شهدای ایران shohadayeiran.com

آیت الله مصباح یزدی رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) قم، پنجشنبه شب(11دی ماه) در همایش بیعت که به همت ستاد مردمی بزرگداشت حماسه9دی خراسان رضوی و بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در سالن ابن سینا برگزار شد به بیان نکاتی پیرامون موضوع بصیرت در ادبیات دینی پرداختند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از رجانیوز، با توجه به تحریف بخشی از سخنان علامه مصباح یزدی در برخی رسانه‎ها، رجانیوز مشروح این سخنرانی را به نقل از وبسایت قاصد مجددا منتشر می کند:


مشروح کامل سخنان علامه مصباح به مناسبت 9 دی
 

    هفته ای که گذشت به حق هفته بصیرت نامگذاری شده بود. بصیرت واژه ای است که گرچه در قرآن و در کلمات اهل بیت(ع) مورد توجه قرار گرفته است اما در دوران کنونی کمتر توجه می شود. به واقع احیاگر بصیرت در زمان ما رهبر معظم انقلاب است.

 مشروح کامل سخنان علامه مصباح به مناسبت 9 دی

    در زبان عربی بعضی مشتقات یک ویژگی خاصی و یک حقیقت عرفی پیدا می کند. بصیرت از ماده بصر به معنای دیدن است. فرق بین ابصار و بصیرت این است که «ابصار» متبادر می شود به دیدن با چشم اما «بصیرت» یک بینش معنوی را به وجود می آورد. لذا بهترین واژه نزدیک به آن، دیدن است. بصیرت با چشم دیده نمی شود اما حقیقتی است که درک می شود.


 

    اگر کسی به دنبال بصیرت است، باید به این چهار نکته توجه کند:
         اول: خدا عقل کافی داده باشد.
        دوم: معلومات کافی متناسب با موضوع، در اختیارش باشد.
        سوم: باید حب و بغض ها را کنار بگذارد.
        چهارم: ابزار درک و عقلش سالم مانده باشد. هوای پرستی آن خرابش می کند. (أضله الله على علم وختم على سمعه)

 

    برخی‌ها علاوه بر ابزار عقل، دارای فراست هستند. فراست کیفیتی است از حالات عقل که فرد زود متوجه مسئله ای می شود.(اتقوا فراسته المومن). بعضی ها تیز بینند و برای برخی ها باید برای اثبات مسئله ای قرائن رانشان بدهی، ابعاد را توضیح دهی تا آن فرد تازه متوجه بخشی از مسئله بشود.

 

    اصلی مبتنی بر روانشناسی وجود دارد که آدم وقتی چیزی را دوست ندارد و خوشش نمی آید چشم هم آن را ببینید، ولی متوجه نیست و نمی فهمد. کتاب‌های زیادی در این خصوص نوشته شده است. یکی از دانشجویانی که در لندن درس روانشناسی می خواند؛ البته الان در بین ما نیست و او را ترور و شهید کرده، می گفت: استاد در کلاس روانشانسی روی تخته را از اصطلاحات زشت و زیبا پُرکرد. استاد به ما که در کلاس از ملیت های مختلف بودیم گفت یکی یکی نگاه کنید و در ذهنتان بسپارید و بعد تابلو را برمی داشت و می گفت که آیا فلان واژه را در این تابلو دیده اید؟ از هرکسی واژه ای را می پرسید که معنای زشتی داشت. استاد نشان داد که هرکدام از ما آن واژه ای که زشت بود را ندیده بودییم. آدم ناخودآگاه به آن چیزی که دوست ندارد، توجه ندارد و انگار نمی بیند. ما در مسائل زندگی اجتماعی، سیاسی و دینی نمی خواهیم برخی چیزها را ببینیم. ناخودآگاه ذهن ما نمی گذارد آن سوابق ذهنی جمع بشود تا ما به نتیجه برسیم. ما وقتی از دیدنی ها و تجربیات معنایی را بفهمیم، اگر دوست نداشته باشیم نتیجه صحیح را نمی گیریم. لذا نتیجه صحیح متوقف به توجه است.

 



    برخی ها قلب دارند اما نمی فهمند، چشم دارند اما نمی بینند و گوش دارند اما نمی شنوند. با اینکه دانشمند و است و نبوغ دارد اما خدا بر قلبش مهر زده است. روی چشمم پرده افتاده است. اگر هم چیزی را ببیند حقیقت را نمی بیند. (ختم الله على قلوبهم و على سمعهم و على ابصرهم غشوه) بعد می‌گوید: اگر خدا کسی را گمراه کند چه کسی می تواند بکند. و خدا درباره افرادی کرده و خواهد کرد (وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ). حال چرا عده ای به این حال در می آیند؟ قرآن می‌گوید: کسانی بودند که اگر خدا به ما قدرت و ثروت بدهد، در راه خدا خرج می کنیم. اما وقتی به آنها داده شد فراموش کردند و کفران نعمت کردند و به دنبال هوای نفس رفتند. لذا کم کم شک کردند و بعد به گمراهی کشیده شدند.

 

    از صدر اسلام موارد زیادی بوده است که فرد تیزهوش که استعداد درخشانی داشته است اما به دنبال منافع خود رفته و خداوند توان درک حقیقت را از آنان گرفت. می‌گفتند معاویه تیزهوش تر از علی(علیه السلام) است. امیرالمومنین شنید و گفت به خدا قسم معاويه زيرك تر از من نيست، ولى او خيانت مى‏ ورزد و گناه مى‏ كند، و اگر غدر و مكر نكوهيده نبود من از زيرك‏ ترين مردمان بودم. او می گفت: دین جلویم را گرفته است. معاویه عقلش بیشتر از دینش است.

 

     اگر فردی هواپرست باشد، دیگر نباید انتظار کشف حقیقت داشته باشد بلکه باید منتظر باشد تا خداوند او را گمراه کرده و چشم و گوش را از او بگیرد. متاسفانه فرهنگ امروز دنیا هواپرستی و «دلم می‌خواهد» را ترویج می کنند. در حالی که در منطق قرآن باید ببینیم خدا چه چیزی را دوست دارد. الان این را می بینید که وقتی به حتی بچه ای می گویید این کار را نکن می گوید «دلم می‌خواهد».(یعنی به نوعی دلم می‌خواهد اصالت پیدا کرده است.)

 

    وقتی در 22بهمن دولت شاه اعلام حکومت نظامی کرد، تمام سیاستمداران نظرشان این بود که آنان حمام خودن راه می اندازند لذا صلاح نیست مردم به خیابان ها بروند. یکی از بزرگان که مقام بالایی هم داشتند، از دستور امام به راهپیمایی در این روز خیلیناراحت شده بود که چرا امام این دستور را داده است. او می گفت: امام در  ایران نبوده و خبر ندارد که چه خبر است! بعد به خدمت امام رفت و گفت که چه می گویید فردا در خیابان ها نهر خون راه می افتد!  امام سکوت کردند امام در جواب گفتند اگر امام زمان نیز این دستور را بدهد، بازهم تردید می‌کنید؟



    موارد زیادی اتفاق افتاد که تمام سیاستمداران نظری خلاف نظر امام داشتند اما امام عمل کردند و موفق شدند. شبیه این عیناً برای مقام معظم رهبری اتفاق افتاده است. در مواردی بود که حقیقتا رهبری خودش بود و خدای خودش. اما او وظیفه اش را انجام داد و موفق شد. تعجب ندارد چون این اقدام برگرفته از مفاهیم قرآنی است.

 

    در جامعه متدین انقلابی، کسانی که هم عقل و معلومات و تجربه کافی دارند و هم نفس خود را کشته اند و تابع رضای خدا شده اند یعنی همه این صفات در آنها جمع باشند چند درصد داریم؟ گرچه آماری نداریم اما خیلی زیاد نیستند و خیلی خوش بین نیستم که تعداد زیادی باشند. کسی که 50 سال تجربه سیاسی داشته باشد، فراستش از همه هم‌سطحانش روشن‌تر باشد و اطاعتش از خدا، دین و امام زمان از سایرین بیشتر، جز رهبر معظم انقلاب وجود ندارد.

 

    خدا از ما بصیرت می خواهد، ما ابزارش را نداریم. نه علم کافی داریم و کما بیش درگیر هوای نفس هم هستیم. خدایی که انسان را خلق کرده از کمال لطف و رحمتش می گوید ما کسی را به شما معرفی می کنیم از این جهات از شما بالاتر است. (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) اطاعت از او اطاعت از من است. بعد از پیامبر اکرم، بنا به مصداق آیه(افمن کان علی بینه من ربه و یتلوه شاهد منه) حضرت علی(ع) است و ائمه بعد از ایشان(بنا به روایات متعدد) و در زمان غیبت واجب است از ولایت فقیه اطاعت کنیم.



    شما اگر در شهرتان طبیب حاذقی حضور داشته باشد چه قدر باید قدرش را بدانید. چقدر سخت است برای یک طبیب حاذق  کیلومترها راه تا شهری دور برای درمان بروید. حال اگر کسی که در جامعه شما کسی باشد که سعادت دنیا و آخرت خودتان و همه جامعه اسلامی را هدایت کند چقدر باید شکر خدا کرد؟

 

    تجربه شما نشان داده است در مصر و لیبی و عراق و سوریه و افغانستان کما بیش این انقلاب هایشان به انقلاب ما نزدیک بود و حتی بعضی ها زجرهای بیش از ما خورده اند، چه بدبختی ها کشیده اند. زمستان در قله های کوه و... اما آخرش چه شد؟ مصری که پیشتاز همه کشورهای اسلامی در دوران پیش از انقلاب بود، بعد از این همه آخرش به کجا رسید؟ لیبی چطور؟ دوست و دشمن می گویند که فرق اساسی در داشتن ولی فقیه بوده است. حالا این نعمت را می شود مقایسه کرد؟ چقدر بی بصیرتی است که از سر غرور و هوای نفس و غفلت وناخوادآگاه نسبت به مقام معظم رهبری که بهترین نعمت اجتماعی هستند بی ادب کند. البته ساحت ایشان از این بی ادبی ها ضرری نمی بیند اما خیلی جای حسرت دارد که مردم ما با بعضی ویژگی، نتوانند این حقیت را درک کنند و این بصیرت را داشته باشند. ما اگر شبانه روز تسبیح بگیریم و فقط به خاطر همین نعمت ذکر بگوییم حقش ادا نشده است «قل هذه سبیلی ادعوا الی اللَّه علی بصیرة انا و من اتّبعنی» بگو اين است راه من كه من و هر كس پيروى‏ام كرد با بينايى به سوى خدا دعوت مى‏ كنيم.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار