شهدای ایران shohadayeiran.com

در نمازخانه گردان جای سوزن انداختن نبود، آخرین نماز جماعت قبل از عملیات اقامه شد؛ شهید قویدل بعد از نماز مغرب عقد اُخُوت بین نیروهای گردان خواند تا اگر هر کدام از ما شهید شد، دست دیگری را هم بگیرد.
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ شهید حجت‌الاسلام «محمدتقی قویدل» به سال 1339 در شهر تبریز به دنیا آمد؛ در سال 1352 برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه تبریز رفت؛ او قبل از انقلاب اسلامی با تکثیر و پخش اعلامیه‌های حضرت امام (ره) مردم را آگاه می‌کرد و با تشکیل کلاس‌های درس اخلاق برای طلاب به تربیت آنها مشغول بود؛ شهید قویدل در تاریخ 20 شهریور 1357 توسط ساواک دستگیر شد، سه روز در اسارت آنها بود و چون هیچ مدرکی نتوانستند پیدا کنند او را آزاد کردند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش‌های زیادی در افشای حزب وابسته «خلق مسلمانان» کرد؛ در سال 1358 به قم رفت تا از محضر اساتید برجسته فیض و بهره لازم را ببرد؛ او در سال 1359 ازدواج کرد؛ با شروع جنگ تحمیلی هر چند تازه ازدواج کرده بود اما در ابتدای جنگ، وارد میدان رزم شد.

در بخشی از دست‌نوشته‌های شهید قویدل آمده است: «در قم مشغول تحصیل دروس حوزوی بودم؛ جنگ شروع شد به سوی جبهه حرکت کردم و در منطقه عملیاتی مهران، نزدیکی حمیدیه مستقر شدم؛ در آن روزها به غیر از دو خمپاره‌انداز 120 چیزی نداشتیم؛ با آن تجهیزات در مقابل یک تیپ ارتش عراق ایستادگی می‌کردیم؛ در یکی از شب‌ها با 30 نفر از رزمندگان به نیروهای عراقی شبیخون زدیم؛ ساعت 10 شب از مقرمان حرکت کردیم و یک ساعت بعد در منطقه حمیدیه مستقر شدیم؛ ابتدا به سمت راست نیروهای عراق حمله کردیم؛ آنها خیال کردند که نیروهای سمت چپ‌شان شکست خورده‌اند؛ بنابراین به خیال اینکه ما در آنجا هستیم به نیروهای سمت چپ حمله کردند و جالب اینکه نیروهای سمت چپ نیز همین فکر را کردند. در چنین حالتی که نیروهای عراقی باهم درگیر شده بودند ما از صحنه خارج شدیم».

یکی از همرزمان شهید قویدل می‌گوید: روز 22 مرداد 62 اندیمشک مورد حمله قرار گرفت، دو فروند موشک نه متری به شهر اصابت کرد و جمعی از مردم شهر به شهادت رسیدند؛ حاج آقا قویدل هم از ناحیه گوش مجروح شد و او را برای مداوا به عقب بردند؛ در حالی که دست‌هایش را به گوش‌های زخمی‌اش گرفته بود، برای روحیه دادن به مردم، بانگ اذان و تکبیر سر داد.

این شهید روحانی 22 بار به جبهه اعزام شد و بیش از 36 ماه از عمر خود را در جبهه‌ها گذراند، 2 بار هم به سختی مجروح شد.

یکی از همسنگران شهید قویدل روایت می‌کند: طلبه‌ای خود ساخته و پاک بود؛ به همه عشق می‌ورزید و دیگران هم او را دوست داشتند؛ اهل تبریز بود و ساکن قم، در عملیات «والفجر 8» به گردان عمار از لشکر 7 ولی عصر(عج) آمده بود؛

در نمازخانه گردان جای سوزن انداختن نبود، آخرین نماز جماعت در منطقه عملیاتی و قبل از عملیات اقامه شد، حاجی بعد از نماز مغرب بلند شد و گفت: «برادران! من در هر عملیاتی که شرکت کرده‌ام، در آخرین نماز جماعت قبل از عملیات بین تمام نیروهای آن گردان عقد اُخُوت خوانده‌ام تا اگر هر کدام از ما شهید شد، دست دیگری را هم بگیرد؛ برادر خود را فراموش نکند و در قیامت به رسم برادری یاری‌اش کند. حالا هم از شما می‌خواهم که دست در دست یکدیگر بگذارید و صیغه اخوت را که می‌خوانم، شما هم زیر لب زمزمه کنید».

بچه‌ها دست در دست یکدیگر گذاشتند و همان گونه که در صفوف نماز جماعت نشسته بودند، صیغه‌ای عربی را که حاج آقا می‌خواند، زیر لب زمزمه کردند. کم‌کم اشک از دیده‌ها سرازیر شد و گونه‌ها را خیس کرد، زمزمه‌ها با اشک بود و اشک‌ها با شوق، پس از آن بلند شدیم و نماز عشا را خواندیم.

عملیات «والفجر 8» آغاز شد و حاج آقا قویدل از نخستین شهدای این عملیات بود، تا یک هفته از او بی‌اطلاع بودند، بعد از یک هفته پیکرش پیدا شد و در گلزار شهدای تبریز آرام گرفت.

منبع:فارس

 

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار