عدهای تلاش میکنند پشت سر حاج قاسم سنگر بگیرند و به نام این مرد مخلص و بیادعا تلاشهای ظریف را انکار کنند و گروهی دیگر هم عکس آن را مرتکب میشوند اما ظریف و حاج قاسم هر دو در یک میدان در حال نبردند.
به گزارش شهدای ایران، محمدعلی وکیلی که چند ماه قبل به مقایسه سردار سلیمانی و محمدجواد ظریف پرداخته بود، بار دیگر آنان را بازوی قدرتمند جمهوری اسلامی ایران برای افزایش دامنه قدرتیابی در منطقه معرفی نمود که عدهای خواهان جدای آنان از یکدیگر هستند؛ در همین راستا این روزنامهنگار اصلاحطلب در یک مقایسهای اشتباه درباره ظریف و حاج قاسم نوشت «اگر سردار قاسم سلیمانی نبود اکنون بغداد به تصرف داعش درآمده بود. آنچنانکه پیش از آن نیز همگان اقرار داشتند که اگر سلیمانی نبود سوریه به تصرف گروههای مختلف تروریستی درآمده بود و یا آرامش نسبی کنونی لبنان مدیون قاسم سلیمانی است. آنچنانکه اعتمادبهنفس مردم مظلوم یمن در تقابل با دولت دستنشانده نیز با اتکا به این سرمایه جهانی است.
پس ایران در میدان دیپلماسی عمومی گوی سبقت را از رقبا ربوده است اگرچه جهان نیز از نتایج آن بهرهمند شده است. ارزش مهار داعش در منطقه وقتی نمایان میشود که سه نفر از تروریستهای داعش یک هفته تمام آیتمهای امنیتی کشوری چون فرانسه را به هم ریختند و وحشت و بهت را بر آن کشور حاکم کردند اما دهها لشکر آنان در عراق و سوریه باهمت ایران و محوریت شخصیت کاریزماتیک حاج قاسم زمینگیر شدهاند و اکنون در محاصره به سر میبرند. بیشک در یک تقسیمکار این موفقیتها در میدان دیپلماسی رسمی به کار گرفته میشود و دست دیپلماتها را پر میکند و قدرت چانهزنی ظریف را برای ستاندن حقوق ملت بالا میبرد.
هیچکس باور نمیکند که چشم و ابروی ظریف و یا توان چانهزنی او و اشرافش بر فرهنگ غربیها شرط کافی در پیشبرد اهداف کشور باشد بلکه سرمایههای ظریف همان داشتههای ملت ایران است. وضع کنونی همان وضع زمان جنگ است. در زمان جنگ دیپلماتهای رسمی در میدان نبرد دیپلماسی با اتکا بر دست آوردهای رزمندگان قدرت چانه زنی خود را بالا میبردند.
در آستانه هر دور مذاکرات رزمندگان عملیاتی را برای پشتوانه انجام میدادند و دیپلماتها هم با دست پر و با کارت برنده وارد مذاکرات میشدند. نتیجه آن هماهنگی و تقسیمکار آن بود که شورای امنیت مجبور شد در قطعنامه 598 تجاوزگری عراق را به رسمیت بشناسد و حقوق ایران را مورد تأیید قرار دهد. امروز هم همزمان با چانه زنی محمد جواد ظریف در میدان نبرد دیپلماسی هستهای حاج قاسم در میدان دیپلماسی عمومی آتش تهیه فراهم میکند و پشتوانه سازی مینماید. این تقسیمکار هماهنگ رمز پیشبرد اهداف کشور است.
اما در همین شرایط متأسفانه صداهای تفرقهافکن به گوش میرسد و بیم هدر دادن فرصتها را ایجاد کرده است. عدهای تلاش میکنند پشت سر حاج قاسم سنگر بگیرند و به نام این مرد مخلص و بیادعا تلاشهای ظریف را انکار کنند و گروهی دیگر هم عکس آن را مرتکب میشوند اما ظریف و حاج قاسم هر دو در یک میدان در حال نبردند. آنان به اقتضای وظایف مسئولیتی را عهدهدارند اما زحمات حاج قاسم بدون دیپلماسی ظریف نتیجهبخش نخواهد بود و تلاش ظریف بدون پشتوانه زحمات حاج قاسم راه بهجایی نخواهد برد. بر این اساس بهتر است تفرقهافکنان اجازه دهند که ظریف و حاج قاسم بر فراز تقسیمبندیهای سیاسی داخلی و در ذیل منافع ملی کشور بهعنوان دو بازوی قدرت ملی نقشآفرین بمانند تا ثمره تلاششان را مردم در آینده نزدیک ببینند.»
پس ایران در میدان دیپلماسی عمومی گوی سبقت را از رقبا ربوده است اگرچه جهان نیز از نتایج آن بهرهمند شده است. ارزش مهار داعش در منطقه وقتی نمایان میشود که سه نفر از تروریستهای داعش یک هفته تمام آیتمهای امنیتی کشوری چون فرانسه را به هم ریختند و وحشت و بهت را بر آن کشور حاکم کردند اما دهها لشکر آنان در عراق و سوریه باهمت ایران و محوریت شخصیت کاریزماتیک حاج قاسم زمینگیر شدهاند و اکنون در محاصره به سر میبرند. بیشک در یک تقسیمکار این موفقیتها در میدان دیپلماسی رسمی به کار گرفته میشود و دست دیپلماتها را پر میکند و قدرت چانهزنی ظریف را برای ستاندن حقوق ملت بالا میبرد.
هیچکس باور نمیکند که چشم و ابروی ظریف و یا توان چانهزنی او و اشرافش بر فرهنگ غربیها شرط کافی در پیشبرد اهداف کشور باشد بلکه سرمایههای ظریف همان داشتههای ملت ایران است. وضع کنونی همان وضع زمان جنگ است. در زمان جنگ دیپلماتهای رسمی در میدان نبرد دیپلماسی با اتکا بر دست آوردهای رزمندگان قدرت چانه زنی خود را بالا میبردند.
در آستانه هر دور مذاکرات رزمندگان عملیاتی را برای پشتوانه انجام میدادند و دیپلماتها هم با دست پر و با کارت برنده وارد مذاکرات میشدند. نتیجه آن هماهنگی و تقسیمکار آن بود که شورای امنیت مجبور شد در قطعنامه 598 تجاوزگری عراق را به رسمیت بشناسد و حقوق ایران را مورد تأیید قرار دهد. امروز هم همزمان با چانه زنی محمد جواد ظریف در میدان نبرد دیپلماسی هستهای حاج قاسم در میدان دیپلماسی عمومی آتش تهیه فراهم میکند و پشتوانه سازی مینماید. این تقسیمکار هماهنگ رمز پیشبرد اهداف کشور است.
اما در همین شرایط متأسفانه صداهای تفرقهافکن به گوش میرسد و بیم هدر دادن فرصتها را ایجاد کرده است. عدهای تلاش میکنند پشت سر حاج قاسم سنگر بگیرند و به نام این مرد مخلص و بیادعا تلاشهای ظریف را انکار کنند و گروهی دیگر هم عکس آن را مرتکب میشوند اما ظریف و حاج قاسم هر دو در یک میدان در حال نبردند. آنان به اقتضای وظایف مسئولیتی را عهدهدارند اما زحمات حاج قاسم بدون دیپلماسی ظریف نتیجهبخش نخواهد بود و تلاش ظریف بدون پشتوانه زحمات حاج قاسم راه بهجایی نخواهد برد. بر این اساس بهتر است تفرقهافکنان اجازه دهند که ظریف و حاج قاسم بر فراز تقسیمبندیهای سیاسی داخلی و در ذیل منافع ملی کشور بهعنوان دو بازوی قدرت ملی نقشآفرین بمانند تا ثمره تلاششان را مردم در آینده نزدیک ببینند.»