آقای مرشدزاده اشعار انقلابی میخواند. آقای انسانی، آقای سازگار از جمله مداحان خوب و انقلابی بودند. بنده هم قبل از انقلاب یا مجلسی نمیرفتم و یا اگر میرفتم باید شعرم یک پیامی داشته باشد. چند بارپیش آمد درمجلس یاهیأتی من رابرای چند شب دعوت میکردند شب دوم عذرخواهی میکردند ومی گفتند در مجلس مانباید حرف یاشعرسیاسی بگویید با این کارها وحرفهای سیاسی چراغ مجالس امام حسین را خاموش میکنید! من هم قبول نمیکردم ونمی رفتم. این تفکری بود که دربسیاری ازبانیان هیآت ومجالس مذهبی ما وجود داشت.البته درآستانه انقلاب این تفکر باروشنگری انقلابی وپیوستن خیل عظیم مردم به انقلاب مردود شد.وکار تاآنجاپیش رفت که درماههای منتی به انقلاب شعارها ونوحههای حماسی هیأتهای مذهبی منشأ ومبدأ راهپیماییهای عظیم مردمی گردید. بعد از انقلاب جنگ پیش آمد. جنگ نقطة عطفی بود برای جوانانی که میخواستند از انقلاب و میهن اسلامی دفاع کنند. همزمان شعرهایی برای تهییج مردم و جوانان برای دفاع از میهن و انقلاب سروده شد. این شعرها اکثراً ادیبانه و فاخراز نظر ادبی نبود اما به دل مینشست و مخلصانه خوانده و شنیده میشد. شاخص این رشته در جنگ برادرمان آقای آهنگران بود. کم کم در هر دسته، یا گروهان، یا تیپ، یا لشکر یک نفر افتاد جلو و شد مداح و شعرهایی خواند. در سرتاسر جبهه جنوب و غرب افراد فراوانی نوحه میخواندند. این سبک مداحی خاص جبهه متداول شد. یعنی گسترش فرهنگ این نوع شعرخوانی. همانها هم از صدا و سیما مرتب پخش میشد.
متاسفانه بعد از جنگ هم جوانها رفتند پای برخی از مداحیها با اشعار سست وسبکهای برگرفته از آهنگهای غربی،بدون توجه به اینکه دارند به کجاها آسیب میرسانند. یک سابقة عظیم مداحی سنتی فاخر را به این شکل داشتند از بین میبردند و منحرف میکردند. اکثر جلساتی که بعضی از دوستان جوان ما داشتند متأسفانه رفت به این سمت. دو هزار بار پشت میکروفون میگفتند سین... سین...سین... یا غلو در ارتباط باامام حسین(ع) کردند و میکنند. مثلاً میگویند حسین اللهیام. زینب اللهی هستم. یا قسم به ذوالجناح. از این عباراتی که بعضی از آنها واقعاً حد شرعی دارد. متأسفانه بعضی از مداحها اینها را مطرح میکردند. اشکال اساسی اینجاست. جای درستی که بخواهد اینها را هدایت کند، وجود ندارد. نه تنها در مورد مداحی، بلکه در مورد سخنرانیها هم وجود ندارد. بسیاری از این سخنرانیها که توسط برخی از این آقایان میشود، محتوا ندارد. برخی از مقتلهایی که برخی مداحان میخوانند، خلاف است و حرام. برخی تشبیهات حرام است. متأسفانه بعد از انقلاب،مداحی دچار این آفت شد. برخی از این مداحان برای اصل وحدت اسلامی که همه موظفیم از آن حراست کنیم مشکل ایجاد میکنند. در ماه ربیعالاول و به عنوان عیدالزهراء کارهایی میکنند بسیار سخیف و وحدتشکن. نوار این مداحیها میرود شهرهای مرزیما. از این نوارها دشمن نیرو میسازد. نیروی ضد شیعه. برخی از جوانان را با این نوارها تهییج میکنند و برای القاعده و وهابیون و... عضوگیری میکنند. تکفیریها به بهانه همین نوارها شیعیان را به شهادت میرسانند.
* شما با توجه به اینکه با بسیاری از روحانیون در قبل از پیروزی انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب نزدیک بودید، آیا این مسائل را با آنها در میان گذاشتهاید؟
- دل بسیاری از این روحانیون پرازدرد است. بارها و بارها مطرح کردهام.
* پس چرا هیچ اقدامی نمیکنند؟
- نمیتوانند. همین آقای امامی کاشانی. من بارها با ایشان آفتهای این گونه مداحیها را گفتهام. جلسات مکرر داشتهام، متأسفانه تاکنون نتیجهای نگرفتهایم. البته باید به این نکته هم شدیدا توجه شود که نباید عدهای از این انتقادات سوء برداشت کنند. آسیب را میشود درست و منطقی حل کرد اما نباید عدهای که از اساس با عزاداری و تعظیم شعائر مشکل دارند و بعضا حرفهای روشنفکرمابانه میزنند که نباید گریست و به سینه زد بلکه باید تفکر کرد و... از این بحثهای درون گقتمانی سوء استفاده کنند. هم شور لازم است هم شعور. باید گریست، به سینه زد، گریاند و عزاداری راشایسته برپا کرد و فلسفه قیام حسینی را تشریح کرد.
* زمانی که مطرح میشود چرا اینقدر به تنور فوتبال میدمید و جوانان را فوتبال زده میکنید و از اهداف عالیه مادی و معنوی بازمیدارید، میگویند جوان سرشار از انرژی نهفته است و باید این انرژی را در جایی تخلیه کند. ایران کشورجوانی است و باید برای جوان سرگرمی درست کرد. آنها به این بهانهها، موج فوتبالزدگی را در میان جوانان رواج میدهند و مفاسد فراوانی را برای فرهنگ کشور تولید میکنند. نظیر همین توجیه را هم برخی از مداحان و حامیان سیاسی این مداحان دارند. وقتی به آنها گفته میشود که چرا جلسات و هیئات حسینی(ع) را به سبک و سیاق بسیار سخیف و موهن اداره میکنید و این چه طرز عزاداری برای امام حسین(ع) و اصحاب و یارانش است میگویند جوان هستند و جوان باید انرژیا ش در جایی تخلیه شود. نظر شما درباره اینگونه توجیهات چیست؟
- سابقه مکتب ستایشگری و مداحی اهلبیت(ع) که برمیگردد به دعبلها و کمیت اسدیها و مداحان و شاعران فرهیخته و برجسته قدیم تا زمان حاضر،کاملا روشن و مشخص است. رسالت مداح رسالت مدح اولیای الهی، رسالت مدح انسانهای برجسته، انسانهای فاخر و طراز اسلام و کسانی که الگوهای رفتاری بشر میتوانند قرار بگیرند. اینکه از کسی مدح میکنیم باید ممدوح ما کسی باشد که شایسته آن مدح باشد. آیه "انما یریدالله لیذهب عنکم ا لرجس اهل البیت" که در قرآن کریم آمده برای چهارده معصوم(ع) آمده است. اینها شایسته مدح هستد. کسانی هستند که میتوانند الگوی زندگی انسانها قرار بگیرند. وقتی میخواهیم ایشان را مدح کنیم، باید جوری آنها را مدح کنیم که لطمهای به شخصیت آنها که قرآن به آن داده و از صدر اسلام به آنها داده شده، وارد نشود.
مداحی هم فقط سزاوار اینگونه افراد است. این چهارده نور پاک و کسانی که به اینها وابسته هستند. والا مدح هیچکس دیگری جز پروردگار، از انسان آزاده، مستقل و دردمند شایسته نیست. در قدیم مداحی شاهان معروف بود. مداحیهایی که قبل از اسلام شعرای عرب که بسیار چیرهدست بودند انجام میدادند در وصف پادشاهان بود. با ظهور اسلام این مداحیها و سطوت آنها شکسته شد. با نزول قرآن این مداحیها شکسته شد. منظور من این است که آن موقع هم مداحی مرسوم بوده است. مداحی شاهان و خلفا و جابرین و ظالمین. اسلام که ظهور کرد ریشه این مداحی را قطع کرد. ریشه مداحی ستم، مداحی زور، مداحی افرادی که شایسته مدح گفتن نیستند. به دنبال قرآن، افرادی که در صدر اسلام حضور داشتند مثل کمیت، دعبل، حصانبن ثابت و... اینها شدند مداحان خاندان پیامبر(ص). مدحی که فرزدق
درباره حضرت امام سجاد(ع) میگوید. وقتی که امام سجاد(ع) نزدیک کعبه میشود، هشام میبیند که فردی وارد شد که خیلی مورد احترام مردم است، از اطرافیان میپرسد این مردکیست؟ فرزدق بازبان فاخرشعر جواب میدهد: این کسی است که کعبه او را میشناسد و شروع میکند به مدح امام سجاد(ع). یا دعبل که مدح امام رضا(ع) را میگوید. یا حصان که مدح حضرت امیر(ع) را میگوید. سلسله مداحان اهلبیت(ع) میرسد به این مداحانی که مدح پیامبر(ص) و آلپیامبر(ص) را میکردند. پس باید فقط برای این افراد مدح گفته شود. کسانی که پا را فراتر میگذارند و خارج از عرف و شرع، چیزهایی را میگویند که اصلا در شان اهلبیت(ع) نیست اینها به انحراف میروند. صحبت از مو و ابرو و صورت آنچنانی و بازوی ستبر و پهلوانی میکنند. حضرت امیر(ع) قهرمان قهرمانان است، اما هیچ کس او را فقط با این صفت نمیشناسد. علی(ع) پهلوان اخلاق و راستی است. علی(ع) پهلوان ایثار و گذشت است. علی(ع) پهلوان عدالت و حمایت از مستضعفان است. ضمنا علی(ع) از جاکننده در خیبر هم هست. ما نباید یک قسمت را بگوئیم و بقیه قسمتها را حذف کنیم. اگر میخواهیم در مورد حضرت امیر(ع) مدح بگوئیم، هم بایدشجاعت او را در میدان بیان کنیم هم باید مردمداری او را در بین جمع بیان کنیم هم یتیمداری او را بیان کنیم،هم ایثار، حسن خلق، فداکاری وعدل او را بیان کنیم.
خواهی شناخت ارزش هر مکتبی اگر
بنگر به فضل و مرتبت دست پرورش
هر مکتبی به سان درختی است میوهدار
جنس درخت را بشناسند از برش
اسلام مکتبی است که آورد فاطمه(س)
هم نیز مکتبی که بپرورد شوهرش
این دو دلیلهای مسلمانیاند تا
هر مرد و زن طریق شناسد ز رهبرش
در زمانهای گذشته، سیسال، چهلسال، پنجاه سال پیش،مداحیها اینگونه نبود. بنده خودم نیم قرن تجربه مداحی دارم. کوچکترین مداحان اهلبیت(ع) هستم. اما معتقدم از زمانی که مداحی ما از بیان زندگی رفتاری ائمه(ع)، از بیان خصوصیات اخلاقی، مردمداری، زندگی، همسرداری، تربیت خانواده، فداکاری، ایثار و... دور شد و فقط به یک جنبه زیبایی آنها واحساسی تکیه کرد، انحرافات آغاز شد. اهلبیت(ع) فقط زیبای ظاهری نبودند، زیبای درون هم بودند. امروزه متاسفانه درمداحیها یک حدیث یا روایت یا آیه قرآن کمتر شنیده میشود. محتوای یک سوره یا خصال ائمه(ع) کمتر از مداحان ما شنیده میشود. اما مداحان قدیمی حتما از حدیث و آیات قرآن و مسائل اخلاقی و اعتقادی و عرفانی استفاده میکردند. از آن مداحان قدیم هنوز هم عدهای در قید حیات هستند، نمونهاش آقای بهتاش است.
مداحان ما باید آموزگار باشند. باید در هر کلاسشان چیزی را به مردم بیآموزند. بحمدالله از ابتدا تاکنون جلسات مذهبی بااقبال مردم روبه رو بوده است اما امروزه بیشتر شاهد این اقبال مخصوصا دربین جوانان هستیم واین مسوولیت مداحان وذاکران اهل بیت را دو چندان میکند وبیشتر باید در رفتار وگفتار خود دقت کنند.تنها به احساس اکتفا نکنند. ایرادی که امروز به مداحیهای جدید ما وارد است همین است. هیچکس مخالف نوآوری و کار جدید نیست، اما نوآوری نباید کارهای خوب قدیم را از بین ببرد. جوانهای ما میخواهند چیز یاد بگیرند. فقط به دنبال تخلیة انرژی خودشان نیستند. چرا بایدمجلس اهل بیت به عنوان محلی برای تخلیه انرژی جوانان معرفی شود درحالیکه این محافل معنوی بایدظرف وجودی جوانان رامملو ازانرژیهای مثبت ومعرفت نماید.
جوانهای ما به دنبال آموختن از مکتب اسلام و مکتب اهل بیت(ع) هستند. الان جوان را میبرند هیئت چند ساعت سینه میزنند. شما بروید مصاحبه کنید و از آنها سئوال کنید و بپرسید آقا شما در این چند ساعت که سینه زدید چه چیزی آموختی؟ چه درسی آموختی؟ آموزههای دینی شما از این جلسه چه بود؟ میبینید متأسفانه هیچ جوابی نمیدهند جز اینکه خیلی جلسه خوبی بود. خیلی حال کردیم. خیلی عشق کردیم. مداحان ما باید توجه کنند که بهترین معلمان ما در این مسیر مراجع عظام تقلید هستند. بهترین میزان درستی کار ما شخص مقام معظم رهبری است، در همةی جلسات شاعران و مداحان اهل بیت(ع) این نکات را ایشان تذکر میدهند. از قدیم شیوه ایشان بود که روی این مسائل حساس بودند. اولین سالی که من خدمت ایشان رسیدم بعنوان رئیس روابط عمومی ریاست جمهوری، به ایشان عرض کردم که من درمحافل و مجالس به عنوان یک مداح مشهور هستم و روضه میخوانم، شعر میخوانم، آیا در این کار سیاسی که شما تعیین فرمودهاید باشم منافاتی ندارد؟ ایشان فرمودند:"خیر، منافاتی ندارد. مداحی افتخار بزرگی برای شماست. آن را حتما ادامه بدهید." این را به عنوان نمونه عرض کردم. هر کس در هر سمتی میتواند مداح اهل بیت(ع) باشد. امیدوارم هر چه سریعتر مداحی جایگاه واقعی خودش را پیدا کند.
* شما از محتوای کلاسهای مداحی که به صورت آزاد یا دولتی و یا توسط سازمان تبلیغات اسلامی و امثال اینها برگزار میشود، آگاهی دارید؟ میخواهم بدانم آیا این مداحهای جدید و این انحرافات ریشه در چنین کلاسهایی دارد؟
. من اطلاع دقیقی ندارم. اماشنیدهام برخی جلسات آموزشی باحضوراساتید خوشنام وخوش سابقه تشکیل شده است واساتیدی چون حاج علی آهی،دکترسنگری،وبرخی کارشناسان رشتههای مختلف مرتبط بامداحی برآن اشراف دارند که این اقدام مبارکی است.
* شما پنجاه سال تجربة مداحی دارید. حداقل ویژگی یک مداح این است که صدای مخملی داشته باشد. برخی از مداحان امروزی بیشتر تلاش دارند جیغ بزنند، فریاد بزنند، بلندتر از حد معمول مداحی میکنند. بلندگو را در بالاترین درجة صدا و اکو قرار میدهند. سئوال من این است آیا رسم جدید است که به مداحها گفته میشود جیغ بزنند،داد و هوار راه بیندازند، فریاد بزنند؟
- چنین آموزشهایی به مداحان نمیدهند. برخی مواقع مجلس شور میگیرد و مداح صدایش را کمی بلندتر میکند. اما این روش همیشگی نیست. و نباید رویه معمول بشود و اگر در مجلسی هم که چند ده نفر حضور داشته باشند مداح بلند بلند بخواند تا حدی که به قول شما جیغ و فریاد باشد، خطاست. گاهی دیده میشود مجلس ساکت است و مردم هم در سکوت نشستهاند، اما باز مداح بلندتر از حد معمول مداحی میکند. این خطاست. متأسفانه در برخی جلسات این موضوع مرسوم شده است. بعضی وقتها بدون اینکه نیازی باشد، مداح بلندتر از حد معمول میخواند. این کار درستی نیست.
* قبل از پیروزی انقلاب اسلامی کمتر دیده میشد که در جلسات و هیئتهای حسینی، مداحی یا واعظ و منبری از مردم بخواهد که برای عزاداری لباسهای خود را در آورند و تا نیمه تنه کاملا لخت شوند و سینه بزنند. متأسفانه برخی از وعاظ و مداحان برای این کار حدیث هم میخوانند و به مردم وانمود میکنند که اگر لخت شوند و سینه بزنند از ثواب بیشتری بهرهمند میشوند. این کارها عکسبرداری میشود، فیلمبرداری میشود، سی دی میشود و در همة دنیا پخش میشود... نظر شما چیست؟
- برهنه شدن با رعایت چهارچوبهایی مورد تایید علما بوده و در گذشته و حال نیز انجام میشده است. حتی پیرهنهایی بود که جلویش به حد مختصری باز میشد تا سینه زنی به این شکل انجام شود. البته نباید به مردم تحکم شود که حتما باید لخت شوند و سینه بزنند. اتفاقا بر عکس سفارش شده است که مبادا برهنه شدن سینهزنان موجب وهن جلسات اباعبداللهالحسین(ع) شود. نباید کاری کنیم که دیدن آن صحنهها توسط نامحرم مشکلساز شود و مرتکب حرام شویم. برهنه شدن در عرف و معمول مناسب است اما نباید با تصویربرداری و نکثیر این بخش از مجالس، مسائل شرعی و حریم محرم و نامحرم را تادیده گرفت.
* در بعضی از این مداحیها شنیده میشود که برخی از مداحیها را کپیبرداری میکنند از آهنگهای طاغوتی و کافهکابارهای قدیم و غربی جدید. نظر شما در این باره چیست؟
- این کار کاملاً غلط است. کپیبرداری از آهنگهای جلف غربی و طاغوتی غلط است. حداقل ضرر این گونه کپیبرداریها این است که تداعی در ذهن عزادار به وجود میآورد و تمرکز و خلوص او را از بین میبرد. نیمی از احساسات عزادار حسینی(ع) را به سمت دیگری میبرد.
نباید ذهن عزاداران را متوجه آهنگهایی کرد که به شدت بد هستند و بدآموزی داشتهاند. کلمات سخیف و مبتذل در آنها بوده و حالا آهنگ آن را به کار میبرند. ما اجازه نداریم که کلمات پاک معصومین(ع) را در قالبهای ناپاکی بریزیم و تحویل جوانان و عزاداران حسینی(ع) بدهیم.
* در ضمن این مصاحبه اشاره کردید به بعضی از مداحیها که به بهانة عیدالزهراء و در ماه ربیعالاول انجام میشود و اینها سی دی میشود به مناطق مرزی ایران فرستاده میشود. اشاره کردید که این گونه مداحیها تمامیت ارضی ما و امنیت ملی ما را به خطر میاندازد، چرا شما از طریق مراکز امنیتی نسبت به این مشکل، ستاد بحران تشکیل نمیدهید. الان سی و پنج سال از انقلاب میگذردو به قول شما پس از پایان جنگ تحمیلی ما با این آفتهای مداحی مواجه شدهایم. چرا کاری جدی در رفع این بدعتها انجام نمیشود؟
- جایگاه برخورد با این دسته از مداحان، جایگاه مراجع عظام تقلید است. مداحان طیف وسیعی هستند و هر روز هم به این جمعیت افزوده میشود. افراد بینام و نشان یک دفعه سیدی میدهند بیرون. مراجع ما، علمای ما، مقام معظم رهبری، از طریق این بزرگواران باید اشارههایی بشود، تا دیگران بتوانند اقدامی بکنند. کمیتهای تشکیل بدهند، ستادی تشکیل بدهند و رسیدگی کنند و کاری جدی صورت بگیرد.
* **********************************
کتاب غماهنگ که به کوشش آقای حسین شمسایی گردآوری شده، دربردارنده مجموعهای از اشعار عاشورایی شاعران متعهد از جمله ایشان است. گردآورنده در بخشی از مقدمه این کتاب آورده است:
"رسالت بیان زندگی رفتاری اهلبیت(ع) و درسهای بزرگ این مکتب انسانساز با زبان شیوای شعر، از هنرهای ماندگار عرصه مدح و مداحی است که همواره در طول تاریخ پرفراز و نشیب شیعه با پرچمداری نامدارانی چون حصان بن ثابت، فرزدق، کمیت و دعبل شروع و تا محتشم و بعد از او تا زمان حاضر کم و بیش استمرار داشته است. امروزه متاسفانه با ورود و گسترش تامل برانگیز اشعار کم محتوی و بعضا سست و بیمایه به حوزه مدح و ستایش اهلبیت(ع) شاعران و ذاکران و سخنسرایان آل عصمت(ع) در بوته آزمونی بزرگ قرار گرفتهاند. از یک سو افرادی سودجود - کم سواد و بیاطلاع از سیره و زندگی سراسر افتخار و مبارزه پیامبراکرم و خاندان طاهرینش(ع) تنها به لحاظ برخورداری از صدایی خوش و بعضا با سوءاستفاده از روح لطیف و پرشور جوانان عاشق اهلبیت(ع)، میداندار محافل مذهبی شدهاند و از دیگر سو مداحان و شاعران خوش سابقه، در اثر بیتوجهی مسوولان فرهنگی کشور و کماعتنایی مجامع دینی یا خانهنشین شدهاند یا حضوری کمرنگ دارند و با این روند خطرناک و پرآسیب دیگر به ندرت در مقدمه منابر و برنامههای مداحان غزلیات پندآمیز حافظ و سعدی و صائب و یا مثنوی مولوی شنیده میشود. سادهگویی و سادهاندیشی، خواندن اشعار احساسی، فاصله گرفتن از متون، روایات و مقاتل مستند، درد بزرگی است که به شکل بیماری مسری و خطرناکی، مجالس و محافل مذهبی را تهدید میکند که باید هر چه سریعتر برای درمان آن طرحی نو در انداخت.
کوتاه سخن آنکه هیچ عذری در پیشگاه حضرت امام حسین(ع) به خاطر این تسامح و غفلت بزرگ پذیرفتنی نیست. امید آنکه با عنایات حضرت حق جلت عظمته و استمداد از حضرت بقیهالله الاعظم روحی فداه و در عصر زمامت رهبر فرزانه و ادیبپرور انقلاب، تدابیر هوشمندانهای برای سامان بخشیدن به این هنر مقدس و متعالی در حوزه مدح و ستایش اندیشیده شود و شاهد قدمهای بلندی در آینده باشیم. مدت مدیدی است که برخی از دوستداران شعر و ادب آئینی از این بنده ناچیز خدا خواستهاند مجموعهای از اشعار عاشورایی شاعران متعهد و دردآشنا را که اغلب آنها از این زبان الکن شنیده شده است برای استفاده علاقهمندان به دست چاپ و نشر سپرده شود. گرچه اجابت این خواسته از سوی این جانب که در انتخاب شعر وسواس زیادی دارم بسیار سخت و دشوار است لکن به دو دلیل به گردآوری و انتشار این دفتر شعر اقدام کردم. اول برای ادای احترام وارج نهادن به عزیزانی که دلسوزانه انجام این کار را خواستهاند و دوم ادای تکلیف نسبت به مکتب حیاتبخش حسینی(ع) و شهیدان این نهضت الهی."
کتاب "غماهنگ" توسط انتشارات "گنج معرفت" به طبع آراسته شده و 2 نوبت نیز تجدید چاپ گردیده است.
... حق مردم را بدهید!
در روايت است كه رسول گرامي اسلام(ص) فرمودند: « خداوند به من وحي كرد كه اي برادرِ پيامبران و اي برادرِ انذار دهندگان! قومت را انذار كن و بيم ده كه وارد خانه اي از خانه هاي من براي عبادت نشوند؛ در حالي كه حق و مظلمهاي از بندگانم برعهده و گردن آنها است؛ چون اگر با برگردن داشتن حقي از بندگانم مشغول عبادت شوند، تا وقتي كه مشغول نماز هستند، ایشان را لعنت مي كنم؛ مگر آن كه حق مردم را ادا كنند.(1)
حضرت علی (ع):
هنگام قیامت که زمان اجرای عدالت است وقتی که حق مظلوم را از ظالم می گیرند بسیار سختتر از ظلمی است که در دنیا بر مظلوم رفته است.(2)
رسول خدا(ص):
میان بهشت و انسان هفت گردنه وجود دارد که آسان ترین آنها مرگ است. پرسیدند سخت ترین آن ها کدام است؟ فرمودند: لحظه ای است که انسان در پیشگاه خداوند بایستد و کسانی که به آنها ظلم شده، دامن ظالم را بگیرند.(3)
امام علی(ع):
خدای تعالی فرمود: به عزّت و جلالم سوگند که از ظلم هیچ ظالمی نگذرم؛ گرچه در حدِ فشردن دستی باشد.(4)
امام صادق(ع):
در قیامت بنده ای که اعمال نیک بسیار دارد، در حالی که خوشحال است، وارد محشر می شود. ناگهان مردی می رسد و می گوید: خداوندا! این شخص در دنیا به من ظلم کرده است. پس، از کارهای نیک او گرفته می شود و به آن مظلوم داده می شود تا جایی که حسنه ای باقی نمی ماند و چون فرد دیگری می آید و حقش را طلب می کند، از گناهان او برداشته به بدهکار میدهند تا جایی که جهنم براو واجب می شود.(5)
امام علی(ع):
سوگند به خدا اگر تمام شب را بر روی خارهای سعدان (خار سه شعبه و گزنده) به سر ببرم و یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم، خوشتر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت، در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان خدا ستم نموده و به ناحق چیزی از اموال عمومی را غصب کرده باشم.(6)
رسول خدا(ص):
كسي كه در ادای حقِ صاحب حقي، امروز و فردا كند، در حالي كه به پرداخت آن قدرت دارد، هر روز در پروندهاش معادل گناه يك داروغه دولت ظالم ثبت ميشود.(7)
امام صادق (ع):
كسي كه حق مؤمني را حبس كند، خداوند وي را در قيامت پانصد سال سر پا نگاه مي دارد، در حدي كه از رگ هايش خون بريزد. سپس يك منادي از جانب حق ندا كند، اين ستمگري است كه حق مؤمن را حبس كرده. آن گاه به مدت چهل روز او را توبيخ كنند، سپس به آتش ببرند.(8)
علامه مجلسي
از شهيد اول و ایشان از احمد بن ابي الجوزي نقل مي كند كه آرزو داشتم در عالم خواب ابو سليمان داراني را كه از عبّاد و زهّاد بود، ببينم. پس از گذشت يكسال از فوتش او را در خواب ديدم و گفتم : خداوند با تو چه معاملهای كرد؟ گفت : اي احمد! وقتي در دنيا بودم از جایی مي آمدم. بار شتري را ديدم. يك چوب كوچك به اندازه خلال از آن گرفتم. نمي دانم با آن چوب، دندانم را خلال كردم يا دور افكندم. اكنون يكسال است كه مبتلا به سختي حساب آن هستم.(9)
امام صادق(ع)
خداوند به حضرت عیسی (ع) فرمود: به ستمگران بنی اسرائیل بگو تا وقتی که حق مردم مظلوم تحت ستم شما و بت ها، در خانه های شما است مرا نخوانید؛ زیرا با خود عهد کردهام که دعای این افراد را علیه خودشان اجابت کنم و آنها را لعن نمایم.(10)
حقالناس
اگر از سوی افراد عادی جامعه رعایت نشود، یک وجه دارد و این کار وقتی از سوی دستگاهها، نهادها و مجموعههای مرتبط با حکومت اسلامی انجام شود، وجه دیگری پیدا میکند. در مورد اخیر، اولین اثرِ رعایت نکردن حقالناس، بدبینی مردم است.
...
و رزمندگان جانبازان مثلاً 5 % دفاع مقدس و جبهه و جنگ ؛هیچ حقوق نمی گیرند ؟!
حق اینان را چه کسانی باید بدهند ؟!
http://khakpour-m.blogfa.com